داخلی
»مطالب کتابداری
»ستاد خبری ۲۵
«جای خالی سلوچ»؛ طنزی تلخ که فقر روستاییان را به تصویر میکشد
به گزارش لیزنا (ستاد خبری بیست و پنجمین دوره هفته کتاب ایران) رشید كاكاوند گفت: از آنجایی كه زمینه كاریام شعر است هر كتابی میتواند مرا تحتتاثیر قرار دهد، اما از بهترین كتابهایی كه تاكنون خواندم میتوانم به«غزلیات شمس» و «دیوان حافظ» در حوزه ادبیات كلاسیک و در زمینه شعر معاصر به برخی آثار شاملو، اخوان و فروغ اشاره كنم. در بین رمانها و داستانهای ایرانی كتاب «جای خالی سلوچ» محمود دولتآبادی و «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی را دوست دارم و خواندنشان را به همگان توصیه میكنم.
او ادامه داد: در میان کتابهایی که تاکنون مطالعه کردم کتاب «شازده کوچولو» را هم بسیار دوست دارم و طی مقاطع مختلفی در زندگی خود با آن ارتباط داشتم. وقتی از من سوال شد اگر قرار باشد در یک جزیره تنها باشم چه چیزهایی را با خود همراه میکنم، گفتم که حتما دیوان حافظ و کتاب شازده کوچولو را با خود میبرم.
به اعتقاد کاکاوند محتوای جذاب درکنار فرم، ویژگیهای ساختاری و تکنیک نوشتار و همچنین تطبیق فرم و محتوا از عواملی هستند که یک اثر را قابل توجه میکنند.
وی به مردم توصیه کرد: مطالعه، کتابخوانی و نیاز به کتاب و اعتبار آن یک ویژگی شخصیتی و درونی است که در مردم ما باید پرورش پیدا کند. اگر اهل کتاب بتوانند کتاب را اعتبار بخشند و در مناسبتهای مختلف کتاب هدیه دهند یا آن را در کنار هدیه اصلی خود گذارند، اینگونه عزیزان ما هم آن هدیه را با ارزش میدانند و به مطالعه تشویق میشوند.
نگاهی به کتاب «جای خالی سلوچ» و نویسندهاش:
محمود دولتآبادی نویسنده کتاب «جای خالی سلوچ» یكی از شاخصهای ادبیات داستانی معاصر است. وی علاوه بر ایفای نقش در نمایشهای مختلف مثل «چوب به دستهای ورزیل» از غلامحسین ساعدی، داستانهای زیادی نوشته است که از جمله آنها میتوان به «هجرت سلیمان»، «جای خالی سلوچ»، «كلیدر» غیره اشاره کرد. آثار داستانی او از 1342 تا 1357 در مجموعه سه جلدی كارنامه سپنج گردآوری شده است.
هرچند دولت آبادی به علت تحصیلات نامنظم آنچنان با زبانهای خارجی آشنایی ندارد اما آثار او به زبانهای مختلفی ترجمه شده است، مثل کتاب «جای خالی سلوچ» ترجمه شده به زبان آلمانی و فرانسه.
رمان «جای خالی سلوچ» یكی از آثار ارزشمند دولت آبادی به شمار میرود. درونمایه داستان اعتراض به اصلاحات ارضی نیم بند رژیم شاه بوده كه گرسنگی، فقر و محرومیت اجتماعی را به ارمغان آورده است. دولت آبادی با طنزی تلختر و در همان حال با توصیفی بسیار جاندار، فقر روستاییان را به تصویر میكشد و از این لحاظ جای خالی سلوچ شباهت بسیار عجیبی به رمان مادر اثر پرل باک دارد.
این رمان دارای شخصیتهای زیادی است. شخصیت های اصلی همان خانواده سلوچ هستند، یعنی سلوچ (پدر خانواده كه علیرغم غیبت فیزیكی همواره حضور متافیزیكی خود را بر داستان نشان می دهد)، مرگان (به عنوان مركز ثقل حوادث داستان)، عباس (شخصیت منفی داستان که بعد از گم شدن پدر به جای کمک با انجام کارهای خلاف باری بر دوش خانوادهاش میشود)، ابراو (برادر کوچک و یار و مددكار خانواده)، هاجر ( دختر مرگان كه قربانی نظام غلط جامعه روستایی میشود) و حاج سالم و پسرش مسلم.
به نظر میرسد نویسنده در عدم جایگزینی واژههای محلی به کار گرفته با واژههای فارسی در رمان، تعمدی داشته است .
خلاصه رمان «جای خالی سلوچ»:
روزی مرگان، زنی روستایی به هنگام برخاستن از خواب، شوهرش سلوچ را نمیبیند. با نوعی حس پنهانی میفهمد كه او را برای همیشه از دست داده است و جستوجویش بیثمر میماند. اكنون او میماند و دو پسر به نامهای عباس و ابراو و دختری به نام هاجر. ناسازگاری دو برادر با هم مخصوصا قماربازی و كارهای خلاف عباس، مشكلات خانواده را دو چندان میكند. مرگان مجبور میشود هاجر را در سن كودكی به مرد زن داری كه زنش را فلج ساخته، شوهر دهد. نگاه و مزاحمتهای حریصانه برخی از مردان ده نیز یكی از گرفتاریهای زندگی آنها است. سعی و تلاشهای او نمی تواند چهره خشن زندگی را نرم سازد و در آخر مجبور میشود با جا گذاشتن پسر بزرگ و دخترش هاجر، روستا را به دنبال ناكجاآباد و توهم زنده بودن شوهر ترک كند.
کمتر از 50 صفحه رهایش کردم
چون پر از عبارت های رکیک و صحنه ها و تصورات غیراخلاقی بود