کد خبر: 17187
تاریخ انتشار: دوشنبه, 12 آبان 1393 - 08:12

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

تعامل انسان و اطلاعات: تحول در انگاره‌های بنیادی و دلالت‌های کاربردی

دکتر یزدان منصوریان
تعامل انسان و اطلاعات: تحول در انگاره‌های بنیادی و دلالت‌های کاربردی

 

لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: همایشی که چهارشنبه هفتهء گذشته (هفتم آبان 1393) با عنوان «تعامل انسان و اطلاعات» در دانشگاه خوارزمی برگزار شد، فرصتی بود برای معرفی بیشتر این حوزه به دانشجویان و پژوهشگران علم اطلاعات و دانش‌شناسی، و ارائه پیشنهادهایی برای مطالعات آتی در این زمینه. ضمن آنکه مباحث این همایش می‌تواند به عنوان مروری گزیده و گذرا بر چند دهه پژوهش‌های مرتبط در این عرصه نیز محسوب ‌شود.

 

ابتدا باید دید بذر اولیه‌ای که زمینه‌ساز تولد این حوزه موضوعی بود کجا و چگونه شکل گرفته است. به نظرم روزی که کتابداران و متخصصان اطلاع رسانی، پس از سال‌ها تلاش برای تدوین اصول، مبانی و راهکارهای سازماندهی و طبقه‌بندی علوم فرصت و فراغتی یافتند تا با حسی همدلانه به کاربران کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی بنگرند، نقطۀ شروعی بر این ماجرا بود. هر چند نمی‌توان تاریخ دقیقی برای این اتفاق در نظر گرفت، اما محققانی مثل پروفسور مارسیا بیتس (Marcia Bates) تاریخچه آن را زمانی حوالی دهه 1940 و 1950 می‌دانند. همزمان با رشد ناگهانی تولیدات علمی و برگزاری چند کنفرانس بین‌المللی که محققان با هدف گفتگو و همفکری برای یافتن روش‌های تازهء ارتقاء سطح دسترسی به منابع اطلاعاتی گرد آمدند. منابعی که هر روز بر حجم و تنوع آن‌ها افزوده می‌شد و کاربران برای یافتن پاسخ پرسش‌های خود به کمک کتابداران بیش از گذشته نیاز داشتند.

 

بنابراین، اگر خیلی نگران تاریخ دقیق آن نباشیم، آغاز این بحث از روزی بود که در کنار «منابع اطلاعاتی» (Information Resources) محور کانونی تازه‌ای با عنوان «کاربر» (User) نیز به بحث‌های کتابدارانه افزوده شد. از آن زمان کتابداران در خلال سازماندهی منابع از خود می‌پرسیدند که چه کسانی و با چه نیازهایی قرار است از این منابع استفاده کنند. ضمن آنکه تغییر تدریجی در انگاره‌های بنیادین و قطعی آنان نیز پدیدار گشت. مثلاً پیش از آن فرض اولیه این بود که یک منبع اطلاعاتی مشخص برای کاربران مختلف معانی یکسان و کارآیی برابر دارد. اما در عمل ثابت شد که هر کاربر با توجه به دانشی که دارد و پیشینه‌ای که ذهن او را می‌سازد برداشت متفاوتی از منابع خواهد داشت. این تغییر در انگارهء پیشین همزمان بود با طرح نظریه‌هایی دیگر در عرصه‌های ادبی و فلسفی. مانند نظریه «نقد خواننده محور» یا «واکنش خواننده» (Reader Response Criticism) که ماهیتی هرمنوتیکی داشت. بر اساس این نظریه می‌توان گفت معنایی که هر خواننده از یک متن در ذهنش می‌سازد مخصوص اوست و قرار نیست از یک متن واحد خوانندگان متعدد برداشتهای کاملاً یکسان داشته باشند. حتی «تفسیر مفسرمحور» می‌تواند با «تفسیر مولف محور» متفاوت باشد. بنابراین، منابع به تنهایی واجد معنا نیستند و این خوانندگان هستند که معانی را می‌سازند.

 

علاوه بر این در رشته ما بحث تفاوت در ماهیت و نوع نیازهای اطلاعاتی نیز مطرح شده بود. زمانی که کتابداران دریافتند که کاربران با نیازها و انگیزه‌های مختلف به منابع مراجعه می‌کنند، بحث «نیاز اطلاعاتی» (Information Needs) پدیدارگشت. از آنجا که بحث «نیاز» مرتبط با رشتهء روان‌شناسی بود، تحقیقاتی که در این زمینه انجام شد اغلب متاثر از این رشته بود.

 

البته همزمان با این رخدادها، اندیشمندانی مثل رانگاناتان نیز سهمی اساسی در رونق این مباحث داشتند. اگر قوانین رانگاناتان را مرور کنید، از پنج قانون او در چهار قانون کاربر و نیازش در اولویت قرار دارند. حتی اگر مستقیماً این کلمات را به کار نبرد. مثلاً زمانی که می‌گوید «کتاب برای استفاده است»، بدیهی است که قرار است کاربران از آن استفاده کنند. زمانی که می‌گوید: «هر کتابی خواننده‌اش» و «هر خواننده‌ای کتابش» باز هم به کاربر توجه دارد. همینطور زمانی که از ما می‌خواهد در وقت کاربر صرفه‌جویی کنیم.

 

مدتی بعد، موضوع «استفاده از اطلاعات» (Information Usage) مطرح گردید. چالش اصلی در این میان ارائه تعریفی دقیق از مفهوم «استفاده» بود. زیرا زمانی که می‌گوییم فردی از اطلاعات استفاده می‌کند، دقیقاً مشخص نیست که آیا به کمک اطلاعات پاسخی برای پرسش خود یافته است. آیا استفاده باید همراه با دلالت کاربردی باشد؟ مثلاً مسئله‌ای حل شود.یا صرف تغییر در دانش فرد استفاده رخ داده است. آیا دو نفر از یک فقره اطلاعاتی استفاده یکسان دارند؟ آیا استفاده کاربر از اطلاعات همسو با نیت پدیدآور آن است؟ و ده‌ها پرسش دیگر.

 

مفاهیم دیگری هم مطرح شد که از ابهام این بحث بکاهد، اما بر ابهام آن افزود. مثلاً«مصرف اطلاعات» پیشنهادی بود که مشکل را مضاعف ساخت. زیرا زمانی که صحبت از «مصرف» است، جنس و نوع این مصرف در مورد کالایی به نام اطلاعات بسیار متفاوت با کالاهای دیگر است. مثلاً اگر یک نفر یا یک میلیون نفر مطالب این صفحه را بخوانند، از حجم و محتوای آن کاسته نشده است. اما اگر یک وعدهء غذایی را یک نفر بخورد، برای دیگری چیزی باقی نخواهد ماند. اگر هم قصد تقسیم آن را داشته باشد، سهم هر یک کمتر از زمانی است که مصرف کننده یک نفر بوده است.پس ماهیت مصرف اطلاعات با هر کالایی دیگر متفاوت است.

 

بحث‌هایی مثل این همزمان بود با پرسش‌های تازه‌ای دربارهء ماهیت «اطلاعات» و «ربط». پرسش‌هایی که هنوز پاسخ روشنی برایشان یافت نشده است. هر چند نداشتن یک تعریف جامع و مانع از اطلاعات به هیچ رو به معنی کاستی یا نقصی در این رشته نیست. زیرا چه بسیارند رشته‌هایی که ماهیت عنصر بنیادی خود را نمی‌شناسند. هنوز مفهوم و دامنهء «حیات» در زیست‌شناسی به درستی تعریف نشده است. هیچ زیست‌شناسی با قطعیت نمی‌تواند بگوید حیات کجا شروع و کجا تمام می‌شود. آیا سنگ هم حیات دارد یا خیر؟ به قول مولوی: جملهء ذرات عالم در نهان/ با تو می‌گویند روزان و شبان؛ ما سمیعیم و بصیریم و هشیم/ با شما نامحرمان ما خاموشیم. همین مشکل در ریاضی در مواجه با تعریف نقطه و عدد وجود دارد. در فیزیک و شیمی نیز به شکل‌های دیگر.

 

تعریف و مصادیق «ربط» هم از زمانی که مطرح شد، تا امروز جای بحث و مناقشه فراوان دارد. شاید بسیاری از خوانندگان این یادداشت با تلاش‌های محققانی مثل پروفسور «تفکو ساراسویچ» برای تعریف ربط آشنا باشند. او از 39 سال پیش – یعنی سال 1975 تا امروز - چندین مقالهء مفصل دربارهء ماهیت ربط نوشته و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که ربط یک فقره اطلاعاتی با نیاز یک کاربر همواره بافت‌مدار (Contextual) و ذهنی (Subjective) است و نمی‌توان در الگوریتمی کامپیوتری میزان و درجهء روشنی برایش ترسیم کرد.

 

البته طرح پرسش‌هایی بنیادین نظیر ربط و تعریف اطلاعات از رخدادهای مولد و ارزشمندی بود که در این رشته مطرح شد. زیرا هر یک مبنایی برای بحثهای تازه قرار گرفت. مثلاً در میان ده‌ها اثر ارزشمند مفصل در این زمینه، پروفسور بیتس در مقاله‌ای با عنوان «شکل‌های اصلی اطلاعات» به شکلی موجز ولی دقیق به انواع اطلاعات اشاره نموده و تصویری از دامنهء این بحث ترسیم می‌کند.

 

او در جایی دیگر نیز می‌گوید: اطلاعات همان ردپا و تغییری است که از مواجهۀ ما با جهان هستی در ذهن ایجاد می‌شود. بعد مثالی از ادبیات کودک می‌زند. زمانی که جوجه اردک زشت برای اولین بار قوها را دید، نخستین تاثیر در ذهنش آگاهی از وجود موجودی زیبا بود. بعد که در آیینه آب خودش را تماشاکرد و به شباهتی که با آنها داشت، پی برد. به این ترتیب، ذهنش دومین تاثیر را از محیط پذیرفت. مقایسه این دو رخداد رسیدن به کشف تازه‌ای بود. او دریافت که دیگر یک جوجه اردک زشت نیست و یک قوی زیباست. بنابراین، تعامل او با محیط با رسیدن به آگاهی تازه‌ای همراه شد و دانسته‌های او را دگرگون ساخت. این همان تاثیر و همان ردپای اطلاعات است که ما در جستجوی تعریف آن هستیم. به این ترتیب قرار نیست همواره تعریفی مبتنی بر «مدارک» و منابع چاپی و الکترونیکی از اطلاعات داشته باشیم. بلکه اطلاعات، در شکلها و فرم‌های بی‌شمار وجود دارد و مثل هوایی است که تنفس می‌کنیم.

 

در نتیجهء این تغییر در انگاره‌های قبلی، مطالعات بعدی به شکل‌های دیگر دنبال شد. زیرا پرسشهایی اساسی در ذهن کتابداران پدیدار گشت که مبنایی برای تحقیقات تازه قرار گرفت. پرسش نخست این بود: آدم‌ها که در درون خود نیازی به دانستن را احساس می‌کنند، چگونه به جستجوی اطلاعات می‌پردازند؟ و برای تامین این نیاز چه مسیری را طی می‌کنند؟ پاسخ به این پرسش آغازی بر بحثی مفصل شد؛ که امروز آن را با عنوان «اطلاع‌جویی» یا «اطلاع‌یابی» (Information Seeking) می‌شناسیم.

 

چندین مدل تدوین شد تا پاسخی برای آن فراهم آورند. مدل‌هایی مثل الیس، ویلسون، کولثاو و غیره. هر کدام نیز از یک زاویه به موضوع نگریستند. اما همگی در چند ویژگی مشترک بودند. همهء این مدل‌ها توصیفی و بر مبنای مطالعات کیفی ساخته شده‌اند. البته زمانی که می‌گوییم توصیفی به این معنا نیست که فاقد تحلیلند. برعکس بهترین شکل و مثالی از تحلیل اصیل محسوب می‌شوند. زیرا تحلیل به معنای جستجو و یافتن الگوهاست و آنها این الگوها را کشف کردند. اما از آنجا که هر الگو شکل انتزاعی و سادهء شدهء یک رخداد طبیعی و پیچیده است، هیچ یک به تنهایی نمی‌توانند کل فرایند اطلاع‌جویی را با تمام ابعاد و وجوه آن توضیح دهند. این موضوع در سایر نظریه‌های علوم انسانی نیز وجود دارد.

 

مدتی از رونق ارائهء مدل‌های اطلاع‌جویی نگذشته بود که توجه محققان به موضوع تازه‌ای جلب شد. آنان در گذشته کاربر را بدون توجه به محیطی که در آن قرار دارد در نظر گرفته بودند. آنان تازه متوجه اهمیت بحث «بافت» یا (Context) شدند. توجه به این موضوع زمینه‌ساز برگزاری نخستین همایش جهانی «اطلاع‌جویی در بافت» (Information Seeking in Context) در شهر تامپره فنلاند در 1996 شد. کنفرانسی که از آن سال تا امروز هر دو سال یکبار در یکی از کشورها برگزار شده است. سال 2012 در ژاپن برگزار شد که مصاحبه‌ای در این زمینه به فارسی منتشر شده که می‌توانید آن را در شماره 183 «کتاب ماه کلیات» با عنوان «رويكردها و روندهاي جاري درمطالعات رفتاراطلاعاتي: مصاحبه‌اي با پروفسورساندا اِردلِز» بخوانید.

 

در کنار برگزاری این همایش، مدل‌های اطلاع‌جویی یکی پس از دیگری در گروههای تحقیقاتی ارائه می‌شد، اما به تدریج دامنهء بحث آنها از جستجوی اطلاعات به سایر وجوه تعامل انسان با اطلاعات کشیده شد. مثلاً  دکتر «دایان نال» نظریه‌ای در زمینهء تاثیر بار عاطفی و احساسات کاربران در خلال بهره مندی از اطلاعات مطرح کرد و دریچه‌ای تازه در این زمینه گشود، که دو سال پیش در سخن هفتهء شماره 114 به آن اشاره کردم. بنابراین، محققان تصمیم گرفتند بجای اطلاع‌جویی از واژه‌ای عامتر با عنوان «رفتار اطلاعاتی» (Information Behavior) استفاده کنند. مجموعه‌ای از نظریه‌های این حوزه نیز در سال 2005 که در کتابی با عنوان «نظریه‌های رفتار اطلاعاتی» توسط «کارن فیشر» و همکارانش منتشر شده است.

 

اما دیری نپایید که متخصصان دریافتند نوع مواجه ما با منابع اطلاعاتی همواره در قالب «رفتار» پدیدار نمی‌شود و این واژه بیانگر همه کنش‌ها و واکنش‌های کاربران با اطلاعات نیست. بنابراین، مفهوم تازه‌ای با عنوان «تعامل انسان و اطلاعات» (Human Information Interaction) مطرح شد. در تعریفی ساده می‌توان گفت هر کنش و واکنشی که در زمان مواجه یک کاربر با یک منبع اطلاعاتی در ذهن او رخ می‌دهد و همراه با تغییری در دانسته‌ها یا نگرش‌ها اوست بخشی از تعامل انسان و اطلاعات محسوب می‌شود. بنابراین، معرفی این مفهوم با هدف گسترش دامنهء مصادیق بوده است. همچون چتری که مفاهیم قبلی را در بر می‌گرفت. در نتیجه نمی‌توان تعامل را فقط به داد و گرفت اطلاعات میان کاربر و کامپیوتر محدود کرد. خواندن، نوشتن، جستجو، گردآوری، تحلیل، و تفسیر اطلاعات در این قلمرو می‌گنجند. هر یک از پژوهشگران نیز به وجهی از آن توجه خواهند داشت، به امید آنکه به درک بهتری از این رخداد برسند. کلمهء «تعامل» در اینجا ماهیتی هرمنوتیکی دارد و مصادیق آن بسیارند.

 

متاسفانه به دلیل مجال محدود این مقاله، امکان تبیین بیشتر موضوع نیست. علاقه‌مندان می‌توانند به آثار مرتبط در این زمینه مراجعه کنند. مثلاً پروفسور «گری مارکیونینی»، که خود از نظریه‌پردازان رفتار اطلاع‌جویی است، در سال 2008 در مقاله‌ای با عنوان «پژوهش و توسعه در تعامل انسان و اطلاعات» به تشریح قلمرو آن پرداخته است. چهار سال بعد پروفسور «رایا فیدل» در سال 2012 با انتشار کتابی با عنوان «تعامل انسان واطلاعات: رویکردی بوم‌شناختی به رفتار اطلاعاتی» کتابی مستقل در این زمینه به رشته تحریر درآورد که اثری مفید است.

 

حال پرسش پایانی این است که: فایده و سودمندی مطالعهء تعامل انسان و اطلاعات چیست؟ اگر از منظر تحقیقات بنیادی به موضوع بنگریم، محصول این مطالعات رسیدن به شناخت و دانشی عمیق‌تر از رخدادی است که پیوسته میان ذهن آدمی و منابع اطلاعاتی در جریان است. اگر هم از منظر مطالعات کاربردی به آن نگاه کنیم، می‌توان انواع دلالت‌های عملی را از درون نتایج این تحقیقات استخراج کرد. دلالت‌هایی که متخصصان طراحی نرم‌افزاها و سایر ابزارهای ذخیره و بازیابی اطلاعات از آن استفاده می‌کنند. زیرا نتایج این تحقیقات نشان می‌دهد که نیاز کاربر و ویژگی‌های فکری و شخصیتی او و همهء مولفه‌هایی که بافت این تعامل را احاطه کرده است، بر تعامل انسان با اطلاعات تاثیر می‌گذارد و طراحی ابزارها بدون توجه به این مولفه‌ها ناکارآمد خواهد بود.

 

منابع

Case, D. (2006) Looking for Information: A Survey of Research on Information Seeking, Needs and Behavior. 2nd ed. Academic Press.

Fidel, Raya (2012) Human Information Interaction: An Ecological Approach to Information Behavior. Cambridge, MA: MIT Press.

Fisher, K. &ErdelezS. & L. McKechnie (Eds.), Theories of Information Behavior. Medford, N.J: Information Today.

Marchionini, G. (2008) Human information interaction research and development.Library & Information Science Research,Vol. 30, pp. 165–174.

Saracevic, T. (2012). Research on relevance in information science: A historical perspective. In; Carbo, T. &Bellardo Hahn, T. (Eds).Proceedings of the American Society for Information Science and Technology. pp. 49-60.

Saracevic, T. (2007). Relevance: A review of the literature and a framework for thinking on the notion in information science. Journal of the American Society for Information Science and Technology, Vol. 58, No. 3, pp. 1915-1933.

 

منصوریان، یزدان.  «تعامل انسان و اطلاعات: تحول در انگاره‌های بنیادی و دلالت‌های کاربردی». سخن هفته لیزنا، شماره 207. 12 آبان 1393.

برچسب ها :
سارای
|
Iran
|
1393/08/17 - 08:17
2
2
سلام استاد گرامی همایش بسیار خوب بود مقاله های جالبی هم ارائه شده بود ولی چرا مثل همایشهای دیگر داوری و انتخاب مقاله های برتر انجام نشد و به برندگان هم هدیه ای اهدا نشد؟ از نکات مثبت همایش هم تجلیل از عوامل اجرایی همایش بود که بنده برای اولین بار شاهد آن بودم. باز هم سپاس و خداقوت
سپیانی
|
Iran
|
1393/08/16 - 09:20
2
6
سلام و خداقوت حضور آقای دکتر.
مطلبتون فوق العاده مفید بود. مرسی.
پروانه مديراماني
|
Iran
|
1393/08/14 - 12:03
1
6
ديدگاه بسيار جالبي را مطرح كرده ايد، اگر ميانكنش ميان اطلاعات و كاربر در اصول نظري رشته ما پررنگ ترديده شود، نظام ها، كاركردها و ابزارهاي اين رشته نه تغيير كه متحول خواهد شد. ارزش هاي حاكم بر كتابخانه ها و كتابداران نيز تغيير مي كند و به اميد آن روز/ سپاس
پیروز ابراهیمی
|
Iran
|
1393/08/13 - 23:17
0
7
سپاسگزارم از نکات مهم در این زمینه
بهار رهادوست
|
United States
|
1393/08/13 - 11:54
1
16
به نظرم آنچه ما تا به حال از LIS به دست آورده ایم حاصل مطالعاتی است که درکشورهای پیشرفته انجام شده. وقتی به مدد مقاله شما تاریخ کاربرمداری را درطول قریب یک قرن مرورمی کنم متوجه می شوم که این مطالعات بنیادی ونظری درخشان برای یافتن پاسخ به پرسش های حرفه ورشته ماناکافی اند و این را موقع نوشتن کتاب فلسفه کتابداری هم تاحدی متوجه شده بودم. هیچ کدام ازاین دانشمندان گویی تصویری ازکاربرامروزی دنیای مدرن که درفرهنگ های دیگری غیرازکشورهای پیشرفته می زیند ندارند.بیشترشان آکادمیسین هایی هستند که درفضاهای شرق تنفس نمی کنند. البته اگررشته ما فیزیک و پزشکی بوداین نکته چندان اهمیت نداشت اما این کاربری که به قول خودشان رابطه اش با اطلاعات بافت مداراست برای من هرگزملموس و باورپذیرنبوده. این شکاف های فرهنگی که مرزها و ملت ها را ازهم جدامی کند قطعا روی علوم هم اثرمنفی می گذارد و از اعتبارمنابع علمی دست کم برای ما که تولیدکننده آنها نبوده ایم می کاهد. دست کم درباره LIS می توانم بگویم که ماجزدرصورتی که خودمان مطالعات بنیادی درونزادبومی تولیدکنیم تکانی نخواهیم خورد.
پاسخ ها
کتابدار
| Iran |
1393/08/15 - 09:03
واقعابه نکته ای اساسی اشاره نمودید.تشکر
سلام
|
Iran
|
1393/08/12 - 11:39
1
8
تشکر از اطلاعات مفیدتان.موفق باشید.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: