داخلی
»کتاب
رمان هادس منتشر شد
به گزارش لیزنا، رمان هادس داستان زندگی دختری نوجوان با دو نام میریام و پاندوراست که در دبیرستان زید بن خطاب دانشآموز است و مشکلات زیادی در مدرسه دارد و برای ارتباط برقرار کردن با همکلاسیها و دوستانش با مشکلات بسیاری روبهرو است و در این راستا با تعدادی از دانشآموزان مدرسه ارتباط برقرار میکند ولی هر کدام از این روابط به نوعی با شکست و مشاجره مواجه میشوند و در یکی از همین دعواها با قلدر مدرسه به نام فهد کار به جایی میرسد که پاندورا راز زندگی فهد را متوجه میشود. در همان زمان بیماری سرطان در پاندورا تشخیص داده میشود و فهد هم خودکشی میکند.
چندین ماه پاندورا تحت درمان است و در این بین، زمانهای بیداریاش را یا آشپزی میکند و یا کتاب میخواند.
میریام میکوشد به زندگی بازگردد، ولی در این مدت خیلی از روابط تغییر کردهاند.
قل میریام به نام ایوان از او دوری میکند.
دوستان میریام هم مانند سابق با او گرم نمیگیرند و میریام علت آن را ظاهر بیمارگونه و از دست دادن موهایش میداند...
رمان دربارهی میریام و اتفاقات دلهرهآورش که در سوریهی پیش از جنگ، زندگی میکند.
آغاز رمان اینگونه است:
Πανδώρα
جعبی پاندورا
بهار 2009 ناکجاآبادی در دمشقِ هادس
دیگر رمقی برایم نمانده است. حتی نای غر زدن هم ندارم. اکنون بالای این پرتگاه ایستادهام، باد موهایم را پریشان میکند که تمامش مال خودم است. خورشید کمکم دارد غروب میکند، راستش دقیقاً نمیدانم درکدام خیابان به سر میبرم و اصلاً چطور شد سر از این پرتگاه درآوردهام، آن هم بعد از هفت سال.
حالت تعلیقی که دارم بسیار جالب است.
حالتی که هفت سال تمام آن را تجربه نکردم. هفت سال تمام، مانند زنده به گوری زیر خاک جیغ میکشیدم. آیا تا به حال به گوشت خورده است خاک عایق صدا باشد؟ نه؟ اما من نه تنها شنیدهام، بلکه دیدهام.
هفت سال تمام زبانم بند آمده و عروس آتش شدهام. اگر قدمی به سمت جلو بردارم، صاف پرت میشوم ته دره و اگر بخت با من یار باشد، اگر دوست داشته باشد، برای یک بار هم که شده یاور من باشد، کسی پیدایم نخواهد کرد و از همه مهمتر اینکه داماد آتش دستش به من نمیرسد. نویسنده در کتاب از هادس نام میبرد و تعلیق اسمی هم بر هادس گذاشته است. هادس در اساطیر یونان به معنای فرمانروای دنیای مردگان است ولی استعاره از ضمیر ناخودآگاه دارد که در این حیث، نشان از شخصیت سرد ساکنان هادس است.
هادس فرمانروای دنیای مردگان است که پرسفونه را میدزدد و به او تعرض میکند. پس پرسفونه مجبور است در تالارهای دنیای مردگان صرفاً حضور داشته باشد.
شخصیتهای رمان بسیار پیچیده هستند و نویسنده از شخصیتهای دارای اختلال مثل جنون آتشافروزی، دوقطبی، اسکیزوفرن و... بهره مند شده است.
برشی از کتاب:
مایکروویو را خاموش میکنم. دستکش را به دست میکنم و ظرف دلمه را بیرون میکشم. صدای کوبیده شدن در اتاق را میشنوم. جیغ میزنم و ظرف دلمه از دستم روی زمین پرت میشود و دلمهها پخش زمین میشوند.
سپس درحالیکه تمام تنم میلرزد، دستگیرهی اتاق مادر و پدر را میگیرم و به سمت پایین میکشم. میبینمش. خودم را میبینم. موهای بلندم را میبینم. سرش را کج میکند و به چشمهایم خیره میشود. به نفسنفس زدن میافتم. به سمتم میآید. قدمی به عقب میروم. روبهرویم میایستد. از ترس احساس میکنم هر لحظه میخواهم قالب تهی کنم. نه، امکان ندارد واقعی باشد. توهم است، میدانم. دستم را دراز میکنم و به موهایش میکشم.
ناگهان سر کجش را صاف میکند. با کف دست به سینهام میکوبد و کنارم میزند. وارد پذیرایی میشود.
گلدان سبزآبی محبوب مادرم را برمیدارد و روی زمین پرت میکند. به خودم میآیم. پس واقعی است، من دارم خودم را میبینم. گلدان بعدی را از کنار میز تلویزیون برمیدارد. به سمتش میروم.
- نکن! مادر دعوام میکنه.
هلم میدهد. انگار تازه بیناییام را کامل به دست آوردهام. به لباسش نگاه میکنم. دامن جین کوتاهی پوشیده با نیمتنهی سفید و پالتوی چرم بلند مشکی.
اگر پدر او را با این سر و وضع ببیند چند روزی باید در اتاق زندانی شود. گلدان را محکم پرتاب میکند. من جیغ میکشم. شروع میکند به قهقهه زدن. تابلو را از روی دیوار برمیدارد.
- شو عم تعملین؟
بدون ذرهای اهمیت دادن به من، تابلو را به زمین میکوبد. صندلی را برمیدارد و به تلویزیون جدیدمان میکوبد.
- کافی.
جیغ میکشم. میلرزم. گریه میکنم.
- تو حقیقت نداری. من خوابم. دارم خواب میبینم.
مریم نفیسیراد رماننویس، مترجم از زبانهای انگلیسی و عربی و معلم است.وی دارای کارشناسیارشد رشتهی شیمیگرایش فیزیک از دانشگاه علم و صنعت است. وی برگزیده جشنواره شعر ملی دانشجویی رودکی در بخش ترجمه شعر است. برگزیده جشنواره رویش در بخش داستان و شعر دانشگاه علموصنعت است. و همینطور برگزیدهی جشنواره رمان آناگ است. از آثار تالیفی وی به رمان فیلی در اتاق که یک رمان تریلر علمیتخیلی است میتواند اشاره کرد. این رمان بر اساس لغت پساحقیقت و در ده فصل نگارش شده است و با استقبال بسیار خوبی مواجه شد.از آثار ترجمه از زبانانگلیسی میتوان به رمان آدمهای معمولی نوشته سالی رونی برندهی جوایز کاستا و بوکر و واتر استون و... اشاره کرد.همچنین کتاب قصه عشق نوشته اریک سگال و... اشاره کرد.
از زبان عربی کتابهای مردانی در آفتاب و سرزمین پرتقالهای غمگین غسان کنفانی میشود اشاره کرد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.