کد خبر: 20553
تاریخ انتشار: یکشنبه, 04 مرداد 1394 - 10:31

داخلی

»

برگ سپید

پدرهايي كه از كتابخانه به امانت گرفتم

سمیه حسامی
پدرهايي كه از كتابخانه به امانت گرفتم

 

 

با توجه به بازخوردی که از معرفی کتاب قبلی از همکاران نگرفتم(!) تصمیم گرفتم که کتاب دوم را هم معرفی کنم.

 

مخاطب این کتاب عمدتاً کودکان و نوجوانان هستند و البته کودک درون همه بزرگترهایی که روزی آرزوهای کودکانه داشتند، و یکی از این آرزوها قرار است در این کتاب به آسان‌ترین شیوه ممکن برآورده شود! در كتاب «پدرهايي كه از كتابخانه به امانت گرفتم» از همان خط اول وارد ماجرا می‌شویم: «جوزف در کتابخانه منتظر پدرش بود. روی زمین کتابخانه زانو زده بود و کتاب‌های بزرگی رو به رویش بودند.» داستان در مورد پسری به نام جوزف است که مدتی است به علت بستری شدن مادرش، به همراه پدر زندگی می‌کند. پدر جوزف یک پدر معمولی است: بد آشپزی می‌کند، نامرتب است و همیشه عجله دارد! در این میان جوزف از دوستش هلن می‌شنود که کتابخانه‌ای وجود دارد که پدر امانت می‌دهد! بله، کتابخانه‌ای که انواع پدر برای امانت دادن دارد. جوزف كه از اين همه آشفتگي در زندگي‌اش خسته شده، بالاخره تصمیم می‌گیرد پدرهای بهتری را امتحان کند. یک پدر دانشمند، منظم، ورزشکار، یا شاید هم دست‌ودلباز. کسی چه می‌داند!

 

بعد از مدتي جوزف خودش را مقابل كتابخانه مي‌بيند. کتابخانه‌اي كه این طور وصف شده: «درست میان باغ، کتابخانه سیاری بود که از نوعی فلز براق ساخته شده بود» و کتابدار قصه، برخلاف بعضي از داستان‌ها خانمي شاد با لباس‌هاي عجيب و غريب است كه جوزف زود سر حرف را با او باز مي‌كند: «زن کتابدار کلاهی حصیری پوشیده بود که با میوه‌ها تزیین شده بود و عینک صورتی‌اش که شبیه قلب بود با زنجیری دور گردنش آویزان بود. جورف پرسید: هر دفعه چند تا پدر می‌توانم امانت بگیرم؟ ... فقط یکی و جریمه‌ها هم نجومی است، پول توجیبی یکسال فقط جریمه دیرکرد یک روز است.»

 

اینکه جوزف چه پدرهایی را امانت گرفت و بر سر پدر جوزف چه آمد را در کتاب بخوانید. پدرهایی که از کتابخانه به امانت گرفتم، قصه‌ای است كه شايد بعضي از كودكان - كودكاني كه از والدين خود ناراضي هستند - بارها براي خود آن را در ذهن تصور كرده اند. توصيه مي‌كنم اگر دوست داشتيد حتماً كتاب را بخوانيد و به اين كودكان هم پيشنهاد كنيد. تا يادم نرفته بگويم، یکی از نكات جالب این داستان تصاویر آن است. چند تصویری که دوست داشتم در ادامه آمده است. دعوت میکنم ببینید و البته امیدوارم مثل من لذت ببرید.

 

مشخصات اثر:

دنیس ولهن. «پدرهایی که از کتابخانه امانت گرفتم». تصویرگر: تیم آرچبولد. برگردان: فرزاد اکبرپور. تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴. گروه‌بندی سنی: ۷ - ۹ سال و ۱۰ - ۱۲ سال.

 

 

 

 

 

برچسب ها :
نجمه
|
Iran
|
1399/06/26 - 09:40
0
1
من با شما حرف دارم میشه لطفاً پاسخ بدید در مورد کتاب
نجمه
|
Iran
|
1399/06/25 - 20:16
2
0
سلام وقت بخیر ببخشید من میتونم با شما در ارتباط باشم تلگرام یا هر.. در مورد کتاب با شما کار دارم ممنون میشم پاسخ بدید،،
ریحانه
|
iran
|
1394/05/07 - 17:29
1
4
از معرفی خوبتان لذت بردم. شادکام باشید.
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/09 - 00:58
شاد و موفق باشيد . سپاسگزارم
همکار
|
Iran
|
1394/05/06 - 11:18
1
8
سلام
خوب می نویسید. الان که مطالبه دبیر کل از من و شما و بقیه کتابدارها مطالعه کتاب و معرفی کتاب (هر دو هفته) است امیدوارم بتونم هر دو هفته یکبار با قلم زیبای شما تشویق به خواندن یک کتاب نوجوان شوم.
موفق باشید
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/07 - 02:02
سلام
ممنون از لطف شما همكاران
و لبخندتان مستدام.
همکار شهرستان اصفهان
| iran |
1394/05/06 - 13:05
سلام بعد از مدتها باعث شدید که کمی لبخند بزنیم ولی مشکل این است که این کتاب در کتابخانه ما وجود ندارد که ادامه اش را بخوانیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
باربد
|
Netherlands
|
1394/05/05 - 23:23
1
8
واقعا ممنون . کوتاه و مفید معرفی کردید، واقعا علاقه مند شدم که کتاب را بخوانم.
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/07 - 02:02
اميدوارم بخوانيد و لذت ببريد.
موفق باشيد.
آذر
|
Iran
|
1394/05/05 - 12:17
0
10
ممنون. عالی بود
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/07 - 02:03
متشكرم
کتابدار
|
Iran
|
1394/05/05 - 11:44
0
9
سلام ، خیلی ممنون از معرفی بسیار خوبتان. بسیار لذت بردم. امیدوارم این کار زیبا را ادامه دهید . به مرور دوستان مشتاق می شوند و مطالب را می خوانند.
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/07 - 02:04
سلام. ممنون از نگاه مثبت و نظر شما.
کتابدار سرزده
|
Iran
|
1394/05/05 - 08:26
0
3
بنظر من اینکه انتظار بازخورد وجود داشته باشه کار درستی نیست. در این قسمت هدف این هست که برای استفاده سایر همکاران کتاب معرفی بشه.
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/05 - 09:57
سلام.
خوشحالم كه سرزده به اينجا سرزده ايد.
اميدوار بودم جمله اول را با كمي طنازي بخوانيد، در واقع منظور از اين جمله اين بود : تا زماني كه بازخوردهاي منفي از معرفي ها، زياد نباشد و وقتم اجازه دهد، به معرفي كتاب ادامه ميدهم. بايد بگويم در معرفي قبلي هم از لطف همكاران به قدر كافي بهره برده بودم. اما همين كه اين جمله باعث شد، نام بزرگواراني را پاي معرفي ها ببينم بسيار خوشحالم كرد.
به نظرم آدمي مختار است هر انتظاري داشته باشد، تا ديگران به انتظار او چگونه پاسخ دهند.
موفق باشيد.
راحله کریمی
|
Iran
|
1394/05/05 - 08:20
0
6
کتاب بسیار جالبی هست. ممنون دوست عزیز از معرفی خوبتون.
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/05 - 09:57
ممنون از نظر و حضور شما دوست گرامي
اسداللهي
|
Iran
|
1394/05/05 - 07:55
0
4
از معرفي كتاب بسيار ممنون.
همكار گرامي، معرفي قبلي را خواندم و اتفاقا به همكاران پيشنهاد دادم ولي متاسفانه اصلا به اسم معرفي كننده توجهي نكرده بودم!
خوشبختانه يا متاسفانه مشتري پرو پا قرص صفحه برگ سپيد ليزنا هستم بدون توجه به اسامي معرفي كنندگان!
چون مطمئنم هر نقد و معرفي اينجا قرار نمي گيرد!

فقط ايكاش نهاد توجهي مي كرد به اين صفحه و كتابهاي مناسب اينجا را هم براي كتابخانه ها خريداري و ارسال مي كرد! بيشتر اوقات به دليل در دسترس نبودن كتاب مجبورم فقط به خواندن نقد يا معرفي بسنده كنم
پاسخ ها
اسداللهي
| Iran |
1394/05/06 - 13:59
كتابدار عزيز منظور بنده را كاملا اشتباه متوجه شديد!
با اينحال ممنون از اينكه نگراني خود را ابراز نموديد.
کتابدار
| Iran |
1394/05/05 - 11:48
سلام دوست عزیز ، نهاد که که نمی تواند همه کتابهای معرفی شده در همه سایتها را خریداری کند. اگر کتابخوان باشیم در کتابخانه ها به اندازه ای کتاب هست که عمر ما برای خواندن آنها کافی نیست. یک بار دیگر با دقت بیشتری به کتابخانه ها سری بزنید هزاران هزار کتاب... چطور دچار کمبود کتاب شده اید ؟!!!!
حسامي
| Iran |
1394/05/05 - 10:01
سلام
ممنونم از لطفتان و خيلي عالي ست كه به اسامي توجه نمي كنيد.
موفق باشيد.
کاظم حافظیان رضوی
|
Iran
|
1394/05/04 - 14:52
0
4
با سلام و سپاس از سمیه خانم امیدوارم در مقابل زحمتی که کشید ه اند همین مقدار باز خورد کافی باشد . مگر شما کتابدار ها رو نشناختین خانم . ما همه را نصیحت به خواندن می کنیم جز خودمان را !
پاسخ ها
حسامی
| Iran |
1394/05/04 - 16:22
سلام و متشکرم بابت نظر ارزنده شما استاد گرانقدر.
شاید بد نباشد کوتاه اشاره کنم که ترجیحم بر این است که در معرفی کتابها بخصوص کتابهای نوجوان و کودک، به جای ارجاع درون و برون متنی به انواع ادبیات کودک و یا ریشه یابی روانشناسی داستان، بدون مقدمه بروم سر اصل مطلب و خب شاید نتیجه به جای یک نقد چشمگیر، معرفی کوتاه و مختصری باشد که می بینیم. ولی این امر مانع از این نیست که از استعارات، تشبیهات، کنایات و سایر صناعتهای موجود در معرفی دوستان و یا نظرات لذت نبرم.
به نظر می رسد شناخت جماعت کتابدار که خودم هم جزوشان هستم کار سهل و ساده ای نیست.
موفق و پیروز باشید.
ف-الف
|
Iran
|
1394/05/04 - 13:11
0
5
معرفي خوبي دارين خانوم ودرهردونوشته تون ،مخاطب روعلاقمند به خواندن كتاب مورد نظر ميكنيد.موفق باشين
پاسخ ها
حسامی
| Iran |
1394/05/04 - 16:25
متشکرم از لطف شما
محسن زین العابدینی
|
Europe
|
1394/05/04 - 10:58
0
8
اگرچه کتاب آنقدر فانتزی است که برای بچه ها تعجب آور است و پرسشهای زیادی برایشان به وجود می آورد، با این حال در انتها کمی به قدر و ارزش پدری که دارند پی می برند.
پاسخ ها
حسامي
| Iran |
1394/05/05 - 10:01
ممنون از نظرشما.
کتابدار
| Iran |
1394/05/05 - 05:11
شما چقدر ارزشگذارانه حرف می زنید. "آنقدر"، "کمی". خودتان کتاب را خوانده اید؟
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: