داخلی
»سخن هفته
تغییر رویکرد در ارتباط با نیروی انسانی، کلید موفقیت نهاد در مواجه با چالش های پیش رو
لیزنا، ایمان نریمانی، دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه قم: آنچه در ادامه میخوانید، درددلهایی از سوی یک نهادی سابق است که آخرین روزهای حضورش در کتابخانههای عمومی را سپری میکند و قرار است بخشی از وجودش را در کتابخانه های عمومی جا بگذارد و علیرغم میل باطنی، خانهاش را ترک کند.
علاقه من به کتابخانههای عمومی یک بخش شخصی دارد و آن به جهت خدمت به عموم مردم و لذت دیدن حس خوب در خوانندگانی است که از صمیم قلب به آنها عشق میورزم و از دیدگاه حرفهای، معتقدم کتابخانههای عمومی، مهمترین جلوه و کارکرد رشته ما در جامعه است. تغییر نگاه جامعه به رشته ما نه با تغییر اسم که با عملکرد ما در کتابخانهها و در صدر آنها کتابخانههای عمومی امکان پذیر است.
در شرایط فعلی، چالشهای مدیریتی مهمی پیش روی دبیرکل جدید نهاد قرار دارد؛ بخشی از مشکلات همچون مسائل معیشتی، مشکلات ساختاری، مجموعه سازی و... در هفته های گذشته توسط اساتید مختلف گفته شده؛ اما آنچه که معتقدم از همه اینها مهمتر است، نیروی انسانی غالبا خسته، فرسوده و بی انگیزهای است که کمتر تعلق خاطری نسبت به نهاد دارند. همچنین موج ترک شغلهایی که از در سه سال اخیر قوت گرفته و اگر فکری به حال آن نشود، مشکلات زیادی را برای نهاد ایجاد خواهد کرد.
بدون شک بهتر از من میدانید که امروزه نیروی انسانی برای هر سازمانی، مهمترین سرمایه آن به شمار میرود و سازمانهای موفق هر روز به دنبال راهی برای بهبود حال نیروی انسانی و افزایش انگیزه آنها هستند. در چنین شرایطی، متاسفانه مشاهده میشود که نهاد از نظر سختافزاری و نرمافزاری در حفظ و افزایش رضایت و توجه به کارکنان و کتابداران در وضعیت خوبی قرار ندارد. همچنین در چند سال اخیر شاهد ترک شغل قابل توجه کتابداران و متخصصان کارآمد و خوش فکر از نهاد بودهایم. این وضعیت نهاد را به یک گذرگاه برای نیروی انسانی تبدیل کرده که چند سالی در آن کسب تجربه میکنند و سپس آن را به مقصدی بهتر ترک میکنند.
وقتی صحبت از ترک شغل میشود، ذهنها حتما سمت مسائل معیشیتی میرود که قطعا بیراه هم نیست و یکی از دلایل اصلی همین است؛ اما این نکته را هم در نظر بگیرید که بسیاری از پژوهشها نشان میدهند که افراد مدیرشان را ترک میکنند نه شغلشان را. بخش زیادی از کتابداران آنقدر عاشق شغلشان هستند که با همین وضعیت هم بیشترین کارآمدی را دارند و از بسیاری از مشاغل دیگر کم توقعتر و پرکارتر هستند؛ اما گاهی برخی مشکلات مدیریتی مثل سبک مدیریت، تحقیر و عدماحساس امنیت شغلی و روانی، بیعدالتی، تصمیمات غیرتخصصی، بی نزاکتی و... آنها را به سمت درب خروج سوق میدهد. برای مثال من همکاری داشتم که بعد از 16 سال کار کردن در نهاد و آن هم در وضعیت استخدامی رسمی از پول سنواتش گذشت و به آموزش پرورشی رفت که تا سه ماه اول کارش حقوقی نمیداد و در نهایت نیز حقوقش نسبت به آنچه در نهاد میگرفت کمتر بود؛ چه کسی میتواند بگوید این فرد بخاطر وضعیت حقوق، نهاد را ترک کرده است؟
اینجا لازم است یک پرانتز باز کنم و بگویم که خوشبختانه لغو بخشنامه نابخردانه عدم پرداخت سنوات به کارکنان رسمی مستعفی (بخوانید استعفا داده شده) یکی از نشانههای امیدوارکننده در دوران مدیریت فعلی است و نشان از تغییر رویه در حوزه منابع انسانی دارد.
به هر حال، امیدواریم در دولتی که با شعار تخصص گرایی اعتماد مردم را گرفته و تا کنون نیز در سطوح بالای کشور شعار خود را عملی کرده، برخلاف گذشته، هم در سطح ستاد و هم مدیران استانی نهاد نیز، شاهد حضور کتابداران و متخصصان حوزه فرهنگ باشیم.
یکی دیگر از عواملی که نیروی انسانی نهاد را ناامید کرده و دربهای خروج را به او نشان میدهد، عدم افق ارتقا و فرصتهای رشد و توسعه شغلی است که زمینه سکون و کاهش انگیزه را فراهم میکند. بخش عمدهای از این چالش، به این دلیل است که نیروی انسانی مسیری برای پیشرفت در مقابل خود مشاهده نمیکند. برای مثال یک کتابدار اگر خیلی موفق باشد، انتهای پیشرفت شغلیاش میشود کار کردن در ستاد، که در حال حاضر به دلیل کمتر بودن حقوق کارکنان ستادی نسبت به کتابداران کسی تمایلی به آن ندارد!. همچنین مشاهده شده که فقدان ارزیابی و نظام تشویقی مشخص و برخوردهای سلیقهای، گاهی یک مدیر کارآمد را از مدیرکلی به کتابخانه و یک کتابدار ضعیف را از کتابخانه مستقیما و بدون طی سلسله مراتب به مدیرکلی رسانده است. بدون شک انتخاب مدیران کل (به خصوص در سطح مدیران استانی) از دل کارکنان و کارشناسان شایسته میتواند، امید به ارتقای شغلی را در آنها ایجاد کند.
در کنار بیتخصصی و ناکارآمدی مدیران، آنچه که در سالهای اخیر کتابداران را بیش از هر چیز دیگری آزار داده است، فاصله گرفتن کتابخانههای عمومی از وظایف و کارکردهای اصلی آن بوده است. واقعیت آن است که مدیران نهاد در سالهای اخیر (احتمالا از روی خدمت) و با این هدف که سری در سرها در بیاورند و در دولت خودی نشان دهند و اعتباری جذب کنند، کتابخانهها را از وظایف اصلی خود دور کردند.
هیچ کس شکی ندارد که کتابخانه باید باشگاه فرهنگی، اجتماعی و آموزشی باشد و صرفا قرائتخانه نباشد؛ اما این شعار زیبا میتواند با یک عملکرد نادرست به بیراهه کشیده شود. کتابخانه هم کار آموزشی میکند، هم فرهنگی و هم اجتماعی؛ اما قرار نیست یک تنه وظایف سازمان تبلیغات اسلامی، شهرداری، دفتر تبلیغات اسلامی، حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، بنیاد شهید، هیئات مذهبی و تعداد زیادی از سازمانهای دیگر کند و کارهای موازی با آنها انجام دهد.
کتابخانه قرار است مجموعهسازی متناسب با نیاز کاربر کند و خدماتش مبتنی بر نیازهای جامعهاش باشد و وظایف خودش را انجام دهد. بسیاری از کارهایی که کتابداران در سالهای اخیر مجبور به انجامشان بودند، سازمان متولی خود را دارد. نهاد اگر قرار است سری در سرها در بیاورد باید به آمار اعضای فعال خود بنازد و آن را از 3 میلیون نفر به 30 میلیون برساند. باید امانت را افزایش دهد، کتابخانه دیجیتال ایجاد کند و کیفیت خدماتش را بالا ببرد. در شرایطی که پژوهشها نشان از میزان پایین رضایت کاربران از خدمات کتابخانههای عمومی دارند، باید تمرکز بر کیفیت خدمات باشد و این همان چیزی است که فقط مدیران متخصص آن را درک میکنند.
کتابخانه کار فرهنگی میکند؛ اما نه از جنس تبلیغاتی و نمایشی. کار فرهنگی در کتابخانه با سیاستگذاری واحد از تهران انجام نمیشود؛ بلکه از نیازسنجی انجام شده توسط کتابدار در محلهاش آغاز میشود. کار فرهنگی کتابخانه، کتاب میخواهد و کتابخانهای که ماهها کتابی به آن تزریق نشده یا اگر شده متناسب با نیاز کاربر نبوده و فقط براساس ذائقه و روابط بوده نمیتواند کار فرهنگی کند چون نمیتواند کاربری وفاداری داشته باشد.
و اما نکته پایانی و ادامه بحث اصلی یعنی نیروی انسانی. اگر از من بپرسید فاجعه بزرگتر از ترک شغل بیرویه کارکنان دانشی و متخصصان از نهاد چیست، میگویم عدم مستندسازی دانش و خروج سالها تجربه و دانش کسب شده کارکنان نهاد. یک مثال میزنم تا عمق فاجعه را بیشتر درک کنید. همکاری داشتیم که سالها کارشناس عمران نهاد بود و زیر و بم و سابقه تمامی مشکلات عمرانی کتابخانهها را میدانست. همکار دیگری در بخش مشارکتها که سابقه تمامی ارتباطات با سایر سازمانها و همکاریها را در اختیار داشت. و همکار دیگری در توسعه که تجربه افتتاح چندین کتابخانه را داشت. همه اینها و بسیاری دیگر بدون اینکه دانششان را به نفر بعدی منتقل کنند نهاد را ترک کردند و همه تجربهها و دانش خود را به سازمان بعدیشان بردند و به نظر من خوش به حال سازمان بعدیشان که میتواند از تمامی دانشی حاصل سالها تجربه، اشتباهات و دورههای آموزشی گذرانده شده در نهاد بوده استفاده کند. راستش را بخواهید خود من هم تجربه 4 سال کار در روابط عمومی را با خودم بردم و هیچ کس نبود تا دانشم را به او انتقال دهم یا هیچ کس نخواست تا مستندی از خودم برای نفر بعدی به جای بگذارم.
کلام پایانی اینکه نهاد به دلیل غیردولتی بودن و جوان بودنش، انعطاف و چابکی دارد و با تکیه بر کتابداران جوان و با انگیزه و تجربه کتابداران با سابقه، میتواند سازمانی در همین دوره و با همه مشکلات موجود، عملکردی درخشان را داشته باشد به شرطی که از مسیر قبلی فاصله بگیرد و امید، تخصص و عدالت را به کار گیرد. با وجود اینکه در سال های اخیر، شاهد مهاجرت بسیاری از کارکنان و کتابداران با تجربه و کارآمد نهاد بوده ایم، اما این امید وجود دارد که با جذب کتابداران و کارکنان خوش فکر، جوان و با دانش، کتابخانه های عمومی بار دیگر به مسیر موفقیت و پیشرفت بازگردد.
نریمانی، ایمان (1403). «سخنی با دبیرکل نهاد؛ تغییر رویکرد در ارتباط با نیروی انسانی، کلید موفقیت نهاد در مواجه با چالش های پیش رو». سخن هفته لیزنا، شماره ۷۲9، 8 بهمن ماه ۱۴۰۳.
دلمون سوخت...
امروز کسی را مشاور کردند
که من شنیده ام فوق العاده بد برخورد با کتابداران و....
البته تبریک به اون دوستساده دلمون
که دم از اتمام جریان فکری می زد....
معاون توسعه همتکرار قبل تر....