شیپور کتابخانه‌های آموزشگاهی از سر گشادش نواخته می‌شود

 

لیزنا، داریوش علیمحمدی، عضو هیأت علمی گروه مطالعات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه تربیت معلم: خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) در تاریخ 15 آبان به نقل از مهدی حسن زاده كارشناس فرهنگي ـ هنري اداره كل آموزش و پرورش استان خراسان شمالي از افتتاح 3 كتابخانه ديجيتال در استان خراسان شمالي خبر داده است ! حسن‌زاده اظهار داشته با توجه به اين كه مدت‌هاست كتابدار متخصص در كتابخانه‌هاي مدارس حضور ندارد و اين عنوان از ميان عناوين كارمندان مدارس حذف شده است، اداره كل آموزش و پرورش استان خراسان شمالي با تأسيس و راه‌اندازي كتابخانه‌هاي ديجيتال در استان، مي‌كوشد تا دانش‌آموزان را با شيوه‌هاي كتابداري و دسترسي آسان به منابع مورد نياز آشنا كند. وی ابراز امیدواری کرده که در صورت مساعدت ساير نهادها مانند استانداري در سال تحصيلي آينده هر شهرستان صاحب يك كتابخانه ديجيتال شود !

نمی دانم واکنش اولیه شما تعجب بوده یا خنده یا گریه. به هر حال، مطمئنم که حتماً سری به نشانه تأسف تکان داده اید. اگر تأسیس دارالفنون در سال 1231 هجری قمری را آغاز تعلیم و تربیت نوین در ایران بدانیم باید هزاران بار ابراز تأسف کنیم که آموزش و پرورش ایران در حالی از افتتاح کتابخانه دیجیتال سخن می گوید که در تاریخ 201 ساله اش حتی یک روز هم شاهد رویکرد سیستمی به وظیفه اش نبوده است. به بیان ساده تر، این بخش از نظام اداری ایران هیچگاه وظیفه مندانه رفتار نکرده است. اگر کارکرد نظام آموزش و پرورش را جایگزینی نادانسته ها با دانایی از یک سو و معرفت افزایی از سوی دیگر بدانیم رویکرد سیسمتی به این تلقی از وظیفه مندی مستلزم توجه عادلانه به همه واحدهای سازمان متناسب با ارزش هر یک است. کتابخانه آموزشگاهی (School Library) یه عنوان یکی از واحدهای سازمان مدرسه دهه های متمادی است که در ساختار این نهاد جا افتاده و مورد توجه بوده. کافی است متون علمی کتابخانه های آموزشگاهی را به زبان های انگلیسی و فارسی مطالعه کنیم تا دریابیم که راه اندازی و توسعه این کتابخانه ها از چه صبغه و سابقه ای برخوردار است.

کتابخانه های آموزشگاهی در نظام آموزش و پرورش اروپا و آمریکای شمالی چنان جا خوش کرده اند که حتی با ظهور فناوری اطلاعات، توسعه شبکه جهانگستر وب، نفوذ رسانه های دیجیتال و تحقق جامعه اطلاعاتی در این قاره ها، از اهمیتی دوچندان برخوردار شده اند. این کتابخانه ها با در اختیار داشتن منابع انسانی کاردان و مجرب و با تبعیت از یک الگوی سازمانی منعطف هم اکنون تبدیل به مراکز رسانه ها (Media Centers) شده اند. مراکز رسانه ها شکل نوین کتابخانه های سنتی هستند که در آنها نه تنها منابع چاپی بلکه رسانه های الکترونیکی نیز گردآوری و دسترس پذیر می شوند. علاوه بر این، کارکنان این مراکز آن دسته از دانش آموختگان دوره های کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی هستند که در برنامه آموزشی به اندازه کافی با فناوری های آموزشی آشنا شده اند و به خوبی می توانند در مقام یک کتابدار و تکنولوژیست آموزشی نقشی مؤثر را ایفا کنند. این گروه، همچنین به واسطه کسب دانش و مهارت های سواد اطلاعاتی قادر هستند در جریان اجرای برنامه های آموزشی به طور مؤثر مشارکت کنند. برآیند چنین سیستمی، دانش آموخته ای آگاه و اهل مطاالعه است؛ پدیده گم شده ای که در آموزش و پرورش ایران سال هاست جستجو می شود.

اگر آقای حسن زاده و همکاران ایشان در وزارت آموزش و پرورش از زاویه مناسبی به کتابخانه های آموزشگاهی نگاه می کردند هیچگاه شاهد حذف پست سازمانی کتابدار، برچیدن کتابخانه های مدارس، طرح ایده های خامی همچون کتابخانه کلاسی، کتاب یار و در نهایت راه اندازی کتابخانه دیجیتال به عنوان جایگزین کتابدار متخصص نبودیم. تصمیمات اتخاذ شده اخیر به حدی ساده لوحانه هستند که حتی فردی خارج از حوزه کتابداری و اطلاع رسانی را نیز به واکنش واخواهند داشت. اینکه کتابخانه دیجیتال را می توان جایگزین کتابدار متخصص کرد نشان از ذهنی آشفته و تفکری سطحی دارد. این ایده مرا یاد داستان های علمی – تخیلی آیزاک آسیموف، آرتور سی. کلارک، رابرت آنسون هاین‌لاین و فیلم های هالیوودی متأثر از این ژانر داستان نویسی می اندازد که توسط چهره های شاخصی همچون اِستَنلی کوبریک کارگردانی شده اند. در این داستان ها روبات های هوشمند ابتدا در کنار و له انسان و سپس در مقابل و علیه انسان وارد نبرد می شوند. تصور اینکه کتابخانه های دیجیتال امروزی بتوانند با کاربر وارد تعامل شده و نیاز اطلاعاتی ابراز شده / نشده وی را به درستی تحلیل کرده، تشخیص داده و پاسخی مناسب را برایش تدارک ببینند در همان ژانر پیش گفته قرار می گیرد. به هر حال، بازگو شدن چنین تخیلاتی از زبان یک مقام مسئول مؤید این حقیقت تلخ است که برخی، تخیلات پرورش نیافته دوره نوجوانی خویش را در مصادری که به آنها واگذار شده می کاوند. چنین شطحیاتی ثابت می کند که گوینده اش تنها رگه هایی از این خیال پردازی ها را به صورت جسته و گریخته خوانده است. چه اگر صاحب این سخن در مواجهه با این ژانر یک دوره مطالعاتی کامل را پشت سر می گذارد، در می یافت که نویسندگان صاحب سبک این ژانر اتفاقاً افرادی صاحب دانش در حوزه های ریاضی، فیزیک و شیمی بوده اند و داستان را طوری به سرانجام می رساندند که تخیلات لجام گسیخته نوجوان را با استفاده از قوانین علمی به بند کشند و غیر مستقیم وی را انذار دهند که نه پیشرفت علم و فناوری به مرحله ای رسیده که آدم آهنی ها برادر خوانده بشر شوند و نه بشر آن اندازه اختیار از کف داده که زمین و زمان را به آدم آهنی ها ببازد.

وهمیات را قضایای کاذبی دانسته اند که قوه وهم (برخلاف عقل)، آن ها را می پذیرد و با قوّت به آن ها حکم می کند؛ به گونه ای که خلاف آن ها را حتی اگر برهان بر آن اقامه شود، نمی پذیرد. صاحب این سخن نیز نماینده گروهی است که مشغول صورت واقعی دادن به وهمیات خود هستند.

جناب حسن‌زاده ! کتابخانه های دیجیتال یا همان آدم آهنی های خیالی و آرزوی دست نیافتنی شما در حرفه کتابداری و اطلاع رسانی تا امروز تنها توانسته اند صورت مجازی برخی از مدارک را در دل خود جای داده و به هزار زور و زحمت، نصفه و نیمه تحویلشان دهند. این تنها کاری است که روبات های مطلوب شما می کنند؛ آن هم با نظارت مستقیم انسان. شما نه کتابدار دیده اید و نه کتابخانه. اگر دیده بودید تا این اندازه بی گدار به آب نمی زدید و ارضاء نیازهای اطلاعاتی کودکان و نوجوانان تشنه دانستن را به یک نرم افزار مبتدی حواله نمی دادید. آنچه در آستانه سال 2012 و در هیاهوی ایده وب 3، کتابخانه ها را ارزشمندتر و وجود کتابداران را ضروری تر از پیش کرده تعاملی است که بین کتابدار و کاربر برقرار می شود. پرسش اساسی این است که در مدل تخیلی شما تکلیف این تعامل سازنده چه می شود؟ بر اساس کدام تعریف نظری و نمونه عملی از کتابخانه دیجیتال می توان چنین وظیفه ای را به ماشین سپرد؟ اگر می توان، چرا وزارت آموزش و پرورش قصد استخدام 40 هزار معلم را دارد؟ خوب تعلیم و تربیت اطفال را نیز به نرم افزار بسپرید؟ چرا این کار را نمی کنید؟ چون هنوز چنین ماشینی متولد نشده و تازه اگر هم شود نتیجه تعلیم و تربیت ماشینی، انسانی دگر اندیش و دگر خواه خواهد بود که قطعاً مطلوب شما و همفکرانتان نیست. پس بیایید با هم صادق باشیم و به هم قول بدهیم که دیگر شیپور را از سر گشادش باد نکنیم؛ چون برای سلامتی مان مضر است !