داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا: گاهی دور گاهی نزدیک 375) : مریم دهقان تنها، کارشناس توسعه کتابخانه های اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان جنوبی: دوشنبه ها وعده ای بود بین من و پدر، که ما در کنار هم، مسیر تقریبا طولانی رفتن به تنها کتابفروشی شهرمان را طی می کردیم تا من به "کیهان بچه ها" [1]برسم و بابا به "کیهان ورزشی" و تازه به قول امروزی ها باید کیهان های بیات و از تاریخ گذشته می خواندیم. کیهان بچه ها در دهه 1360، سه شنبه ها توزیع می شد و حدود 6 روز طول می کشید تا با اتوبوس های مسیر تهران به بیرجند، به شهر کوچک ما برسد و تازه تعداد مجله های رسیده انگشت شمار بود و حتی گاهی اوقات به خاطر زمستان های سخت و مشکلات جاده، حتی با وجود سفارش زیاد پدر به آقای کتابفروش پیش می آمد که یک شماره در این رفت و برگشت ها بدست من نمی رسید و من مجبور به خیال پردازی که مثلا در این قسمت چه اتفاقی افتاده و کدام پری اسیر کدام غول شده،یا مثلا عکس روی جلد مجله چه بوده یا هزاران خیال بچه گانه دیگر و باور کنید که این برای بچه هفت هشت ساله ای که چشم انتظار ادامه داستان های دنباله دار سوسن طاقدیس، جدول و حتی داستان های تصویری دیگر بود، واقعا انتظار کشنده ای بود.
پدر بخش مشخصی از حقوق معلمی را همیشه به خرید خواندنی اختصاص می داد و بعدها با بهتر شدن رونق پست، ما اشتراک های سروش[2] کودک و سروش نوجوان را تهیه کردیم و کم کم با همین خواندنی ها بزرگ شدم. در بازه زمانی که بلوغ جسمی و روحی می طلبید تا به سراغ خواندن رمان بروم، بیاد دارم که با پدر به آرامگاه حکیم نزاری[3] می رفتیم که با قفسه هایی پر از کتاب های دست اول و یا حتی دست چندم که در اطراف سنگ مزار این حکیم فرزانه چیده شده بودند، تزیین گشته بود. این مکان در حقیقت وعده ملاقات خواننده هایی چون ما با نویسندگانی بود که شاید آثارشان را در کتابخانه های عمومی نمی شد یافت، حال چه به واسطه قیمت برخی کتب و چه به دلیل سانسور و یا دلایل دیگر. فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی، سیمین دانشور، فتانه حاج سیدجوادی و... کسانی بودند که در دوران نوجوانی نوشته هایش را خواندم و ناگفته نماند که چه همزادپنداری ها که با قهرمانان این داستان ها در ذهن نداشتم. که البته بر من خرده نگیرید چرا که بخش زیادی از دلایل خواندن و گرایش به خواندنی ها همین همذات پنداری هاست، که بسته به سن و سال و تفکرات ما خوانندگان اتفاق می افتد. برخی اوقات در این اندیشه ام که کسانی که کتابخوان نیستند چه بسا که اولین کتابی که با گرایش آنها همسو نیست را نیافته اند، شاید اگر همین اولین را می یافتند، خود پلکان خواندنی ها را بالا می رفتند و به تعبیر ما کتابداران، سیر مطالعاتی خاص خودشان را در دست می گرفتند.
الان و برای ذهن 40 ساله من، تنها سایه ای از داستان های کیهان بچه ها باقی مانده، تنها خاطره هایی کدر و گنگ از متون برخی کتبی که در نوجوانی و جوانی خواندم در ذهنم سو سو می زند، ولی آنچه تا اعماق جانم نفوذ کرد، تاثیر این شور و شعف به خواندنی ها بود که "پدر" بوجود آوردش.
و چه بجا گفته اند که کودکان آیینه رفتار والدین اند و هر چه می ببینند می آموزند، کودکی که والد کتابخوانی داشته باشد، با القای عشق به مطالعه توسط این والدین، در دنیای مدرنی که تلویزیون، اینترنت و... میتوانند ذهن و مغز کودکان را در احاطه بگیرد، قطعا مسیر کتابخوانی را در پیش خواهد گرفت.
----------------------------
[1]1. کیهان بچّهها مجلّهای ویژه کودکان است که مؤسسه کیهان آن را به عنوان قدیمیترین مجلّه کودک و نوجوان ایران از تاریخ پنجشنبه ششم دیماه سال ۱۳۳۵ در تهران منتشر کرده است.
[2]2. سروش، مجله ای ویژه کودکان است که شرکت انتشارات سروش آن را از سال 1370 منتشر کرده است.
[3]3. حکیم سعدالدین بن شمسالدین نزاری بیرجندی قهستانی (۶۴۵–۷۲۱ یا ۷۲۰ قمری) معروف به حکیم نزاری از سرایندگان بزرگ نیمه دوم سده هفتم و آغاز قرن هشتم، در بیرجند زاده شد. وی را نخستین نویسنده دوره پس از الموت دانستهاند.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.