لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: در شماره اخیر مجلهء وزین «تجربه» مقالهای مفصل از اُرهان پاموک - نویسندهء شهیر ترکیه و برندهء نوبل ادبیات 2006 - منتشر شده؛ که تحلیلی از تاثیر رمانخوانی بر ذهن خواننده است. این مقاله با عنوان «وقتی مشغول خواندن یک رمان هستیم در ذهن ما چه اتفاقاتی رخ میدهد؟»، بخشی از کتابِ «با و بی تکلف» است که عینله غریب ترجمه کرده و قرار است به زودی انتشارات نگاه منتشرش کند. این کتاب شامل گزیدهای از درسگفتارهای این نویسندهء بزرگ در دانشگاه هاروارد است.
پاموک در این مقاله تجربهء خویش را از چهل سال رمانخوانی تحلیل میکند، و بر این باور است که: «رمانها در واقع برای ما حکم حیاتی دیگر هستند ... رمانها رنگ و لعاب و جذابیت و در عین حال عمق و پیچیدگی زندگی را شکل میدهند و سر و ته آن را از اشیاء، اشخاص، و چهرههایی که میشناسیم لبالب پر میکنند» (ص. 106). البته او چگونه خواندن رمان را نیز بر چگونگی تاثیرش بر ذهن موثر میداند و مینویسد: «میتوان یک رمان را به انحاء بسیار متفاوتی خواند. آری، ما رمانها را بعضی وقتها با منطقمان میخوانیم، بعضی وقتها با قوهء تخیلمان، بعضی وقتها با بخش کوچکی از عقلمان، و بعضی وقتها هم صرفاً با چشمهامان، بعضی وقتها چنان میخوانیم که خود میخواهیم ... و بعضی وقتها با همهء وجودمان» (ص. 106). پاموک خواندن رمان را به سفری تشبیه میکند که خواننده از دنیای واقعی خود آغازگر آن است، و به دنیای خیالی ختم میشود. اما به تدریج این دنیای خیالی از هر واقعیتی واقعیتر به نظر میرسد. تصاویری که به مدد کلمات پیش چشم خواننده ظاهر میشوند به این دنیای خیالی رنگ واقعیت میبخشند. تصاویری که در ابتدا مبهم و تار است. اما به تدریج با پیشرفت روایت برای خواننده روشن میشوند. گویی پس از طی مسیری طولانی سرانجام خواننده از پشت پنجرهای با شیشههای تمیز و شفاف به تماشای منظرهای نشسته است. منظرهای که همچون تابلویی نقاشی محصول تجربه و تخیل پدیدآور آن است، اما به شدت واقعیست. به این ترتیب خواننده کلمات را در ذهن به تصویر تبدیل میسازد. کاری که نویسنده قبلاً عکس آن را در زمان نگارش کتاب انجام داده؛ و تصاویر را با ریزترین جزئیاتش در قالب کلمات ریخته است. به این شکل، نوعی رمزگذاری و رمزگشایی مستمر در جریان است. اما به باور پاموک: «لذت حاصل از خواندن یک رمان نه در دیدن یک منظره از بیرون، بلکه در دیدن یک منظره از درون، از زاویه دید یکی از کسانی که در درون آن منظره زندگی میکند، نهفته است» (ص. 108).
در ادامه پاموک به تفاوت بنیادی تاثیر رمان با سایر آثار هنری میپردازد و به این نتیجه میرسد که اثر رمان بر ذهن خواننده منحصر به فرد است. زیرا زمانی که مشغول خواندن رمان هستیم 9 رویداد در ذهن ما رخ میدهد:
1. منظرهای کلی را تماشا و کلیت داستان را دنبال میکنیم.
2. به کمک قوهء تخیلمان کلمات را به تصاویر تبدیل میکنیم.
3. با بخش دیگری از ذهنمان در این فکر هستیم که نویسنده چه مقدار از گفتههای خود را واقعاً دیده، شنیده، یا شخصاً زندگی کرده است، و چه میزان صرفاً بر اساس تخیل اوست.
4. از خود میپرسیم آیا حقیقت همین است که در این رمان تعریف میشود؟
5. از کشف و درک توانایی نویسنده در انتخاب مناسب کلمهها، درستی تشبیهها، ژرفاندیشی تخیل ، نوع و نحوهء تعریف، ترکیب جملهها، وزن و ریتم و آهنگ پیدا و پنهان واژهها لذت می بریم.
6. دربارهء شخصیت و رفتار تک تک قهرمانهای رمان قضاوت اخلاقی میکنیم.
7. کاملاً آگاهانه دانش، بینش، یا اندیشهای قوی و عمیق را درک میکنیم و از بابت آگاهانه بودنش متوجه آن میشویم و از این جهت از خود تقدیر میکنیم و به خود تبریک میگوییم.
8. وقتی همهء این رخدادها در ذهن ما اتفاق میافتد، حافظهء ما با تمام قوا مشغول فعالیت است.
9. برای رمان یک کانون مرکزی متصور میشویم و از همان ابتدا دنبالش میگردیم.
همچنان که از خواندن این مقالهء آگاهیبخش غرق در شادی بودم؛ گویی احساس میکردم در این مدت در کلاس اُرهان پاموک نشسته و مجذوب این سخنرانی شدم. در حالی که نویسنده، مترجم و مجله را برای انتشار این اثر تحسین میکردم؛ به ذهنم رسید که این مقاله پاسخ مناسبی به این پرسش است که اصلاً چرا باید رمان خواند؟ سهم رمان و داستان در رشد فکری جامعه چیست؟ البته به نظرم پاموک در این مقاله فقط به تاثیر رمان بر ذهن خواننده اشاره کرده است، که در جای خود بسیار دقیق و عمیق هم است. اما این تحلیل خود مقدمهای بر رخدادهای دیگر است. زیرا تاثیری که رمان بر ذهن خواننده میگذارد، همانجا متوقف نمیشود و بازتاب آن در گفتار و رفتار او نیز متجلی خواهد شد.
به سخنی دیگر، میتوان یک گام از این فراتر رفت و ردپای همین تاثیر را در زبان و رفتار خواننده نیز جستجو کرد. مثلاً با توجه به بند 1 و 2 در این فهرست، خواندن رمان بر توان توصیف خواننده میافزاید و بر قدرت بیانش میافزاید. مهارتی که نظام آموزشی ما به آن توجه چندانی ندارد و در برنامه درسی رسمی سهم قابل توجهی برایش در نظر گرفته نشده است. در نتیجه اغلب دانشآموختگان تمرین کافی در این زمینه ندارند و بازتاب آن در مراحل بعدی تحصیل و بویژه در تحصیلات تکمیلی هویداست. به همین دلیل بخشی از مشکل دانشجویان در نوشتن پایاننامه، ناشی از نداشتن تمرین و تجربهء کافی در توصیف است. بر این اساس، رمانخوانی میتواند این ضعف را جبران کند و فرصت مغتنمی برای تقویت این توانایی باشد.
بندهای 3 تا 9 نیز هر یک نشانگر وجهی از اهمیت رمانخوانی در تمرینِ تحلیل است. هر گاه صحبت از تحلیل میشود، برخی تصور میکنند تحلیل کاری دشوار و پیچیده است. در حالی که «تحلیل» یافتن الگوها در میان اجزاء به ظاهر پراکنده است، و بیش از هر چیز نیازمند مهارت و توانایی در سادهسازی امور پیچیده است. بیتردید، یادگیری این سادهسازی نیز خود نیازمند تمرین است، و رمانخوانی یکی از بهترین تمرینها در این زمینه است. همین که خواننده رمان از خود میپرسد آیا حقیقت همین است که در اینجا تعریف میشود؟ خود زمینهساز تفکر تحلیلی و تأملی است.
علاوه بر این، توجه خواننده به انتخاب مناسب کلمهها، درستی تشبیهها، ژرفاندیشی تخیل، نوع و نحوهء تعریف، ترکیب جملهها، وزن و ریتم و آهنگ پیدا و پنهان که در بند پنج به آن اشاره شد، نیز با درگیری قوای ذهنی خواننده همراه است؛ و تاثیری مستقیم بر افزایش توان تحلیل او خواهد داشت. بنابراین، خواندن رمان فقط شنیدن یک روایت نیست و گستردگی و پیامدهایی به مراتب فراتر از آن دارد.
در مجموع زمانی که این مقاله را در مجلهء تجربه خواندم، به نظرم رسید هر یک از این اجزاء نه گانه در این فهرست میتواند مبنای بحثی مفصل و مستقل باشد. از سویی دیگر توجه به آنها زمینهساز تحولی اساسی در توسعهء فرهنگ مطالعه خواهد بود. زیرا یکی از دلایل ناکارآمدی تبلیغات برای توسعه فرهنگ مطالعه چگونگی تبلیغ در این زمینه است، که بیشتر در قالب گزارههایی تجویزی مطرح میشود و مخاطب را با روح خواندن و لذت آن آشنا نمیکند.
زمانی که ما صرفاً به دلیل آنکه مطالعه امری پسندیده است، به دیگران توصیه کنیم کتاب بخوانند، نباید انتظار اثربخشی قابل توجهی از این روش داشته باشیم. اما اگر مطالعه را به شکل دیگری معرفی کنیم و آن را از سطح یک رخداد انفعالی به فرایندی فعال ارتقاء دهیم، آنگاه میتوان به بهبود شرایط موجود امیدوار بود. مثلاً میتوان با توجه به همین فهرست، تمرینهایی ساده اما مفید برای دانشآموزان طراحی کرد. به عنوان یک نمونه ساده، میتوان در یک گروه کتابخوانی – در مدرسه یا کتابخانه - از دانشآموزان بخواهیم رمانی متناسب با سن و سالشان بخوانند و دربارهء آنچه خواندهاند چند صفحهای به اختصار بنویسند. در این تمرین آنان میتوانند نظرشان را دربارهء هر یک از مواردی که در فهرست فوق مطرح شده، مکتوب کنند. به این ترتیب خواندنی که با نوشتن همراه باشد، فعالانه و مولد است و ماندگاری بیشتری در ذهن خواننده خواهد داشت. راستی شما بر اساس تجربهای که از خواندن رمان دارید، آیا میتوانید به فهرست اُرهان پاموک بند دیگری اضافه کنید؟ اگر پاسخ مثبت است، لطفاً در بخش نظرخواهی سایت بنویسید.
منابع:
پاموک، اُرهان (1392) «وقتی مشغول خواندن یک رمان هستیم در ذهن ما چه اتفاقاتی رخ میدهد»، ترجمه عینله غریب، تجربه: ماهنامه هنر و ادبیات، دوره 3، ش. 26، پیاپی، 103، ص. 106-112.
منصوریان، یزدان. «بازتاب رمان در ذهن و زبان». سخن هفته شماره 170. 28 بهمن 1392.