داخلی
»برگ سپید
فکر کنم بارانِ دیشب مرا شسته امروز «تو»اَم...
مروری بر اشعار کامران رسولزاده
موج رسانههای مجازی و هژمونی شبکههای اجتماعی متأسفانه باعث شده است که برخی اشعار کوتاه (عاشقانههای کوتاه)، بدون رعایت اصول اولیه شعر به اشتراک گذاشته شوند. عدم رعایت اصولی مانند سطربندیهای درست، کاربرد افعال مناسب و کم در ساختار شعر، نشانهگذاریهای مناسب، حفظ پیوستگی معنایی، عناصر ضروری شعر مانند تخیل، موسیقی و زبان، متأسفانه به شعر معاصر نیمایی، شعر سپید و موج نو، ضربههای بسیاری وارد میکند.
در میان کتابهای شعر سپید که اخیراً بسیار هم رواج دارند و برخی فاقد ارزشهای ادبی کافی برای چاپ هستند، سال 1390 پشت ویترین انتشار مروارید کتابی را با عنوان جالب «فکر کنم باران دیشب مرا شسته امروز توام» دیدم. گویی که واقعاً جلد کتاب را با نم باران شستهاند! نام شاعر اثر، «کامران رسولزاده» برایم آشنا بود و به خاطر آوردم در زمان دفاع از خلیج همیشهپارس، ترانهای به نام «درخت» از رسانههای ملی با ترانه و صدای او شنیده بودم که در روزهای ناامیدیام همیشه با خودم زمزمهاش میکنم:
ای بادهای سرد مخـالف، منم درخت باید که ریشههای مرا جسـتجو کنید
ای بادهای سرد مخـالف، من ایستادم این سینهام که خنجرتان را فرو کنید
بنابراین مطمئن شدم که کتاب خوبی است و آن را خریدم. در حین مطالعه خوشحال بودم که درختان برای چاپ این واژهها هدر نرفته اند و اکنون خوشحالترم که این اثرِ با ارزش به چاپ دهم رسیده است . در ادامه مشتاق شدم تا سایر آثار شاعر را نیز مطالعه کنم.
اشعار تأثیرگذار کامران رسولزاده نوید حضور شاعری خلاق و خوشقریحه را میدهد. وی که در دو حیطه «ترانه» و «شعر سپید» قلم میزند با انتشار 6 کتاب در این چهار سال (4 کتاب شعر، 1 نمایشنامه و یک مجموعه ترانه) توانایی هنری خودش را برای مخاطبانش به اثبات رسانده و با اسقبال خوب و چشمگیری مواجه شده است چرا که این آثار جزء پرفروشترینهای انتشارات مروارید و نشر نیماژ هستند. آثار مذکور عبارتند از: مجموعه شعر «فکر کنم باران دیشب مرا شسته، امروز "تو" ام»، چاپ دهم، چاپ دوازدهم مجموعه شعر «کوتاه بیا! عمرم به نیامدنت قد نمیدهد»، چاپ چهارم مجموعه شعر «دستورهای زبانی یک دیکتاتور عاشق»، چاپ دوم نمایشنامه «زنمرد»، چاپ سوم مجموعه شعر دو زبانه مصور «مردماهی»، چاپ سوم مجموعه ترانه «دستم را باز بگذارید، میخواهم بنویسم آغوش».
آنچه که قلم رسولزاده را از سایر همتایان خود متمایز می کند رویکرد خاص اوست که در پشت جلد کتاب دوم خود از آن به عنوان «اشعار هولوگرامیک» یاد میکند. به زعم او «شعر هولوگرامیک» یا «چند دستوری» در جایی از زبان رخ میدهد که «دستور زبان» در تشخیص یک واژه دچار ابهام شود. اینجاست که هولوگرامی چند وجهی از «معنا» و «معناگریزی» در ذهن مخاطب شکل میگیرد. مانند:
تنها فرق ما
همین تنهایی من است
تو نه تنها نیستی
که تنها نیستی
( از مجموعۀ کوتاه بیا! عمرم به نیامدنت قد نمی دهد)
علاوه بر این، نگاه جزئینگرِ شاعر به محیط اطرافش و خلق فضایی برای وصف معشوق، بیانگر هنر و توانایی او در فرم دادن به کارکردهای زبانی در شعر کوتاه فارسی است. آنچه که بر نگاه جستجوگر وی دلالت میکند توجهش به سلامت زبان شعر در این نوع ِکوتاهنویسی در کنار نوآوری و کشفهای ناب است. ازاین رو، دانش، خلاقیت هنری و تجربهای که در وجود شاعر نهادینه است را میتوان در کشفهای شعری او یافت. شاعر برای بیان ضربههای شعری و کشفهای بدیع مشخص است که آن قدر ذهن خود را به دنیایی آنسوتر از درون خود برده است و فضایی فراتر را در همه اجزای زندگی با معشوق و بدون معشوق دیده است که به پدیدههای عینی و بیجان، جان بخشیده و فضایی از یک هستی جدید را در وصف حضور یا غیاب معشوق برای مخاطب ساخته است. به همین دلیل، مخاطب در حالات مختلف روحی و درونی میتواند با این واژهها، همدردی کند. از دیدگاه من این اتفاق در این مجموعه ضمن حفظ سلامت زبان و رعایت اصول شعر کوتاه، روی داده است.
مانند این شعر:
برای قدم زدن با تو
هرازگاهی
از خودم بیرون میزنم،
روحم
هنوز به خانه برنگشته.
( از مجموعۀ مصور مرد ماهی)
به بیان دیگر، نقطه قوت قلم او، ضربههای شعری است که با برشهای ذهنی خلاقانه به سرانجام میرسد. سادگی اشعارش را نباید ناشی از سرسری نوشتن یا ضعف قلم دانست. نگاه پررمز و یک اندوه ناشی از نبود معشوق بر تجربههای زیستۀ هنری او اشاره دارد که اشعارش را به آثاری قابل تأمل بدل کرده است.
در نتیجه، دیدگاه مستمر او به خویشتن و خویش درونی و بیرونی با وجود فاصلهای که از معشوق دارد قلمش را جهتدار کرده به گونهای که حکایتگر ذهن انسانِ گاهی پریشان این عصر است که باید با رویکردهای حسی و شناختی آنقدر روح خود را صیقل دهد که بتواند قلم در دست بگیرد و با خلق واژههایی، انسانها را با خودش همراه سازد و این قدرت باورنکردنی واژهها، مسئولیت یک شاعر را دشوارتر میکند و به قول سید علی صالحی شاعر نامدار که در کتاب «عاشق شدن در دی ماه، مردن به وقت شهریور» در رسالت یک شاعر گفته است:
بنویس که تقدیر نانوشته خویش را انکار نمیکنم.
نوشتم انکار نمیکنم!
و همسرایانی غریب از پس دیوارهای جهان زمزمه کردند:
شاعران بزرگ، گویا چنین زیستهاند.
این اثر ارزشمند و سایر آثار رسولزاده را به تمامی کسانی که همانند من خستگی ذهن خود را با خواندن شعر از بین میبرند، به شعر سپید علاقهمندند و نیز تمامی افرادی که از نثرهای تکراری برخی رمانها خسته شدهاند ، پیشنهاد میکنم. در ادامه چند نمونه از اشعار او در این کتاب را میخوانید:
1. گریه کار کمی است
برای توصیف رفتنت
دارم به رفتار پرشکوهی
شبیه مرگ
فکر میکنم.
2. من ابر باروری هستم
که هر کجای شهر یاد تو میافتم
باران میبارد.
3. من این چشم های بی تو را
به کجای این شهر بدوزم
که هنوز
نرفته باشی؟
4. وطنم تویی
همین تو
که مرزهای مرا
بردهای با خودت.
5. پاییز پنجرهای است
که از اتاق من
به هوای تو باز میشود.
6. آسمان که نشد
چرا درخت نباشم
وقتی تو در من
این همه پرندهای؟
ذهنم پر از لانههایی است
که برای تو ساختهام.
7. تنهایی صدای آکاردئونی است
که هیچ وقت نمیفهمم
از کجای خیابان میآید.
( از مجموعۀ فکر کنم باران دیشب مرا شسته امروز توام)
مشخصات اثر:
کامران رسولزاده. فکر کنم دیشب باران مرا شسته امروز توام. تهران: مروارید، 1390.
درباره «الهه حسینی» نویسنده این متن:
الهه حسینی دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه الزهرا (س) است. پس از چندین سال تدریس زبان انگلیسی، اکنون در کتابخانه کانون اسلامی انصار مشغول به فعالیت است. از دوران کودکی با کتاب انس داشته و علاقه به شعر نیز در بستر همین علاقه به کتاب شکل گرفته است. شش سال است که به طور جدی در قالب شعر سپید و نثر کوتاه تمرین نوشتن میکند. دوران کودکیاش را بهترین قسمت دوران زندگیاش میداند. تفریح و سرگرمیاش در اوقات فراغت، دیدار با دوستان، مطالعه رمان و شعر، سرودن شعر، شنیدن موسیقی و تماشای فیلم و تئاتر است.
یک نکته دستوری کوچک: "آنچه که" به لحاظ دستوری غلط است. "آنچه" یعنی "چیزی که" و آوردن "که" پس از آن مجاز نیست. برای اطلاعات بیشتر به کتاب "غلط ننویسیم" مرحوم ابوالحسن نجفی مراجعه بفرمایید.
آقای رسول زاده علاوه بر شاعر، خواننده خیلی خوبی هم هستن،و چون شعرها را خودشان سروده اند با درک قابل ملاحظه ای در آلبوم هایشان اجرا می کنند.
انتخاب ویژه ایست برای روزهای پاییز
فصلی که دلتنگی یک ساعت زودتر از راه میرسد...