داخلی
»مطالب کتابداری
»گزارش
نقدها روی چرخه تکرار قرار گرفته اند
به گزارش خبرنگار لیزنا، در نشست «پژوهشهای علوم انسانی و چالشهای پیش رو» که به مناسبت هفته پژوهش برگزار شد، سیدفرید العطاس، استاد جامعهشناسي دانشگاه ملي سنگاپور، سیدجواد میری، عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و بیژن عبدالکریمی، عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي حضور داشتند و صحبتهای العطاس توسط میری ترجمه میشد.
در این نشست مباحثی درباره اهداف علوم انسانی و روش پژوهش علوم انسانی بررسی شد.
سيدفريد العطاس با اعلام اینکه اولین بحث در علوم انسانی، نگاه یا بینش شرقشناسی است، گفت: وقتی در اواسط قرن 19 در کشورهای اسلامی و غیراسلامی این بینش تاسیس شد، عدهای از اندیشمندان غیرمسلمان، به نقد نگاه شرقشناسانه در علوم انسانی پرداختند. علت نقد آنها عدم دریافت پاسخ این بینش در جامعه بود. نکته قابل توجه درباره این نقدها این است که دورههای سه تا پنج نسل گذشته، گامی به جلو نیست و در مواجه نخستین با شرقشناسی نکته جدیدی را باز نمیکنند.
العطاس با اشاره به اینکه اندیشمندان تا کنون روی مفاهیم بیاعتباری کار نکردهاند، افزود: نقدها روی چرخه تکرار قرار گرفتهاند. برای عبور از چرخه تکرار، باید منظورهای جدید خلق کرد. برای عبور از بینش اروپا مدارانه باید مواظب مغالطههای اسلامی کردن علوم انسانی بود چون این شرقشناسی وارونه است.
علم جديد فقط در سنت تاريخي متافيزيك يوناني ظهور كرد
بيژن عبدالكريمي با بیان اینکه عقلانیت علمی در سنت تاریخی ما شکل نگرفته است، اظهار داشت: به همین دلیل تا به امروز تئوریها و پژوهشهای اصیل در کشورمان شکل نگرفته است. علم جديد فقط در سنت تاريخي متافيزيك يوناني ظهور كرد و در هيچ يك از سنن نظري تاريخي ديگر، از جمله در سنت نظري تاريخي ایران، علم به معنا و مفهومي كه در غرب ظهور پيدا كرده، شكل نگرفته است.
عبدالكريمي با اشاره به اینکه علم در اقوام دیگر مانند مصریها، هندیها و خاورمیانه به معنای دیگری وجود داشت، گفت: در علم جدید از وجود رابطه بین انسان یا موضوع مدرن با جهان مطلع میشویم. انسانی که توانست طبيعت را به منزله ابژه عقل و اراده خود فهم كند. چنين تحولي، يعني ابژه كردن طبيعت، انسان، جامعه و پژوهش تجربي دربارة آنها بر اساس طرحهاي از پيش تعيينشده صرفاً در علم جديد و با علم جديد غربي و نه در هيچيك از فرهنگها و تمدنهاي غيرغربي شكل گرفت.
او با بیان اینکه درك درستي از حيات و عقلانيت علمي در همه حوزهها، از جمله در حوزه علوم انساني نداريم، افزود: به روشهای متدولوژی جدید بیتوجه هستیم و علم جدید را در حوزه علوم انسانی جدی نمیگیریم. رابطه ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي با حيات علمي ابعاد ديگري از مسأله است كه در حوزههاي مطالعات علوم اجتماعي، فلسفه علم، جامعهشناسي معرفت و جامعهشناسي علم مورد پژوهش قرار ميگيرند.
جامعهشناسی در ایران مسالهمند نیست
سیدجواد میری به بررسی دو مفهوم trouble و problem پرداخت و گفت: انسان ممکن است با یک مساله مواجه شود، در صورتی که متوجه اصل اتفاق نباشد. این حالت مواجهه برای او مساله شده است. موضع و مقام خود را نمیشناسد در این هنگام او با trouble مواجه است. فردی که اهل تفکر باشد، معضل را به مساله تبدیل میکند و برای خود راه حل پیدا میکند. این فرد trouble را به problem تبدیل کرده است.
میری با اشاره به اینکه جامعهشناسی در ایران مسالهمند نیست، اظهار داشت: افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند، جایی که ایستادهاند را نمیشناسند. همینطور در حوزه معرفت، اگر مقام را نشناسید و سنتی نداشته باشید، نمیتوانید مشکلات سیاسی را در قالب problem بررسی کنید.
علوم انسانی جدید با عقلانیت علمی ارتباط دارد
عبدالکریمی در پاسخ به این سوال که چرا علوم انسانی در ایران کارا نیست، اظهار داشت: آیا در کشور جهان سومی ما، چیزی به نام علوم انسانی داریم؟ شبکه مفهومی علوم انسانی جدید با عقلانیت علمی ارتباط دارد. عقلانیت علمی، در استمرار سنت یونانی شکل گرفته است. پس برای اینکه علوم انسانی و عقلانیت را به خلاقیت سازنده تبدیل کنیم، باید بین این سه علم ارتباط برقرا کنیم. در سنت عبری نمیتوان علم جدید را به معنای خلاق و سازنده داشته باشیم. ما فلسفه اسلامی داشتیم، وقتی سنت متافیزیک وارد جهان اسلام شد، روند با آنچه برای یونانیان اتفاق افتاد، متفاوت شد.
وی با بیان اینکه در ایران درک درستی از عقلانیت علمی نداریم، بیان کرد: برای بررسی معضل علوم انسانی در کشور باید به مسائل تمدنی، تاریخی و فرهنگی توجه کرد. نه تنها در ایران، در چین، هند و ژاپن علوم انسانی به شکل درست وجود ندارد.
علوم جدید خود را به قیاس و استقرا محدود کردهاند
العطاس در پاسخ به این سوال که علوم انسانی در مواجهه با شیوههای روششناسی با چه چالشهایی مواجه است، اظهار داشت: تا جایی که مربوط به علوم انسانی است، بحث درباره مفاهیم و تئوری است، که باید برپایه مفاهیم جدید و ساخت نظریهها باشد. با نگاه تاریخی و سنتهای فکری که در جهان اسلام وجود داشت مانند ابن خلدون و بحثی که درباره افول دولتها کرده است. جامعهشناس میتواند چهارچوب فکری ابنخلدون را بگیرد و آن را با اتفاقهای امروز هماهنگ کند.
او با مثالی درباره گفتههای خود توضیح داد: فرض کنید آشپز ایرانی میخواهد غذا بپزد. برای پخت نیاز به ادویههایی دارد که از کشورهای اروپایی آمده اند. اگر به این فکر کند که پیشفرضهای اروپاییان از تهیه این ادویهها چه بود، دیگر نمیتواند غذا بپزد. در علوم انسانی هم به همین صورت است. اساسا علوم جدید خود را به قیاس و استقرا محدود کرده اند.
عبدالکریمی درباره این نظر العطاس گفت: اگر بر اساس این نظریه مساله یک مشکل روانشناسی، اجتماعی یا مربوط به آموزش است، پس چرا در بخشی از جهان غیر از غرب علوم انسانی به معنای اصیلش وجود ندارد؟ چرا در چین و ژاپن هم علوم انسانی نداریم؟ علوم انسانی را باید به صورت کلیتر بررسی کنیم.
العطاس پاسخ داد: وقتی میگویم مهم نیست نه اینکه اپیستمولوژی (شناختشناسی) هم مهم نیست؛ نگاه انتولوژیکال (هستیشناسی) است که وقتی علوم را مرتبهبندی میکند، دانش و معرفت جهان را بالاتر از جهان مادی قرار میدهد. باید این مساله را روشن و موضوع را حل کنیم. اگر به وضعیت علم جدید در کشورهای غیرغربی نگاه کنیم، میبینیم این علوم هیچ پیشینهای در علم آن کشور ندارند و فقط تقلیدی از علوم کشورهای غربی است.
ما خود هضم شدهایم
میری در پاسخ به این سوال که آیا امکان شکلگیری نظام معرفت شناختی وجود دارد، بیان کرد: اگر بگوییم علت ومعلول در حوزه علوم انسانی شکل گرفته است و اگر از منظر اگزیستانسیالیستی به این مساله نگاه کنیم، در سنت عبری، زرتشتی و چینی، از قضا سنت اگزیستانسیالیستی وجود داشت این نفطه قوت آن بود، چون توانسته بود انسان و طبیعت را به عنوان ابژه ببیند. انسان از زمانی که به صورت ابژه مورد بررسی قرار گرفت، مهندسی شد. این اتفاق نقطه ضعف و قدرت کنار هم است.
وی با اشاره به اینکه در حالت ایدهآل نیستیم، گفت: سنتی ایرانی داریم که بنیادهای متفاوتی با سنتهای غربی دارد. پارادوکس مساله این است که ما خود هضم شدهایم، در این وضعیت چگونه میخواهیم درباره علوم انسانی پژوهش کنیم؟ امروز که انسان به دنبال خروج از گرفتاریهایی است که خود آنها را به وجود آورده است، میگویند که چه به حال بشریت آمده است. در حالی که چند سال قبل از این پیشرفتها، انسان پیشرفته، انسان غربی بود. مسائل بنیادین معرفتشناختی و هستی شناختی را به رسمیت میشناسیم ولی واقعیت امروز آیا به عنوان یک ایرانی قابل ارائه به جهان است؟
العطاس با اشاره به اینکه نسبت اسلامی با علم جدید سازگاری ندارد، اظهار داشت: ولی اکثریت سازگار اند. آیا در این شرایط میتوان بر اساس سنت رفتار کرد؟ اقلیتهایی مانند ابن خلدون وجود داشتند که با علم جدید سازگار بودند.
عبدالکریمی با بیان اینکه هرجا حیات علمی و فرهنگی بود، شوق وافر به حقیقت وجود داشت، اظهار داشت: فکر میکنم در وجود انسانها، شوق به حقیقت فرا زمان وجود داشت. آتش و شعلهای وجود داشت و حال میخواهیم آن را با چیزهای دیگر پر کنیم. شعار به جای شعور. تا زمانی که جنون در جان شکل نگیرد، عقل و علم سازگار نمیشود. باید در وجود افراد آتش شکل بگیرد تا علم پیشرفت کند.
میری با اشاره به اهمیت برقراری ارتباط با تجربه تاریخی، اظهار داشت: از زمان مشیرالدوله که دانشکده علوم سیاسی را ساخت، اتفاقهای گوناگونی در تاریخ رخ داد. از جمله انقلاب مشروطه که به وسیله نهادهای مدرن، برای ایجاد تغییرات در جامعه انجام شد. برای اینکه بتوانیم علوم انسانی را در جامعه تقویت کنیم، باید داد و ستد علمی وجود داشته باشد. این علوم از دل گفتگو و فهم مشترک به وجود میآید. یکی از مشکلات ایران و کشورهای اسلامی این است که در این کشورها رویا وجود ندارد و آینده را نمیبینند. این در حالی است که آمریکاییها برای قرن 22 برنامهریزی میکنند. باید افقهای دید را گسترش داد.
العطاس با بیان اسنکه نتیجه علوم انسانی و اسلام به بن بست میانجامد، گفت: اگر بخواهیم کاری در عصر حاضر انجام دهیم، بهتر است از تجربیات ابن خلدون و ابوریحان بیرونی استفاده کنیم. چون عقلانیت میتواند علوم انسانی را بسازد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.