کد خبر: 16419
تاریخ انتشار: دوشنبه, 03 شهریور 1393 - 07:05

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

مدل طلایی دسترسی آزاد و نعل واروی ناشران تجاری: از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم...

سید ابراهیم عمرانی
مدل طلایی دسترسی آزاد و نعل واروی ناشران تجاری: از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم...

 

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: معمولا نزدبرخی استادان، برای مثال شیمیدان‌ها اگر در جمله‌ات عبارت دسترسی آزاد بیاید باقی مطلبت را دیگر نمی‌شنوند و در بهترین حالت صبر می‌کنند که جمله‌ات تمام شود تا حملات خود را شروع کنند. عبارت دسترسی آزاد برای ایشان معادل بی‌کیفیت است و اگر خیلی لطف کنند یعنی کیفیت پائین. لیکن بعد از اتفاقاتی که در دو سه سال اخیر افتاد و برخی ناشران تجاری دست به کارهایی زدند که پسند دانشمندان نیز نبود،  پس از آن، دانشمندان و کتابداران امریکایی، در یک جبهه در برابر ناشران تجاری قرار گرفتند و ناشران را علیرغم قدرت سیاسی، مالی و امکان لابیگری، اندکی از برج عاجشان پائین کشیدند و مجبورشان کردند که از موضع سرسختانه شان کوتاه بیایند.

 

ناشر آلمانی / هلندی اشپرینگر در سال 2006 اولین مدل‌های دسترسی آزاد تجاری خود را پیشنهاد کرد تا در سال 2012 که مدل  اُپِن چویس[1] خود را بر اساس  Creative Commons Attribution 4.0 International (CC BY)رسمیت بخشید. در مقابل شرکت الزویر رقیب آن و بزرگترین ناشر جهانی مجله در دنیا، بیش از پیش بر مدل‌های تجاری خود اصرار کرد تا نهایتا در سال 2011 و بر اساس اعتراض‌هایی که استادان کمبریج ، هاروارد و اِم. آی. تی بر سیاستهای آن کردند، و دولت‌های امریکا، انگلستان و اتحادیه اروپا نیز از آنها پشتیبانی کردند؛ این شرکت هم اعلام کرد که مدل طلایی دسترسی آزاد را پذیرفته است.

 

تا زمانی‌که کتابداران فریاد می‌زدند که این افزایش‌ قیمت‌ها بی‌رویه است، گوش کسی بدهکار نبود ولی بعد از آنکه دانشمندان و پژوهشگران یعنی  نویسندگان مقالات مجلات این ناشران هم به معترضان پیوستند، دولت‌ها بحث کاهش هزینه‌های اشتراک برای استادان و کتابخانه‌ها را جدی گرفتند و سه قلمرو قضایی رسمی (اتحادیه اروپا، ایالات متحده امریکا، و بریتانیا) در مورد دسترسی آزاد به نتایج پژوهش‌هایی که از بودجه‌های عمومی/دولتی منتشر می‌شوند، لوایحی را راهی مجالس کشورهایشان کردند و بر اساس آن قوانینی وضع کردند.

 

ایالات متحده اولین تصمیم‌گیرنده بود، لیکن در مرحله اول مقاله‌های پزشکی را با استدلال ارتباط آن با زندگی انسانها با مدل سبز دسترسی آزاد در تاریخ 7 آوریل 2008 توصیه کرد. از آن تاریخ همه مقالات پزشکی که از بودجه عمومی صرف تحقیق آن شده باید در پاب‌مِد سنترال[2] بصورت رایگان و حد اکثر 6 ماه پس از انتشار در دسترس عموم قرارداده می‌شد. تا سال 2012 که قانون فدرال دسترسی عمومی به تحقیقات، FRPAA[3] (مصوب 2 سپتامبر 2012  در کنگره و سنا همزمان) تصویب شد.

 

دولت بریتانیا، به نوبه خود توصیه‌های گزارش فینچ  (که به سفارش مجلس بریتانیا مامور تحقیق شده بودند) را در سال 2012  پذیرفت. این گزارش به دولت انگلستان توصیه کرد که هزینه خواندن مقاله نباید بر شانه خواننده باشد، بلکه مولف باید هزینه انتشار را بپردازد، "هزینه پردازش مقاله (APC)[4]" که به گفته فینچ و دیگران همان مدل طلایی دسترسی آزاد است  در بریتانیا و از سال 2014  در  بودجه پروژه‌های دانشگاهی دیده شده  است. با این کار همه استادان در بودجه پروژه خود هزینه چاپ مقاله را خواهند دید و بنابراین مقاله ایشان به هر ناشری داده شود، باید با دسترسی آزاد در سایت ناشر منتشر شود و پس از مدتی اجازه خوهد داشت که در یک واسپارگاه دسترسی آزاد نیز نسخه‌ای از آن (داوری شده، لیکن بدون صفحه بندی ناشر) قرار داده شود.

 

کمیسیون اروپایی نیز بر اساس  سند "رهنمودی بر دسترسی آزاد به انتشارات علمی و داده‌های پژوهشی در افق 2020"  بر دو مدل طلایی و سبز دسترسی آزاد به عنوان شکل انتشار نتایج تحقیقات در اتحادیه اروپا از شروع سال 2013 توصیه می‌کند و امیدوار است که در سال 2020 همه داده‌های پژوهشی و انتشارات علمی این قاره به رایگان در اختیار همگان قرار گیرند.

 

ایالات متحده در مرحله دوم کار خود و بعد از اعتراض شدید استادان به رئیس جمهور علیه شرکت الزویر به خاطر افزایش بی رویه قیمت مجلات و پایگاه از یک سو و بیرون آوردن قانون دسترسی آزاد به اطلاعات (با لابیگری) از صحن کنگره، سرانجام در 14 فوریه 2013 قانون دسترسی آزاد به تحقیقات علم و فناوری را به تصویب رساند.بر اساس این قانون که همزمان توسط کنگره و سنای امریکا تصویب شده همه مالیات دهندگان باید بتوانند بطور رایگان از نتایج تحقیقات در یک واسپارگاه دسترسی آزاد استفاده کنند. لیکن در این مرحله قانون شامل سازمانهایی است که بیش از 100 میلیون دلار در سال بودجه دارند.

 

در اینجا توجه شما را به دو نکته جلب می‌نمایم:

-          نکته قابل توجه در هر سه قلمرو قضایی ذکر شده توجه سیاستمداران به استفاده وسیعتر از منابع علمی برای بالابردن اثربخشی و کارایی تحقیقات و کمک به نتایج بهتر (کیفیت) و بیشتر (کمیت) تحقیقات است که در هر چهار قانون (امریکا دو قانون FRPAA  و FASTR و انگلستان و اتحادیه اروپا) تصریح شده است، و هر سه در متون خود این امر را لازمه توسعه آینده خود دانسته اند.

 

-          نکته باز هم مهم‌تر،  چنانکه در مصوبات ملاحظه می‌شود، سیاستمداران، بر اصول حفظ بخش خصوصی و به هم ریخته نشدن نظمی که  در سیستم وجود دارد پای می‌فشارند. اگر فشاری بر ناشران می‌آورند، آینده خودشان را می‌بینند و اینکه باید ناشران دست از مقاومت تک بعدی بردارند و به حد اقلهایی رضایت دهند و از سویی یک شبه قرار نیست همه سیستم به هم بریزد. قرار نیست یک شبه دهها هزار فرصت شغلی از بین برود و کاری با این سابقه تعطیل شود و بی نظمی اقتصادی به وجود بیاورد؛

 

 

 و از سویی نشر علمی دچار اختلال شود. تبدیل شدن مدل طلایی دسترسی آزاد که در آن گفته می‌شد موسسات و خوانندگان نباید برای دسترسی به دانش پول بپردازند، در این قوانین و با توجه به خواسته‌های ناشران با ظرافت به چیز دیگری تبدیل شده که جنبش دسترسی آزاد به فریاد آمده که نام مدل طلایی را تغییر دهید.

 

با این‌همه، با صحبتهایی که با استادان خوب ایرانی در این سالها داشته‌ام، متوجه شده ام که این عزیزان بزرگوار، هنوز به اندازه دانشمندان غربی، حساسیت و دغدغه هزینه‌هایی را که ناشران تحمیل می‌کنند، جدی نمی‌گیرند و خودشان این حساسیتها را ندارند (شاید اثر اقتصاد نفتی است). و این مهم با توجه به اینکه دسترسیها در ایران به مراتب شکننده‌تر است کمی‌ عجیب می‌نماید. بنابراین هنوز وقتی می‌خواهید با ایشان از دسترسی آزاد صحبت کنید، فکر می‌کنند که می‌گوئیم بیائید مقاله‌هایتان را در مجلاتی که کلا رایگان و دسترسی آزاد هستند و در "DOAJ: راهنمای مجلات دسترسی آزاد" نمایه می‌شوند منتشر کنید.

 

نزدیک به دو سال است که در بیشتر دانشگاههای ما دسترسی‌شان به مجلات ناشران بین‌المللی که از سال 2001 بصورت الکترونیکی روی شبکه‌هایشان داشتند؛ قطع شده است. دسترسی به این مجله‌ها بعد از افت و خیزهای اولیه از سال 2007 تا 2011 به هیچوجه قطع نشده و قابل بهره برداری بود. جالب است که بدانید اغلب استادان قطع دسترسی از نیمه 2012 را نتیجه تحریم‌ها می‌دانند، حال آنکه به هیچوجه اینطور نیست. تنها چهار ناشر اروپایی (و نه امریکایی)، سه دانشگاه ما را (مالک اشتر، شریف و شهید بهشتی) را تحریم کرده اند و باقی به علت سیاستهای مالی دولت گذشته برای پرداخت یارانه‌ها ( دوبرابر شدن ارز از زمستان 1390 و کاهش بودجه از مرداد ماه 1391) بوده و نه تحریم. بنابراین با بودجه‌های دانشگاههای ما که اصلا قابل قیاس با بودجه‌های دانشگاههای بزرگ غرب نیست، این دسترسی‌ها خیلی شکننده‌تر است و باز هم استادان ما تنها چیزی را که در معادلات چند مجهولی خود لحاظ نمی‌کنند، مساله قیمت گزاف و تحمیلی ناشران تجاری است، حتی مدل دسترسی آزاد طلایی آنها برای نویسندگان ایرانی غیر قابل پرداخت است،  و لازم است که کم کم به صف استادان دیگر کشورهای از لحاظ علمی پیشرفته جهان  علیه زیاده خواهیهای ناشران بپیوندند.

 

یک بار دیگر توجه استادان گرامی و دانشمندان ایرانی را به این نکته جلب می‌کنم که وقتی ما از دسترسی آزاد صحبت می‌کنیم، چاپ مقاله شما در مجلاتی که در راهنمای مجلات  دسترسی آزاد (دوآج) نمایه می‌شوند نیست. منظور این است که باید ما هم قوانینی داشته باشیم که مولفان ما هم مقاله‌های خود را بصورت دسترسی آزاد  منتشر کنند، چون این دولت ما است که هزینه تحقیق را پرداخته است. آیا فکر می‌کنید که دولت باید هزینه انتشار را هم باید بر عهده بگیرد؟ (مدل طلایی فعلی)  تا منِ دانشجو یا پژوهشگر برای دسترسی به این مقاله درگیر مسایلی چون قطع پایگاهها و غیره نشوم. یا به نفعش است که مجلات را مانند سابق مشترک شود؟  البته اعتقاد داریم که دسترسی آزاد به معنی واقعی همان مجلاتی هستند که استفاده از آنها در شبکه اینترنت برای خواننده، نویسنده، سازمان تولید کننده(دانشگاه و کتابخانه‌ای آن ) رایگان باید باشد و این مهم زمانی به انجام خواهد رسید که انتشار در این مجلات جزء امتیازاتی باشند که هیاتهای ممیزه برای ارتقاء استادان می‌دهند. لیکن قبل از آن توجه دوستان را به مدلهای دسترسی آزاد جلب می‌نمایم.

 

تا کنون دو مدل اصلی  برای دسترسی آزاد می‌شناختیم:

 

مدل طلایی: در این مدل:

همطراز خوانی[5]: مقاله در مسیر همیشگی مجلات علمی / پژهشی فرایند همطراز خوانی را طی می‌کند

دسترسی به عموم: عموم می‌توانند دسترسی به ویرایش نهایی منتشر شده در یک مجله داشته باشند ، یا پس از چند سال دسترسی آن آزاد می‌شود.

مدل مالی: پژوهشگر هزینه انتشار آن که بین صدها و هزارها دلار است را به ناشر مجله می‌پردازد (مانند مجله نیچر)؛ یا موسسه/ دانشگاه  هزینه آن را  بصورت اشتراک یا کمک سالانه به ناشر دسترسی آزاد آن می‌پردازد (مانند PLoS)

مدل سبز:  در این مدل

همطراز خوانی: محقق مقاله خود را که همطراز خوانی شده (گاهی این همطراز خوانی در حد  عالی نیست) را به مجله برای انتشار می‌فرستد و مجله اجازه می‌دهد که یک نسخه پیش چاپ در یک واسپارگاه دسترسی آزاد قرار دهد.

دسترسی به عموم: همه مردم به مقاله دسترسی خواهند داشت

مدل مالی: نه محقق و نه استفاده کننده هیچ پولی نمی‌پردازند، موسسات/دانشگاهها  از طریق واسپارگاهها/پایگاههای خود  هزینه‌های نگهداری را می‌پردازند.

 

اینک همه کسانیکه در این سالها برای دسترسی آزاد به اطلاعات تلاش کرده‌اند، معتقدند که این مدلی که با نام مدل طلایی دسترسی آزاد و از سوی ناشران تجاری مطرح شده نه تنها مدل طلایی منظور نظر آنان نیست، بلکه فریبی است که برای حفظ بازار و سودهای مالی فراوان از سوی ناشران تجاری طرح می‌شود. ناشران هزینه‌ها را از کتابخانه‌ها و خوانندگان برداشته و بر شانه نویسندگان گذاشته‌اند، آن هم رقمی بسیار بیشتر از قبل. و نه تنها یک ریال از سود خود کم نکرده‌اند ، بلکه با این ترفند، سود خود را بیشتر هم کرده‌اند. سود خالص شرکت الزویر در سال 2012 معادل 6 میلیارد و 116 میلیون پوند بوده، رقمی که 27% سود در شرایط افلاس همه اقتصادهای بزرگ اروپایی و امریکایی در همان سال داشته است ، و مسلما این شرکت به سادگی تن به مدلی نمی‌دهد که این سود را از دست بدهد.

 

الزویر بعد از دخالت استادان و پس گرفتن قانون پیشنهادیش و پذیرش شکست در برابر دانشمندان و کتابداران (انجمن کتابداران آمریکا پس از اولین اعتراضات سایتی برای امضای اعتراض و ارسال به رئیس جمهور ایجاد و آن را به همه معرفی کرد).ادعا دارد به دسترسی آزاد پیوسته و اگر نویسنده/پژوهشگری بیاید و برای مقاله اش 3000 یورو  (12 میلیون و هفتصد هزار تومان) بپردازد، دسترسی آن مقاله برای همه آزاد خواهد بود. و این در حالیست که در انجمنهای علمی، در گرانقیمت ترین شاخه‌های علم (از نظر پژوهش) یعنی فیزیک یا بیولوژی سلولی و ملکولی،  این رقم حدود800 تا 1000 دلار  به ازای هر مقاله است. البته توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که همه مجلات الزویر یا اشپرینگر  مجلات فیزیک نیست و اینها در رشته‌هایی هم که قیمت هر مقاله بسیار پائین تر از اینها هست مقاله منتشر می‌کنند  که متوسط هزینه‌های آنها را به ارقامی پائین تر که دقیق نشده می‌رساند (و حتما زیر 600 دلار). اعتراض جامعه علمی جهانی این است این چه شیوه قیمت گذاری است؟ چرا این قیمتها اینقدر بی رویه و بی دلیل زیاد است؟ 600 دلار هزینه و 3000 دلار دریافت از مولف؟ و آنها تنها به این اکتفا می‌کنند که ما سازمانهای بزرگ هستیم و هزینه‌هایمان زیاد است.

 

این را هم اضافه کنم که در حاشیه سمیناری با یکی از افراد کمیته سیاستگزاری نشر شرکت اشپرینگر با هم صحبت می‌کردیم، که آن قدر به قول دوستان ریلکس از لطف اشپرینگر به جامعه علمی صحبت می‌کرد: " با 3000 یورو آن هم از محل گرنت پژوهشی خود مقاله را دسترسی آزاد می‌کنید" که انگار داشت می‌گفت "ببینید 1000 تومان می‌دهید و از میدان انقلاب می‌روید میدان فردوسی، به همین آسانی" . وقتی که در جمع به او گفتم آیا می‌دانید که در ایران یک استاد تمام پر کارو فعال با دست کم 25 سال سابقه چقدر درآمد دارد؟ و وقتی که گفتم در بهترین حالت 2000 تا 2500 دلار، راستش حرف در دهانش ماند و من برایش آب ریختم تا از آن حالت دربیاید. او همین روزها برای بررسی امکان نشر برخی مجلات ایرانی توسط اشپرینگر به همراه هیاتی از روسای اصلی اشپرینگر به ایران می‌آید. می‌خواهم از او سوال کنم از زمانی که این مجلات ایرانی شروع به انتشار توسط اشپرینگر کردند، اگر استادایرانی بخواهد در همین مجله (نمونه خوبش مجله انجمن شیمی ایران که از معتبرترین مجلات انگلیسی زبان ایران است)  مقاله‌اش را چاپ کند، چقدر باید به اشپرینگر بپردازد؟

 

داشتم در باره مدلی که نامی از طلایش مانده صحبت می‌کردم،و اینکه با پرداخت توسط نویسنده چه اتفاقی در اینجا و آنجا می‌افتد که به یاد این نکته افتادم که قبلا یادداشت کرده بودم و نکته‌ای است که دانشگاههای بزرگ ما شاید در آینده به آن برسند:  بنا به گفته آنییس تیلر کتابدار بخش مجلات دانشگاه کالیفرنیا در سافرانسیسکو(UCSF)   این دانشگاه بطور متوسط 6000 مقاله در سال منتشر می‌کند، با فرمول جدید APC، باید به ازای هرمقاله 3000 یورو به اشپرینگر و الزویر و ....  بپردازد که معادل 24 میلیون دلار می‌شود، حال آنکه حق اشتراکی را که تا اکنون می‌پرداخته، بسیار کمتر از این رقم است (در حدود 2 تا 2.5 میلیون دلار).  و دیگران که از این مشکل به تنگ آمده‌اند همه فریادهای خود را بر سر ناشران تجاری می‌زنند: ناشران تجاری نشر علمی بیش از پیش زیر ضرب قرار گرفته‌اند. خیلی مهم است که به آنها بگوئیم کار شما کالایی کردن دانش است؛ کار شما محدود کردن دانش برای افراد و سازمانها با منابع مالی کم به ویژه در کشورهای فقیر و توسعه نیافته است؛ گرفتن پولهای گزاف؛ مال خود کردن دانش تولید شده با پولهای دولتی همه کشورها است؛ استثمار استادان دانشگاهها در قالب نویسنده، هیات تجریره، ویراستار و داور مجله شما است؛ و شما از همه این تلاش برای پر کردن جیب خود استفاده می‌کنید و هر زمان همان استاد مقاله خودش را بخواهد بخواند یا در سایتش بگذارد باید برای آن باز هم به شما پول بپردازد.

 

البته توجه می‌فرمائید که در این میان اشاره‌ای هم به کشورهای با درآمد کم و فقیر می‌کنند که با توجه به ارقام، ما جزءء همین دسته محسوب می‌شویم. کشورهایی که توان پرداخت هزینه همه نیازهای خود و دسترسیهای خود به ناشران تجاری را ندارند. البته روی آوردن به شکستن قفل و استفاده‌های غیر قانونی در همه این کشورها امری عادی شده و خاص ایران نیست و این پدیده مذموم تنها راه چاره‌ای است که بسیاری با آنکه آن را غلط می‌دانند، به دامان آن افتاده‌اند.           

 

به هر حال پیتر سابر (مدیر پروژه دسترسی آزاد دانشگاه‌هاروارد و از افراد پیشگام و شاخصترین فرد در جنبش دسترسی آزاد) پیشنهاد می‌کند که باید نام مدل طلایی دسترسی آزاد را از این مدل فروش جدید ناشران برداریم ] آخرش این آقای صابر صبور ما را از طلا گشتن پشیمان کردند[. از این پس مدل طلایی دسترسی آزاد  را دو بخش کنیم. مدل دسترسی آزاد با پرداخت نویسنده به مجلات تجاری و مدل دسترسی آزاد که نه خواننده، نه نویسنده، نه کتابخانه و نه دانشگاه هزینه‌ای برای استفاده از آن نپردازند. و تأکید می‌کند دیگر از اصطلاح طلایی استفاده نکنیم. اولی را دسترسی آزاد تجاری یا شرکتی[6]  بنامیم و دیگری را دسترسی آزاد تلقی کنیم.  "فوش و ساندوال" برای این دومی مدل دسترسی آزاد الماس را پیشنهاد کرده‌اند.[7]و از همه دانشمندان و کتابداران می‌خواهند باز هم همه تلاش خود را برای آزاد کردن دسترسی به منابع علمی برای همه بکار برند. و با جدیت می‌گویند دانشگاهی که یک بار برای به نتیجه رساندن این تحقیق هزینه کرده است، نباید برای بار دوم پول بپردازد تا به مقاله دسترسی داشته باشد.

 

عمرانی، ابراهیم. «مدل طلایی دسترسی آزاد و نعل واروی ناشران تجاری: از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم...».  سخن هفته لیزنا، شماره 197. 3 شهریور 1393.



[1]. Open Choice

[2]. PubMedCentral

[3] . Federal Research Public Access Act (FRPAA)

[4] . Article Processing Charge (APC)

[5]. Peer Review

[6]. Corporate Open Access

 

برچسب ها :
کتابدار
|
Iran
|
1393/06/03 - 10:53
1
6
خیلی عالی بود
کاش نهاد هم در سیاست خرید منابع و مجلات داخلی رویه درستی به کار گیرد. به نیاز اعضای کتابخانه پاسخ دهد و دست برخی ها را از نهاد کوتاه کند
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: