داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
(لیزنا: گاهی دور/ گاهی نزدیک ۲۲2): عیسی زارعی، دکترای علم اطلاعات و دانششناسی: در این روزهای سخت، دشوار و ناپایدار که «ز منجنیق فلک تیغ فتنه میبارد»، از دست اهالی فرهنگ و «خدایگان کتاب» چه کاری ساخته است؟ در این هنگامهی پرفراز و نشیب، که بیش و پیش از همه، عرصه فرهنگ و منسوبان آن، شوربختانه مهجور و آسیبپذیر میشوند و به حاشیه میروند/رفتهاند، دغدغهمندان فکر و اندیشه چه چارهای میتوانند بیاندیشند؟ آیا سخن از غذای روح، در زمانهای که غذای جسم در مضیقه قرار گرفته، بسان کاریکلماتوری نیست که اسباب پوزخند و استهزای مخاطبان را فراهم میکند؟ در این ناخوشاحوالی، با چه منطق و بهانهای میتوان مردمانِ سراپا اضطراب و تشویش را به کسب دانش و معرفت، ترغیب و تشویق نمود؟ در این برههی خطیر، چه مسئولیتی دارند/میباید داشته باشند کتابداران، این پرستاران آگاهی و دانایی؟ کدام تدبیر در این روزگار عسرت، چاره تواند کرد خاطر خسته هممیهنان ما را؟
ناگفته پیداست که شلمشوربای اوضاع اقتصادی یعنی خداحافظی سبد خانوار با کالاهای فرهنگی؛ یعنی از رونق افتادن صعنت چاپ و نشر؛ یعنی راکد و ساکت شدن قفسههای کتابخانههای شخصی؛ یعنی در درازمدت، کمرنگ شدن قوه عاقله و تفکر. و مردمانِ بیکتاب، یعنی جامعهی بیحساب و کتاب! یعنی حساباش با کرامالکاتبین!
اما مگر نه این است که هیچ دست معجزهگری از بیرون این آب و خاک، برج و باروی این دیار را نخواهد ساخت؟ مگر نه این است که خداوند، احوال هیچ قومی را دگرگون نمیسازد، الا اینکه خود بخواهند؟ مگر نه این بود که کشوری چون آلمانِ پیشتاز امروز، از دل ویرانههای جنگ جهانی و به دست آحاد ملتاش، تجدید حیات نمود؟ و مگر مردمان آگاهتر، در حل معضلات و مشکلاتشان، تواناتر نخواهند بود؟
پس درنگ جایز نیست؛ بیایید بسیج شویم برای خواندن و مطالعه بیشتر و حریصانهتر. در نهضتی فراگیر، همدست شویم برای ترغیب همه و همه، به دانستن بیشتر و آگاهیهای عمیقتر. بیایید به آغوش امن کتاب، به عنوان مهمترین ابزار روشنگری و فهم وثیق پناه ببریم و خود را به محتوای این یگانهابزار درک صحیح جهانِ اطرافمان مسلح کنیم. از حِصن حصین کتابخانه، به مثابه والاترین و استوارترین نهاد انسانساز و حامل عنصر اساسی دانایی، یاری بجوییم و در پناهاش آرام گیریم و در اوضاع و احوالاتمان اندیشهورزانه تعمق کنیم و دانستهها و ندانستههای خود را ورز دهیم و در علل و عوامل کامیابی و ناکامی ملتها غور کنیم و یاد بگیریم و یاد بدهیم.
از خودمان آغاز کنیم، از پشت میز امانت، از همین جایگاه رفیعی که بدان تعلق داریم. در لابلای امانت دادن و گرفتنها، در اثنای ارتباط روزانه با مراجعان و اطرافیان، کتاب را یگانه منبع نجات از جهل و تعصب و ندانمکاری و تکرار خطاها معرفی کنیم. انس و الفت با کتاب را تنها راه رهایی از فریبها و خدعهها و برترین ابزار فهم عمیق و تحلیل دقیق بنمایانیم.
بر این اساس، بهتر است فهرستی از کتابهای خوب و همهفهم، البته متناسب با سطوح خوانندگان، دم دست داشته باشیم و در بزنگاهها که مراجع مشتاقی از راه میرسد و نگاه در نگاهاش گره میخورد، در اختیارش بگذاریم. در گفتگوها و گعدههای روزانه، از ارجاع به کتابهای خوب غافل نباشیم. مخلص کلام اینکه، بذر امید بکاریم تا بهار بیپایان در وجودمان رویش کند.
با کدامین واژه
با کدام اشاره و ایما
بگویمات مانا
که بهار را پایان نیست
وقتیکه تو آغاز میشوی...
ممنون از متن زیبا و امیدبخش تون
من با اجازه متن شما رو در وبلاگ کتابخانه مون بازنشر دادم ( با استناد به نویسنده و پایگاه منتشرکننده و البته دو جمله که خطاب به کتابداران بود رو برداشتم)
با بیانی شیوا، پراحساس، و برانگیزاننده توانسته اید دغدغه اهل حرفه را بازتاب دهید.
از اینکه تاکید کرده اید خود ما باید بتوانیم مشکلاتمان را از داخل حل کنیم، درواقع، یک نتیجه گیری منطقی و عقلانی است.
سپاس بر شما