داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا، گاهی دور/گاهی نزدیک 374) : منصور کوهی رستمی؛ رئیس انجمن ارتقا کتابخانه های عمومی ایران و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز: سفر به بزرگترین سایت عشایری کشور واقع در منطقه فتح المبین شوش، برای من و دکتر علی عربی دوست و همکار جامعه شناسم، چیزی بیش از یک تجربه عادی بود. انگیزه اصلی این سفر، برنامه ارزشمند «طعم کتاب با عشایر» و ایجاد کتابخانه «رویش» در این منطقه عشایری بود. این برنامهها نه تنها به شکلی ملموس در تلاش برای کاهش شکافهای اطلاعاتی و اجتماعی در این مناطق هستند، بلکه میتواند منتهی به تقویت دسترسی به منابع فرهنگی و آموزشی برای گروهی از مردم شوند که غالباً از این امکانات محروماند. به همین دلیل، لازم است از کتابخانههای عمومی بهویژه در زمینه توجه به این گروههای کمبرخوردار و ایجاد فرصتهای جدید برای توسعه فرهنگی در مناطق عشایری، قدردانی کنم. لازم به ذکر است این سفر نیز به درخواست آنها برای ارایه تحلیلی جامعهشناختی و اطلاعاتی برای بهبود طرح بود.
اما به این سفر رفتیم تا بفهمیم کتاب، کتابخانه، مطالعه، و سواد چه جایگاهی در زندگی عشایر دارد، آنچه در این جستوجو یافتیم، بسیار فراتر از حد انتظارمان بود. این سفر پنجرهای تازه به دنیای زیستجهان عشایر برایمان گشود؛ دنیایی که با تمام زیباییهای فرهنگی و تاریخیاش، گویی در لایههایی بنیادینی نیازمند توانمندسازی است. مشاهدات ما از نزدیک با زندگی و زیستجهان عشایر نکات و زوایای پنهانی را نمایان کرد که از دید بسیاری از مسئولان و نهادهای اجتماعی پنهان مانده است. این مشاهدات نه تنها جهت نشان دادن چالشها و موارد نیازمند توجه در این جوامع است، بلکه بهمنظور روشن کردن این زوایا برای کتابخانههای عمومی و ایجاد انگیزه برای جلب حمایت و حضور فعال سایر دستگاهها و نهادهای خاموش و منفعل است. دغدغههایی که در این سفر مشاهده شد، به ما یادآوری میکند که برای بهبود وضعیت آموزش، فرهنگ و آینده این کودکان، نیازمند یک رویکرد جامع و همکاری میان تمام ارگانها هستیم.
این مشاهدات بهویژه در زمینه زندگی کودکان عشایری، نشان میدهد که در کنار تلاشهای ارزشمند برای ایجاد کتابخانهها و برنامههای آموزشی، هنوز مسائلی عمیقتر از دسترسی به کتاب و منابع آموزشی وجود دارد که باید به آنها توجه شود. بیتوجهی به این ابعاد، میتواند مانع از شکوفایی و رشد واقعی این کودکان شود. بهاینترتیب، هدف این یادداشت روشنسازی این ابعاد پنهان و دعوت از سایر دستگاهها برای حضور فعال و مؤثر در این عرصه است. در ادامه مشاهدات خودم را در 5 اپیزود مطرح میکنم:
اپیزود اول: کودکان منیاتوری
مفهوم کودکان مینیاتوری (Miniaturized Children) که در برخی از متون جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی به آن اشاره میشود، به مفهوم خاصی از وضعیت اجتماعی و فرهنگی کودکان در جوامع محروم یا کمتر توسعهیافته اشاره دارد. این اصطلاح عمدتاً برای توصیف کودکانی استفاده میشود که در شرایط اجتماعی سخت یا محدود قرار دارند و به نوعی درک میشود که در روند رشد خود، محدودیتهای زیادی در دسترسی به منابع آموزشی، فرهنگی و حتی امکانات جسمی دارند. کودکان مینیاتوری بهنوعی شبیه به نسخهای کوچکشده از بزرگترها در نظر گرفته میشوند، یعنی زندگی آنان معمولاً بهگونهای است که با کمبود فرصتهای یادگیری، سرگرمی، و تعاملات اجتماعی مواجه هستند و همین امر سبب میشود که تجربهای شبیه به دنیای بزرگترها در میانه کودکیشان داشته باشند. در این وضعیت، کودکان زودتر از سن خود مجبور به پذیرفتن مسئولیتها و مواجهه با چالشهای بزرگتر از ظرفیتشان میشوند.
به محض ورود به محوطه سایت عشایری، آنچه بیش از همه توجه ما را جلب کرد، حضور پررنگ کودکان در کنار خانوادههایشان بود. اما این کودکان چیزی متفاوت از آنچه ما از کودکی میشناسیم، بودند. انگار که کودکی کردن از زندگیشان حذف شده بود. بهجز کودکانی که در مدرسه بودند، سایر کودکان را در حال کمک به انجام امور روزمره دیدم، و احتمالاً بعد از ساعات مدرسه نیز دانشآموزان نیز وارد این فرایند میشدند؛ گویی بار زندگی بزرگسالانه را به دوش میکشند. کودکانی که بزرگسالانه زندگی میکنند، بیآنکه فرصت تجربه کودکی را داشته باشند. در زندگی عشایر، همه اعضای خانواده نقشی فعال در فرآیند کوچ و کارهای روزمره دارند، و کودکان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. گرچه این نقشها از انسجام اجتماعی بالای عشایر حکایت دارد، اما برای کودکان به معنای محرومیتی آشکار از دوران کودکی است که این خود به بهای از دست دادن فرصتهای کودکی برای این نسل است که میتواند پیامدهای منفی در آینده به همراه داشته باشد.
اپیزود دوم: معلمی، تنها آرزوی قابل تصور
یکی از لحظات تأثیرگذار سفر ما، زمانی بود که از کودکان درباره آیندهشان پرسیدیم و پاسخی جز سکوت یا تکرار شغل معلمی دریافت نکردیم. که این خود به وضوح ارتباط نزدیکی با نظریه فقر اطلاعاتی و سرمایه فرهنگی بوردیو دارد. فقر اطلاعاتی، که بهویژه در جوامع محروم مشاهده میشود، به معنای ناتوانی افراد در دسترسی به اطلاعات و بهرهبرداری از آنها برای توسعه فردی و اجتماعی است. کودکان این منطقه به دلیل محدودیتهای فرهنگی و اقتصادی، از منابع اطلاعاتی و فرهنگی که میتواند به رشد آنها کمک کند، محروم هستند. حتی در صورتی که منابعی مانند کتابخانهها و برنامههای مختلف نظیر طعم کتاب با عشایر و کتابخانه رویش در منطقه راهاندازی شوند، عدم آگاهی کافی، فقدان مهارتهای استفاده از این منابع و کمبود سرمایه فرهنگی از جمله عواملی هستند که مانع بهرهبرداری مؤثر از این امکانات میشود.
در کنار فقر اطلاعاتی، نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو نیز به وضوح در این مشاهدات دیده میشود. بوردیو معتقد است که سرمایه فرهنگی میتواند به دو شکل عینی (کتابها، آثار هنری و منابع مادی) و ناب (مهارتها، آگاهیها و نحوه استفاده از منابع) بروز پیدا کند. در جوامع عشایری که مشاهدات ما بر آنها متمرکز بود، سرمایه فرهنگی ناب در سطح پایینتری قرار دارد. کودکان و خانوادهها بهدلیل فقدان دسترسی به منابع فرهنگی و آموزشی، نمیتوانند از امکانات موجود استفاده کنند و تنها تجارب محدودی از سواد دارند. بهعنوان مثال، علاقهمندی کودکان به شغل معلمی بهعنوان تنها تجربه شغلی شناختهشده در محیط خود، نشاندهنده فقدان تنوع در منابع اطلاعاتی و فرهنگی است. این مسأله نه تنها تأثیر منفی بر آموزش و پرورش کودکان دارد بلکه باعث حفظ چرخه فقر فرهنگی و اجتماعی در این جوامع نیز میشود. محدودیت سرمایه فرهنگی و فقر اطلاعاتی در میان کودکان عشایری، باعث محدود شدن افق آرزوهای آنها به حرفه معلمی شده است. این موضوع، ضرورت تقویت سرمایه فرهنگی و دسترسی به منابع متنوع اطلاعاتی را برای توسعه آگاهی و تنوعبخشی به انتخابهای آنان نشان میدهد.
اپیزود سوم: مسئله آموزش و شکاف دانش
ضعف در سواد و آموزش در میان کودکان عشایری، پدیدهای مشهود بود. این مسئله را میتوان از منظر نظریه شکاف دانش تحلیل کرد. این نظریه بیان میکند که با افزایش اطلاعات و منابع، شکاف میان افراد و جوامع برخوردار و نابرخوردار افزایش مییابد. به عبارت دیگر، ضعف سواد به این معنی است که افراد نهتنها در خواندن و نوشتن مشکل دارند، بلکه توانایی تحلیل و استفاده از اطلاعات برای بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی خود را نیز ندارند. ضعف نظام آمورش در ارائه آموزش مستمر و ناتوانی در تأمین امکانات اولیه آموزشی، از عوامل اصلی تعمیق این شکاف است. به این ترتیب، شکاف دانشی در این مناطق، علاوه بر محدودیتهای فیزیکی دسترسی به منابع، ناشی از ضعف در مهارتهای اطلاعاتی و ناتوانی در استفاده بهینه از اطلاعات موجود است. کودکان عشایری، به دلیل نبود دسترسی به منابع آموزشی باکیفیت و برنامههای مناسب، در وضعیت ضعف سواد قرار دارند. این شکاف اطلاعاتی، آنها را از جامعه جدا کرده و در چرخهای از محرومیت قرار میدهد. بنابراین سرمایهگذاری در آموزش باکیفیت و برنامههای تقویت مهارتهای اطلاعاتی باید در اولویت قرار گیرد.
اپیزود چهارم: مسئله بهداشت و سواد سلامت
یکی از جدیترین چالشهای عشایر، وضعیت بهداشت و سلامت است که با کمبود سواد سلامت در این جامعه تشدید میشود. در بازدید از سایت عشایری فتحالمبین، مشاهده شد که دسترسی محدود به خدمات بهداشتی اولیه، کمبود تجهیزات درمانی، و فاصله زیاد از مراکز درمانی، شرایط نگرانکنندهای را ایجاد کرده است. نبود آگاهی کافی درباره پیشگیری از بیماریها و مراقبتهای بهداشتی، موجب افزایش مشکلات بهداشتی در میان عشایر شده است. سواد سلامت، که به توانایی درک و استفاده از اطلاعات بهداشتی برای تصمیمگیریهای مناسب درباره سلامت فردی و خانوادگی اشاره دارد، در میان عشایر بهطور قابلتوجهی پایین است. این کمبود نهتنها مانع پیشگیری از بیماریهای شایع، مانند بیماری های پوستی، عفونتها و ... میشود، بلکه توانایی آنها را در استفاده از خدمات محدود بهداشتی موجود کاهش میدهد. برای حل این چالشها، طراحی برنامههای آموزشی در زمینه سواد سلامت ضروری است. اجرای آموزشهای ساده و کاربردی درباره بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریها، همراه با ایجاد کلینیکهای سیار بهداشتی، میتواند تأثیر بسزایی در بهبود وضعیت سلامت عشایر داشته باشد. علاوه براین، همکاری نهادهای بهداشتی با کتابخانهها برای ارائه محتوای آموزشی مناسب، میتواند به ارتقای سواد سلامت این جامعه کمک کند.
اپیزود پنجم: کتابخانهای که هنوز به زیستجهان نپیوسته است
در همان نزدیکی مدارس، کتابخانهای کوچک اما الهامبخش به نام «رویش» وجود داشت؛ کتابخانهای که حاصل طرح زیبای «طعم کتاب با عشایر» است، برنامهای از سوی کتابخانههای عمومی که تلاش دارد کتاب را به دل زندگی کوچنشینان ببرد. این کتابخانه فرصتی استثنایی برای آشنایی کودکان با مطالعه و یادگیری فراهم کرده، اما هنوز راهی طولانی پیش رو دارد. وقتی از کودکان درباره کتاب و کتابخانه پرسیدیم، پاسخها بیشتر سکوت بود یا نگاهی خالی از درک. معدود پاسخهایی که گرفتیم، تصاویری گنگ و ابتدایی از کتابخانه را نشان میداد. این وضعیت ما را به یاد نظریه «ساخت اجتماعی واقعیت» پیتر برگر و توماس لاکمن انداخت. نظریه «ساخت واقعیت اجتماعی» کتاب معروفشان به نام The Social Construction of Reality مطرح گردید. این نظریه بر این اصل تأکید دارد که واقعیت اجتماعی نه یک پدیده طبیعی و غیرقابل تغییر، بلکه چیزی است که توسط افراد و از طریق تعاملات اجتماعی ساخته میشود. به نظر میرسد در زیستجهان عشایری، کتابخانه هنوز نتوانسته به بخشی از واقعیت اجتماعی روزمره آنها تبدیل شود. واقعیتی که هر روزه با چادرهای کوچ، مراتع، و کارهای روزمره شکل میگیرد، هنوز جایی برای کتابخانه و مطالعه ندارد. بنابراین کتابخانههای عشایری مانند «رویش» گام مهمی در جهت توانمندسازی فرهنگی هستند، اما برای تبدیلشدن به بخشی از واقعیت اجتماعی عشایر، نیازمند برنامههای هماهنگ و جامع برای ارتباط بیشتر با زیستجهان آنها هستند.
مسیر آینده
سفر به زیستجهان عشایری، فرصتی برای مشاهده چالشها و فرصتهای این جامعه خاص بود. این سفر برای ما یک تلنگر بود؛ تلنگری که نشان داد هنوز راه زیادی برای توانمندسازی کودکان عشایری وجود دارد. این کودکان نیازمند برنامههای آموزشی متناسب با سبک زندگیشان هستند. تحلیل این تجربه از منظر نظریههای جامعهشناختی و اطلاعاتی نشان میدهد که کودکان عشایری، علیرغم چالشهای موجود، پتانسیل بالایی برای رشد و توسعه دارند. سرمایهگذاری بر آموزش و توسعه فرهنگی در این جوامع، قطعا به توانمندسازی فردی این کودکان کمک میکند. همچنین این سفر به ما نشان داد که کتابخانهها، اگرچه کوچک و کمامکانات، میتوانند نوری در دل تاریکی باشند. اما این نور تنها زمانی میتواند روشنتر شود که ما با سیاستگذاریهای دقیق و برنامههای جامع، دسترسی عادلانه به اطلاعات و منابع فرهنگی را بهعنوان یک حق اساسی برای همه اقشار جامعه تضمین کنیم. رسانهها، سیاستگذاران و نهادهای فرهنگی باید از این فرصت برای گسترش توجه عمومی به محرومیت اطلاعاتی و فرهنگی عشایر استفاده کنند. از این سفر برگشتیم اما بازگشت از این سفر، با ذهنی پر از پرسش و قلبی سنگین از دغدغههای این کودکان همراه بود. امیدوارم همافزایی بیشتر بین نهادهای مسئول و دغدغهمندان فرهنگی و اجتماعی کشور بتوانند نقشی مؤثرتر در دنیای کودکان عشایری ایفا کنند؛ چرا که این کودکان، با تمام محدودیتهایشان، سزاوار آیندهای پر از فرصت و رؤیا هستند.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.