داخلی
»مطالب کتابداری
»اخبار کتابخانه ملی
پرداختن به جنگِ درون و رها کردن جنگهای بُرون، از جلوههای دیدگاهِ صلحآمیزِ مولوی است
به گزارش لیزنا، او در سخنان خود گفت: در روزگاری که جنگ و خشونت، انسان را دربرابر انسان قرار داده و چهره مِهر و مِهرورزی را با آتش ستیزه و عناد سیاه کرده است، بهجا است که گفتار بزرگان فرهنگ و تمدن را بازخوانی کنیم و سخن سترگشان را درباره صلح و آشتی به جان بنوشيم و تردید نیست که مولانا جلالالدین محمد، شاعر و عارف نامدار، یکی از نامدار ترین این بزرگان است.
او با بیان اینکه صلح و آشتی یکی از مضامين محوری در اندیشه و عاطفه مولانا است، اظهار کرد: در جهانبینی عرفانی او رسیدن به باطن مفاهیمی مانند «وحدتِ عرفانی» یا «فناء فیالله و بقاء بالله» با کنار گذاشتن اختلافها و تفاوتها، و ستیزه ها و تمايزهای ظاهری مقدور و میسور است.
او در ادامه خاطرنشان ساخت: در قرآن، ویژگی دوزخیان در تخاصم تعریف می شود: «إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ»، و همچنین طبق این آیه، اهل بهشت را در نادیده انگاشتن خود و محو در ذات حق توصیف می کند.
بروجردی به روایتی از پیامبر اکرم(ص) اشاره کرد و گفت: اِنّ اَهل الجنّه لا یتحسَّرون علی شیئیٍ فاتهُم من الدنیا کتحسرُّهم علی ساعه مَرّت من غیر ذِکر الله، یعنی، پس وقتی خصومت نباشد که ویژگی دوزخیان است، بهشتیان رخ می نمایند و در سایه «وحدتِ وجود» خود را تعریف می کنند.
مشاور رئیس جمهوری گفت: مولانا این ویژگی بهشتیان را در مدارا و رأفت و رحمت تعریف میکند و حاصل آن که همان صلح و همزیستی است به وحدت می رسد.
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران اضافه کرد: چه زیبا، تجلیِ حلم و بردباریِ حق را در سلیمان نبی(ع) نشان میدهد که با همه مرغان می سازد و میان زاغ و باز فرقی نمیگذارد:
ای سلیمان در میان زاغ و باز حلم حق شو با همه مرغان بساز
او همچنین یادآور شد: مدارا با بدان و نیکی با نيکان، وفاداری به عهد و پیمان، و پرداختن به جنگِ درون و رها کردن جنگهای برون، همه ، جلوههای اخلاقی و اجتماعی انساندوستیِ مولوی و دیدگاه صلحآمیز اوست:
هست احوالم خلاف همدگر هریکی باهم مخالف در اثر
چونکه هردم راه خود را میزنم با دگرکس سازگاری چون کنم
موج لشگرهای احوالم ببین هریکی با دیگری در جنگ و کین
می نگر در خود چنین جنگ گران پس چه مشغولی به جنگ ديگران
رنگ و رنگارنگی در خم بی رنگی خداوند یکی میشود:
صبغه الله هست خم رنگ هو پيسها یک رنگ گردد اندرو
آن زمان که رنگهای گونهگون و ناهمگون به بیرنگی میرسند، اضداد عالم آشتی میکنند و وحدت ادیان رخ مینماید:
چون به بی رنگی رسی کآن داشتی موسی و فرعون کردند آشتی
پس، صلح و دوستی در شعر مولانا هم وجه عرفانی دارد هم وجه اجتماعی.
بروجردی با بیان اینکه ارج نهادن به حقوق انسانی با روحیه تسامح و تساهل، و سخاوت و بخشندگی پیوند دارد، گفت: فرد یا جامعه ای که حسادت و کین ورزی، و بخل و تنگنظری را بهر خدا یا برای راحت جان خود رها کند، دیگران را دوست ميپندارد و جنگ و نزاع از روان و فکر او دور ميشود:
خیر کن با خلق، بهر ايزدت یا برای راحت جان خودت
تا هماره دوست بینی در نظر در دلت نايد ز کین، ناخوش صور
مشاور رئیس جمهوری افزود: آن روز جهان ما جهانی سراسر صلح و عاری از خشونت است که این آموزه ها را بر جریده دل ثبت کنيم و پندار و گفتار و کردارمان بدان درآمیزد.
وی ادامه داد: این گفته ها بر زبان کسی جاری می شود که؛ دست بخشنده ، چشم بینا، پای پویا، زبان گویا، دهان پر فریاد، مغز اندیشنده ، دل فروشنده، قلبی دوستدار، و دوست داشته او بر کسی پوشیده نیست و اینچنین است که در همه فرهنگها متجسّد میشود؛ فرهنگهای هند، ایران، تُرک، تاجیک، افغان، یونان و بیزانس و... .
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در پایان گفت: او می سراید و ما می نویسیم که صلح خواسته همه انسانها است. آنهایی که قلبی مهربان و زندگی سرشار از عشق و محبت را میطلبند و باصدای بلند به همه جنگ افروزان می گویند که با صلح زندگی شکوفا می شود و انسانها به بالندگی می رسند.
همچنین در دومین روزِ هشتمین نشستِ «مِهرِمولانا»، با عنوانِ «صلح از نظرگاهِ مولانا»، که عصر یکشنبه نهم دی در تالار قلم سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد، چهار سخنرانیِ علمی برگزار شد.
توکلی: از نظر مولانا جنگ در محدودهای مشخص است و کلام الهی بینهایت
در ابتدای این جلسه نیز، «حمیدرضا توکلی»، پژوهشگر ادبیات فارسی با عنوان «مولانا؛ از جنگ تا صلح، از صورت تا معنی» برای حاضران سخن گفت و اظهار کرد: معنای جنگ در ذهن مولانا، مصادیق گسترده تری از اختلافات مذهبی چون شافعی و حنفی است و عالم را سراسر جنگ و نزاع می بیند.
او ادامه داد: در ذهن و زبان مولانا، بطور موکد، پیوستگی میان معانی مختلف جنگ وجود دارد و باید انواع ستیزه را بررسی کرد. اگر به مثنوی معنوی و غزلیات او از زاویه صورت نگاه کنیم، در سطح زبان هم سربهسر به تضادها و تعارض ها برخورد می کنیم و مدام مولانا ما را از مفهوم مادی به معنوی می برد. مولانا عالم ماده را عالم تعارض می داند نه عالم صلح. از نظر او جنگ در محدوده ای مشخص است و کلام الهی بینهایت.
وی افزود: برخی می گویند، مولانا در مواردی و مواضعی متناقض سخن می گوید. او که خاموشی را بالاتر از سخن می داند و این همه حرف می زند و داستان سرایی می کند و البته متنوع ترین اوزان فارسی را با بهرهگیری از همه قوافی در میان شعرای فارسی بهکار می برد. مولانا میان بیانناپذیری و این همه سخن گفتن قابل جمع نیست.
توکلی گفت: او تجربه مرگ و تجربه خواب را هم با تمثیل بیان می کند و بر این باور است که هرشب می خوابیم به عالم ورای تضاد و تعارض می رسیم و در تجربه خواب، عالم ازلی را تجربه می کنیم و صبح، حشرِ اصغر است. او از ابلیس و دوزخ هم یاد می کند. همچنین مولانا ، از این منظر، موسیقی و سماع را نوعی تلاش می داند که از دل این بی وزنی و ناموزونی به گونه ای هماهنگی برسد.
رفیعزاده: نگاه مولانا به انسان مجموعه اضداد است و ریشه اختلافات بشر را در آن میداند
«همزیستی مسالمتآمیز و ضرورت صلح در اندیشه صلح» عنوان سخنرانی «سرو رسا رفیعزاده»، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی از افغانستان برای حاضران سخن گفت: در علوم اجتماعی، صلح یعنی آرامش عمومی از آزادیِ پس از آشوب، امنیت و نظم عمومی و حاکمیت قانون، عدم تشویش از مداخله نیروی خارجیِ مخل اوضاع عمومی و هماهنگی و سازگاری مردم از روابط جمعی و فردیشان است.
وی بیان کرد: صلح درونی به عنوان خودشناسی و خودسازی و ارتقای جنبه های کمال معنوی است. انسان های درگیر در جنگ، از صلح درونی در راه رسیدن به آرامش و صفا و در نتیجه صلح بیرونی و از آرامش درونی به آرامش بیرونی و حل منازعات جهانی گام بردارند.
این پژوهشگرِ افغان افزود: نگاه مولانا به انسان مجموعه اضداد است و ریشه اختلافات بشر را در آن میداند و مصداق این بیت مولانا: «هست احوالم خلاف همدگر/ هر یکی با هم مخالف در اثر» و یا بیت: « یک گوشه جان ماندست پیچان/ و آن پیچش از تو یابد رهایی».
او ادامه داد: مولانا صلح کلی را منبعث از این می داند که جنگ را هم باید با نگاه مثبت نگاه کرد و نتیجه آشتی و در نهایت رسیدن به کمال است. اما تجربه زیسته از جنگ و خشونت نشان می دهد که صلح به هر دو معنای پس از جنگ و موقتی(آتشبس) وجود ندارد و در این میان، توأم بودن جریان جنگ و تلاش برای صلح، با فعالیت های گروه های تکفیری و افشاندن تخم خشم و خشونت در تضاد است.
اسماعیل اوغلو: کلام مولانا، سرشار از کلمات و عبارات و اصطلاحات مهرآمیز و محبتگونه است
«عدنان قارا اسماعیل اوغلو»، استاد زبان فارسی و مدیر گروه زبانها و ادبیات شرقی دانشگاه قریق قلعه ترکیه، در ادامه این نشست، با عنوان «مباحثی پیرامون مفاهیم مِهر و محبت در مثنوی معنوی» صحبت کرد. او واژگانی چون رحم، انصاف، وفا، صفا، رحمت، شفقت، رقت، صلح، خضوع، همدلی، جوانمردی، داد، اشتیاق، آشتی و... را بار معنای قرب و همافزایی و همزیستی دانست و گفت: این واژگان دارای معنای بار مثبت هستند و عشق والاترین واژه برای میل به آفریدگار است.
او در ادامه گفت: این کلمات در فرهنگ اصطلاحات عرفانی، دارای معانیِ درونیِ گسترده ای هستند. محبت در تصوف، به معنای نهایت محبت و غلیان در اشتیاق به محبوب است و حتی عباراتی چون مهر دلخوشان، مهر پاکان، مهر و جاه و مال ها، مهر جاهل، مهر ابلهان و مهر خلق، همگی، گاهی بدون کارکرد مثبت و منفی آنها مورد استفاده قرار گرفته است و کلام مولانا، سرشار از کلمات و عبارات و اصطلاحات مهرآمیز و محبتگونه است.
اسدالله شعور: مولانا غزلیاتش را در حالت سماع و شفاهی میگوید و به همین سبب، با جوش و خروش سروده شده است
سخنران دیگر این نشست، «اسدالله شعور»، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی از افغانستان بود. او با موضوع «رمزِ برتر در سخن مولانا» به ایراد سخن پرداخت و گفت: رمز، سخن پیچیده ای است وادبیات منظوم فارسی خالی از آن نیست و مهملات در ادب فارسی شامل عارفانه، عاشقانه، رندانه و کودکانه می شود. و در این میان، ادبیات ما به حدی غنی است که عادت کرده ایم همیشه مطالب جدی بشنویم در حالی که مهملاتِ ادبیات خالی از معنا می شود و طیف وسیعی از آن، مطابق با خواسته، تحلیل و تاویل می شود.
او ادامه داد: حتی در جهات بسیار، این گونه ادبی با ادبیات سوررئالیسم اروپا شباهت بسیار دارد و در شاخصه های هنجارشکنانه نزدیک به هم هستند. و البته تجربه های آن در ادبیات فارسی، زمینه برای فضای دگرگون را ایجاد کرده است و با مهمل خواندن این آثار، از موجودیت و اهمیت آنها چشم پوشیده ایم.
وی اضافه کرد: در ادبیات نوشتاری، مهملات رندانه قابل توجه هستند. زیرا شطحیات، پارادوکس هایی هستند که عارف در حالت غیرطبیعی می گوید که با هنجارها در تعارض و گاهی کفرآمیز است. همه کلمات عارف در این حال، رمز است و مولانا غزلیاتش را در حالت سماع و شفاهی می گوید و دیگران مینویسند و به همین سبب، با جوش و خروش سروده شده است. رمز در کلام خداوند هم موجود است و قرآن سرشار از آن است و تنها عرفای بزرگی به این تقرب رسیده اند، چنانکه مولانا می گوید: «پاسبان آفتابند اولیا / در بشر واقف ز اسرار خدا».
مصطفی ملکیان: صلح درون، مقدمه صلح بیرون است
در ادامه برگزاری روز دوم هشتمین نشستِ «مِهرِمولانا»، مصطفی ملکیان، استاد فلسفه و عرفان در یک پیام ویدیویی در ارتباط با موضوع «صلح درون و صلح بیرون از نظرگاه مولانا» سخنانی را ارایه کرد.
او در ابتدای این پیام تصویری گفت: صلح درون یگانه مقدمه گریز ناپذیر صلح بیرون است. از نظر عارفان به خصوص مولانا این گونه معنا می شود، برای اینکه در مناسبات اجتماعی با صلح، آشتی و مسالمت داشته باشیم راهی جز این نداریم تا صلح درون در باطن هر کدام از ما متحقق شده باشد.
او تاکید کرد که به تعبیر دیگر اگر صلح درونی در انسان وجود نداشته باشد همه فعالیت های دیگر که برای استقرار صلح صورت می گیرد، فعالیت های بدون ثمر خواهد بود و نهایتا این فعالیت ها صلحی شکننده و موقت به بار می آورد.
او افزود: معمولا در ادبیات عارفان مسلمان آن چیزی که به صلح درون تعبیر می شود، صدق است و گاهی هم به خلوص معنا می شود. عارفان ما معمولا صدق را با این معنا به کار می بردند که « بود تو عین نمود تو باشد و نمود تو عین تو باشد.» وقتی سخن از نمود از نمود گفته می شود ناظران بیرونی هم نظاره گر هستند.
ملکیان گفت: بنابراین این سخن به این معناست که گفتار و کردار بیرونی باید عین آن چه در درون آدم می گذرد باشد و آن چه در درون ما می گذرد باور ها، احساسات و عواطف، خواسته ها، آرمان ها و اهداف است.
این استاد فلسفه و عرفان افزود: وقتی این جمله را می گوییم به این نتیجه می رسیم که بود و نمود یکسان است و باید باهم هماهنگ باشد. بنابراین سه ساحت درونی ما که احساسات و عواطف، خواسته ها و باورهای ما هستند با دو ساحت بیرونی یا همان گفتار و کردار یکسان خواهد شد و بر همدیگر انطباق خواهند داشت.
او اضافه کرد: کسی که این مطابقت ها را در خود داشته باشد می توان گفت که او اهل صدق است. اگر این گونه نباشد و به طور فرض فرد دروغی بگوید، این انطباق ها با یکدیگر در ستیز خواهد بود.
ملکیان ادامه داد: اگر این صدق در انسان شکل گیرد، در وجود او چیزی شکل می گیرد که روانشناسان به آن یکپارچگی وجودی می گویند.
او گفت: در حالت صداقت است که انسان با خود در صلح است. وقتی گفته می شود کسی با خودش در صلح و آشتی نیست یعنی یک یا دو ساحت او با هم ناسازگار هستند.
او در ادامه با بیان اینکه فیلسوفان اگزیستان سیالیستی صدق را وفاداری به خود تعبیر می کنند گفت: در این نگاه گفته می شود که خواسته ها، گفته ها، عواطف و احساسات و... متناسب با باور باشد. در این صورت می گویند چنین کسی به خود وفادار است و زمانی کسی به خود پشت می کند که بخشی از وجودش به سویی می رود و بخش دیگر به سوی دیگر.
او افزود: برای ارتباط این موضوع که اگر با خودمان در آشتی باشیم با دیگران هم در آشتی خواهیم بود، باید بگوییم که ۳ تبیین می توان در بیانات مولانا در نظر گرفت و دید.
او در ادامه گفت: در اولین تبیین می توان گفت زمانی بیشترین اختلافات، مناقشات و جنگ ها با یکدیگر به وجود می آید که احساس ضعف داشته باشیم. وقتی که احساس ضعف داریم گمان می کنیم که آسیب پذیر هستیم و بنابراین هر کسی ممکن است به ما ضربه بزند. از طرفی وقتی خودمان را قوی می بینیم و فکر می کنیم آسیب پذیر نیستیم، گمان می کنیم دیگران یا نمی توانند و یا نمی خواهند با ما دشمنی کنند. بنابراین هر زمانی که خودمان را در موضع ضعف حس کنیم، جهان هم مانند ارتشی در برابر ما می شود.
او در ادامه با بیان اینکه بیشتر منازعات ما با دیگران در اثر احساس ضعف و آسیب پذیر بودن است گفت: فردوسی که می گوید« زنیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی آرد و کاستی» یعنی هرچه انسان نیرومندتر باشد راست تر است. این ناراستی ها برای احساس ضعف است.
او افزود: آدمی که یکپارچه است نیروی خود را صرف جنگی داخلی خود نمی کند. به این معنا که جنگی بین ساحت های ۵گانه او وجود ندارد و کل وجود اتو قوی است. بنابراین دید او به دیگران به عنوان دشمن نیست.
وی ادامه داد: از نظر کسی مثل مولانا صدق قوت می آورد و از نتیجه همین نگاه مولانا ، کارهای شگفت انگیز انبیا و اولیا ناشی از صدق آن ها بوده است.
این استاد فلسفه گفت: مولانا معتقد است موسی(ع) و حضرت محمد(ص) که معجزاتی داشتند به خاطر قوت قلبی بوده که از صدق آن ها به وجود آمده است.
ملکیان ادامه داد: در تبیین دوم ، مولانا معتقد است هر کس با خود صادق باشد پی می برد که هیچ چیز او از آن خودش نیست و داده خداوند است. کدام یک از امتیازاتی که انسان دارد داده خود اوست؟.
او یادآور شد: اما شخصی می تواند بگویم خودم سخت کوش و پرتلاش بوده ام و از داده های خداوند خوب استفاده کرده ام. بنابراین هیچ یک از مواهبی که ما داریم خودمان به خودمان نداده ایم و این موضوع استدلال فلسفی نمی خواهد. در این صورت است که خودشیفتگی هم در ما از بین می رود.
این استاد فلسفه گفت: مولانا می گوید زمانی که فردی خودشیفتگی دارد، منفعت شخصی برایش اهمیت دارد. همچنین زمانی که فردی خودشیفتگی دارد پیش داوری هم می کند. گاهی ممکن است درباره دین و مذهب پیش داوری کند و گاهی هم جامعه و فردی را. بنابراین پیش داوری منفی ناشی از خودشیفتگی است. همه جنگ ها از دل نفع شخصی، پیش داوری، جزم و جنود، تعصب و ... است.
او در ادامه با تاکید براینکه انسانی که به استدلال رو نمی آورد خود را برابر با دیگران نمی داند گفت: در دفتر دوم آورده شده است، یک قاضی وقت قضاوت می گریست. کسی به او گفت چرا گریه می کنی؟ . مقام شما فاخر است. جواب قاضی این بوده که « من یک جاهلی هستم میان دو عالم. هم شاکی و هم متهم می دانند ماجرا چیست و فقط من هستم که نمی دانم ماجرا چیست و میان این دو باید قضاوت کنم.» فردی که به قاضی گفته بود چرا گریه می کنی، نکته ای را می گوید که محل صحبت ما است. او می گوید« آن دو علم دارند اما پیش داوری هم دارند. علم وقتی با پیش داوری همراه می شود، آدم را کور می کند. تو علم داری اما پیش داوری نداری. » معنای این گفته این است، زمانی که پیش داوری نداریم ، می توانیم به موضوعات بهتر نگاه کنیم.
ملکیان ادامه داد: مولانا معتقد است که اگر باور کنیم که هیچ چیز انسان برای خودش نیست دیگر خودشیفتگی هم نخواهد داشت و در این صورت است که دیگر با کسی جنگ هم نخواهد کرد.
او افزود: در تبیین سوم نیز مولانا می گوید چرا زمانی که انسان در درون با خودش آشتی دارد با دیگران هم آشتی دارد. در این باره باید گفت که انسان ها صدق یکدیگر را به تعبیری بو می برند. زمانی که در یکدیگر صدق می بینند نمی خواهند با هم وارد نزاع شوند.
وی افزود: به تعبیر مولانا همان گونه که دروغ بوی زننده ای دارد، راستی هم بوی خوشایندی دارد. و در این صورت است که اصلا با او مخاصمه نخواهند داشت. این واقعیت روانشناختی درست است که هر کس هرچقدر ناپاک و خبیث باشد، بیشتر با هم کیشان خود میل به ستیز دارد.
ملکیان گفت: مولانا ابیات زیادی در این باره دارد که در یکی از آن ها می گوید: صدق دل ببايد کار را. ورنه ياران کم نيايد يار را. به این معنا که اگر صدق دل داشته باشیم همه عاشق ما می شوند.
او گفت: اگر هر ۳ این تعابیر را اگر بپذیریم انگار ریشه ای ترین کاری که می توان برای افزایش صلح بیرون کرده ایم را انجام داده ایم.
امیدواریم شاهد اینگونه "گزارش های معرفتی" به صورت مکرر در مکرر در لیزنا باشیم...
خستگی رو از تنمون در آورد