داخلی
»مطالب کتابداری
»کتابخانه های عمومی
همآوایی طنین کتاب و کودکی در کتابخانههای عمومی مناطق محروم
به گزارش لیزنا بر اساس اعلام پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، طرح «با هم بخوانیم» برنامهای ترویجی در حوزه کتابخوانی است که توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور در ۱۰۰ کتابخانه عمومی مستقر در مناطق محروم و پرآسیب توسط گروههای ترویجی اجرا میشود. در این طرح اعضای کودک و نوجوان کتابخانهها در سیری مطالعاتی، تعداد مشخصی کتاب را در یک فاصله زمانی سه ماهه مطالعه میکنند.
برخی از مشاهدات و خاطرات شماری از کتابداران حاضر در کتابخانههای اجرا کننده این طرح را در ادامه خواهید خواند:
زهرا پورحسن / کتابخانه عمومی فرهیختگان ایسین شهرستان بندرعباس استان هرمزگان
برای برگزاری نشست بلندخوانی کتاب «گل عزیز نرگس» با بچهها تصمیم گرفتیم به یکی از اماکن متبرک روستا برویم. اما شدت گرفتن وزش باد و نامناسب شدن هوا مجبورمان کرد که این جلسه را لغو کنیم؛ شنیدن همین خبر کافی بود تا بچهها با اصرار و خواهش، خواستار برگزاری نشست شوند. وقتی مجدداً تصمیم گرفتیم جلسه را تحت هر شرایطی برگزار کنیم هوا نیز رفته رفته شرایط مساعدی پیدا کرد و از قضا روزی پر خاطره و فراموشنشدنی برای بچهها رقم خورد.
زهرا قادریان / کتابخانه عمومی ۲۲ بهمن شهر نودشه شهرستان پاوه استان کرمانشاه
در نشست بلندخوانی کتاب «مادر مسیحی من» از بچه ها خواستم شاخه گلی با استفاده از کاغذ رنگی تهیه کرده و پس از نوشتن نامه تشکر از زحمات والدین، آنها را به همراه همراه خود به منزل ببرند. پس از پایان جلسه یکی از بچهها متوجه ورود مادرش به کتابخانه شد و به سرعت خود را پشت یکی از قفسههای کتاب پنهان کرد و به محض نزدیک شدن مادرش جلوی او پرید و شاخه گل و نامهای که نوشته بود را به او هدیه کرد. این حرکت دختر باعث احساساتی شدن مادر و تبدیل شدن به یکی از لحظات لذتبخش دوره طرح «با هم بخوانیم» برای من شد.
زیبا عبدالملکی / کتابخانه عمومی شهید مدرس شهرستان قروه استان کردستان
در یکی از جلسات که مشغول کتابخوانی از کتاب «سکه طلا» بودیم؛ پیشنهاد جالب نوشتن جلد دوم کتاب از سوی یکی از کودکان حاضر در نشست عنوان شد. همچنین با همکاری بچهها تعدادی سکه مقوایی به عنوان سکه طلا تهیه کردیم و همه را در صندوقچهای که یکی از اعضاء ساخته شده بود گذاشتیم. بعد از خواندن کتاب به عنوان هدیه یکی از همان سکهها به بچهها داده شد.
افسانه افضلینژاد / کتابخانه عمومی امید روستای خیرآباد شهرستان گچساران استان کهگیلویه و بویراحمد
در یکی از نشستهای جمعخوانی، سه گروه چهار نفره به نامهای برگ، گل و پروانه تشکیل شد. هر کدام از گروهها نکتههای جالب مطرح شده در کتابِ جمعخوانی شده را در دفترچههایی نوشتند تا سایر اعضایی که موفق به خواندن این کتاب نشدهاند باگوشهای از نکات خواندنی کتاب آشنا شوند.
صدیقه برفینژاد / کتابخانه عمومی شهید رجایی شهرستان چرام استان کهگیلویه و بویراحمد
دلهای سفید و پر از نور کودکان همیشه آماده پرورش یافتن است؛ آنها میخواهند و این ماییم که باید برای آنها برنامه داشته باشیم. در حاشیه کلاسهای قصه گویی طرح «با هم بخوانیم» بچههایی هستند که هر جلسه تعدادشان بیشتر میشود. همانها که با خجالت و اصرار از من میپرسند: «خاله! میشود ما هم در کلاس بنشینیم؟» استقبال و علاقه آنها باعث میشود به آنها قول دهم پس از اتمام این دوره، گروه مطالعاتیمان را گستردهتر از پیش کنیم و با همدیگر بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم.
مگر میشود این عطش و اشتیاق را دید و تلاشها را چند برابر نکرد؟ این روزها برای پیدا کردن کتابهای خوب برای بچهها به همه جا سر میزنم و کتاب میخوانم تا بهترینها را انتخاب کنم. خود کودکی شدهام تشنهتر از کودکانِ دیگر. به دنبال آبی گوارایم تا عطشم را فرو بنشانم.
نیلوفر یکی از همین علاقهمندان است. او که سه سال بیشتر ندارد در کنار بچههای کلاس ششم مینشیند و پا به پای آنها در نشستها مشارکت میکند. وقتی در بخش پرسش و پاسخ تأثیر مطالب گفته شده در کلاس را در گفتههای کودکانهاش دیدم، باور کردم که ترکیب اشتیاق، کتاب و کتابخوانی به شکلی ملموس میتواند در نگرش و نگاه کودکان تأثیرگذار باشد. در یکی از همین جلسات او با لحن و لهجه کودکانهاش پس از خواندن کتاب «مادر مسیحی من» گفت: «خاله! پدر و مادر من پیر نیستند اما من در کارها به آنها کمک میکنم و وقتی تشنه باشند به آنها آب میدهم تا ثواب کرده باشم و خدا دوستم بدارد.»
دیگر تردید ندارم که باید کودکان با استعداد و تشنهمان را دریابیم و در بیابان رهایشان نکنیم، که مبادا سرابها را برای سیراب شدن برگزینند و طعمه درندهگان شوند.
سودابه حسنیپور / کتابخانه عمومی امام علی(ع) قم
در جریان یکی از بازدیدهای دانشآموزی اخیر از کتابخانه، تعدادی از آنها با دیدن پوستر کتابهای طرح «با هم بخوانیم» ابراز علاقه کردند یکی از کتابها برای آنها نیز خوانده شود تا آنها نیز به نوعی در این طرح مشارکت کنند.
فاطمه آقاعلیخانی / کتابخانه عمومی شیخ محمد عاملی شهر شال استان قزوین
شروع کلاسها همیشه با قرائت یکی از سورههای قرآن کریم همراه با معنی توسط یکی از اعضاء همراه بود. در یکی از جلسات بعد ار خواندن کتاب «مادر مسیحی من» به همراه اعضاء تصمیم گرفتیم برای قدردانی از مادران، کاردستی تهیه کرده و به مناسبت روز مادر به آنها اهداء کنیم.
نرگس روایتی / کتابخانه عمومی شیخ محمود مزدقانی سمنان
طرح «با هم بخوانیم» برایم تداعی کننده سه خاطره شیرین است. اولین خاطره مربوط به یکی از اعضاء است که به خاطر انجام عمل جراحی مجبور به رفتن به تهران شده بود و از اینکه از کلاسها دور میشد ابراز ناراحتی میکرد. اشتیاق و بیقراری این کودک باعث شد تا من نسخهای از کتابی که قرار بود بلندخوانی کنیم را برای او بفرستم تا در مدتی که به خاطر مسائل پزشکی و درمان بیماریاش قادر به همراهی سایر بچهها در کتابخانه نیست، با خواندن کتاب از جمع عقب نیفتد.
دومین خاطره در خصوص دختری کوچک به نام سوگند است که وقتی نخستین بار به همراه یکی از اعضاء به صورت مهمان به کتابخانه آمد و در جلسه جمعخوانی کتاب حاضر شد در پایان نشست از من درخواست کرد که اجازه بدهم از این به بعد در کلاسها حاضر شود. سوگند کوچولو که خانهاش در ۷ کیلومتری کتابخانه است حالا یکی از اعضای ثابت و همیشگی جلسات طرح «با هم بخوانیم» است.
سومین خاطرهام به یک تصمیمِ جمعی بعد از نشست بلندخوانی کتاب «اسرار طبیعت» مرتبط است. بچهها بعد از این خواندن این کتاب تصمیم گرفتند هر کدام در گلدانهای خشک شده کتابخانه، بذر گیاهی کاشته و اسمشان را نیز روی گلدانها بنویسند و خودشان با استفاده از مطالبی که از این کتاب فراگرفتهاند مسئول مراقبت از آنها شوند.
سوماز میرشکار / کتابخانه عمومی شهید علیپور شهر یونسی شهرستان بجستان استان خراسان رضوی
تأثیراتِ خواندن گروهی کتاب در طرح «با هم بخوانیم» آنقدر زیاد است که همیشه پس از پایان جلسات آثار آن را به وضوح میتوانم در بچهها ببینم. مثلاً پس از خواندن کتاب «جای او خالی» تصمیم بر آن شد تا با استفاده از مطالب کتاب، بچهها در گروههای سه نفری روزنامه دیواری تهیه کنند. و یا پس از خواندن کتاب «سکه طلا» برخی از بچهها تصمیم به جمعآوری سکههای مختلف برای درست کردن یک کلکسیون کوچک سکه گرفتند. همچنین بعد از خواندن کتاب «چراهای شگفتانگیز کرمان» بچهها پیشنهاد کردند تحقیقی جامع به شکل آنچه در این کتاب آورده شده بود در مورد شهر یونسی، آداب و رسوم، مردم، صنایع دستی و اماکن دیدنیاش تهیه کرده و برای استفاده سایر اعضاء در کتابخانه بگذارند.
آتنا شفیع آبادی / کتابخانه عمومی ابنسینا روستای خانلق شهرستان ری استان تهران
روزی تعدادی از بچههای طرح «با هم بخوانیم» که با شماری دیگر از بچههای گروه رقابت شدید داشتند با سرعت و نفس زنان به کتابخانه آمدند و از من خواستند که به دوستانشان بیشتر از یک کتاب برای خواندن ندهند تا تعداد کتابهای خوانده شده هر دو گروه با هم مساوی شوند. آنها حتی از من خواستند که صراحتاً به آنها بگویم امروز کتاب نمیدهیم! از مشاهده این درخواست هم خوشحال و هم ناراحت شدم؛ خوشحال به خاطر اینکه شاهد اشتیاق و رقابت آنها در کتابخوانی بودم و ناراحت از اینکه برای رسیدن به هدفشان میخواستند به دوستانشان کلک بزنند. در همین اثنا بود که یکی از آنها با بیان نکتهای از کتاب «هر آیه یک قصه» یادآور شد: «خداوند به تمام آنچه انجام میدهیم، بیناست.» این یادآوری تأثیرگذار و کلیدی از کتابی که آنها از قضا در یکی از همین جلسات طرح «با هم بخوانیم» مطالعه کرده بودند باعث شد تا آنها در زمانی کوتاه از درخواست غیر متعارفشان پشیمان شوند و تصمیم بگیرند با شیوهای صحیح به رقابت مطالعاتیشان ادامه دهند.
فائزه هداوند میرزایی / کتابخانه عمومی شهید مطهری شهرستان ورامین استان تهران
پس از خواندن کتاب «پرواز کن پرواز» و بحث و بیان نظرات بچهها در خصوص مفاهیم کتاب و توصیفاتشان از این کتاب، برخی از نظرات آنقدر جالب بود که نشان از درک و استنباط بالای آنها از مفاهیم غیرمستقیم کتاب بود. در ذیل چند نمونه از این نظرها آورده شده است:
فاطمه: این داستان قصد دارد این مفهوم را برای ما روشن کند که ممکن است حتی آدمهای باهوش نیز نتوانند در بین افراد احمق موفق شوند؛ چراکه ممکن است آنها نیز فکر و عملشان مانند آنها شود. نتیجهای که از پیام داستان میگیریم این است که در زندگی دوستانی مثل خودمان داشته باشیم.
آتنا: داستان به ما یادآور میشود که تلاش و هدف داشتن ما را بالاخره به موفقیت میرساند و نباید نا امید شویم. از قدیم هم گفتهاند: شکست پل پیروزی است یا پایان شب سیه سپید است.
محدثه: این قصه به ما یاد میدهد که نباید تسلیم شویم و باید مبارزه کنیم.
زینب: این داستان درس خوبی به من داد که اعتماد به نفسم و امیدم را هرگز از دست ندهم و در صورت شکست دوباره و دوباره تلاش کنم تا سرانجام به موفقیت برسم.
فرشته آزادی / کتابخانه عمومی ۱۵ خرداد روستای آراللوی بزرگ شهرستان اردبیل
در یکی از جلسات طرح «با هم بخوانیم» که کتاب «گل عزیز نرگس» به اتفاق بچهها خوانده میشد، صدای رعد و برق و باران بهاری توجه بچهها را به خود جلب کرد و آنها از پشت شیشه کتابخانه در حالی که مشغول تماشای باران بودند به اتفاق دعای فرج را زمزمه کردند.
بعد از اتمام دعای فرج هر کدام از بچهها دلنوشتهای برای امام زمان(عج) روی تخته سفیدِ روی دیوار نوشتند. ناگهان یکی از بچهها شروع به گریه کرد. وقتی علت را جویا شدم، گفت: «خانم! اگر امام زمان پدر یتیمان است، پس بابای من هم است. دلم برای امام زمان تنگ شده. آیا میتوانم ایشان را ببینم و ببوسمشان؟» در حالی که مشغول پاسخ به او بودم، متوجه شدم برخی از بچهها نیز که متأثر شده بودند مشغول گریه کردن هستند. آنها مشغول دلداری او شدند و این خاطره تبدیل به یکی از لحظات تأثیرگذار من در طول اجرای این طرح شد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.