داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک 106): بهار رهادوست، عضو هیأت علمی پیشین دانشگاه علوم پزشکی ایران: وقتی خانم شکفته ازمن خواستند در همایش آسیب شناسی و آسیب زدایی جریان اطلاعات چندکلمه ای بگویم، انگیزه ام برای بله گفتن دیداردوستان بود. اما به هرحال، حرف زدن پشت این تریبون کاری است اجتماعی نه شخصی. بنابراین باید به مساله ای بپردازم که برای جامعه حرفه ای ما ملموس است. هرچند نه قراراست مطلبی تحقیقی ارائه کنم و نه درنقش کسی که بیش از شما تجربه دارد پند و اندرزتان دهم و نسخه بپیچم. فقط وضعیتی را توصیف می کنم وبعد پرسش هایی را طرح می کنم. شما اگردوست داشتید به آن فکرکنید. چون به گمان من ما به فکرکردن و اطلاع ورزی بیشترنیازداریم تا اطلاع یابی.
دردوسفر اخیرم به امریکا با چند دانشجو و متخصص در فیزیک، پزشکی، مهندسی و علوم انسانی آشناشدم و از آنها چند سوال پرسیدم:
1)کتابخانه دانشگاه واشنگتن هم غنی است وهم مجهز. آیا شما برای کارهای تحقیقی تان به کتابخانه می روید؟
2) برای تامین منابع تحقیقاتی تان چه می کنید؟
3)چه کسانی بیشترازکتابخانه استفاده می کنند؟
4)آیا به نظرتان کتابخانه های دانشگاهی درآینده تغییرخواهند کرد و ازاتکا بر منابع کاغذی دست برمی دارند؟
یک زوج جوان که یکی دانشجوی دکترای فیزیک و دیگری محقق فیزیک درمقطع فوق دکترا بود، با قاطعیت گفتند بدون مراجعه به کتابخانه به تمام منابع تحقیقاتی شان دسترسی دارند. (درواقع با یک کد که دانشگاه به آنها می دهد امکان دسترسی شان به سایت های مرتبط فراهم می شود). دیگردانشجویان فیزیک هم همین وضعیت را داشتند و مهندسی ها و چند پزشک متخصص هم پاسخ های مشابهی دادند. حتی یکی از پزشکان متخصص باسابقه درپاسخ به آیفونش اشاره کرد و گفت کتابخانه من این است. هرچند علوم اجتماعی ها و علوم انسانی ها پاسخ شان متفاوت بود و حضورفیزیکی شان درکتابخانه بیشتربود. همچنین گفتند دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس بیش از دانشجویان دکترا و فوق دکترا به کتابخانه متکی اند. درباره آینده کتابخانه ها هم همگی معتقد بودند کتابخانه ها تغییراساسی خواهند کرد ومجازی خواهند شد.
جالب تراین که درکنارسالن های زیبا و آرام و مجهزکتابخانه های عمومی و دانشگاهی، کافی شاپ های استارباکس که درتمام شهرهای اروپا و امریکا شعبه دارند کارکتابخانه ها را می کنند: شما می توانید قلم و دفتر و لپ تاپتان را بردارید وازاول صبح تا آخرشب تنها با سفارش یک فنجان چای یا قهوه درکمال آرامش و بی هیچ مزاحمتی کارمطالعاتی تان را انجام دهید.
تجربۀ دیگری داشتم از اقامت کوتاهم درشیکاگو نزد خانم دکتر اسدی مدیرگروه پیشین دانشکده مدیریت اطلاع رسانی که 12سال مسولیت بخش مرجع و نیروهای انسانی دانشگاه ایالتی دانشگاه شیکاگو را عهده داربودند. ایشان درباره آیندۀ کتابخانه ها نظردادند که گرایش به مجازی شدن و مجازی کردن بسیارزیاد است. با این حال درحال حاضر میلیون ها دلارصرف ابقا و پیشرفت همین کتابخانه های موجود می شود و هرگونه تغییرکاربری از چاپی به الکترونیکی ودیجیتال نه به صورت افراطی و نسنجیده بلکه با استناد به شواهد و پژوهش ها و درچارچوب قوانین صورت می گیرد.
البته نمی خواهم بگویم امریکایی ها مشکل و مساله ندارند و آنجا بهشت برین است. آنها هم هزارویک مساله دارند وهمین ماجرای کشته شدن یک سیاه پوست به دست پلیس درشهرفرگوسن درهمین 10کیلومتری ما رخ داد. اما دست کم در زمینه هایی که به جریان اطلاعات و حرفه ما مربوط می شود، خوب است کمی فروتن باشیم و بپرسیم چرا کتابخانه های آنها جاذبه دارد و کتابخانه مای ما دافعه. آنها برای گردش روان اطلاعات درکشورشان چه کرده اند که توانسته اند درعلوم پزشکی بهترین الگوهای ذخیره و بازیابی اطلاعات را ارائه کنند؟ آیا ما از چه نکته های مهمی غافل شده ایم که نتوانسته ایم اهمیت رشته و حرفه مان را دست کم برای جامعه پزشکی کشورمان تبیین کنیم؟
بگذارید مثالی بزنم: ما درسال های اخیر همچنان با مشکل منزلت حرفه ای مان روبرو بوده ایم. انجمن کتابداری و اطلاع رسانی مان درگذشت بی آن که ختمی برای آن برگزارشود. نهادهای مادرمان یعنی دانشگاه های علوم پزشکی یک شبه منحل و ادغام شدند. دانشجویان بسیاری داشتیم که بخاطرواژۀ پزشکی "کتابداری پزشکی" انتخاب رشته کردند و خیلی زود وانهاده شدند. خود من دانشجویانی داشتم که به هر درمی زدند تا وارد تحصیلات تکمیلی شوند به این امید که به قول خودشان از شرکتابخانه خلاص شوند. درفرهنگ ما لقب استاد طنین دارد. اگر بتوانی بگویی در دانشگاه درس می دهی حیثیت انسانی ات درجامعه حفظ می شود. ترقی می کنی. گذشته از این که حقوقت زیاد می شود، بیشتربه تو احترام می گذارند. درغیراین صورت زندگی برتو سخت می شود. حتی اگرحرف هایت حسابی باشد، به تو گوش نمی دهند وتو را از امکاناتی که برای خدمت به کتابخانه می خواهی محروم می کنند. به خصوص در دانشگاه های علوم پزشکی واژه "دکتر" مرز بین وجود داشتن و وجود نداشتن است.
این شد که انواع گروه های تحصیلات تکمیلی ایجاد شد و دانش آموختگان این دوره ها افزایش یافت. از کتابخانه فرارکردیم و به دانشگاه آمدیم بی آن که دستاودهای مان روحی به کالبد کتابخانه های مان بدمد. پژوهش های مان هرچه بیشترزینت بخش آمارهای آی اس آی شد ونتایجش بازخوردی به سیستم تصمیم گیری ها برنگرداند. حتی رییس جمهوری که 16 سال رییس کتابخانه ملی بود با این که یکی از باسوادترین چهره های کتابداری ایران معاونش بود، باز یک غیرمتخصص را رییس او و رییس کتابخانه ملی کرد. مدیران کتابخانه های مهم مملکت از میان بزرگان و نه کتابداران انتخاب شدند تا این که کمپین تغییرنام رشته آغاز شد و واژه های مبارک "علم اطلاعات و دانش شناسی" زینت بخش رشته گردید.
البته چه کسی از نام های زیبا بدش می آید؟ اما به قول شکسپیرنام چه اهمیتی دارد؟ برای من که ازبیرون به این حوزه نگاه می کنم در ارتباط با وضعیتی که توصیف کردم سوالاتی مطرح می شود که مایلم برایتان بازگوکنم. قرارهم نیست دراین چند دقیقه به این پرسش ها پاسخی بدهیم چون صرفنظرازاین که مسائل یک بعدی نیستند و متغیرهای تاثیرگذار فراوانی درکارند، پاسخ به هریک از این پرسش ها پژوهشی جداگانه می طلبد. اینها پرسش های من اند:
1)در سیستم سلامت و بهداشت ایران، اطلاع رسانی پزشکی ( چه درکتابخانه های پزشکی وچه درگروه های آموزشی) چه بازخوردی به سیستم می دهد؟
2)پژوهش های اطلاع رسانی پزشکی که مقاله های این همایش نمونه ای از آنهاست در تصمیم گیری تصمیم گیران سیستم سلامت و بهداشت چه نقش و تاثیری دارند؟
3)چه تعداد از کتابخانه های ما (چه در سطح کل کشور وچه در سطوح منطقه ای) به دست کتابداران متخصص اداره می شوند؟
4)چقدر کتابداران درس خوانده و متخصص کارهای فنی کتابخانه های (پزشکی وغیرپزشکی) را انجام می دهند و چه تعداد افراد غیرمتخصص جای کتابداران را گرفته اند؟
5)مشکلات کاریابی کتابداران پزشکی و غیرپزشکی چیست؟
6)نگرش کتابداران پزشکی و غیرپزشکی درباره آیندۀ کار وزندگی شان چیست؟
7)تغییرنام رشته چه تاثیری درسرنوشت حرفه ای کتابداران و دانشجویان این رشته داشته است؟
8)نظر کاربران و گردانندگان کتابخانه های ما دربارۀ جاذبه ها و دافعه های کتابخانه های مان چیست؟
9)چه برسر مساله مداری تحقیقات ما آمده؟ چه تعداد از دانشجویان ما پرسش های پژوهش شان را از مروری برمطالعات می گیرند و چه تعداد از آنان برپایه مشکلات ملموس و تجربه های زیسته شان طرح تحقیق تهیه می کنند؟
10)شکاف های ارتباطی جامعۀ پزشکی وجامعۀ کتابداران و اطلاع رسانان پزشکی کدام اند؟
11)در مروری بر سمینارهای کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی وتحلیل محتوای مقالات ارائه شده، چه تعداد از این مقالات خلاصه پایان نامه بوده؟ چه تعداد مقالۀ کیفی ارائه شده؟ چه تعداد مقالات را کتابداران غیردانشجو تهیه کرده اند و چه تعداد را استادان این رشته؟ آیا کتابدارانی که در کتابخانه ها کارمی کنند در این سمینارها مقاله ارائه کرده اند؟ آیا درهمایش های مربوط به رشته نشانه هایی از ارتباط وتعامل بین آموزش کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی و کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی پزشکی دیده می شود؟
12)سیاست اطلاع رسانی کشورمان را چه متخصصانی تدوین می کنند؟ و تغییر کاربری کتابخانه ها از چاپی به الکترونیکی برپایۀ کدام خط مشی صورت می گیرد؟
13)انجمن کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی چگونه به دنیاآمد و چگونه و چرا از دنیا رفت؟ چه نقدهایی بر ظهور و افول این انجمن نوشته و منتشرشد؟
14) یک تحقیق بومی و درونزاد چه ویژگی هایی باید داشته باشد و چند درصد از پژوهش های ما بومی و درونزاد هستند؟
15)موانع تهیه پژوهش های بومی و درونزاد کدام اند؟
16)مشکلات و موانع تهیه پژوهش های کیفی کدام اند؟
17) روش شناسی تحقیق در کتابداری و اطلاع رسانی ایران از زمان تاسیس این رشتۀ دانشگاهی تا اکنون چه تاریخ تحولی را طی کرده است؟
18)مطالعات تاریخی رشته و حرفۀ ما کدام اند؟
19)ازآغاز برپایی کتابداری درایران مجموعه سازی متمرکزچه فرازوفرودهایی طی کرده است؟
20) مشکلات و موانع طرح مسائل ملموس حرفه ای درپژوهش های دانشجویی کدام اند؟
دراینجا یک تجربۀ خودم را به شما منتقل می کنم: زمانی که دانشجوبودم درس روش تحقیق ما اصلا مثل حالا نبود. یک استاد سالمند امریکایی داشتیم که معلم خوبی هم نبود و من چیزی از این درس نصیبم نشد. پایان نامه ام با عنوان "ایجاد و توسعۀ کتابخانه درکارخانه ها و مراکزصنعتی ایران" را هم صرفاً براساس تجربۀ زیسته ام تهیه کردم. سال های کودکی و نوجوانی ام را درمناطق صنعتی ایران گذرانده بودم و نبود کتاب وکتابخانه دراین مناطق برایم مساله ای ملموس بود. البته الان خود من این پایان نامه را به لحاظ روش شناسی قبول ندارم. اما درسال 1356 وزارت علوم کارمراچاپ کرد چون به گفتۀ خانم سلطانی و آقای فانی نخستین کاردربارۀ کتابخانه های کارخانه ای درایران و نمونه ای از یک کتابخانۀ کارخانه ای بود. خود من بعدها از منتقدان استادان عزیزم خانم انصاری و خانم سلطانی بودم و همه جا می گفتم چرا ایشان روش شناسی را چنانکه باید جدی نگرفتند. اما درزمان همین استادان، پایان نامه ها به شکل ابزارهای کتابخانه تهیه می شد و خیلی از مشکلات منابع کتابخانه های ما را حل می کرد. بسیاری از ابزارها مثل کتابشناسی های موضوعی آن زمان و نشانه مولف فارسی و برخی گسترش ها مثل رده اسلام پایان نامه های دانشجویی بودند. می خواهم بگویم بین کتابخانه و محیط آموزشی ارتباط و تعامل بود و توسل به کمیت ها به جای کیفیت ها اپیدمی فراگیرنشده بود. عشق به کتابخانه و احترام به کتابخانه به عنوان نماد فرهنگ و تفکردروجود من و بیشترهمکلاسی هایم نهادینه شده بود. به طوری که وقتی خواستند عضوهیات علمی بشوم، چندان تحویل نگرفتم چون عاشق کارم بودم. حالا به عنوان آخرین پرسش ها جادارد بپرسم چند درصد از کتابداران ما واقعا دلشان نمی خواهد ازکتابخانه فرارکنند و عضوهیات علمی شوند؟ چند درصدازمدیران کتابخانه های ما حقیقتا دغدغۀ جذاب کردن فضای کتابخانه ها و جذب کاربران بیشتررا دارند؟ و چقدر برای حرفه مندان ما اهمیت دارد رشته و حرفۀ ما مثل رشته هایی چون زبان شناسی و ارتباطات پرورندۀ نام آوران ماندگاردر تاریخ علم و ادب ایران زمین باشد؟ اینها سوالاتی است که شما نسل امروز و آینده چه بخواهید و چه نخواهید پاسخگوی آنها خواهید بود.
درد امثال من و شما این هاست قصد من توهین نبوده و نیست.
موفق باشید حضور امثال شماست که امثال من را دلگرم خدمت به مردم می کند.
واقعا تغییر نام این رشته چه سودی به حال ما دارد ؟
دوره کارشناسی حداقل می گفتیم کتابدار پزشکی هستیم کسی نمی فهمید می گفتیم محقق بخش پزشکی هستیم دستیار پزشک هستیم
حالا امدیم شدیم کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی به چه می بالیم
ماهایی که نمی توانیم یک بچه اول دبیرستان یا پایه 8را قانع کنیم به چه می بالیم؟
ماها شرمنده ایم
من شرمنده توام که نمی توانم رشته و خدمتم را شرح دهم . شرمنده این رشته ام
آنچه دردهای ما کتابداران می باشد شما زنده کردید ما جامعه کتابداری قرن ها با دیگران فاصله داریم هنوز در اول راهیم باید بیشتر در شناساندن کتابداری تلاش کنیم وبه اهداف غایی مان جامع عمل بپوشیم .
این قصه سر دراز دارد.....
و کتابخانه های دانشگاهی هم آنچنان تعریفی ندارند چون این بزرگان کتابدار نیستند ایشان هیات علمی و یا مدیر هستند!!!!!!!!!
ولی عاشق کتابخانه ام نمی گویم برای شغل واقتصادارزشی قائل نیستم ولی وقتی نگاه می کنم همکاران کتابداری خوانده ام بعضی حتی فکرشان همه اش به دنبال کارهایی غیرازکتابخانه است کمی ناراحت می شوم .
یک برخوردساده باارباب رجوع ،نظم کتابخانه و...همه فراموش شده است یک مفاله دیگرهم نوشتیم یاترجمه کردیم چه فایده .چندنفرراکتابخوان کرده ایم .من اصفهانی ام.
بیایید شما اساتید ما اندکی به کارهای خود و شاگردانی که شما تربیت کردید بیاندیشید شما چه کرده اید بعد از چهل سال یک اسم تغییر داده اید، کجای این مملکت قد علم کردید در دفاع از خودتان!!و رشتتان حرف زدید که اکنون کاسه داغ تر از آش شده اید البته برخی ها، سر صحبتم به هیچ عنوان با خانم رهادوست نیست چراکه ایشان تا آنجا که اطلاع دارم حداقل کتابداری پزشکی بسیار مدیون ایشان است.ادامه در نظر بعدی ارسال نشد!! به علت طولانی بودن پیام
من خودم را هم نسل خانم رها دوست نمی دانم و به عنوان شاگرد ایشان از نحوه برخورد ایشان در این سمینار تمجید می کنم.
همانطور که می بینید ایشان با طرح این سوالات بسیاری از حرفهای گفته و ناگفته شما و امثال شما را دارند مطرح می کنند. سوالات را یک به یک دوباره مرور کنید. همه نشان از نگرانیهای یک دلسوز این حرفه بر زبان می آید.
کاربرد اطلاعاتی که با این همه تلاشهای امثال شما فراهم آوری ، سازماندهی و مدیرت و اشاعه می شود، مدیریت اسفبار کتابخانه های کشور، مساله محور نبودن تحقیقات، اشتغال، انجمنهای علمی، سیاستهای کلان پژوهش در کشور و ارتباط نداشتن دانشگاه و حرفه و .... به یاد داشته باشید یک استاد دلسوز که بر حوزه و حرفه هر دو تسلط دارد، می تواند فریاد بزند و مشکلات را بگوید که آن نسل این کار را کرده اند. یک استاد دلسوز همواره منتظر روزنه ها هستند تا از آن روزنه ها وارد شوند وکاری پایه ای را تبدیل به رسم و قاعده و کارهای جاری کنند، لیکن در همه رشته ها همه اساتید قدرت تصمیم گیری کلان ندارند. همین اکنون به موقعیت خانم دکتر عصاره و خانم دکتر وزیر پور نگاهی بیندازید، روزنه ای باز شده و این دو عزیز بزرگوار از هر فرصتی دارند برای دفاع از اصحاب حرفه تلاش می کنند.
ما همه شاهد بوده ایم که نسل قبلی از ما برای نام رشته هر چه در توان داشته اند کرده اند ولی به ایننکته دقت کنید و حتما همواره در خاطر داشته باشید، همه بزرگان آن نسل، قبل از استاد بودن حرفه ای بوده اند. سرکار خانم سلطانی، سرکار خانم انصاری، سرکار خانم رهادوست، دکتر فتاحی قبل از استاد شدن در حرفه جایگاه محکمی داشته اند. نه مانند بسیاری از اساتید فعلی که حتی یک سال محیط حرفه ای حوزه اطلاعات را تجربه نکرده اند. و حتما این شعار بنده حقیر را به خاطر بسپارید دانشگاه به ما کلیات را می دهد و حرفه به ما جزئیات را و تا جزئیات کار خودتان را ندانید نمی توان به شما لقب استاد داد.
این افراد از جان مایه گذاشتند تا به حرفه اعتبار بدهند ولی کسانی که به قول دوست کتابدارمان بعد از 10 سال کار هنوز دارند برچسب می چسبانند و شاید تنها کار پژوهشیشان مقاله مستخرج از پایان نامه شان است که آن هم به دلیل همکاری نکردن در تکمیل پرسشنامه مجبور شده خودش داده هایش را بسازد، ولی بجای کار حرفه ای و درگیر شدن با موانع که کم هم نیستند، در آرزوی هیات علمی شدن است !!!! شاید اگر خاطرات خانم سلطانی از کارشان در کتابخانه بانک مرکزی و مشکلاتشانبا مدیران آن سالها یا خانم انصاری درکتابخانه دانشکده ادبیات را بخوانید خواهید دانست که هر حرکت آنها تلاشی بوده برای همه حرفه.
تا زمانی که در فضای وب بدون نام هستید
پاسخ به سوال شما نمیدهم
موفق باشید
همانندایشان که سالهاست شاگردش بودم و در هیچ زمانی و در هیچ کلاسی ارزیابی کورکورانه و به دور از واقعیت نکرده بلکه هرآنچه گفته تجربه زیسته اش بوده و بس. جدای از پرسش های روشنگرش٬ که باید چندباره بخوانیم و تامل کنیم٬ شاید پررنگ ترین بخش سخنانش٬ واژه های زیر است:
......خوب است کمی فروتن باشیم و بپرسیم چرا کتابخانه های آنها جاذبه دارد و کتابخانه مای ما دافعه. آنها برای گردش روان اطلاعات درکشورشان چه کرده اند که توانسته اند درعلوم پزشکی بهترین الگوهای ذخیره و بازیابی اطلاعات را ارائه کنند؟ آیا ما از چه نکته های مهمی غافل شده ایم که نتوانسته ایم اهمیت رشته و حرفه مان را دست کم برای جامعه پزشکی کشورمان تبیین کنیم؟
کار فرهنگی، در هر حوزه ای که باشد نیاز اساسی به بستر سازی دارد تا اتفاق فرهنگی به ثمر بنشیند. بپذیرید که این بستر سازی در حوزه کتابداری اتفاق نیفتاده. خود شما چرا در نها نماندید؟ چرا برای گذار از این بحران همپای کتابداران نهاد نجنگیدید؟ چرا خلاقانه عمل نکردید؟ روی صحبتم فقط با شما نیست استاد ارجمند، همه بزرگانی که خوب حرف می زنند پای عمل که می رسد همین کتابداران نسل جدید را که باید پاسخگو هم باشند تنها می گذارند و به همان هیات علمی پناه می برند. خانه از پای بست ویران است.
استاد تعهد دارند و انجمن تعهد دارد
لیوان خالی را نگاه نکنید و یک طرفه به میدان نروید .
کتابدار دانشگاهی عزیز
اینکه به 4 دانشجو که وقت رفتن به کتابخانه را ندارند استناد می کنید درست نیست چون اکثر اینها وقت رفتن به کتابخانه را ندارند و نیازشان را از این طریق تامین میکنند
در حالی که در خود امریکا بیش از 120هزار کتابخانه وجود دارد و میلیون ها دلار برای این کتابخانه ها هزینه میشود حذف کتابخانه ها خطایی بسیار بزرگ است چون در شکل سنتی کتابخانه بیشتر جاذبه دارد
لطفا اینها را به وضعیت کشور ما تعمیم ندهید
یکماه مرخصی بدون حقوق در دفتر مهندسی و کار کردن در کتابخانه مدرسه ای با حقوقی پایین تر فقط علاقه و عشق بود که به این رشته آمدم .
و هنوز هم در حال ادامه تحصیل هستم. خانم دکتر رهادوست عزیز واقعیت این است که علاقه و عشق باعث میشود
خود خود پیروز ابراهیمی ترجمه میکند و به لیزنا و عطف بدهد و هنوز هم شاگردم چون دوست دارد و عشق به رشته دارد
تعجب من از همایش همین دو روز گذشته خالی بودن صندلی ها بود
چرا کتابدارن و دانشجویان تعهدی ندارند ؟!!