داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، عیسی زارعی، کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع رسانی و مسئول کتابخانه مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما: «...در مسیری بین شهری، داخل اتوبوس نشسته بودم. ساعات طولانیِ مسیر طلب می کرد که با شخصی که در صندلی کناری ام جلوس کرده بود، هم صحبت شوم. آدم صریح اللهجه ای به نظر می رسید. وقتی از کار و بارم پرسید و فهمید که دانشجو هستم، مطابق معمول می خواست بداند رشته دانشگاهی ام چیست. به محض اینکه گفتم: کتابداری! نگاهی عاقل اندر... به صورتم انداخت و ابرو بالا برد و با همان صراحت لهجه اش گفت: اَه اَه، آخه حسابداری هم شد رشته؟! نمی دانستم بخندم یا تعجب کنم! سری تکان دادم و فقط با خودم گفتم: خدا رو شکر که نفهمید کتابداری می خونم و گرنه...»
«وقتی اطرافیانم از من می پرسند چه رشته ای می خونی، عبارتِ «کتابداری در شاخه پزشکی» را طوری ماهرانه برایشان تلفظ می کنم که فقط «پزشکی» اش را متوجه بشوند، دلیلش هم این است که اگر بگویم کتابداری! بعد از آن باید کلی در مورد این رشته و اهداف و وظایف و اینکه چی هست و چی نیست صحبت کنم و... آخرش هم اگر شانس بیارم متلکی بارم نکنند، چهره در هم می کنند و ابرویی بالا می اندازند، یه این معنی که این هم شد رشته!؟!...»
« ...به نظر من کتابدار یه آدمی هست که با رفتارش طوری نشون میده که انگار نگهبان کتابهاست و در مواقع تأخیر در بازگشت کتاب، صیغه جریمه را خوب صرف میکنه!..»
«..سالهای آخر دبیرستان بود که روزی در مراسم صبحگاه از یک کتابدار دعوت نمودند تا از خودش و رشته کتابداری بگوید و کتابخانه را به ما معرفی کند. همانجا بود که با سری پر غرور گفتم: مگر کتابداری هم رشته است؟!... بعدها که در کنکور شرکت کردم در موقع انتخاب، رشته کتابداری را هم برگزیدم و در دل گفتم: کی حالا قبول می شه! البته بدون توجه، رشته کتابداری را در اولویت های اول قرار داده بودم و …»
حکایتهای فوق تنها بخشی از نگرش جامعه نسبت به رشته ای دانشگاهی است و به خوبی جایگاه و منزلت آن را در میان آحاد جامعه نشان می دهد. این رخدادها کمابیش مربوط به سالهای قبل و تجربه کتابداران در برخورد با اقشار مختلف جامعه بوده است، اما آیا این جایگاه نسبت به سالهای قبل تفاوتی نکرده و هیچ روند مثبتی را طی ننموده است؟ آیا همچنان جامعه به کتابداری و اهالی آن با دیدۀ تردید و تحقیر می نگرد؟ نوشتار حاضر در پی پاسخ به این سوال نیست. اما غلبۀ این احساس که «کتابداری سطح منزلت پایینی داشته و علاوه بر آن هیچ نقش مفیدی در جامعه کنونی کشور ما ندارد» و پاره ای دریافتها و برداشتهای اینچنینی (که واجد بخشی از حقیقت نیز هست)، باعث شده است که از مدتها پیش بحثی با عنوان تغییر نام به راه بیافتد. معتقدان این بحث، به امید پیامدهای مثبت تغییر نام، و با دلایلی چون لزوم پرهیز از نام قدیمی و نوگرایی بر آن شده اند که با تغییر نام و نشان، به نوعی غبار از چهره معشوق بزدایند و در نتیجۀ آن اذهان افراد جامعه را نسبت به این رشته تقویت نمایند و به زعم خود موجبات ارتقای جایگاه و پایگاه اهالی آن را فراهم آورند. این خواسته البته ممکن است در آتیه جامه عمل بپوشد یا اینکه در حد بحث و نظر باقی بماند و به نتیجه عملی نرسد. اما مسأله این است که تغییر نام تا چه حد می تواند ضعفها و نقصها را با اسم و رسمی رنگ و لعاب دار بپوشاند؟ آیا تغییر نام در مقطع کنونی (در زمانی که بالاترین مقام حکومتی - فارغ از بحثها و دیدگاههای سیاسی- جمعی را با نام و نشان «کتابدار» ملاقات می کند و یکی از روزهای سال نیز به عنوان «روز كتابدار» جهت درج در تقويم پیشنهاد شده است، در گوشه و کنار نیز برخی از شخصیت ها از لزوم حضور کتابدار حرفه ای در کتابخانه ها سخن می گویند) آیا در چنین زمانی حلال مشکلات و رافع معضلات خواهد بود؟ چالشهای فراروی ما در حوزه کتابداری، آیا فقط بحث تغییر نام رشته است و بس؟ در این خصوص و مواردی دیگر، چند نکته به نظرم رسید که در ادامه این مطلب به اجمال قلمی شده است:
1. تغییر نام لزوماً به تقویت جایگاه و حتی بهبود دیدگاه جامعه نسبت به رشته کتابداری منجر نخواهد شد. دلیل واضح آن این نکتۀ مشهور است که: «انسانها به جایگاهها، نامها و نشانها اعتبار می بخشند و نه بالعکس». واژه ها تنها یک وسیله اند که برداشت افراد از آنها به نمود بیرونی، نحوه بروز و ظهور و کارکردهای عینی آن بستگی دارد. اثبات این مسأله چندان مشکل نیست و مثالهای متفاوتی از واژه های مختلف می توان شاهد مثال آورد. در نظر بگیرید اصطلاحی مانند «ریاست جمهوری» را. آیا ثقل و وزن این واژه در مورد همه رئیس جمهورها یک اندازه است؟ مثلاً (بی آنکه قضاوتی اخلاقی کرده باشم) وقتی می گویید یا می شنوید: رئیس جمهور آمریکا! شأن و ارزش و ثقل و اعتبارش آیا با زمانی که می شنوید رئیس جمهور گامبیا! به اندازه یکدیگر است؟! گرچه در هر دو مورد از یک واژه برای توصیف مقامی حکومتی استفاده شده است، اما پیداست که تبادر ذهنی آن در جاهای مختلف، متفاوت است. دلیلش همان نمود بیرونی و کارکردهای عینی آن است که ذکر آن رفت.
واضح است که این شأنیت و قداست در واژه ها به تدریج و در طول زمان به دست آمده است و حتی ممکن است در برخی از اصطلاحات با گذشت زمان جابجایی معنایی از مثبت به منفی و یا برعکس رخ بدهد. مرحوم شریعتی در جایی (بدین مضمون و به مناسبتی دیگر) گفته بود که زمانی واژه جهاد و شهادت آنچنان برانگیزاننده و پرانرژی بود که معتقدان مسلمان به محض شنیدن این کلمات همچون برق از جای می جستند و حماسه می آفریدند، اما الان این کلمات شده اند در ردیف کلماتی مانند مدادتراش و مداد پاک کن و ...». یعنی حتی واژه های خوب و پرمغز و مقدس نیز در اثر سوء استفاده ها و به کارگیری نابجا می توانند از معنا و محتوا تهی گردند. بر عکس این اتفاق نیز صادق است. به این معنی که اگر کتابداران به قدری توانمند و قوی و باسواد باشند که به راحتی تاثیرگذاریشان و جایگاهشان را نتوان انکار نمود، اگر به اخلاق حرفه ای در هر جایگاهی که حضور دارند ملتزم باشند، اگر شناخت علمی و دقیق از کاربران و افراد جامعه و نیازها و بایدها و نبایدهای آن داشته باشند، اگر تفکر خلاق را به خوبی در جامعه تزریق نمایند و صدها شرط و اگر دیگر را رعایت نمایند، این واژه نیز همچو جهاد و شهادت، واجد باری ارزشی و مثبت و والا و شهرت آن در بین مردم عادی حتی، شکوهمند و متعالی خواهد بود.
2. برخی بر این باورند که «اطلاع رسانی» بار معنایی و ثقل ارزشی بیشتری نسبت به «کتابداری» در خود نهفته دارد. در واقع قالب «اطلاعات» را باورپذیرتر و پسندیده تر و به قولی با کلاس تر از «کتاب» می دانند. به همین لحاظ – با وجود اینکه «اطلاع رسانی» به عنوان پسوند و جزئی از نام این رشته آمده است – اما اصرار دارند که حتماً واژه «اطلاعات» را وارد نام جدید این رشته نموده و «کتابداری» را که به زعم آنان موجب سرافکندگی و اسباب تمسخر دیگران را فراهم نموده است، از صفحه روزگار محو نمایند. ترکیباتی مانند «مدیریت اطلاعات»، «خدمات اطلاع رسانی»، «علوم اطلاعات و اطلاع رسانی» و ... کمابیش برخاسته از همین نگاه است. در این باره باید گفت فراموش نکنیم که یکی از دلایل اصلی تغییر نام، نامأنوس بودن واژه کتابداری در میان عامه مردم است. حال، از کجا معلوم که عامه مردم با واژه «اطلاعات» أنس و الفت بیشتری داشته باشند؟ مردمی که با «کتاب» و مشتقات آن احساس همگرایی و نزدیکی نمی کنند، آیا «اطلاع» و مشتقات آن را درک و هضم خواهند نمود؟
3. امروزه رشته کتابداری و فارغ التحصیلان آن، به تدریج در ساختار کتابخانه ها پذیرفته شده اند. البته مشخص است که تا سپردن زمام امور و قدرت تصمیم گیری به ایشان و خداحافظی غیرکتابداران از کتابخانه ها، هنوز راههای طی نشده بسیار است و به سرسختی و پشتکار فراوان کتابداران نیاز دارد. اما به کارگیری کتابداران حداقل در بخش فنی (فهرستنویسی، رده بندی، نمایه سازی و ...) از نظر بسیاری از مدیران سازمانها و مؤسسات دولتی و غیر دولتی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. پر واضح است که این امر گام بزرگی بوده که به همت و تلاش علمی و عملی بزرگان کتابداری و اطلاع رسانی حاصل شده است. آنگونه که خود شاهد بوده ام، در حال حاضر در شهری مانند قم و در مؤسسات مذهبی ای که تمامی کارکنانشان از میان طلاب علوم دینی گزینش می شود، به اجبار حداقل یکی دو کتابدارِ غیر طلبه جهت انجام امور کتابخانه جذب نموده اند. یا اینکه در برخی از این کتابخانه ها، طلاب را به شرکت در دوره های آموزشی کتابداری و فهرستنویسی ترغیب می نمایند. در سالهای اخیر تعداد چشمگیری از شرکت کنندگان دوره های آموزشی فهرستنویسی که در انجمن کتابداری و اطلاع رسانی قم برگزار شده، از میان طلبه ها بوده است. بدین لحاظ از برخی ناملایمات -مانند حذف پست کتابدار در مدارس- اگر بگذریم، در مجموع شرایط به سمت بهبود و به نفع کتابداران پیش می رود. در چنین شرایطی تغییر نام رشته – بویژه تغییری کلی که «کتابداری» را از گردونه اسم و رسم خارح نماید- کمترین ایرادش این است که بعد از این مدیران و تصمیم گیران سازمانها به سختی حاضر به پذیرش نام و عنوان جدید و به کارگیری آن در بخشهای مختلف کتابخانه ها خواهند بود.
4. عده ای دیگر از دوستان بزرگوار بر این اعتقادند که واژه «کتابداری» گویای آنچه کتابداران در حال حاضر انجام می دهند، نیست. سؤال این است که کتابداران چه کار بخصوصی انجام می دهند که این واژه نمایانگر آن نیست؟ در واقع مسأله این است که در عصر حاضر این کتابخانه ها هستند که در کارکرد و وظایف محوله دچار تحول و تغییر گردیده اند. جالب اینجاست که از زمانی که کتابها به ابتدایی ترین شکل و شمایل در کتابخانه ها گردآوری و سازماندهی می شده اند، تا دوره کنونی که نه تنها انواع و اقسام نوین کتاب، بلکه سایر مواد اطلاعاتی نیز وارد کتابخانه ها شده اند، این فضا و جایگاه را با نام «کتابخانه» می شناسیم و بحثی هم بر سر تغییر نام آن نبوده است. چرا کسی تاکنون بر سر این واژه تشکیک ننموده است که مثلا مگر در حال حاضر کتابخانه ها، فقط «کتاب» را در خود جای می دهند که ما مجبور باشیم اکنون نیز از اصطلاح «کتابخانه» استفاده نماییم؟ چه عیبی دارد منابع اطلاعاتی دیگر را که در عصر حاضر وارد کتابخانه ها شده اند، وارد نام جدید کتابخانه نماییم؟ اگر اینجا کتابخانه به معنی «خانه کتاب» هست، پس جای پایان نامه، نرم افزار، گزارشهای تحقیقاتی و...و... در کجای این نام کوتاه و موجز قرار گرفته است؟ اینکه چرا چنین بحثی صورت نگرفته و کسی خواستار تغییر نام کتابخانه نشده است، به این دلیل است که این واژه چنان جا افتاده و رایج و مصطلح شده است که وقتی آن را به کار می بریم منظورمان همه منابع اطلاعاتی موجود در این فضای فیزیکی یا مجازی است. هر تغییر و تحول دیگری هم اگر در این فضا رخ بدهد، این افراد هستند که کارکردهای فرایند فوق را در ذهن و فکر خود تغییر می دهند. آیا برای واژه ای مانند «کتابداری» نیز نمی تواند این اتفاق بیافتد؟ به این معنی که وقتی این واژه را در مورد شخصی به کار می بریم، منظورمان کسی باشد که نه تنها سازماندهی مواد کتابخانه بر عهده اوست، بلکه کتابخانه را اداره می کند، مشاوره اطلاعاتی می دهد، و .. و ... و .... قطعاً اگر بخواهیم این اتفاق خواهد افتاد.
امیدوارم از ورای این بحث و گفتگوها، منجر به بالندگی و شکوفایی کتابداری و کتابداران این مرز و بوم شده و افقهای روشن و امیدبخش بر مقابل دیدگان ایشان گشوده شود تا این کشتی نجات که حامل علم و فرهنگ متعالی جامعه است، به ساحل امید و مأمن مطمئن رهنمون گردد. در این نوشتار فقط خواستم تأکید کنم بر گفته های اساتید بزرگواری که متذکر شده اند: مشکل رشته کتابداری، صرفاً نام رشته نیست و «فقط تغییر نام» تأثیری بر روی جذب بیشتر دانش آموختگان ندارد و چنانچه ضرورتی نیز داشته باشد نیازمند حرکتی است خودجوش و از پایین به بالا و نه دستوری و بخشنامه ای و صورتجلسه ای و ...
زارعی، عیسی. « در ستایش کتاب و کتابداری: نیم نگاهی به سراب "تغییر نام"». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 40. 24 مرداد 1390.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.