کد خبر: 19550
تاریخ انتشار: جمعه, 28 فروردين 1394 - 13:58

داخلی

»

برگ سپید

مرز «تشخّص» در حرفه: دربارۀ رمان «بازمانده روز»

معصومه نیک نیا
مرز «تشخّص» در حرفه: دربارۀ رمان «بازمانده روز»

 

رمان «بازماندۀ روز» اثر ایشی گورو، داستان «باتلری (butler)/ پیش خدمتی»  پا به سن گذاشته به نام استيونز است كه بيش از 30 سال و در سال های بين دو جنگ جهانی، در سرای لُرد دارلينگتن -متعلق به لُرد بانفوذ انگليسی، حامی نازی ها و دارای نقش شایانی در تصمیم گیری های سیاسی انگلستان- خدمت کرده است. استیونز پس از مرگ لُرد دارلينگتن و آغاز به كار برای صاحب جديد سرای دارلينگتن، یعنی آقای فارادی که تاجری آمريكايی است، با پیشنهاد ارباب جدیدش به شش روز مرخصي و بوسیلۀ اتومبیل وی برای سفری راهی وِست كانتری می شود تا «ميس كِنتن» شخصیت دیگر این داستان را که در سرای دارلينگتن همکار وی و سر خدمتکار (House Keeper) بود، ملاقات کند. «ميس كِنتن» پس از ازدواج با یکی از خدمه های سرای دارلینگتن، کار خود را رها كرده است و سال ها بعد در نامه ای به استيونز می گويد كه همسر خود را ترك كرده و استيونز هم اميوار است در ملاقاتی كه با او دارد، بتواند او را به بازگشت به سرای دارلينگتن و كار در آنجا ترغيب كند و تأکید می کند كه هدفش از اين ديدار، فقط برگرداندن «ميس كِنتن» به خانه است چون مي خواهد دوباره همان نظم و شكوه را به سراي دارلينگتن برگرداند. او در خلال این سفر شش روزه به بیان خاطرات خود از سرای دارلينگتن و افرادی که در جریان سفر ملاقات می کند، می پردازد و عقاید خود را درباره مسائل سیاسی آن زمان بیان می کند و در کنار آن به شیوه ای ظریف، ماجرای یک داستان عشقی هم به شکلی غیرمستقیم بیان می شود که مربوط به علاقۀ استیونز به «ميس كِنتن» است اما به خاطر تعصب عمیق استیونز به ویژگی «تشخّص» هرگز این علاقه را نه در زمان فعالیت «ميس كِنتن» در سرای دارلینگتن و نه پس از گذشت سال ها و در هنگام بیان خاطراتش، به زبان نمی آورد. اما لحن طنزآمیز رمان، نبوغ استاد نجف دریابندری در ترجمه و انتخاب زبان استيونز از روي نوشته ها و خاطرات مكتوب درباريان دوره قاجار، و بیان ماجراهایی نظیر گفتگوهای پس از کارهای روزانه میان استیونز و «ميس كِنتن» و مرور چندباره نامۀ «ميس كِنتن» توسط استیونز برای پیداکردن اثراتی از دلتنگی وی، به خواننده کمک می کند که این ماجرا را نیز در خلال روایت جدّی رمان درک کند.

 

در پايان سفر استیونز و رمان، وقتى استيونز متوجه خطاهاى خود مى شود و عمرش را تباه شده می پندارد، ناخودآگاه گریه می کند و پيرمردى كه خود يك پيشخدمت بازنشسته است، به او مى گويد: «بهترين قسمت روز، شب است. تو كار روزت را انجام داده اى. حالا پاهايت را بگذار بالا و خوش باش» (ص. 344). در واقع پیرمرد به او پیشنهاد می کند که از باقیمانده عمر خود به گونه ای دیگر استفاده کند. با اینکه در ظاهر استیونز این موضوع را می پذیرد اما در باطن عمر خود را بربادرفته می داند و استفاده از عمر باقیمانده، برایش دروغی بیش نیست.

 

برای درک بهتر مرتبۀ باتلری بهتر است به مقدمه مترجم بزرگ و توانا، نجف دریابندری، مراجعه کنیم که می نویسد: «در نظام اشرافي و اعیانی انگلیس، باتلر جای خاصی دارد و چون از میان همۀ خدمتگاران، تنها اوست كه با شخص ارباب و مهمانان او در تماس مستقيم قرار می گیرد، هيئت ظاهر و بر و لباس و حتي كلام و لهجۀ او بسيار اهميت پیدا می کند؛ به این معنی که همۀ این ها باید مایۀ حفظ حیثیت و آبروی ارباب باشند، ولی در عین حال فاصله باتلر را با شخص ارباب نشان دهند». (ص. 15)

 

راوی این داستان، خودِ استیونز، نمونۀ شاخص «باتلر» انگلیسی است و از دید او ، کارکردن نزد این لُرد فرصتی برایش به حساب می آمده تا او هم به کمال مطلوبی که آرزوی هر باتلر بزرگی است، برسد. منظور از این فرصت نیز خدمت در یک سرای تأثیرگذار در مسائل مهم بین المللی است که در خلال آن با وقایع سیاسی داخلی و خارجی آن روز و سیاست مداران پرنفوذ آن دوران روبرو شود و به زعم خود نیز در این جریان ها تأثیرگذاری غیرمستقیم از طریق خدمت گذاری بر اربابش بگذارد و در ردیف باتلرهای بزرگ درآید.

 

علاوه بر این استیونز به ویژگی دیگری برای بزرگ بودن باتلر، قائل است که از آن در ترجمه کتاب با عنوان «تشخّص» (dignity) یاد شده است. استاد دریابندری درباره ترجمۀ این واژه می نویسد: «این کلمه را می توان به «حیثیت» یا «متانت» یا «وقار» ترجمه کرد؛ ولی هیچ کدام از این کلمات به تنهایی معنای مورد نظر استیونز را نمی رسانند. چون که dignity درواقع مجموعه ای از همۀ این ها و شاید هم قدری بیش از این هاست. به هر صورت من پس از کنکاش زیاد کلمۀ «تشخّص» را انتخاب کردم». (ص. 20)

 

استیونز، «تشخّص» را لازمۀ حرفۀ خود می داند و از طرفی به نوعی به فراموش کردن «خود» عقیده دارد؛ به حدّی که احساسات خود را حتی در زمان مرگ پدر یا مسألۀ ازدواج زیرپا می گذارد و آن را فدای حرفۀ خود می‎کند. علاوه بر این، با وجود آن که چند سال را در خدمت ارباب خود روزگار گذرانیده، همچنان در فقر به سر مي برد. او براي هزينۀ سفرش کلی حساب و کتاب می کند. فقر پدر نیز که تا آخرین دقایق عمرش به عنوان پیش خدمت برای اربابان کار کرده، مشهود است به طوری که استیونز می گوید: «... پيش از آن هيچ وقت موجبي پيش نيامده بود كه بنده به اتاق پدرم بروم و وقتي وارد شدم، از كوچكي و لختي آن اتاق يكّه خوردم. در واقع به خاطر دارم كه به نظرم آمد وارد سلول زندان شده ام». (ص 109)

 

استیونز به قدری به ویژگی «تشخّص»، تعصب به خرج می دهد که عقیده دارد این ویژگی فقط مختص پیش خدمت های انگلیسی است و اظهار می کند: «گاهی می شنويم كه پيشخدمت حقيقی فقط در انگلستان وجود دارد. [...] بنده معتقدم كه اين حرف حقيقت دارد. از ساير اروپايی ها پيشخدمتی برنمی آيد؛ چون كه آنان اصولاً قادر نيستند كه جلو بروز احساسات خودشان را بگيرند؛ اين كار فقط از نژاد انگليسی برمی آيد. [...] در يك كلام تشخّص از این جماعت ساخته نيست». (ص. 80-81)

 

«بازماندۀ روز» نقطۀ عطفی در کارنامۀ ایشی گوروی ژاپنی الاصل است که جایزۀ معتبر «من بوکر» را در سال 1984 از آن خود کرد. اما ترجمه بی نظیر نجف دریابندری به فارسی نیز در شناساندن نبوغ این نویسنده بسیار اهمیت داشته است و اغراق نیست اگر ترجمه اش را به جای «بیان» تازه ای از «اثر» ایشی گورو، «اثر» تازه ای از نجف دریابندری بدانیم.

 

در مجموع آنچه از این رمان آموختم جدای از اطلاعات سیاسی و اجتماعی و تاریخی آن، مربوط به مفهوم «تشخّص» است که فکر می کنم چنانچه با تعصبی که استیونز به آن داشت، ننگریم می توانیم بگوئیم در دنیای کنونی چنانچه میان فعالیت حرفه ای و زندگی تعادل و توازن قابل قبولی برقرار شود علاوه بر اینکه رضایت درونی را به دنبال خواهد داشت؛ منزلت اجتماعی هر حرفه ای نیز قابل ارتقاء خواهد بود. به تعبیر دیگر، اگر هر حرفه ای بتواند تشخّص معقول را در اجتماع کسب کند، یعنی آن وظیفه محوله اش را به بهترین نحو و در شایسته ترین شکل ارائه کند، می توان امیدوار بود که منزلت اجتماعی به نسبت بالاتری را هم به خود اختصاص خواهد داد. اما بدون تردید این تشخص ملزومات ویژه ای نیاز دارد که اهالی حرفۀ کتابداری حتماً بهتر از من آن ها را می شناسند.

 

نکتۀ پایانی هم مربوط به جایگاه کتاب و کتابخانه در سراسر رمان است که در صفحات 25، 37، 60، 69، 103، 113، 132، 244 تا 250 استیونز به وضوح دربارۀ مطالعه و کتابخانه در سرای دارلینگتن می پردازد. پیشنهاد می کنم این رمان اجتماعی، تاریخی و سیاسی را بخوانید!

 

ایشی گورو، کازوئو. بازماندۀ روز. ترجمۀ نجف دریابندری. تهران: کارنامه، 1385.

برچسب ها :
محمد مهدی نادری
|
Russia
|
1397/01/02 - 22:54
0
4
باقیمانده ی روز داستانی از از یک مرد که تحت تاثیر جبر محیطی که در آن رشد کرده، احساس و عشق را همیشه در خود خفه کرده است.
این مرد خود را در قالب یک خدمتکار وظیفه شناس زندانی کرده و توانایی آزاد شدن از این زندان را ندارد.گویا که زنجیرها خود را می پرستد.
گریه ی این مرد در پایان داستان برای من حکم اعدامی را دارد که با بیرحمی فردی را کشته و اکنون احساس پشیمانی اندکی میکند.
استیونز عشق را در وجود یک زن کشته است.
حامی
|
Iran
|
1394/02/03 - 09:17
0
10
از اشاره شما ب موضوع تشخص سپاسگزارم.ب خصوص ک موضوع روز هست و اینکه چگونه تشخص اجتماعی کتابداران رو بالا ببریم .در افزایش تشخص اجتماعی نقش خود کتابداران و نهاد، هر دو مهم و حیاتی می باشد ک باید ب آن پرداخت.
مهناز معيري
|
Iran
|
1394/01/31 - 10:05
0
12
از شما نويسنده ي محترم اين نقد-معرفي سپاسگزارم."تشخص"مدخل خوبي را هم در حرفه ي كتابداري مي تواند بگشايد.چيزي كه بويژه پس از ترويج و تسلط فناوريهاي اطلاعات و نزول جايگاه "عيني"كتابداران حرفه اي در كتابخانه ها بيش از پيش به فراموشي سپرده شده است
صمیمی نژاد
|
Iran
|
1394/01/30 - 20:44
0
9
سلام. سپاس از معرفی این کتاب ارزشمند و اشاره به مبحث تشخص در حرفه مندی
سمانه کریمی
|
Iran
|
1394/01/30 - 13:54
0
14
با سلام
بسیار جزئی و دقیق به مطالب اشاره فرمودید.
ممنون از توصیه تان.
ان شاالله در اولین فرصت مطالعه نمایم.
خانوم نیک نیا مثل دوران همکلاس بودنمان دقیق هستید و کوشا.
آرزوی سالی پر از موفقیتهای زیبا و دلنشین برای شما و تمامی اهالی لیزنا و کتابداران دارم.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: