کد خبر: 45895
تاریخ انتشار: دوشنبه, 23 خرداد 1401 - 05:52

داخلی

»

سخن هفته

با اشاره به مشکل بیکاری دانش‌آموختگان:

با مرگ پروفسور زاهد بیگدلی زنگ هوشیاری به صدا در آمد

منبع : لیزنا
مریم امرایی
با مرگ پروفسور زاهد بیگدلی زنگ هوشیاری به صدا در آمد

لیزنا؛ مریم امرایی، فارغ التحصیل علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه الزهرا(س):

درگذشت استاد سخت کوش و مهربان دکتر زاهد بیگدلی دل همه افرادی را که با او در ارتباطی هر جند کوچک بودند به درد آورد و لیزنا تلاش کرد بخشی از احساساسات همکاران و به ویژه دانشجویان ایشان را در برابر دیدگان عزیزان قرار دهد. با اینهمه نوشته ای از خانم مریم امرایی دانشجوی ایشان که به تازگی به دستمان رسید، ضمن یادآوری خاطره‌ای دیگر از دکتر بیگدلی که روحشان شاد و رحمت خداوند منان بر او باد، اشاره ای به مساله‌ یا بهتر بگویم معضل بیکاری دانش‌آموختگان رشته ما دارد که این شماره را به آن اختصاص دادیم.  سردبیر.

با مرگ پروفسور زاهد بیگدلی زنگ هوشیاری به صدا در آمد

در این ایام ابتدایی سوگ استاد گرانقدر پروفسور زاهد بیگدلی، استاد بازنشسته دانشگاه شهید چمران اهواز پیام­های زیادی در فضای مجازی رؤیت شد. پیام­ها و سخنانی که نشان از ارادت و احترام جامعه علمی (پیشکسوت، اساتید، دانشجو، همکاران) نسبت به ایشان، و البته اثرگذاری قابل توجه دکتر زاهد بیگدلی در رشته علم اطلاعات و دانش­شناسی (کتابداری و اطلاع­رسانی) در روزهایی که بین ما بودند. اما در این هیاهو صحبت­های پر مغز و تأمل برانگیز پیشکسوت جامعه کتابداری و اطلاع­رسانی دکتر سید رحمت­الله فتاحی، استاد بازنشسته دانشگاه فردوسی مشهد در پایگاه خبری لیزنا با عنوان "در سوگ دکتر زاهد بیگدلی" با تمام پیام­ها تفاوت داشت. سخنانی که حال و حکایت امثال من در این روزهای گرم پایان بهار است. از زمان با خبر شدن مرگ استاد عزیز و پرانرژی دکتر زاهد بیگدلی، خودم و سبک زندگی­ام را سرزنش می­کنم. در ابتدا در ذهنم توپ تقصیر را به گردن دیگران انداختم. که ای کاش دوستان گرم خوزستانی بنده را از بیماری دکتر بیگدلی باخبر می­کردند. چون در این مورد بی­خبر بودم، و ذهنیت من نسبت به ایشان همان شخصیت پرانرژی و شاد در دوران دانشجویی بود. در حالی که تازه فهمیدم یک سال و نیم!!! با بیماری سرطان مبارزه می­کردند. اما با تفکر بیش­تر به این نتیجه رسیدم "بنده دانشجوی خوبی برای دکتر بیگدلی نبودم" اگر بودم قطعا جویای حال و احوال ایشان می­شدم. همان­طور که جویای حال و احوال برخی معلمان دوران مدرسه و اساتید رشته هستم. از شهرستان کوهدشت تا اهواز نه تنها مسافت، بلکه مشغله­های زیادی مانع سفرم به اهواز می­شد. از آنجایی که در کنگره سالانه بقیه اساتید دانشگاه شهید چمران اهواز را می­دیدم. با خود عهد بسته بودم پاییز امسال برای ملاقات حضوری و زیارت دکتر بیگدلی بعد از چند سال به اهواز سفر کنم. اما زمانه چنان مرا غافل­گیر کرده که هنوز باور ندارم چرا تا زمانی که در دنیا هستیم قدر همدیگر را نمی­دانیم؟! احوال همدیگر را نمی­پرسیم؟! اما وقتی یک نفرمان سر بر بالین خاک می­گذارد. جویای حال او می­شویم؟! پس بهتر است توپ تقصیر را در زمین خود نگه دارم. اما برای آینده فکری بیاندیشم. برای تجربۀ بهتر که مبادا خدایی نکرده دیر شود.

من باور ندارم که دکتر زاهد بیگدلی در بین ما نیست. زیرا همانند این استاد عزیز هنوز زنده هستند، و برای حل مشکلات کشورمان و به ویژه رشتۀ علم اطلاعات و دانش­شناسی دغدغه­مند و هوشیار هستند. به یاد دارم دکتر بیگدلی دید انتقادی و منصفانه نسبت به حل مسائل کشور داشتند. در کنار تدریس زبان تخصصی رشته، از ما دانشجویان انتظار داشتند نسبت به حل مسائل و مشکلات اطراف خود در محیط دانشگاه بی­تفاوت نباشیم. قطعا مرگ دکتر بیگدلی زنگ هوشیاری برای جامعه رشته است! تا بیش­تر به معضل بیکاری رشته که چند سالی می­شود باعث شده از فارغ­التحصیل تا دانشجو و حتی برخی اساتید در فضای مجازی معترض و صرفأ دغدغه خود را در حد انتقاد و اعتراض بیان­ کنند. در حالی که همه می­دانیم "انتقاد باید سازنده و منصفانه باشد." بهتر است در کنار نقد مسئله، راه حل لازم را هم بیان کنیم. برایم سوال است که چرا خیلی از دانشجویان و فارغ­التحصیلان نسبت به معضل بیکاری رشته احساس مسئولیت نمی­کنند؟! در حالی که با استناد به سخن شهید بهشتی (ره): "دانشجو مؤذن جامعه است اگر خواب بماند نماز امت قضا می­شود." البته بخشی از این بی­مسئولیتی دانشجویان و فارغ­التحصیلان به سیستم آموزش عالی دانشگاه­ها برمی­گردد. در ایام مصاحبه داوطلبان کنکور دکتری هیچ کدام از دانشگاه­ها از داوطلب نمی­پرسند "برای حل مشکل بیکاری رشته چه پیشنهادی دارید؟ اگر قرار بر حل این مشکل باشد چقدر حاضر به همکاری هستید؟" در حالی که از همان داوطلب پیشنهاد رساله دکتری، مقاله علمی پژوهشی، ISI و...جویا می­شوند.که فقط خدای متعال می­داند کدام از این مباحث علمی را خود داوطلب نوشته یا خیابان­های انقلاب در ازای دریافت پول از داوطلب برای او نوشته­اند! زیرا برخی از این نوشته­ها تنها استناد به نویسنده است، وگرنه نویسنده زحمتی به خود نداده است. نوشتن مقاله، پایان­نامه و رساله دکتری با قلم واقعی نویسنده نه تنها به خودی خود بد نیست! بلکه موجب پویایی رشته می­شود. اما "حل مشکل بیکاری رشته در کنار نوشتن مقاله، پایان­نامه و رساله دکتری اهمیت بسزایی دارد." حال اگر برخی اساتید بجای حل مشکل بیکاری رشته، فقط به فکر منافع شخصی خود هستند، بهتر است بدانند "این خواب شومی که در سر دارند، بدون شک تعبیرش به خودشان بر می­گردد." مگر این افراد منفعت طلب چه آینده­ای برای رشته در نظر دارند؟! دیر یا زود مرگ دست و پایمان را می­بندد. آیا بهتر نیست همانند مرحوم دکتر زاهد بیگدلی زندگی کنیم؟! تا بعد از پایان زندگی دنیا همانند مرحوم دکتر زاهد بیگدلی به خوبی از ما یاد شود! آیا وقت آن نرسیده پیشکسوتان و اساتید به همراه دانشجویان و فارغ­التحصیلان رشته با همدلی به مطالبه و گرفتن حق خود به سراغ مسئولین کشور برویم؟! 

در انتهای صحبت­هایم به­عنوان عضو کوچکی از جامعه علم اطلاعات و دانش­شناسی که در کنار درس و مشق، مدتی است که در مورد مطالبۀ رشته جهت گرفتن حق خود که معضل بیکاری و منتفی شدن استخدام افراد غیر کتابدار است. در حال مطالعه و بررسی و چاره اندیشی هستم.که متاسفانه با مرگ استاد عزیزمان تداخل پیدا کرد. اگر بنده قابل باشم حاضر هستم شیوه و راه حل مطالبه­گری در این زمینه را با پیشکسوتان، اساتید، دانشجویان، فارغ­التحصیلان در میان بگذارم، و بدون شک با همدلی و وحدت و صبر افراد ذکر شده به نتیجه مطلوب دست خواهیم یافت، و این گونه روح مرحوم دکتر زاهد بیگدلی شاد و در قرن­های دیگر از ایشان به خوبی یاد می­شود. زیرا که استاد گرانقدر دکتر بیگدلی جوانی و عمرشان را تمام وقت در اختیار جامعه علمی گذاشتند.

با آرزوی بهترین­ها برای تک تک جامعه علم اطلاعات و دانش­شناسی

امرائی، مریم. « با اشاره به مشکل بیکاری دانش‌آموختگان: با مرگ پروفسور زاهد بیگدلی زنگ هوشیاری به صدا در آمد» سخن هفته لیزنا، شماره 593،  23 خرداد ۱۴۰۱