داخلی
»مطالب کتابداری
»کتابخانه های عمومی
برگزاری کارگاه داستان نویسی در کتابخانه عمومی ولیعصر(عج)شهرستان ورامین
به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی کتابخانه عمومی ورامین، به همت رضا شهابی مسئول و لیلا فاطمی کلش کتابدار کتابخانه، نهمین جلسه کارگاه داستان نویسی و نویسندگی با حضور استاد محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده، شاعر و منتقد و 14 نفر از اعضای علاقمند و چند تن از کتابداران در کتابخانه عمومی ولیعصر (عج) شهرستان ورامین برگزار شد.
در ابتدای جلسه استاد شرفی از جنبه های «زنانه بودن» روایت و نوشتن در جهان صحبتهایی داشتند. نویسنده «عاشقی به سبک ونگوگ» در توضیحات اولیه جلسه نهم کارگاه داستان نویسی بیان کردند که در هر کار زیبا و هنری از جمله همین روایت کردن و نوشتن و قصه گویی ردپایی از وجوه زنانه وجود دارد. به این معنا که هر چیز زیبا سرچشمه از وجود زن و یا جنبه های زنانه دارد. برای مثال و بهتر درک کردن این موضوع برای حضار، استاد از «شهرزاد قصه گو» در روایات کهن نام بردند و یادآور شدند که طبق اسناد و مکتوبات موجود، بسیاری از روایات و قصه گویی ها توسط زنان صورت گرفته است.
ایشان با نام بردن از شهرزاد قصه گو این شخصیت روایتگر داستان های کهن را شخصیتی زندگی بخش توصیف کردند. و دلیل این زندگی بخش بودن را اینطور عنوان کردند: در حالی که شهرزاد در دست پادشاه اسیر هست از شاه می خواهد تا با قصه گویی و روایت، از کشتن وی خودداری کند و شاه از جان او می گذرد به شرط اینکه شهرزاد هر شب یک روایت داستانی برای او نقل کند. در نهایت شهرزاد با قدرت روایت خود بر مرگ غلبه می کند. شرفی در تعریف این عمل شهرزاد قصه گو این جمله را بیان کردند: «من روایتگرم؛ به مرگ می گویم : بفرما زندگی.»
در ادامه و در بخش دیگری ازجلسه نهم استاد-نویسنده کارگاه توضیحاتی درباره«مخاطب بودن» یک اثر بیان داشتند. صاحب رمان «بی کتابی» رمان کاندید جایزه جلال سال 96، در این باره افزود یک مخاطب باید «فرهنگ مدار» باشد؛ بدین معنا که وقتی متنی را در دست می گیرد اعم از مقاله، گزارش، خبر و یا متون ادبی چون داستان یا شعر باید آن را بشناسد. از این رو هیچ گاه توقعی که از خواندن یک مقاله داریم را هرگز از یک اثر ادبی نخواهیم داشت و یا بر عکس. و اینکه یک مخاطب فرهنگ مدار مثلا هرگز از یک رمان توقع یک فرهنگ لغت یا گزارش را نخواهد داشت. کارکرد مخاطب فرهنگ مدار بخصوص در حوزه نقد خود را نمایان می سازد، بدین معنی که چنین مخاطبی هرگز متن مورد مطالعه خود را بی جهت و از روی ناآگاهی مورد نقد و ایراد قرار نمی دهد. در نهایت این مخاطب حرفه ای است که می داند با متن چه برخوردی داشته باشد.
سپس در بخش دیگری نویسنده مجموعه «بالای سر آبها» باز به مبحث نجات فرهنگ بشری بوسیله روایت اشاره داشتند و در این باره مجدد از شهرزاد قصه گو یاد کردند و افزودند که همواره باید بخاطر داشته باشیم که یک تمدن و فرهنگ با روایت زنده است و به طور کل «نجات انسان در روایت هست.»
در مهمترین بخش جلسه شرفی خبوشان به تفاوت داستان گویی و گزارش دادن اشاره داشت و گفت: در داستان با برجسته کردن و توصیف کردن سوژه ها روبرو هستیم و دست به گزینش رویدادها می زنیم. و گزارش را نوشته ای فاقد کشمکش و برجسته سازی رویدادها توصیف که عاری از احساسات و جهان نویسنده است. و اینکه داستان همان احساس نویسنده است که در حال تعریف و توصیف جهان خود است. در ادامه افزود از دیگر خصوصیات مهم داستان، داشتن گفتگو و دیالوگ هست و اینکه وجود گفتگو و مزیت های آن در روایت به کشف رویدادها توسط مخاطب می انجامد و مخاطب با گوش سپردن به دیالوگهای داستان شخصیت ها و اتفاقات داستان را می شناسد. محمدرضا شرفی تمام این توضیحات و نکات را در ضمن خوانش متن های اعضا بیان داشتند. جلسه گذشته با پیش روی قرار دادن چالش «عکس پیرمرد بومی» از اعضا خواسته بودند تا در مورد آن عکس مطلب و یا روایتی بنویسند. در این جلسه تمامی اعضا متن های خود را به سمع و نظر همه حضار و استاد رساندند. در نهایت استاد به همگی توصیه هایی کردند که در حین نوشتن و روایت همواره آنها را در نظر داشته باشند:
--در خلق اثر هرگز از تکرار کلمات هراس نداشته باشند.
--استفاده از دیالوگ در روایت را فراموش نکنند.
--برجسته کردن وقایع، همان طور که عکس سوژه را برجسته می کند نویسنده و نوشته اش هم باید موجب برجسته شدن فرد یا شی یا اتفاقات داستان شود.
--به نوشتن به عنوان هنری بنگرند که در آن تکه های در هم ریخته زندگی را به یکدیگر می چسباند و یک اثر خلق می کنند.
--نشان دادن و برجسته کردن سوژه با استفاده از یک چیز «متضاد» با آن. مثلا در سوژه عکس کارگاه، با کاراکتری چاق و زمخت روبرو هستیم و در برخی نوشته های اعضا حضور شخصیت های لاغر و نحیف در تضاد با این سوژه موجب برجسته شدن فرد مورد نظر شده بود.
--استفاده از مقوله «سیر و حرکت» در روایت. یعنی در نوشته ها همواره سیر و حرکت وجود داشته باشد و حس شود. مثلا رفتن از یک مکان به مکان دیگر. این مسئله به متن پویایی می بخشد.
--کار یک نویسنده زنده کردن خاطرات جمعی است. بدین معنا که مثلا وقتی در مورد عکاسی چیزی نوشته می شود برای همه خاطراتی از عکاسی تداعی می شود و این خاطره تقریبا برای همه رقم خورده، یعنی همه افراد در طول زندگیشان بالاخره چند بار به عکاسی رفته اند و از آنجا خاطراتی دارند.
--و دیگر اینکه در نوشتن همواره چشم بر بزرگان و چهره های برجسته ادبی باید بببندیم و خودمان را باور کنیم و خودمان را قبول کنیم تا بتوانیم متنی خوب خلق کنیم.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.