داخلی
»برگ سپید
دربارۀ نویسنده «زنان نامرئی»
کرولاین کریادو پرز[1]، نویسنده، فعّال و سخنران است که در سال 2013 به دلیل فعالیّت موفق خود در زمینه به تصویر کشیدن زنان بر روی اسکناس، برنده جایزه مبارز حقوق بشر سال از سوی لیبرتی[2] شد و در سال 2015 در جشن تولد ملکه به دلیل خدمات در راستای برابری و تنوع (به ویژه در رسانهها) به عنوان افسر والا مقام امپراتوری بریتانیا[3] انتخاب شد. وی دارای مدرک زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه آکسفورد است و در رشته اقتصاد رفتاری و فمینیستی در دانشکده اقتصاد لندن[4] تحصیل کرده است (ویکیپدیا، 1402؛ caroline criado perez, 2024) .
معرفی کتاب «زنان نامرئی: افشای سوگیری دادهها در دنیایی طراحی شده برای مردان»
کتاب زنان نامرئی به ما نشان میدهد جهانی که لازم است به همه افراد توجه و کمک کند، در طراحی همه جنبههای آن (اقتصاد، سیاستهای عمومی و غیره) یک حفره بسیار بزرگ از نبود دادهها در مورد زنان و یا عدم تفکیک دادهها برحسب جنسیت وجود دارد و همیشه مردان را نماینده و هدف کل بشر قرار دادهاند (مگر اینکه خلافش ثابت شود) به عنوان مثال Man هم به معنای «مرد» و «هم نوع انسان در کل» است و همین نرینه عام حتی تحقیقهای علمی را تحریف میکند ( اگر نرینه و مادینه در خود زبان بافته شده باشد که دیگر بدتر!! مانند اسپانیایی، آلمانی و ... که حتّی اشیا هم جنسیت دارند) یا تیم ملی فوتبال انگلیس در ویکی پدیا درباره تیم ملی فوتبال مردان است در حالی که صفحه زنان عنوان تیم ملی فوتبال زنان انگلیس را دارد چون جنس مذکر بدیهی فرض میشود.
کتاب زنان نامرئی که بر اساس صدها مطالعه در ایالات متحده، بریتانیا و سراسر جهان نوشته شده است و تاکید بر چند مضمون دارد:
یک. بدن زنان نامرئی است: در طراحیها از پزشکی گرفته تا خودروها و مشاغل به بدن زنان توجه نشده است که همین باعث خلق دنیایی شده که زنان درست در آن جا نمیافتند مثل جلیقه ضدچاقویی که چون در طراحی آنان به سینه زنان توجهی نشده است، برای آنان کوچک است و دیگر پوشیدن یا نپوشیدن آن اهمیّتی ندارد یا داروهایی که فقط بر موشهای نر آزمایش میشود (حتّی اگر بیشتر مبتلایان آن بیماری مونث باشند).
تا همین الان هم زنان به اندازه کافی تاوان نامرئی بودنشان را پرداختند: اینکه پزشکان عدم توانایی خود در تشخیص بیماریهای زنان را به پای دروغگویی یا هیستریک شدن آنها میگذاشتند، همینها باعث بستری شدن آنها در دارالمجانین یا بریدن کلیتوریسشان یا محبوس شدن آنها میشد.
دو. در تاریخ بشریّت یک لایه پنهان وجود دارد که بر دیدگاههای امروز ما تأثیر میگذارد: مثلاً وقتی نویسنده کتاب در کارزار حفظ چهره جین آستین پشت اسکناسها شرکت کرده بود، بانک استدلال کرده بود که معیار انتخاب چهرهها برای اسکناسها بیطرفانه است و براساس شهرت، نقش ماندگار در جهان و بحث برانگیز نبودن شخصیتها است این یعنی زنان به احتمال کمتری واجد این شرایط عینی میشوند در حالی که برای عرصه آهنگسازی این دلیل وجود دارد که آثار زنان را به مردان نسبت میدادند یا استخوانهای وایکینگی که پیدا کردند برخلاف داشتن لگن ظاهراً زنان چون با مجموعهای از سلاحها و دو اسب دفن شده بود، بیش از صد سال مرد فرض میشد تا اینکه آزمایش دی ان ای مشخص کرد که زن است و همینطور دلیلهای دیگری برای سایر عرصهها وجود دارد.
سه. خشونت مردان علیه زنان است: بیولوژی زنان دلیل بر تجاوز به آنها، ترسیدن و آزار دیدن آنها در فضای عمومی نیست بلکه مشکل از معنای اجتماعی که به بدن مردان و زنان تحمیل کردهایم، است؛ صرف دیدن یک زن کافی است تا بیننده فوراً مجموعهای از ویژگیها رادر ذهن خود استنباط کند و آن را در زمره کسانی که میتوان حرفشان را قطع کرد، متلک انداخت، دنبالشان کرد و تجاوز کرد، قرار داد. اغلب زنان از خشونتهایی که در فضای عمومی ممکن است نسبت به آنها صورت بگیرد، میترسند و گاه برای غلبه بر این ترس زمان، مسیر و شیوه حمل و نقل خود را تغییر میدهند و جالب اینجاست که در این مورد هم زنان سرزنش میشوند به جای اینکه برای رفع آن اقدامی شود مثلاً میگویند ترس زنان بی مورد است چون دادههای رسمی نشان میدهند مردان بیشتر از زنان قربانی هستند در حالی که آمارها همه داستان را نمیگویند چون زنان در طول روز از متلک و هیزی گرفته تا فحشهای جنسی را تجربه میکنند که البته هیچکدام جرم محسوب نمی شود اما باعث احساس تهدید جنسی میشود ولی چون زنان جدی گرفته نمیشوند، کسی حمایتشان نمیکند، آزار جنسی برای آنها زیاد اتفاق میافتد، اهمیت ننگ و ترس از دست دادن آبرو، ترس از انتقام و واکنش مقامات و عدم آگاهی از اینکه دقیقاً چه چیزی آزار جنسی حساب میشود، گزارش نمیدهند و از اینکه در این مواقع چه اقداماتی باید انجام بدهند، اطلاعی ندارند و چون برای بیشتر مواردی از این دست قانونی نوشته نشده است، مسئولان جامعه نیز اقدامی برای دفاع و حمایت زنان انجام نمیدهند.
چهار. مونث پنداشتن کودک، تربیت آن را تحت تأثیر قرار میدهد که توقع انجام کار مراقبتی بیمزد را بسیار بیشتر از سهم منصفانهاش داشته باشند و آن را بپذیرند و در این راستا شکاف دادههای برنامه درسی مدارس هم کم تأثیرگذار نیست وقتی کتابهای درسی بیشتر بر مردان تمرکز کرده تا زنان، باعث این سوگیری در کودکان دختر که آنها استعداد لازم برای دانشمند بودن یا هرچیزی را ندارند، میشود و وقتی سوگیری آموخته شد تصحیح کردنش کار سختتری است و همان کودکانی که این سوگیری آموختند وارد دنیای کار و زندگی میشوند.
امّا راه حل تمامی اینها ساده است از زنان بپرسید چون آنها به احتمال بیشتری مشکلات زنان را در اولویت قرار میدهند و در دامنه وسیعتری مسائل را حل میکنند.
با زنان همیشه به عنوان یک انحراف از انسانیّت برخورد شده است که چرا مانند مردان رفتار نمیکنند و تلاش برای شبیه شدن به آنها بوده درحالی که شاید لازم باشد مردان تجدید نظری در رفتار خود صورت دهند.
اگر شما هم مانند منتقدان نویسنده تو ذهنتان دارید میگویید کاش به جای بحث بر جنسیت بر مسائل مهمتری تمرکز میکردید باید بگویم که کتاب نمونههای بی شماری از عدم توجه به جنس و عواقب آن را در حوزههای مختلف ذکر کرده است مثلاً پژوهشی درباره حمله قلبی انجام شد که به قدری تکرار شده بود و از صحت و سقم آن اطمینان داشتند به معیار طلایی برای زنده ماندن در پیشینه پژوهش تبدیل شده بود امّا چندین سال بعد همان پژوهش نتیجه عکس داد و تنها تفاوت این آزمایش با آزمایش قبلی در جنسیت موشها بود؛ سیستم ایمنی، هورمونها و آناتومیهای زنان و مردان متفاوت است پس همچین چیزی طبیعی است و این تنها خطای ذکر شده در حوزه پزشکی نیست و دانشمندان، فنّاوران، سیاستمداران و غیره باید به این نکته توجه کنند که وقتی زنان را از آزمایشها یا هر چیز دیگری به علّت سهولت کار حذف میکنند، ارزانتر برای آنها تمام میشود امّا لزوماً بازنمای واقعیّت نیست.
نقد و بررسی
کتاب مثالهای زیادی ارائه کرده است که تصمیمگیری درباره اینکه تا چه اندازه این مثالها صحیح و برپایه واقعیت هستند از دانش من خارج است امّا مثالهای زیادی بودند که شناخته شدهتر و ملموس بودند و کاملاً حق با نویسنده بود و در قسمت سپاسگزاری نشان داده شده بود که نویسنده با متخصصان زیادی برای اثبات و با برهان بودن نوشتههایش مشورت داشته است.
در قسمت پس گفتار که درباره داینا تایمینا (مونث) صحبت کرده بود، قلاببافی را کاری زنانه توصیف کرده بود که از نویسندهای که میخواهد مرزهای زندگی زنان را تغییر دهد و از آنها انتظار شرکت در فعالیتهای گوناگون اجتماعی، سیاسی و ... را دارد، چنین چیزی بعید بود؛ شاید هم من اشتباه متوجه شده باشم.
همچنین معتقدم نویسنده با تعصب نیامده بود فقط درباره زنها بحث کند و کتاب را نوعی بی منطق جلوه دهد بلکه از هردو جنس دفاع کرده بود امّا علّت تأکید بیشترش بر زنان را هم مشخص کرده بود؛ برای مثال در کتاب بیان شده بود (به تأثیر زنجیره وار مسئله به این سادگی (البته از نظر مسئولان) بر قسمتهای مختلف زندگی زنان دقت کنید): یک سوم جمعیت جهان اصلاً به توالت دسترسی ندارند امّا این مسئله برای زنان جدیتر است به این دلیل که مردان میتوانند همه جا اجابت مزاج کنند درحالی که اجابت مزاج زنان نه تنها مایه رسوایی است بلکه مورد آزار و اذیّت جنسی هم قرار میگیرند؛ همین موضوع به ظاهر ساده که دولتها بخاطر صرفه جویی در هزینهها به آن توجهی نمیکنند در کل به قدری هزینهبر است که اصلاً صرفه جویی محسوب نمیشود چون زنان به خاطر نگه داشتن ادرار ممکن است دچار عفونتها بشوند یا به دلیل ننوشیدن آب دچار یبوست شوند و اگر در فضای باز اجابت مزاج کنند و بخت با آنها یار باشند و مورد آزار و اذیّت قرار نگیرند در خطر عفونتها و بیماری های متنوعی قرار می گیرند؛ که اگر هم اتفّاق بیافتد آن هم پروسه هزینههای ملموس (درآمد از دست رفته، هزینههای پزشکی، دادگاه و زندان) و هزینههای ناملموس (درد و رنج، خطر اقدام به خودکشی) را شامل میشوند و پیامدهای این قضیه گاهی به همینجا ختم نمیشود مثلاً در کشور افغانستان افسران پلیس زن دوتا دوتا به توالت یا رختکن میروند چون سوراخهای دیدزنی و درهایی که قفل نمیشوند، دارد همین اتفاق باعث عدم پیوستن زنان به پلیس در وهله اول میشود و این مورد باعث تأثیر چشمگیری بر نحوه واکنش پلیس به جرائم علیه زنان و دختران دارد (همانطور که اشاره شد زنان به مشکلات زنان بیشتر اهمیّت میدهند) و این موارد تنها مختص کشورهای فقیر نیست. حالا اگر دولتها به هردوجنس مساحت برابری سرویس بهداشتی اختصاص دهد بازهم این مساحت به ظاهر برابر، مساوی نیست حتی اگر تعداد توالتها برابر باشد چون زنان در هر بار مراجعه از توالت زمانی حدود 2 تا 3 برابر مردان از آن استفاده میکنند ( به دلایل مختلفی از قبیل به همراه داشتن فرزند یا سالمند، پریودی) یا به تعداد دفعات بیشتری از توالت استفاده میکنند (بارداری، عفونتهای مجاری ادراری).
بخشی از متن کتاب
جودیث لیستر، یکی از نخستین زنان هلندی که به عضویت یکی از اصناف هنرمندان درآمد، در زمان خود تحسین میشد اما پس از مرگش در سال 1660 محو شد و آثارش را به همسرش نسبت دادند.
تاریخ بشریت، تاریخ هنر، ادبیات و موسیقی، خود تاریخ فرگشت انسان همگی به عنوان حقایق عینی به ما ارائه شدهاند اما در واقع این به ما دروغ گفتهاند. بازماندن از شرح حال نیمی از بشریت، همۀ حقایق را تحریف کردهاست؛ به خصوص با استفاده از خود کلماتی که برای بیان نیمچه حقایقمان به کار میبریم.
به تعبیر سانچز دی ماداریاگا این تصور که خانه بیشتر جایی برای اوقات فراغت است همچنان اساس برنامهریزی در تمام جهان است اما اگر خانه برای این تصمیمگیرندگان «وقفهای بر کار دستمزدی» و «فضایی برای اوقات فراغت» است، نقش آن در زندگی اغلب زنان ابداً این نیست. زنان در کل جهان، سه برابر مردان کار بیمزد انجام میدهند؛ طبق آمار بینالمللی پول، این مقدار را میتوان به دو برابر مراقبت بیشتر از کودک و چهار برابر کار خانگی بیشتر هم تقسیمبندی کرد. بانک جهانی دریافت که در کاتبه، شهری در مرکز اوگاندا، زنان پس از صرف حدود پانزده ساعت برای ترکیبی از کار خانگی، مراقبت از کودکان، بیلزنی، آشپزی و جمعآوری سوخت و آب، هر روز تنها حدود سی دقیقه اوقات فراغت پیدا میکنند. در مقابل، مردان که روزانه یک ساعت کمتر از زنان به بیلزنی میپردازند، زمان اندکی صرف خانهداری و مراقبت از کودکان میکنند و هیچ زمانی صرف جمعآوری سوخت و آب نمیکنند، میتوانند هر روز حدود چهار ساعت اوقات فراغت داشته باشند. شاید خانه برای آن مرد جای استراحت باشد اما برای آن زن؟ نه چندان.
سخن آخر
نویسنده فقدان دادههای مربوط به زنان را در زمینههای مختلفی اعم از اقتصادی، پزشکی، سیاسی و ... را در این کتاب بیان کرده است، و اگر شما هم به بحث فمنیست علاقمند هستید، پیشنهاد میکنم که این کتاب تأثیرگذار را مطالعه کنید چون باعث میشود نگاه شما به جهان تغییر کند و از چالشهای جدی که دغدغه جمعیت مؤنث جهان است آگاه شوید و برای رفع آن در دایره رفتاری خود تلاش کنید: این جهان به زنان بیشتر که مشکلات همجنسانشان را بازگو کنند و مردانی که موانع و مشکلات زنان در جامعه را درک کنند، نیاز دارد و همچنین معرفی اینجانب یک درصد هم از جذابیت و لذت بخش بودن این کتاب را نمیرساند، تجربه مطالعه شخصیتان دلنشینتر خواهد بود و در آخر امیدوارم در معرفی کتاب دچار کجفهمی نشده باشم و لطفاً اگر جایی از نوشتههای بنده مشکلی وجود داشت، ممنون میشوم اصلاحش را در نظرها بنویسید تا موجب گمراهی بقیه نشود.
مشخصات کتاب
کریادوپرز، کرولاین. زنان نامرئی؛ ترجمۀ نرگس حسنلی./ تهران: نشر برج، 1399. (450ص).
درباره نویسنده متن
بهاره داودآبادی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علم اطلاعات و دانششناسی گرایش مدیریت اطلاعات دانشگاه شهید بهشتی، علاقهمند به مباحث فمینیستی و آموزش.
منابع
[1] . Caroline Criado Perez
[2] . Liberty:
یک گروه مدافع و سازمان عضویّتت مستقر در بریتانیا است که قوانین ناعادلانه را به چالش میکشد، از آزادیهای مدنی حمایت میکند و حقوق بشر را ترویج میکند.
[3] . Order of the British Empire (OBE)
[4] . The London School of Economics and Political Science (LSE)
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.