داخلی
»برگ سپید
مقدمه
در این یادداشت میخواهم به سه پرسش دربارهء چیستی و چگونگی نقد کتاب پاسخ دهم، به آن امید که مقدمهای موجز و مختصر برای بحثها و گفتگوهای مفصل در این زمینه باشد: نخست آنکه نقد کتاب چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ دوم آنکه چرا باید نقد بنویسیم، نقدهای ما به چه کار میآید و چه سودی دارد؟ و چگونه نقد بنویسیم که خوب و خواندنی و در نهایت مفید و موثر باشد؟
پرسش نخست: نقد کتاب چیست؟
داوری مخاطبان هر اثر دربارهء محتوا، ساختار و مضمونی که دارد نقد آن اثر محسوب میشود. این نقد میتواند شفاهی یا مکتوب، مختصر یا مفصل، توصیفی یا تحلیلی، سطحی یا عمیق، یک جانبه یا چند جانبه و سرانجام منصفانه یا مغرضانه باشد. زمانی که کتابی را میخوانیم و دربارهاش صحبت میکنیم، خواسته یا ناخواسته وارد عرصه نقد شدهایم. زیرا سخن گفتن دربارهء آثار مختلف معمولاً همراه با شکلی از توصیف و تحلیل یا گونهای از روایت و داوری است. در هنگام گفتگو دربارهء هر اثر نخست شمهای از محتوا و مضمون آن را برای شنونده روایت میکنیم. بعد هم نظرمان را اعلام میکنیم که این سادهترین شکل نقد است. اگر داوری ما به چند جمله و گزاره محدود شود، نقدی مختصر است. اگر با جزئیات بیشتر همراه باشد، مفصل و گسترده خواهد بود. اگر بدون سوگیری و پیشداوری دربارهء آثار صحبت کنیم و از دایره انصاف خارج نشویم، آنگاه امید بیشتری برای ارائه یک نقد منصفانه خواهیم داشت.
پرسش دوم: چرا باید نقد بنویسم؟
وقتی میپرسیم چرا باید نقد بنویسم، این پرسش میتواند سه وجه داشته باشد. نخست سخن بر سر سودمندی آن است. به این معنا که نوشتن نقد چه فایدهای دارد و چه کسی از آن بهره خواهد برد؟ در پاسخ میتوان گفت نخستین کسی که از نوشتن نقد سود میبرد، نویسنده نقد یا همان منتقد است. زیرا با نوشتن دربارهء کتابها به شناخت بیشتری از آنها دست مییابیم. کتاب را به سادگی از یاد نمیبریم و به این ترتیب فهرستی از آنچه میخوانیم را ثبت و ضبط میکنیم. توان توصیف، تحلیل و تفسیر ما نیز بهبود خواهد یافت. به بیانی دیگر، با نوشتن یک نقد توان خود را در عالمانه سخن گفتن میآزماییم و مهارتهای خود را در این زمینه تعالی میبخشیم. دومین کسی که از نقد بهره خواهد برد، نویسنده و سایر پدیدآورندگان کتاب هستند. به این ترتیب، مترجم، ویراستار، طراح جلد، ناشر و سایر متولیان عرصه نشر از کاستیهای اثری که منتشر کردهاند آگاه میشوند و با توجهی که به امتیازهای کارشان شده به استمرار کار فرهنگی تشویق خواهند شد. سرانجام به کمک نقدی که مینویسیم جامعه مخاطبان با آثار جدید آشنا میشوند و از نقاط قوت و ضعف آنها مطلع خواهند شد.
البته وقتی میپرسیم چرا باید نقد بنویسیم این چرایی میتواند ناظر بر کارکرد یا هدف نقد باشد. به این معنا که نقد به چه کارآید؟ چه کارکردی دارد و از نوشتن نقد چه هدفی داریم؟ کارکرد اصلی نقد در حفظ پویایی و نشاط در بازار نشر است. نقد عالمانه و منصفانه فضایی برای گفتگو در بازار نشر میگشاید و بر رونق آن میافزاید. بدون نقد عرصهء نشر دچار سکون و سکوت میشود. در حالی که کتاب رسانهای برای تعامل و گفتگوست و قرار است بخشی از گفتگو درباره کتاب در قالب نقد متجلی شود. نقد نوعی کنترل کیفیت در قلمرو نشر محسوب میشود و عیار و معیاری است که به کمک آن میتوان آثار ارزنده و ماندگار را ازآثار سطحی و سخیف متمایز کنیم. هر کتابی که منتشر میشود، علاوه بر محتوایی که عرضه میکند کانونی برای گفتگو در جامعه به شمار میآید. سهم کتاب در ایجاد این کانون بسیار ارزشمند است و باید آن را به فال نیک گرفت.
پرسش سوم: چگونه نقد بنویسم؟
برای نوشتن یک نقد خوب و خواندنی پنج نکته را به خاطر داشته باشید. نخست آنکه به اختصار محتوای اثر را معرفی کنید. نقد بدون توصیفِ متن اصلی ناقص است. تصور نکنید همه مخاطبان شما کتاب را خواندهاند. اتفاقاً بسیاری از آنان کتاب مورد نظر را نمیشناسند و نقد شما را میخوانند تا با آن آشنا شوند. بنابراین، باید تصویری کلی از کتاب ترسیم کنید. در این توصیف نیازی نیست وارد جزئیات شوید. فقط کافیست کلیت ماجرا را تعریف کنید. مثلاً من در معرفی رمان «بینام» اثر جاشوا فریس دورنمای اثر را برای مخاطب ترسیم کردهام. خوانندهء نقد با محتوا و مضمون کتاب آشنا میشود، اما از خواندن متن اصلی بینیاز نخواهد شد. زیرا پایان داستان را ننوشتهام تا کتاب جذابیت خودش را داشته باشد. شما میتوانید به شکلهای مختلف بر کیفیت توصیف خود بیافزایید. مثلاً جای اثر مورد نظر را در میان آثار مشابه مشخص کنید. مثلاً اگر کتاب مورد نظر شما رمان است، بنویسید چه نوع رمانی است. آیا رمانی تاریخی است؟ عاشقانه است؟ استاد جمال میرصادقی در کتاب «راهنمای رماننویسی» 64 نوع رمان را معرفی کرده است. بنابراین، رمانی که شما خواندهاید حتماً در یکی از این ردهها قرار خواهد گرفت. بنابراین، توصیف شرط لازم و اولیهء نقد است.
دومین نکته این است که همیشه میتوانید روایت خودتان را از ماجرای خواندن اثر مورد نظر بنویسید. مثلاً به عنوان مقدمه بگویید چه شد با این کتاب آشنا شدید، چه ویژگی مشخصی در آن وجود داشت که باعث شد برایتان جذاب شود. آیا به توصیه دیگران آن را خواندید یا تصادفاً با آن آشنا شدید. همچنین میتوانید به مخاطبان بگویید چه انگیزهای باعث شد که این نقد را بنویسید و از چه منظری به آن پرداختهاید. مثلاً من در معرفی رمان «کافکا در کرانه» اثر هاروکی موراکامی در مقدمه گفتهام که برای من که کتابدارم و تابستانی را در ژاپن گذراندهام، این کتاب که بخش عمدهء ماجراهایش در کتابخانههای ژاپن میگذرد، جذاب بود و از منظر یک کتابدار به آن نگریستهام. بنابراین، خواننده میداند که در مقام یک منتقد ادبی به این کتاب نپرداختهام و نباید انتظار نقد ادبی حرفهای داشته باشد. همین جا یک نکته جانبی هم یادآوری کنم که همه حق دارند دربارهء یک اثر صحبت کنند. البته به شرط آنکه هنگام داوری موضع و جایگاه خود را مشخص سازند. بنابراین، داوری دربارهء یک رمان فقط محدود به منتقدان حرفهای ادبیات نیست. زیرا اثری که منتشر میشود متعلق به عرصه عمومی است و بخشی از میراث مکتوب بشری محسوب میشود. در نتیجه همگان حق دارند دربارهء آن سخن بگویند. تنها قید و شرطی که وجود دارد این است که منظر و موقعیت خود را بشناسند. بنابراین، من هم میتوانم دربارهء رمان موراکامی بنویسم، اما چون تخصصی در ادبیات داستانی ندارم آنچه مینویسم را نه یک نقد ادبی، بلکه توصیفی از نگاه یک خواننده غیرحرفهای معرفی میکنم.
نکته سوم اینکه همیشه تصریح کنید که به چه وجه یا وجوهی از کتاب میپردازید. آیا نوشتهء شما فقط در حد یک توصیف ساده است یا تحلیل و تفسیری حرفهای از محتوا ارائه میکنید. تحلیل هم میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. مثلا ًتحلیل شما میتواند تاریخی، فلسفی، جامعهشناختی، روانشناختی یا هنری باشد. این تحلیلها از بنیاد با هم متفاوتند و هر یک هدف متفاوتی را دنبال میکنند. مثلاً رمان «جنایت و مکافات» اثر داستایفسکی در کنار ارزش ادبی والایی که دارد از ماهیتی روانشناختی و روانکاوانه برخوردار است. همین ویژگی آن را در ادبیات روسیه ممتاز می سازد و بسیاری از نقدها دربارهء آن ماهیتی روانشناختی دارند. در مثالی دیگر رمانهایی نظیر «درمان شوپنهاور»، «مسئله اسپینوزا» و «وقتی نیچه گریست» که در چند سال اخیر «اروین یالوم» نوشته و به فارسی ترجمه شدهاند، نمونههای از آثار ادبی با ماهیتی روانکاوانه هستند که نویسنده با هدف آموزش شیوهء تازهای از رواندرمانی یا عنوان «درمان وجودی» نوشته است. بنابراین، نمیتوان از آثار اروین یالوم سخن گفت و جنبه روانشناختی آنها را نادیده گرفت. هر چند این آثار ماهیتی فلسفی و تاریخی دارند. اما جنبهء رواندرمانی آن برجسته است و اهمیت ویژه دارد.
چهارمین نکته مربوط به جایگاه هر کتاب در ژانر و قالبی است که منتشر شده است. ما موظیم هر اثر را در تصویر بزرگتری که در آن قرار دارد ببینیم. زیرا کتابها در ژانری که منتشر میشوند معنا مییابند و باید داوری شوند. مثلاً وقتی داستان کوتاه یا رمان میخوانیم نباید از یاد ببریم که رمان در قلمرو ادبیات داستانی تعریف میشوند. بنابراین، از یاد نبریم که تخیل نویسنده سهمی اساسی در پیدایش آنها دارد و قرار نیست هر چه در آنجا میخوانیم عین واقعیت باشد یا مصداقی واقعی در جهان خارج برایش پیدا کنیم. مهمتر از آن نباید محتوای یک اثر داستانی را به جامعهای که نویسنده در آن زیسته تعمیم دهیم. زیرا داستان و رمان گزارش جامعهشناختی نیست. نتیجهء پژوهش علمی نیست. بلکه محصول خیال نویسنده است. هر چند همیشه با دنیای واقعی پیوندی ناگسستنی دارد، اما قصه است، داستان است و نباید آن را به مثابه گزارش یک تحقیق میدانی یا یک سند تاریخی مستند تلقی کنیم. مثلاً گرچه بستر تاریخی رمان «مرد صد سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد» تحولات قرن بیستم است و شخصیت اصلی داستان در کانون تحولات این قرن قرار دارد، اما قرار نیست این رمان راوی تاریخ قرن بیستم باشد. این دو مقوله کاملاً از هم جدا هستند و نباید با هم اشتباه شوند.
نکتهء پنجم اینکه فراموش نکنید که شما «اثر» را نقد میکنید، نه «نویسندهء اثر» را. بنابراین، صاحب اثر هر که هست، هر نژاد، ملیت، زبان، مذهب، یا هر ویژگی شخصیتی دیگری که دارد بحث دیگری است و ما موظفیم این دو عرصه را از هم تفکیک کنیم. ما دربارهء محتوایی که در کتاب وجود دارد و دربارهء گزارههایی که نوشته شده صحبت میکنیم. به سخنی دیگر، معرفی و نقد ما از یک اثر مستقل از نویسنده آن است. هر چند نویسنده را معرفی میکنیم و به رخدادهای زندگی او اشاره میکنیم، اما زندگینامهء نویسنده مقولهء مجزایی است و نباید سایه آن بر نقد ما سنگینی کند. اساساً دوستی یا دشمنی ما با نویسنده – به هر دلیل که باشد - نباید بر داوری ما درباره کتاب مورد بررسی تاثیر بگذارد. همانطور که درستی یا نادرستی یک گزاره مستقل از گوینده آن است، قضاوت ما هم دربارهء کیفیت یک متن باید مستقل از شخصیت پدیدآور باشد.
سخن پایانی
در بخش پایانی به 10 نکتهء دیگر فهرستوار میپردازم و از توضیح بیشتر پرهیز میکنم تا گرفتار اطناب نشوم:
1. مراقب باشید در اشاره به نقاط قوت و ضعف اثر مورد نظر مبالغه و اغراق نکنید.
2. اگر دیگران هم دربارهء آن اثر قبلاً نقد و نظری نوشتهاند به آثار آنان استناد کنید.
3. فقط به ذکر نقصها و کاستیها اکتفا نکنید و اگر راهکاری برای رفع آنها میشناسید، حتماً بنویسد.
4. اثر مورد بررسی را با آثار مشابه مقایسه کنید. این مقایسه میتواند شکلهای مختلف داشته باشد. مثلاً کیفیت نگارش، ساختار و مضمون آثار میتوانند مبنای مقایسه قرار گیرند.
5. همیشه میتواند یک اثر را با آثار دیگر همان نویسنده مقایسه کنید. مثلاً بنویسید که به نظر شما این کتاب چه امتیازی نسبت به آثار قبلی او دارد و یا دچار چه کاستی و نقصانی شده است.
6. در داوری خود به زمانه و زمینهای که اثر مورد نظر در آن نوشته شده توجه کنید. هر متن در بافتی که نوشته شده معنا مییابد.
7. مخاطب اثر را بشناسید و ببینید که نویسنده کتابش را برای چه گروهی نوشته و چقدر در رساندن پیامش موفق بوده است.
8. مخاطب نوشتهء خود را از یاد نبرید و خودتان را در موقعیت او قرار دهید. بنابراین، سعی کنید به پرسشهای احتمالیاش پاسخ دهید. مثلاً نخستین پرسش اغلب خوانندگان این است که چه امتیازی باعث شد که شما به این کتاب بپردازید.
9. با توجه به اهمیت زبان در ارزیابی آثار، به جنبههای زبانی و نگارشی کتاب مورد نظر نیز توجه کنید. زبان ظرف اندیشه است.
10. نقد خود را به بیانی ساده و شفاف بنویسید. گویی در حضور مخاطب نشسته و با او گفتگو میکنید. به همین سادگی!
منابع
منصوریان، یزدان (1393) زیبا و خیال انگیز و واقعی: تصویری از کتابخانه در رمان کافکا در کرانه. جهان کتاب. سال 19، ش. 1 و 2، ص. 10-12.
منصوریان، یزدان (1393) نافرمان: نامی برای بینام (مروری بر رمان «بینام»). جهان کتاب. سال 19، ش. 11 و 12، ص. 42-44.
منصوریان، یزدان (1394) یک قرن زندگی در یک قدمی مرگ: مروی بر رمان مردِ صدسالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد. جهان کتاب، دوره 20، ش. 3-5، ص. 21-20.
میرصادقی، جمال (1389) راهنمای رماننویسی. تهران: سخن.
یالوم، اروین (1382) وقتی نیچه گریست. ترجمه سپیده حبیب. تهران: کاروان.
یالوم، اروین (1391) درمان شوپنهاور. ترجمه سپیده حبیب. تهران: نشر قطره.
یالوم، اروین (1393) مسئله اسپینوزا. ترجمه حسین کاظمی یزدی. تهران: صبح صادق.
کتابی که شما را غافلگیر میکند
رمانی که ارزش خواندن را دارد
اثری متفاوت
http://arta1.mihanblog.com
نوشته های شما ضمن رعایت سادگی و قابلیت فهم برای اکثر مخاطبان، همواره جنبه کاربردی هم دارد.
نکته ای که در زمینه سودمندی نقد باید اضافه شود این است که نقد سبب اصلاح و کنترل غیر مستقیم رفتارهای اشتباه و گاها تقلب (کتابسازی، مقاله سازی، سایه نویسی، چسباندن نام خود به نوشته های دیگران و ...) در میان نویسندگان و پژوهشگران می شود. هر چه جامعه علمی ما عادت نماید بیشتر نقد بنویسد، نویسندگان هنگام نوشتن کتاب یا مقاله احساس خواهند کرد که کسانی آثار آنها را ارزیابی خواهند کرد، بنابراین، تلاش می کنند از خطاهای عمدی دوری نمایند.
ای کاش آموزه های علمی ما سفارشی نباشند.
امیدوارم این پیام را منتشر نمایید.
لیزنا رسما اعلام می کند این یادداشت در ستون برگ سپید آمده و در واقع یادداشتی بوده که به خواسته سردبیر و سایر داوران این ستون از دکتر یزدان منصوریان تا شیوه نامه ای باشد برای کسانی که نقدها و معرفی کتابهای خود را برای انتشار در برگ سپید می فرستند. یک بار دیگر نوشته دکتر منصوریان را بخوانید تا ببینید که این نوشته توجه نویسندگان معرفی نامه ها و نقدها را به معیارهای مورد قوبل این ستون توجه می دهد. چرا که با توجه به بیانیه اولیه این ستون همه تلاشمان را می کنیم که نوشته های نو قلمان را منتشر کنیم تا ترس از نوشتن را در بین اهل حرفه و دانشجویان تعدیل کنیم، لیکن با متنهایی مواجه هستیم که با هیچ معیار و شاخصی قابل انتشار نیستند حتی با معیارهای نوقلمی.
بنابر این تکرار می کنیم که موضوع نقد کتاب علم سنجی در فصلنامه نقد کتاب که مجله ای حرفه ای و رسمی با ماموریت نقد کتابهای حوزه ما است، هیچ ارتباطی با نوشته دکتر منصوریان ندارد.
سردبیر
به نکات ارزنده ای اشاره فرمودید در نکته پنجم فراموش نکنید که شما «اثر» را نقد میکنید، نه «نویسندهء اثر» را.
متاسفانه امروزه ما نویسنده اثر را نقد می کنیم و این باعث می شود از خواندن بسیاری از کتب خوب محروم بمانیم به امید روزی که ابتدا نکات ظریف نقد کتاب را یاد بگبریم و سپس نقد کنیم