کد خبر: 10467
تاریخ انتشار: دوشنبه, 22 آبان 1391 - 08:23

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

پرسش‌های پرمایه و پژوهش‌های پربار

دکتر یزدان منصوریان

لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار گروه علوم کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه خوارزمی: پرسش نخستین گام در فرایند یادگیری و پژوهش است. بدون مهارت در پرسشگری ذهن آدمی دچار رخوتی پنهان می‌شود که می‌توان آن را «بدیهی‌پنداری» نامید. ذهنی که دچار این وضعیت باشد، فارغ از هر گونه شگفتی و فاقد آمادگی برای یادگیری است. در نتیجه انگیزه‌ای برای جستجوی دانش ندارد و از مطالعه و پژوهش بی‌نیاز خواهد بود. به این ترتیب بدیهی‌پنداری دیواری بلند در مسیر یادگیری است. البته دیواری شیشه‌ای و نامرئی! زیرا همچون شیشه‌ای شفاف همه چیز را طبیعی جلوه می‌دهد. ولی خوشبختانه پرسیدن ابزار اصلی برای عبور از آن است.

اما هر پرسشی نیز نمی‌تواند مبنای محکم و استواری برای تحقیق و پژوهش باشد. زیرا پرسشگری خود مهارت – یا شاید فراتر از آن هنرِ – ارزشمندی است که اصول خاص خود را دارد. پرسش‌هایی که در این یادداشت با صفت پرمایه همراهند محصول همین مهارتند؛ و معمولاً به چیستی، چگونگی و چرایی پدیده‌ها و رخدادها می‌پردازند.

البته پرسش‌های پژوهشی را می‌توان از منظرهای مختلف دیگر هم دسته‌بندی کرد. مثلاً در یک تقسیم‌بندی به سه دستهء توصیفی، رابطه‌ای و علّی و معلولی تفکیک می‌شوند. پرسش‌های توصیفی (Descriptive Questions) بیشتر به ماهیت پدیده‌های مورد بررسی می‌پردازند. گروه دوم پرسش‌های رابطه‌ای (Relational Questions)  است که در جستجوی یافتن روابط احتمالی میان عناصر و مولفه‌های مختلفند. مطالعاتی که به بررسی همبستگی متغیرهای گوناگون می‌پردازند در این دسته قرار می‌گیرند. نوع سوم که علّی و معلولی (Quasal Questions) نام دارند با هدف علت‌یابی طرح می‌شوند.

در دسته‌بندی دیگری پرسش‌های پژوهشی به سه نوع اصلیِ دوگانه، طیفی (رتبه‌ای) و کیفی تقسیم می‌شوند. پرسش‌های دوگانه (Dichotomous Questions) پاسخی مشخص و معین دارند که معمولاً از دو حالت خارج نیست. به همین دلیل گاه از این دسته به عنوان پرسش‌های بسته نیز یاد می‌شود. زیرا پاسخ آن‌‌ها در دایره‌ای بسته قرار دارد و نمی‌تواند از دو یا چند گزینه خاص خارج باشد. پرسش‌هایی که به پاسخ بلی یا خیر منجر می‌شوند بارزترین شکل این گروهند. گروه دوم پرسش‌های طیفی یا رتبه‌ای است که پاسخ به آنها جایی میان طیفی مشخص قرار دارد. مثلاً پرسشنامه‌هایی که از طیف لیکرت استفاده می‌کنند دقت و آزادی بیشتری در اختیار پاسخ‌دهندگان قرار می‌دهند تا در طیفی از بسیار زیاد تا بسیار کم بهترین گزینه را انتخاب کنند. در نهایت پرسش‌های کیفی یا باز پاسخ‌های مفصل و متنوع دارند. به این ترتیب امکانی بیشتری برای شناخت پدیده مورد مطالعه فراهم می‌کنند.

از منظری دیگر و بر اساس نظریه «رده‌بندی اهداف آموزشی بلوم» (Bloom’s Taxonomy) می‌توان پرسش‌های پژوهشی را در شش طبقه قرار داد. گروه نخست فقط در حد بازیابی اطلاعات در تحقیق کمک می‌کنند، پاسخی مشخص دارند و مبتنی بر واقعیت‌های عینی‌‌اند. مثلاً اطلاعات پایه جغرافیایی و تاریخی در این دسته قرار دارند.

گروه دوم محقق را به درک بهتری از پدیده مورد مطالعه می‌رساند و معمولاً محصول بازبینی و بازنگری در پدیده‌های مختلفند. این پرسش‌ها پاسخ معین و مشخصی ندارند که محقق فقط در جستجوی یافتن آن‌ها باشد، بلکه باید از کنار هم قرار دادن اطلاعات به دست آمده به پاسخی تازه برسد.

گروه سوم بیشتر جنبه کاربردی دارند و به چرایی و چگونگی رخدادها می‌پردازند. پاسخ آن‌ها به مراتب از گروه‌های قبلی دشوارتر است. گروه چهارم نیازمند تجزیه و تحلیل داده‌های گردآمده‌اند و مهارت محقق در سازماندهی اطلاعات و جستجوی الگوها در این زمینه بسیار مهم است. گروه پنجم محصول ترکیب اطلاعاتی است که در فرایند تحقیق گردآوری شده و پاسخ به آنها در گرو مهارت‌های استدلالی محقق خواهد بود. زیرا این محقق و توان استدلال اوست که پاسخ‌ها را می‌سازد.

در نهایت گروه ششم توانایی ارزیابی محقق را نشان می‌دهد و بیشتر عنصر تفسیر در آن‌ها دیده می‌شود و محقق استقلال بیشتری در ارائه پاسخ آنها دارد. البته این استقلال بیش از آنکه کار محقق را آسان سازد؛ وظیفه او را دشوار خواهد ساخت. زیرا او ناگزیر از عبور از تمام مراحل قبلی است و باید از چنان توان استدلال و استنتاجی برخوردار باشد که پاسخی دقیق و عمیق به این پرسش‌ها ارائه کند.

در مجموع پرسش‌های پربار پژوهشی معمولاً در مثلث چیستی، چگونگی و چرایی قرار دارند. البته گاهی نیز عنصر زمان و مکان نیز به آن‌ها افزوده می‌شود. اما در مجموع سه ضلع این مثلث بیشترین عمومیت و اهمیت را در فرایند طرح پرسش دارند. پرسش‌هایی که به چیستی پدیده‌ها می‌پردازند ماهیتی هستی‌شناسی (Ontological) دارند و پژوهشگر را به مسیر شناخت ماهیت پدیده هدایت می‌کنند. پرسش‌هایی که به چگونگی رخدادها می‌پردازند، زمینه‌ساز شناخت فرایندهای پیدا و پنهانی هستند و مسیر رخدادها را جستجو می‌کنند. سرانجام، پرسش‌هایی که به چرایی رخدادها می‌پردازند، معمولاً نیازمند کشف روابط علّی و معلولی (Causal Relations) میان پدیده‌هاست.

در مجموع نوع پرسش‌های هر پژوهش جهت و رویکرد آن را مشخص خواهد ساخت. مثلاً در علوم انسانی و اجتماعی پاسخ به پرسش‌هایی که با چرا و چگونه آغاز می‌شوند، بیشتر به رویکرد کیفی (Qualitative Approach) نیاز دارند. در مقابل پرسش‌هایی که به میزان و مقدار متغیرهای مشخصی اختصاص دارند بیشتر نیازمند رویکرد کمی‌اند (Quantitative Approach). اکنون باید دید طرح چنین پرسش‌هایی زمینه‌ساز چه پژوهش‌هایی است که می‌توان از آنها به عنوان پژوهش‌های پربار یاد کرد.

به باور نویسنده این یادداشت پژوهشی پربار است که حداقل یکی از هفت ویژگی زیر را داشته باشد. البته ممکن است تحقیقی همزمان از دو یا چند ویژگی زیر نیز برخوردار باشد، اما وجود حداقل یکی از آن‌ها شرط لازم است:

  1. دانش‌افزایی: پژوهش ابزاری برای تولید دانش جدید و آزمون دانش موجود است. دانشی که ما را از نادانی دور و به دانایی نزدیک می‌سازد. حتی اگر کاربردی مشهودی از نتایج چنین مطالعاتی حاصل نشود، به اعتبار اینکه بر گنجینه دانش بشری افزوده‌اند دستاوردی ارزشمندند. به قول کورت لوین (Kurt Lewin): «هیچ چیز کاربردی‌تر از یک نظریه خوب نیست». پارادوکسی که با کمی تامل می‌توان به اهمیتش پی‌ برد. به این معنا که نظریه خوب مبنای محکم و استواری برای عمل است؛ هرچند در ظاهر کاربردی نباشد.
  2. نظریه‌پردازی: پژوهشگرانی که در تولید دانش جدید موفقند و نخستین دستاورد خود یعنی دانش‌افزایی را عرضه کرده‌اند، می‌تواند گامی دیگر برداشته و به تدوین نظریه بپردازند. به سخنی دیگر هرگاه سطح دانش‌افزایی مطالعه‌ای در حدی باشد که بتواند ضمن ارائه تبیین کافی برای پدیده مورد مطالعه الگوهای خاصی شناسایی کنند و به نتایج موجود نیز توان پیش‌بینی دهد، آنگاه امکان نظریه‌پردازی وجود دارد.
  3. کاربردپذیری: هرگاه یافته‌های پژوهشی بتواند ابزاری برای حل مسئله‌ها و عبور از مشکلات در اختیارمان قرار دهد، کاربردپذیری خود را نشان داده است. بی‌تردید هرچه مطالعات ما بتوانند بیشتر در عرصه عمل کاربرد عینی داشته باشند، ارزش بیشتری به ارمغان خواهند آورد. یکی از انتقادهای بجا در بسیاری از رشته‌های دانشگاهی گلایه از مطالعاتی است که به نتایجی کاربردی منجر نمی‌شوند. بویژه به دلیل هزینه‌بر بودن بسیاری از مطالعات در حوزه‌های مختلف انتظار نتایج کاربردی از مطالعات انجام شده حداقل توجیه اقتصادی در این زمینه است که در جای خود قابل دفاع خواهد بود.
  4. الگوسازی: گاهی ارزش برخی از مطالعات بیش از آنکه در نتایج و یافته‌های آن‌ها متبلور شود، در روش و رویکردی (Approach and Method) که دارند نهفته است. به این معنا که چنین مطالعاتی ابزارهایی تازه در اختیار جامعه محققان قرار می‌دهند که می‌توانند در مطالعات آتی استفاده شوند. علاوه بر این، اصالت برخی از مطالعات بیش از آنکه مبتنی بر موضوع آنها باشد، در ابتکار محقق در استفاده از روش‌های نوین نهفته است. روش‌هایی که می‌توانند معیاری برای محققان فردا باشند.
  5. استانداردسازی: در میان مطالعاتی که توان الگوسازی دارند، برخی گامی فراتر نهاده و منجر به تدوین استانداردهای تازه می‌شوند. پرسشنامه‌های استاندارد در رشته‌هایی نظیر روانشناسی و مدیریت از جمله دستاوردهای چنین تحقیقاتی‌اند. زیرا محصول این مطالعات بیش از آنکه در نتایج مستقیم آن‌ها متبلور شود در کاربرد و سودمندی ابزاری نهفته است که فراورده اصلی این مطالعات به شمار می‌آید.
  6. مسئله‌یابی: هرچند کاربردپذیری هر پژوهش از امتیازهای آن محسوب می‌شود، اما اگر پزوهشی بتواند به یافتن مسئله‌هایی تازه کمک کند که زمینه‌ساز مطالعات آتی باشند نیز مفید خواهد بود. اساساً پژوهشی ارزشمند است که نه تنها پاسخی برای پرسش‌هایی که طرح کرده است فراهم آورد، بلکه خود زمینه‌ساز طرح پرسش‌های تازه باشد. پرسش‌هایی نوین که به شناسایی مسئله‌های جدید کمک کنند.
  7. توانمندسازی: ارزش دیگر پژوهش ارائه راهکارهایی است که می‌تواند در خدمت توانمندسازی (Empowerment) باشد. توانمندسازی در تعریفی کلی شامل همه فرایندها و راهکارهایی است که برای ارتقاء توان فرد یا گروهی از افراد در عرصه‌ای مشخص نظیر آموزش، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، سیاست، یا موارد مشابه باشد. به این معنا که یافته‌های پزوهشی با هدف ایجاد مهارت‌های تازه در اختیار گروهی از افراد قرار می‌گیرد و به آنان برای توانمندی در زمینه‌ یا زمینه‌هایی خاص کمک می‌کند.

اکنون که ارتباط میان پرسش‌های پرمایه با پرباری پژوهش اندکی تشریح شد، باید دید که چگونه می‌توان مهارت طرح پرسش را در دانشجویان و دانش‌آموزان تقویت کرد. مهارتی که آنان برای موفقیت در تحقیق به شدت نیاز دارند. به نظرم تمرین‌ هدفمند و مستمر در این زمینه می‌تواند بسیار مفید باشد.

یکی از این تمرین‌ها استفاده از «نقشه ذهنی» (Mindmap) است. نقشه ذهنی طرحی ساده از مفاهیم مرتبط به یکدیگر است که پیوندهای میان آن‌ها مشخص شده باشد. به این معنا که از دانشجویان بخواهیم درباره موضوع مشخصی به طرح پرسش‌هایی بپردازند، سپس این پرسش‌ها را مکتوب کنند و در گام بعدی در طرح شماتیک ساده‌ای روابط میان آن‌ها را نشان دهند. مثلاً اگر مفهوم «بهره‌وری» را در مدیریت به عنوان مثالی در این زمینه در نظر بگیریم، پرسش‌هایی که می‌توان بر این اساس تدوین کرد عبارتند از: بهره‌وری چیست؟ مهمترین مولفه‌های سازنده بهره‌وری کدامند؟ همپوشانی مفهوم بهره‌وری با مفاهیم مرتبط به آن نظیر بهینه‌سازی، اثربخشی و کارآمدی چیست؟ شباهت‌ها و تفاوت‌های این مفاهیم مرتبط در چه وجوهی است؟ چرا بهره‌وری در فعالیت‌های مختلف اهمیت دارد؟ چه کسانی در هر سازمان بیشترین مسئولیت را در ارتقاء بهره‌وری بر عهده دارند؟ چگونه می‌توان بهره‌وری را ارتقاء بخشید؟ عوامل موثر بر ارتقاء بهره‌وری کدامند؟ عوامل بازدارنده در این زمینه کدامند و چگونه می‌توان از آن‌ها عبور کرد؟ فرصت‌ها و تهدیدهای خارج از سازمان چگونه بر بهره‌وری اثر می‌گذارند؟  و نخستین گام در فرایند ارتقاء بهره‌وری چیست؟ همانطور که می‌بینید هر یک از این پرسش‌ها را نیز می‌توان به پرسش‌های فرعی تقسیم کرد و علاوه بر آن با افزودن عنصر مکان و زمان به آنها پرسش‌های مشخص‌تری تدوین کرد.

در مجموع، یادداشت حاضر مقدمه‌ای درباره اهمیت پرسش در شروع و پیشبرد پژوهش است که امیدوارم با نظرات ارزشمند شما در بخش نظرخواهی این سایت تکمیل شود. مثلاً می‌توانید تجربه خود را از اهمیت پرسش در تحقیقی که قبلاً انجام داده‌اید بنویسید، یا تقسیم‌بندی دیگری از انواع پرسش‌های پژوهشی ارائه کنید.

منبع:

Bloom B. S. (1956). Taxonomy of Educational Objectives, Handbook I: The Cognitive Domain. New York: David McKay Co Inc.

منصوریان، یزدان. «پرسش‌های پرمایه و پژوهش‌های پربار». سخن هفته شماره 104. 22 آبان 1391.

برچسب ها :
محمودی
|
Iran
|
1396/03/05 - 15:51
0
0
با سلام
بابت مطالب کاربردی و مفید بسیار سپاسگذارم
اشرف کریمی
|
Iran
|
1391/08/29 - 13:00
0
1
استاد به نظرم می رسد که بالاخره هر پژوهشی در یکی از طبقاتی که ذکر کرده اید جای می گیرد.
کار من در مقطع پیشین یک «نیاز سنجی در زمینه آموزش مهارتهای خاصی به کودکان نابینا بود» و به نظرم حداقل در طبقه دانش افزایی جا می گرفت.
ا.بنی اسدی
|
Iran
|
1391/08/26 - 23:45
0
0
با سلام
بنده در کلاسی که برای بچه های دوره راهنمایی در مجموعه ای تربیتی دارم رویه را برای ایجاد سوال و تهیه ی بانک ایده پیش گرفته ام. مخاطب این کلاس افرادی هستند که در مدارس شان کار های فوق برنامه انجام می دهند. اخرین تمرین این گروه این است که مبتنی بر مدرسه خودشان چه چیزی را دارای اهمیت می دانند؟ چگونه به این موضوعات پی می برند و بر چه اساسی و چه مواردی را به عنوان راهکار پیشنهاد می کنند. این موارد باید در کلاس بحث شود و ارائه دهنده منتظر نقد دیگران باشد و بتواند از ان ها دفاع کند یا امادگی این را داشته باشد بر اساس این انتقادات طرح خود را اصلاح کند.
غفاری
|
Iran
|
1391/08/24 - 20:48
0
0
مطالب خوبی بود .با تشکر
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: