داخلی
»برگ سپید
معرفی نویسنده
حسن بهرامی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر، متولد شهریور ۱۳۴۹ در روستای شاهبهرام از توابع باشت واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد است. دانشنامه کارشناسیارشد خود را در رشته ادبیات فارسی دریافته کرده و دبیر دبیرستانهای گچساران است. وی از سال 1368 با نشریات فراوانی همکاری داشته و چند اثر از وی تاکنون به چاپ رسیده و برخی از آثارش در حوزه شعر و داستان برنده بعضی از جوایز شده است.
برخی از آثار حسن بهرامی میتوان به کتابهای اره برقی خاموش است (رمان، نشر ققنوس)، تفنگ پدر بر بامهای تهران (رمان، نشر سورهی مهر)، دلفین مرده (رمان، نشر چشمه)، نتهای فارسی (شعر، نشر داستانسرا)، سیبهای چوبی (شعر کلاسیک، نشر فصل پنجم)، که باد در موهایش بنفش بود (شعر سپید، نشر فصل پنجم، ایرج میرزای تو (شعر کلاسیک، نشر فصل پنجم)، خیش گا (شعر محلی، نشر رزبار) اشاره کرد.
معرفي کتاب
این کتاب برگزیده دومین دوره جشنواره داستان انقلاب است. عناوین فصلهای این رمان عبارتند از: قباسبزهای عاشق، دخترک موبور، سوزنبان، نبش قبر و یک جفت پروانه شیرازی.
این رمان درباره چند جوان دانشجوست که به نحوی وارد مبارزه با رژیم شاه میشوند. حکیم شخصیت اصلی این داستان، اهل روستایی از استان کهگیلویه و بویراحمد است. او در زمان وقوع حوادث انقلاب، دانشجوست و در تهران تحصیل میکند و به لحاظ حضور در بطن وقایع، رفتارهای هوشمندانهای از خود نشان میدهد و سعی میکند حضور مؤثری در جریان انقلاب اسلامی و به ثمر نشستن آن داشته باشد.
در این حین او عازم محل سکونت خود میشود. تفنگی را که پدرش برای شکار حیوانات استفاده میکند، برمیدارد و با خود به تهران میآورد. او همراه دوستانش؛ داریوش، نواز، صابر روی پشتبام خانهها میروند و به مأموران شلیک میکند.
تا اینکه امام میآید و انقلاب به بار مینشیند. بعد هم جنگ از راه میرسد و همه دوستان انقلابی را با خود میبرد. این سه دوست جوان (حکیم، داریوش و نواز) در پایان داستان سرنوشت غریبی پیدا میکنند، داریوش شهید میشود، نواز اسیر و زمانی که حکیم جزو تنها بازماندگان آن جمع پرشور و انقلابی محسوب میشود که حالا بر اثر جراحات شیمیایی در دوران دفاع مقدس روزهای ناخوشایندی را سپری میکند.
تحليل کتاب
براي من که يک کتابدارم و بهدنبال کتابي با موضوع انقلاب اسلامی ایران براي يکي از مراجعان ميگشتم، رئاليسمبودن، ریتم تند داستان، استفاده از جملات کوتاه و درهمآمیختن وقایع رمان در توهم و واقعیت، کابوس و رویا توجهم را جلب کرد. با نگاهی به سرتاسر مجموعه متوجه شدم شخصیتپردازی خیلی خوبی در کتاب صورت گرفته و لحن و زبان اثر بسیار محکم است. تمام داستان از قول شخصیت اصلی داستان "حکیم" روایت شده است و نویسنده توانسته سیر روایی یکدستی را برای اثر خود خلق کند.
نويسنده بهوضوح تلاش میکند به زبانی مشخص و منحصربهخود دست پیدا کند و این مسأله را میشود در بهکاربردنِ واژههایی خاص مانند «رپرپ» و تکرارِ چندین و چندباره آن در میان روایت داستان، دید. هرچند ناگفته نماند که این مسئله نیز محدوده مشخصی را میطلبد و اگر از حد خاصی فراتر برود به ورطه تکراریشدن گرفتار میشود. اما «تفنگ پدر بر بامهای تهران» تا حدودی توانسته از این ترفند بهره ببرد و بر کیفیت داستان بیفزاید. (علی اکبری،1390)
پایان داستان فضای اولیه و اصلی اثر را دگرگون میکند و سوالهای بیجواب بسیاری را پیش روی مخاطب میگستراند. این نوع پایانبندی برای یک داستان میتواند، مخاطب را در انتظار جلدی بعدی این اثر هم نگه دارد. گویی نویسنده حرفهای زیادی برای گفتن دارد که نمیخواهد همه آنها را در این مجال روایت کند و منتظر فرصت و موقعیت دیگری برای بیان ادامه حرفهایش است. (سليمي، 1390)
در داستانهای مرتبط با این موضوع کمتر با خلاقیت و نوآوری از جانب نویسندگان مواجه شویم و بیشتر شاهد روایتهای مشابه از یک موضوع مشترک هستیم. در این راستا، رمان «تفنگ پدر بر بام های تهران» هم در ابتدا از قواعد بازی دور نمیشود، اما در پایان داستان به یکباره ورق بر میگردد و داستان بهرامی رویکرد تازهای پیدا میکند.
از متن کتاب
«پا شدم. عکس امام، قبراق روبهرویم میخندید. دست گذاشتم روی قلبم و برجستگی عکس را لمس کردم. ده دقیقه به چهار بود. رفتم توی حیاط و آبی به سر و رویم زدم. خروس لای برگها چینه میکرد و باد شاخههای انار را به بازی گرفته بود. سیگاری چاق کردم و زل زدم به آسمان بعدازظهر. ابرها گلهگله از خورشید دور میشدند. یاد مادربزرگ افتادم که دست میکشید طرف خورشید و میسایید به سر و رویم و با نفس میگفت: «برکت ... برکت ... برکت ...».
رگهای از رنج و امید ته صدایش بود. صدایی که شبها برایمان از قافله جنها میگفت و روزها بر تپههای بادام و در مزرعه گندم اوج میگرفت. صدایی که پشت پشهبند، کهکشان راه شیری و دب اکبر را نشانمان میداد و لب چشمه قاطی پونههای وحشی میشد».
منابع
سلیمی، علیالله. (1390). « نگاهی به رمان تفنگ پدر بر بام های تهران: بازمانده تهران 57 ». منتشر شده در خبرگزاری فارس، بازیابی شده در 1 دی 1398 به آدرس: لینک.
وبسایت انتشارات سوره مهر. معرفی کتاب «تفنگ پدر بر بام های تهران» بازیابی شده در 1 دری 1398 به آدرس لینک.
مشخصات کتاب:
بهرامی، حسن. تفنگ پدر بر بام های تهران/. تهران: انتشارات سوره مهر، 1389.
درباره نویسنده این متن:
فرزانه نصیری. کتابدار و دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.