داخلی
»برگ سپید
دانشجوی کارشناسی کتابداری شدم تصویر روشنی از کتابداری نداشتم فقط عاشق کتاب بودم و کتابخانه. فکر می کردم این رشته مرا برای همیشه به کتابخانه می رساند.نه از فهرست نویسی سر در می آوردم نه از مجموعه سازی فقط تعریف کتاب مرجع را در دبستان خوانده بودم و روزهای کودکیم را در کتابخانه کانون فکری پرورشی گذرانده بودم. دلم می خواست آدم باسوادی باشم و فکر می کردم با این رشته به اروزهایم می رسم و باسواد می شوم. درسا که شروع شد دیدم اصلا اون چیزی نیست که من تصور می کردم ترم اول میخواستم انصراف بدهم هر روز جلوی دفتر گروه بودم. چند استاد گرامی در این رشته تدریس می کردند که هر کدام در زمینه کار خود متخصص بودند خانم دکتر وزیر پور عزیز با مهربانی سعی به راضی کردن من برای عدم انصرف شدند . هر روز سر کلاسها می رفتم و کلافه و کلافه تر بودم ایشون خواستند تا امتحانات اخر ترم ادامه بدهم بعد هر تصمیمی خواستم بگیرم منم به احترام ایشون پذیرفتم . هر چه میگذشت با اساتید آشنا تر شدم مرحوم جناب آقای دکتر مجیدی عزیز و مهربان ، جناب آقای دکتر شمسبد ، جناب آقای دکتر نصوری، سرکا ر خانم دکتر تفرشی وسرکار خانم دکتر بنی اقبال با اینکه در آن زمان دست درد شدیدی داشتند با دلسوزی تمام و وجدان کاری و جدیتی که در کار داشتند بر من تاثیر می گذاشتند البته این اساتید پر کار و با وجدان بر هر انسان با انصافی تاثیر عمیق می گذاشتند. علاقه ام هر روز بیشترو بیشتر می شود تا زمانی که واحد کارآموزی را برداشتم وارد کتابخانه شدم حالادیگر مراجعه کنندگان به چشم کتابدار به من نگاه می کردند میز امانت چه حس لذت بخشی بود اطلاع رسانی و خدمت رسانی .ترم اول داشت به اتمام میرسید زمان امتحانات بود متوجه شدم پدرم گرفتار بیمار سختی شدند(تومور) و نیاز فوری به عمل حراجی دارند علاقه ام به رشته باعث شد سر جلسات حاضر شوم شاید اگر همدردی اساتید نبود قطعا درس را رها کرده بودم. زندگی مرا به مسیر دیگری انداخت که حالا دوست دارم تا ته خط بروم و نتیجه اش هرچه که هست . وارد مقطع ارشد شدم جناب آقای دکتر حاجی زین العابدینی استاد خوش ذوق و مهربان و به نظر بنده اولین و اخرین مروج کتابخوانی خواستند برای تکلیف کلاسی کتابی را نقد کنیم قطعا خواستند تمام کلاس چند کتابی را زیر و رو کنند .چند ساعتی فکر کردم دیدم چه کتابی بهتر از استادان و نااستادانم دوست داشتم به بهانه ای از تمام اساتید رشته ام تشکر کنم این کتاب را انتخاب کردم تا تاثیر سازنده اساتید را در زندگی کار و احساسم بیان کنم . از اساتید رشته علم اطلاعات سپاسگذارم .
لیلا قدسی، دوستدار کتاب، کتابدار و کتابخانه
استادان و نااستادانم، عبدالحسين آذرنگ:
ماجرايي كه در اين كتاب آمده به نوعي سرگذشت علمي عبدالحسين آذرنگ است . خاطرات حول محور آموختن و آموزاندن است. سعي شده تمام كساني كه حق استادي به گردنش داشته اند و نيز تمام كساني را كه در حق اش ناا ستادی كرده اند معرفي كند. منظور از نا استادان كساني است كه وظيفه خود را به درستي انجام نداده اند و شاگرد را دل زده كرده اند مثل استادي كه او را از رياضي فراري داد و باعث شد مدت ها سراغ اين رشته نرود. البته استاد آذرنگ با خويشتن داري اسمي از آن ها نبرده است.از ميان خاطرات ماجراي كار كردن در انتشارات فرانكلين و دانشنامه جهان اسلام بيشتر پرداخته شده است. او در اين كتاب با زباني ساده از افرادي كه در طول زندگي ايش راهی برايش باز كرده اند يا بر سر راهش مانعي گذاشته اند ياد كرده است.
دليل نوشتن اين كتاب توضيح اينكه از چه كساني، چه چيزهايي و چگونه ياد گرفته نوشته است.
كتاب با عنوان كوتاه و پر مغزش تنها از نويسنده ي با تجربه اي استاد مانند آذرنگ ساخته است كسي كه با افراد با تجربه حشر و نشر داشته. كتاب نثر رواني داشته مخصوصا فصل هاي اوليه.
همه ما برداشتي از معناي استاد داريم هر چند هر كس كه در دانشگاه تدريس مي كند در اصطلاح استادخوانده مي شود ولي در ذهن خود هر مدرس دانشگاهي را استاد خود نمي دانيم. فقط برخي استادان حق استادي برگردن ما دارند و مسير كار و زندگي از تاثير آن ها بركنار نيست و حضور پررنگ در ذهن و زندگي اقاي آذرنگ داشته اند.
با خواندن اين كتاب به خاطرات تحصيلي خود فكر كردم از كدام معلم يا مدرس دانشگاه تاثيرهايي گرفته ام؟
كدام ها دلزده ام كرده اند؟كدام ها شورو شوق بيشتري داده اند؟ استادان و نااستادان فقط به حوزه مدرسه و دانشگاه محدود نمي شود.
در هر زمينه اي با چنين كساني روبه رو شده ايم در كار و زندگي روزمره درسي به ما داده اند، تلنگري بر ذهن و بعد رفتارما ناخواسته سمت و سو داده اند.
آذرنگ اعتقاد دارد رابطه عميق بين استاد و شاگرد حتما بايد تدريجي، طي زمان و همراه با اعتماد و احترام باشد و اين ويژگي در كار استادان موفق و محبوب ديده مي شود(ص٨٩)
همچنين اگر چه برخي استادان را به دليل بخل علمي <معلم بخیل>مي نامند از كتاب ها ما با تعبير <بخشندگان بي حسد >ياد ميكند(ص.٨١و٨٢)
اين كتاب يك خوداموز است و روايتي انتقادي از نظام اموزشي در ايران و خارج ايران از گذشته تا امروز.
وقتي اين كتاب را ميخواندم حسرت خوردم .كه ايكاش قبل از دوره كارشناسي اين كتاب را مي خواندم. نكات كليدي بسياري براي اموختن و زندگي كردن دارد.
قسمتي از اين كتاب كاركردن در محيطي است كه احساس كني دانش ومهارت بايد بيش از آن باشد كه هست. مديرم كريم امامي مرا به كسي سپرد كه وظيفه اي را به من بياموزد كار پيش نمي رفت و مسيرهاي نادرست نشان ميداد يا بخشي از راه را نشان مي داد و بخشي را نه.
چند ماه گذشت و او شگرد كار رابه من نياموخت تصميم گرفتم ديگر نزد او نروم بلكه بروم سراغ كتاب هاي فرنگي و سعي كنم شگرد كار را به جاي اموختن از معلم بخيل، از كتاب بخشنده بي حسد بياموزيم تصميمي به ظاهر ساده، اما در عمل همراه با پيامد هاي متفاوت. گاه دشوار و در مجموع بسیار موثر و الهام بخش. چندمدتی با کتاب ها ور رفتم و سرانجام شگردها را یافتم و وظیفه ای که به من محول شده بود ، پس از تاخیری نسبتا طولانی از راه خودآموزی به انجام رساندم و حاصل کار را نزد کریم امامی ، مدیر بخش ویرایش ، بردم. انگار با سختی در صندلیش جابجا شد و کار را با اکراهی آمیخته با گونه ای نخوت ازمن گرفت، و با کراهتی آشکار و پنهان ورق زد. سپس درنگی کرد . برگشت صفحه اول و این بار آرامتر ورق زد.رفت صفحه آخر ، برگشت به وسط ، و با انگشت های دست چپش مدتی روی میز آرام آرام ضرب گرفت. من مصمم و مطمئن به نفس در مبل کاملا فرو رفته بودم و آمادگی داشتم به هر سوال فنی او در آن باره جواب دهم
-این شیوه را فلانی به تو یاد داد
+خیر، گمان نمی کنم این شیوه را اصلا بلد باشد
-پس از کجا یاد گرفتی؟
+از بهترین استاد
-از کی؟
+از کتابها، از کتابهای توی کتابخانه خودمان
-چطوری؟
+روش را گذاشتم کنار هم ، مقایسه کردم، وجوه اشتراک را بیرون کشیدم ، از آنها قاعده مشترک استخراج و قاعده ها را اعمال کردم ، در ضمن جسارت ورزیدم ویکی از دو نوآوری هم کردم ....
به تجربه آموخته بودم كه خودآموزي موثرترين راه تغيير است.
در پشت جلد كتاب آمده اين كتاب براي كسانی نوشته شده كه دغدغه اموزاندن و اموختن دارند.
این کتاب برای همه مدرسین دانشجویان و همه کسانی که با آموختن سرو کار دارند توصیه می شود.
معرفی اثر:
عبدالحسين آذرنگ «استادان و نااستادانم»، جهان کتاب
برای انتشار معرفی یا نقد کتاب در برگ سپید، میتوانید نوشتههای خود را در قالب یک فایل ورد همراه با عکسی از اثر معرفیشده به نشانی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید بفرستید.
لطفاً برای آگاهی از چگونگی تنظیم متن خود میتوانید مانیفست برگ سپید و قواعد معرفی و نقد کتاب را بخوانید.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.