کد خبر: 44050
تاریخ انتشار: دوشنبه, 21 تیر 1400 - 10:26

داخلی

»

سخن هفته

با نگاهی خاص به کتابخانه‌های عمومی؛

تقلیل مطالبات حرفه‌ای در حوزه کتاب و کتابخوانی به نیازهای پایه زیستی

منبع : لیزنا
حمید محسنی
تقلیل مطالبات حرفه‌ای در حوزه کتاب و کتابخوانی به نیازهای پایه زیستی

لیزنا؛ حمید محسنی، مدیر نشر کتابدار: در خبرها خوانده بودم که شغل کتابفروشی در یکی از کشورهای اروپایی جزو مشاغل ردیف اول در زمان ‌کروناست (مثل آب و برق و تلفن) و باید باز باشند. درستی و نادرستی خبر به پای خودشان. بازخوردش در ایران را کار دارم؛ با این درونمایه که مثلن دیدگاه آنها درباره کتاب و کتابخوانی را ببینید و این جا را! البته این تفاوت‌ها هست؛ زیاد، بسیار هم زیاد.

اما نمی‌دانم اگر با شرایطی مثل ما مواجه شوند که آب و برق و گاهی اینترنت‌شان (بخش‌های اصلی مشاغل ردیف اول در همه کشورها) برود و بیاید یا اصلا نیاید چه تصمیمی می‌گیرند؟! آیا کتابفروشی و کتابخانه جزو مشاغل ضروری‌تر خواهد بود یا نه؟!

خبر دوم و انگیزه اصلی برای نوشتن این یادداشت، پیام اعتراض برخی از کتابداران بود در کانال انجمن دوستداران کتابخانه‌های عمومی نسبت به این‌که چرا کتابخانه‌های عمومی نیز مانند بقیه نهادها نباید پنج‌شنبه‌ها تعطیل شوند، بر اساس اطلاعیه دولت برای مدیریت مصرف برق.

به نظر می‌رسد استثنای کتابفروشان و دیگر مشاغل اطلاعاتیِ سنتی در آن‌سوی مرزها را نشان حمایت و نگاه ویژه به کتاب و کتابخوانی و اهمیت دسترسی به محتوا در هر شرایطی می‌دانیم. اما استثنای مدیران خودمان در پنجشنبه‌ها را درست برعکس تعبیر می‌کنیم!؟ البته موافقم و باید هم غبطه خورد بابت چنین نگاه راهبردی و پشتیبانی بی‌چون و چرا از کتاب و کتابخوانی در آنجا. این را هم یادآور شوم که صنعت اطلاعات از صنایع سودآور و رده بالای آنجاست و نیاز به چنین‌ کمک‌هایی ندارد، مگر در بخش‌های کوچک‌تر. در واقع، ضرورت دسترسی جامعه به اطلاعات و منافع فردی و اجتماعی ویژه آن در آموزش، پژوهش، سرگرمی، سلامتی، نشاط، و کاهش چالش‌هاست که موجب توجه ویژه به کتاب و مطالعه و نهادهای اجتماعی مرتبط با آن شده است. به عبارت دیگر، کتاب و کتابخانه ضرورت وجودشان را به جامعه آنجا نشان داده و مردم و دولتمردان نیز دارند منافع آن را هم‌الان می‌برند. وبال گردن مردم نیست؛ نیاز به دلسوزی ندارد؛ رفیق و یار غار تنهایی، و ابزار و بهانه‌ای برای با هم بودن آدم‌هاست.

امیدوارانه منتظر باشیم دولتمردان و مدیران‌مان مشاغل مرتبط با کتاب و کتابخانه را استثنا کنند، با همان دلایلی که عرض کردم و نه از سر دلسوزی برای صنعت اطلاعات، بلکه برای خود اطلاعات و منافع آن برای مردم و نهادهای اجتماعی؛  و کل چرخه تولید، مصرف و دسترسی به اطلاعات را خودکفا و سودآور کنند؛ که اگر با هم باشند قدرتمندند و گره بیشنری از مشکلات خودشان و جامعه را باز خواهند کرد؛ نه این که برعکس باشد و  دیگرانی مدعی گره‌گشایی از مسائل آموزش و علم و دانش و کتاب و کتابخانه و تولید و مصرف اطلاعات باشند که خود قفل‌اند.
متاسفانه وضعیت به جایی رسیده که دلخوری کتابداران و احتمالا بیشتر جامعه بابت باز بودن کتابخانه‌هاست!؟ البته حدسم این است که احساس تبعیض مثبت اخیر بابت پنجشنبه‌ها ختم به خیر می‌شود و سو تفاهمی بیش نیست!

حالا بیایید فرض کنیم‌ مدیران مرکزنشین یا محلی تصمیم‌ گرفته‌اند کتابخانه‌های عمومی باید شب و روز باز باشند، بدون توجه به کمبود آب و برق و کرونا و بحران‌های دیگر. فکر می‌کنم باید خبر داغ داغ جهانی شود؛ به داغی همان آفتاب تابانی که آب و برق و تلفن و ارتباطات الکترونیکی برای انتقال محتوا  را از کار انداخته است. زیرا این پیام را دارد که به کتاب و کتابخانه می‌توان پناه برد، در آن شنا کرد، خنک شد، و انرژی گرفت تا‌ چشمه و رود و برق و انواع ارتباطات انسانی دوباره جاری شود!  این که باید خبر خوبی باشد؟! نمی‌دانم چرا از چند روز پیش، آن هم در کانال انجمن دوستان کتابخانه‌های عمومی ایران چیزهایی را می‌خوانم که به نظر می‌رسد برخی دارند زیراب خودشان را می‌زنند؟! به قول شاملو "طوفان‌خنده‌ها".

کجای کار می‌لنگد که برخی از کتابداران زبان به  اعتراض گشودند؟ آیا پیام اهمیت کتاب و کتابخانه، حتا در شرایط بحرانی را نگرفتند؟ متوجه خود پیام شدند اما باورپذیر نیست؟ به خود پیام و اهمیتش باور دارند اما شک دارند به صداقت و عمل مدیران بالادستی؟ اهمیت کتاب و کتابخانه و اطلاعات را بهتر از همه می‌دانند اما توانایی کتابخانه‌های عمومی ایران را در این حد و اندازه‌ها نمی‌دانند فعلن؟ شاید هم عده‌ای معتقدند مدیران کلان و آن کلانترها اصلا به چنین اهدافی باور ندارند؟ بلکه تعطیلش می‌کردند اگر چاره داشتند؟ یا در همان‌حدی محدودش می‌کردند که خود صلاح می‌دانند؟ شاید همین است آن‌چه می‌خواستند و می‌پنداشتند؟! و یا گیر کرده‌اند بین توسعه الگوی کتابخانه‌های عمومی مساجد، کتابخانه‌های عمومی عمومی، کتابخانه‌های عمومی خصوصی، کتابخانه‌های خصوصی عمومی و غیره؟!! شاید معتقدند توانایی فیزیکی و محتوایی کتابخانه‌ها وجود دارد اما مدیریت کتابخانه‌های عمومی در سطح بالاتر مشکل دارد؟ شاید مدیریت منطقه‌ای کتابخانه‌ها در سطح استان مشکل دارد؟ شاید هم مدیریت محلی کتابخانه‌ها در سطح شهر و روستا و یک‌ کتابخانه خاص ایراد دارد؟

در این‌ مورد خاص، شاید هم آدم‌ یا اصلا خود کتابخانه دلش می‌خواهد کمتر کار کند؛ حداقل، و مثل بیشتر ادارات! یا کار بیشتر، تخصصی‌تر، و کیفی‌تر با حقوق بیشتر، و نه کمتر. یک روز کمتر در هفته، آن‌هم پنجشنبه‌ها غنیمتی است. آن هم در این‌ فضای گرم و نفس‌گیر، بدون آب و برق، بی‌اینترنت و ارتباط. کو ذوق و شوق و انگیزه؟ بخصوص کسانی که باید از این فضا و محتوا استفاده کنند! کدام اطلاعات؟ اصلا بقیه روزها هم تعطیل! دوری و دورکاری!

شاید هم چیزی شبیه همه خوشحالی‌های یه‌هویی است؛ مثل خوشحالی دانشجو و معلم از تعطیلی کلاس یا تعطیلی وسط هفته!

شاید همه اینها باشد بعلاوه صد تا چیز دیگر. از جمله آنها قفل بودن فضای ارتباط بین انواع نهادها و کنش‌هاست: از نهاد آموزش و پرورش تا آموزش عالی؛ از تولید تا مصرف اطلاعات و همه نهادها و مشاغل واسط به نام مشاغل اطلاعاتی یا دانش‌کاران مثل نویسنده و محقق و ویراستار و مترجم و خبرنگار و عکاس و هنرمند و ناشر و کتابدار و کتابخانه و غیره؛ از حقوق مالکیت فکری تا انواع نظام‌های حقوقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناظر بر تولید و مصرف انواع محتوا و  .... یعنی با نگاه صرفا درون‌بخشی حتا نمی‌توان چنین‌ مساله‌ای را به درستی توصیف کرد؛ چه رسد به حل و فصل‌اش.

بد نیست اشاره شود به این که صنعت اطلاعات آنجا سال‌ها قبل با استفاده از ده‌ها روش مکمل از جمله انتقال فروش و عرضه به صدها سکوی الکترونیکی، اغلب بدون حذف گزینه‌های سنتی و گاهی با مشارکت کتابخانه‌ها و کتابداران به قصد حذف خودخواسته برخی از سازوکارهای سنتی، توانستند کمبود فر‌وش‌شان را در جایی دیگر جبران کنند. کتابخانه‌ها و کاربران‌شان نیز با دسترسی مجاز به همین منابع و خدمات توانستند خدمات اطلاعاتی متنوع و بیشتری را با هزینه‌های کمتر، کیفیت بهتر، و محدودیت زمان‌مکانی کمتر دریافت کنند؛ روندی که دهه‌ها پیش از همه‌گیری کرونا آغاز شده بود تا از کارکردهای گوناگون فناوری اطلاعات و ارتباطات در افزایش کارآمدی انواع منابع مورد نیاز برای تولید کالاها و خدمات، به ویژه خدمات اطلاعاتی، پژوهشی، آموزشی و غیره استفاده کنند. اطلاعاتی شدن فرایند تولید کالاها و خدمات بخشی از همین روند بود. دانش‌کاران حوزه‌های مختلف نه فقط با بحران آن‌چنانی مواجه نشدند بلکه کمک‌کار یکدیگر بودند در سکویی واحد و یکپارچه، همراه با منافع جایگزین و افزوده، فرصت‌های شغلی بیشتر و بهتر، و البته همراه با افزایش رقابت در چارچوب قوانین‌ ملی و جهانی. برخلاف کشور ما که رشد و افول هر حوزه به نحوی نظام نشر و دسترسی به کتاب و کتابخانه را بیش از پیش ناکارآمدتر و بلکه افلیج کرد!

با در نظر گرفتن همه پرسش‌ها و امااگرهای بالا، راهبرد و برنامه مدیران بالا، میانی، پایینی و تک‌تک‌ ما برای کاهش آنها چگونه باید باشد؟ تاکید می‌کنم که تلاشم در این یادداشت مختصر صرفا طرح برخی از همین پرسش‌ها، اما و اگرها،‌ راهبردها و حتا برخی از واژه‌ها و سرنخ‌های کلیدی برای بحث بیشتر و از دیدگاه خودم هست. یقینا هر تلاش حرفه‌ای، صادقانه، درست و مفید در هر سطحی، فردی و نهادی می‌تواند و باید به عنوان بخشی از راه حل در نظر گرفته شود و مشارکت داده شود؛ البته و بخصوص در یک فضای جدی و حرفه‌ای نقد شود؛ به یقین همه انواع مشارکت‌ها در جای خود اثربخش است. حتا اگر ارائه فلان‌ خدمت ابتکاری یا حتا معمولی اما با کیفیت خوب به دو نفر باشد.  یا فلانی در فلان روستا بهمان کار را با همه دشواری به بهترین شکل ممکن، البته در حد همان روستا ارائه کند. (می‌تواند ارتباطی با نهاد کتابخانه‌ها نداشته باشد؛ اما دیده شود و جذب شود). یا فلان‌ مدیر میانی یا بالا همان‌ تجربه‌های محلی یا فردی را در سطح بزرگ‌تر توسعه دهد. البته معنای آن روشن است اگر بگوییم مدیری میانی یا رده بالا آن را در سطحی گسترده‌تر توسعه دهد: مثلن‌ نیروی انسانی کارآمد، بودجه، فضای کافی و امکانات معمول و حتا متوسط برای انجام آن‌ کار خاص را فراهم‌ کرده و دیگر جا افتاده است؛ یعنی صرفا طرح و پروژه چند ماهه نیست با بودجه‌ای که باید خرج شود! و یا خبرسازی و خبر کردن خود به بهانه دیگران و نمایش کار نیست!

گاهی حمایت‌شان در همین حد کافی است که جلوی کارهای مفید و خلاقانه دیگران با هزار اما و اگر سد نشود! مثلن کتابدار یا غیرکتابدار علاقمند به کتاب و مطالعه و هنر و فرهنگ و سرگرمی‌های علمی و هنری بتواند از مشورت و کمک‌های مفت و مجانی نویسندگان، هنرمندان و علاقمندان محلی دیگر آزادانه یا حتا با قید و بندهای اداری و منطقی استفاده کند و به هزار تا نهاد بالادستی و پایین‌دستی‌اش بدهکار نشود. یکی از بهترین و کمترین و اولی‌ترین امکانات همین است که کتابدار کافی یا متخصصانی جذب شود که خودشان اهل کار و مطالعه باشند و دارای انگیزه‌های فردی و اجتماعی کافی.

مختصر آن‌که درباره ساختار و خدمات کتابخانه‌های عمومی هزاران هزار تجربه جهانی و ملی خوب وجود دارد که عمل حتا به یکی از آنها و البته بهترین‌شان تحول‌ساز است. نیازی نیست دائما چرخ را خودمان ابداع کنیم؛  بغل دستی ما دیروز و پریروز کلی از همین مسیر را رفته و برگشته و می‌دانیم بن‌بست است یا جاده‌ای هموار؛ برخی از مسیرهای درست چنان پاکوب و چرخ‌کوب است که حتا چرخ بولدوزر هم مسیر دررو ندارد؛ باید رفت، ایمن است و به هدف نیز راه دارد. پیچیده و ناشناخته نیست، اصلا. انواع خدمات معمول و ظاهرا ابتدایی کتابخانه‌ها جزو همین‌هاست که کتابداران خوب اهمیت‌شان را به درستی می‌شناسند. همیشه لازم‌ نیست کاری ابداعی صورت گیرد. قبل از هر چیز باید همان‌خدمات معمول را خوب خوب انجام داد. هرگونه ابتکاری باید توسعه همین کارهای معمول و همیشگی کتابخانه‌های عمومی باشد! هر چه معمول‌تر نشان از اهمیت بیشتر! کیفیت ارائه همین خدمات معمولی است که کشورها و کتابخانه‌ها و کتابداران‌شان را متمایز می‌سازد. بسیاری از خدمات کتابخانه‌ای در کتابخانه‌های عمومی را باید کتابداران یا متخصصانی انجام دهند که صرفا کتابدار نباشند!

تحولات ملی نشان داده که کیسه دولت بابت بسیاری از همین نوع رفتارهای غیرحرفه‌ای خالی است. خالی‌تر هم خواهد شد. قطار سنگینی که خالی می‌رود! بسیار سنگین و خالی. اغلب از ریل خارج می‌شود و برای حمل خودش هم‌ پرخطر است. آشکار است که مدیریت دولتی یا شبه‌دولتی بر نهادی با کارکردهای متنوع فرهنگی و عمومی که در همه کوچه‌برزن‌ها و حتا روستاها می‌تواند گسترده باشد، با جیب خالی و نگاه ایدئولوژیک و سیاسی به بن‌بست خورده است. نمی‌توان از شهرداری‌ها و مدیران شهری انتظار داشت که بودجه کتابخانه‌های عمومی و خدمات‌شان را از جیب مردم فراهم‌ کنند و پزشان را مدیران غیرشهری و دولت بدهند! همین یک قلم از جمله بزرگ‌ترین تعارض‌هاست بین اهداف و خواسته‌های کتابخانه‌های عمومی با ساختار سازمانی و سازوکارهای مدیریتی آنها. دم خروس‌اش هم‌ پیداست در همه جای ایران.

دولت‌ها حتا در زمان انفجار مالی هم زورشان می‌رسید دست در جیب پرپول‌شان کنند تا مردم کتاب بخوانند! همین بساط نه فقط در کتابخانه‌های دانشگاهی و تخصصی و مدارس و روستایی و مساجد و کانون و ملی و سایر حوزه‌های دانشی وجود دارد بلکه خود نهاد مدرسه و دانشگاه (وابسته به دو نهاد بزرگ و قدرتمند) هم پرچالش‌اند و با صدها برنامه به نام‌ پردیس و دانش‌بنیان و آزاد و علمی و کاربردی و پودمانی و نمونه و مردمی و غیرمردمی و خصوصی و دولتی و نور و شب‌انه و روزانه و نهار و صبحانه و با کنکور و هزاران هزار ترفند پیچیده از طریق ساختارها و سازوکارهای طولانی و نفس‌گیر دیگر دست در چشم و چال و جیب ملتی می‌کنند که از این‌همه تنوع و نوآوری مست و منگ‌ است. و با این‌حال برای آموزش فرزندان‌شان گشاده‌دستی می‌کنند. اما نتیجه کار روشن است: آفتابه و لگن هفت دست، شام‌ و ناهار هیچ‌چی!

در چنین شرایطی سطح مطالبات فردی و حرفه‌ای تقلیل می‌یابد به نیازهایی که جزو نیازهای پایه و ابتدایی است: آب، غذا (حقوق)، برق، اینترنت، هوا. نشانه‌ها همین است!
چند و چون وضعیت کتاب به عنوان نماد اطلاعات، و مشاغل و نهادهای متصل به آن (مثل محقق، نویسنده، مترجم، ویراستار، ناشر، کتابخانه، کتابدار، و صدها شغل و نهاد دیگر) نه‌فقط به کم و کیف رفتارهای فردی و اجتماعی تک‌تک‌شان در درون یک‌ حرفه وابسته است بلکه به همان‌ نسبت وابسته به هم‌کنشی همه این نهادها در درون صنعتی به نام اطلاعات است. به عبارت دیگر، حوزه اطلاعات و مشاغل دانشی باید به این درک و تفاهم مشترک برسند که کنش‌هایشان به هم‌ متصل است. آنها در کنار رقابت درون‌حرفه‌ای و بین‌حرفه‌ای دارای منافع مشترک و نقطه اتصال و ارتباط زیادی هستند. تدوین اهداف، وظایف، سیاست‌ها و قوانین ارتباط درون‌حرفه‌ای و بین‌حرفه‌ای، یعنی همه مشاغل دانشی و نظارت بر اجرای دقیق کنش‌ها و ارزیابی نتایج آنهاست که راهگشای تحرک و توسعه حرفه‌های مرتبط با اطلاعات و دانش برای برون‌رفت از بن‌بست‌های موجود است. وگرنه نتیجه آن ضعف بیشتر مشاغل موجود در صنعت اطلاعات است به قیمت رشد بیمارگونه معدودی از آنها. نتیجه نهایی روشن است: به هم‌ خوردن تعادل و ایجاد ناامنی برای کوچک و بزرگ. صنعت اطلاعات و مشاغل دانشی به همان اندازه که راهگشا و پیش‌ران همه حوزه‌هاست نقاط آسیب‌پذیری‌اش هم زیاد است. تا حدی که بزرگ‌ترین‌شان را هم می‌توان از روزنه‌های گوناگون و حتا کوچک در هر نقطه کشور و جهان زمین‌گیر کرد. برای مثال به نظر می‌رسد ناشران و پایگاه‌های بزرگ اطلاعاتی می‌توانند با ایجاد پلتفرم‌های واحد و اطلاعات الکترونیکی بر کم و کیف وجود و حضور کتابخانه‌های سنتی و مشاغل‌شان تاثیر منفی بگذارند. و برعکس، کتابخانه‌ها و کتابداران و بلکه آحاد جامعه می‌توانند اطلاعات ارزشمند ناشران و نویسندگان و محققان را در کسری از ثانیه به باد فنا دهند. اطلاعات فردی و شخصی افراد، ابداعات و اختراعات، اطلاعات مالی و تجاری، صنعت نرم‌افزار، انواع پایگاه‌های اطلاعاتی،  تولید کتاب و مجله،  تولید انواع سرگرمی و فیلم و تقریبا هر چیز الکترونیکی را می‌توان ناامن کرد. نتیجه آن برای مشاغل و کل جامعه روشن است در فضایی که همه چیز الکترونیکی شده است. تنها راه رعایت دقیق قوانین و پروتکل‌هایی است که حافظ منافع همه حوزه و کل جامعه باشد.

کتابخانه‌ها، کتابداران،  و دیگر متخصصان اطلاعات می‌توانند میدان‌دار اصلی صنعت بزرگ اطلاعات باشند و حافط منافع همه جامعه. به شرطی که مسائل‌شان به مسائل ابتدایی و پایه فیزیولوژیک تقلیل نیابد و آموزش‌شان، دانش‌شان، مهارت‌شان، عملکردشان، کارایی‌شان و انگیره‌شان جدی گرفته شود.

 

محسنی،‌ حمید. « با نگاهی خاص به کتابخانه‌های عمومی؛تقلیل مطالبات حرفه‌ای در حوزه کتاب و کتابخوانی به نیازهای پایه زیستی». سخن هفته لیزنا، شماره 547،  21 تیر ۱۴۰۰.