داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: با ورود اساتید به نام دانشگاههای آمریکایی تراز اول دنیا مانند کمبریج، ام آی تی، و هاروارد به مبارزه بر علیه قیمتهای گزاف و سیاستهای انحصار طلبانه ناشران بزرگ تجاری و قرارگرفتن در کنار کتابدارانی که ده سال است فریادشان همین بوده و هست، پس از امریکا، موج این حرکت انگلستان و همه بریتانیا را نیز در نوردید.
کشیده شدن موضوع به ولکام تراست، بزرگترین موسسه علمی غیر انتفاعی – غیر دولتی با سرمایه گذاری 600 میلیون پوند در سال در حوزه های تحقیقات سطح بالای پزشکی و زیست شناسی، وزیر علوم انگلستان مجبور به نشان دادن واکنش شد و اعلام کرد که این موضوع که هر تحقیقی که از بودجه عمومی (دولتی) تولید می شود، باید حداکثر بعد از شش ماه از اولین انتشارعام در دسترس همه قرار داده شود، را در دستور کار هیأت دولت قرار دهد و نمایندگان حزب کارگر نیز بر بردن این موضع به مجلس انگلستان تأکید کردند.
دولت ایران می تواند با سیاستگذاری و ترغیب پیوستن اساتید و پژوهشگران به دسترسی آزاد نقشی موثر در جریان اعتراض علیه انحصار طلبی در نشر علمی توسط غولهای چند ملیتی بازی کند و موجب قوی تر شدن حرکت دانشمندان و دولتها در برابر این زیاده خواهیها شده و در میان مدت این امید را داشته باشد که مبارزه با قیمت گذاریهای بی پابه و اساس به نتیجه مطلوب برسد.
قیمتهای بی پایه و اساسی که در امریکای شمالی بنا به گفته محققان هاروارد در یک دوره 6 ساله 135% افزایش نشان می دهد و امریکای شمالی منطقه ایست که الزویر معتقد است افزایش قیمتهایش بسیار کند بوده و در پاسخ رسمیش به این نکته اشاره کرده که مجلات چاپی ما افزایش بیش از 5% نداشته!!!! ولی نمی گوید افزایش قیمتهای الکترونیکی که مشکل ماست چند درصد بوده است. این رقم در یک دوره 6 ساله در ایران نیز به رقم اعلام شده هاروارد بسیار نزدیک است.
اعتراضات کتابداران و در پیشاپیش همه، کتابداران آمریکایی به قیمتها و سیاستهای ناشران بزرگ در دنیا در پانزده سال گذشته، همیشه تحت تاثیر رغبت اساتید به چاپ مقالات خود در مجلات ناشران بزرگ بین المللی قرار می گرفت. این اولین بار در 15 سال گذشته و پس از الکترونیکی شدن نشریات و سیاستگذاریهای تازه برای قیمت گذاری توسط این ناشران است که جمعی از بزرگترین اساتید و پژوهشگران دنیا در کنار کتابداران قرار گرفته اند. از ماه فوریه که دکتر تیموتی گاور استاد برجسته ریاضی دانشگاه کمبریج، خشمگین از سیاست " خریدهای بزرگ"، Big Deal ، دست به اعتراض زده و ابتدا در وبلاگ خود و پس از آن در وب سایت Cost of Knowledge The از همه دعوت به اعتراض کرد به طور روز افزون تعداد معترضان بیشتر و بیشتر شده و به رقم نزدیک به 12000 نفر در سراسر دنیا رسیده است.
دانشگاه هاروارد و انجمن مشاوران اساتید دانشگاه هاروارد از اولین نهادهایی بود که با پیشنهاد آزاد کردن دسترسی به پژوهشهای انجام شده در دانشگاه هاروارد بعد از مدت مشخص وارد این بحث شد که تا کنون عکس العملی از سوی ناشران نداشته است.
در این سالها بارها کتابداران در برابر پژوهشگران و سیاستگزاران پژوهشی قرار داده شده اند و این امر استثنا هم نداشت، در ایالات متحده کتابداران با مشکلات اشتراک مجلات الکترونیکی روبرو بودند و در ایران هم کتابداران نوک تیز حملات ناشران بزرگ چند ملیتی بودند و همیشه این تهدید برای کتابداران وجود داشت که اگر مشترک نشوید و دسترسی قطع شود، سر و صدای اساتید و دانشجویان در می آید. و به محض فشار از سوی کتابداران، تهدید عملی می شد و روسا و مسئولین دانشگاهها حاضر می شدند به هر قیمتی این دسترسیها را باز نگهدارند و این حربه تا امروز و نه به قدرت سابق در دست ناشران باقی است.
در همه کشورهای دنیا دور زدن کتابداران و کنسرسیومها و برگزاری جلسات با مسئولین پژوهشی با استفاده از روابط فرا اداری و متهم ساختن کتابداران به موارد مختلف: از درک نکردن تحقیق و پژوهش گرفته، تا اتهامهای مالی امری عادی شده بود و گروههای بحث مجموعه سازی در دنیا شاهد گلایه ها و شکایتهای کتابداران از این حرکت غیرمنصفانه ناشران بود، گلایه هایی که هر بار که می خواندم، خودم را از یک سو در برابر این غولها کوچک می دیدم و از سوی دیگر مصمم می شدم تا به عنوان یک کتابدار در کنار همه کتابداران دنیا باز هم در برابر این زیاده خواهیها تا می توانم بایستم.
مشکل اساسی ما در ایران این بود که متاسفانه در بسیاری موارد کتابدارن و روسای کتابخانه های مرکزی دانشگاهها را می دیدیم که به علل گوناگون که مهمترینهایشان دلایل زیر بود، به جای قرار گرفتن در جبهه کتابداران و مقابله با این زیاده خواهیها، بی آنکه ذره ای مایل باشند در کنار ناشران قرار می گرفتند:
- نا آگاهی مسئولان و نمایندگان دانشگاهها و موسسات پژوهشی از پیچیدگیهای سیاستهای فروش نشریات آکادمیک در دوران الکترونیک و بی اطلاعی از این گزافه خواهیها و فشار بر کتابداران و روسای کتابخانه ها
- تغییرات بسیار متوالی روسای کتابخانه های مرکزی و حتی نمایندگان دانشگاهها در کنسرسیوم، چرا که زمان زیادی صرف می شود تا شخصی به مسأله وارد و مشرف شود، و در اینجا به محض اشراف فرد به مسأله، نماینده دانشگاه تغییر می کرد و باز روز از نو و روزی از نو
- نبود قدرت تصمیم گیری در بین کتابداران و روسای کتابخانه های دانشگاهها و پژوهشگاهها که نماینده دانشگاه خود بودند و با تصمیمات کنسرسیوم موافق، ولی در داخل دانشگاه / پژوهشگاه، کسان دیگری تصمیم می گرفتند
- فشار ناشران و نمایندگان بر بدنه هیأت علمی و پژوهشی و شانتاژ بر علیه کتابداران و نمایندگان دانشگاهها و مقصر جلوه دادن ایشان در قطع دسترسیها و تسلیم شدن این گروه از کتابداران و روسای کتابخانه ها در برابر خواسته ایشان
به محض قطع دسترسی ، به ویژه به مجلات الزویر و سایت ساینس دایرکت فشار آغاز می شد. خیلی جالب بود که درست همان روز همه دوستان مقاله هایشان می ماند و پایان نامه ها بلا دفاع می ماند و همان روزها بود که نمایندگان ناشران در جایگاه دولت از کتابداران و روسای کتابخانه ها بازخواست می کردند که مگر شما نمی خواهید به مطالبات سند چشم انداز برسید و مگر نمی خواهید رتبه ایران در منطقه را بالا ببرید؟ و در اغلب دانشگاهها فشار بر معاونت پژوهشی دانشگاه عینا به کتابداران، روسای کتابخانه ها و هیأتهای مذاکره کننده وارد می شد و بسیاری از همکاران ما در کنسرسیوم نیز تحت همین فشارها بر ما خرده می گرفتند و از ما می خواستند که تسلیم خواسته های ناشران بزرگ شویم و این قیمتهای گزاف را گردن بگذاریم. این روزهایی بود که بغض گلویمان را می فشرد و فکر می کردیم که باید از این مبارزه نابرابر دست برداریم، چرا که احساس می کردیم که داریم فیلم هندی بازی می کنیم و یک تنه قرار است در برابر همه ناشر/تاجرانی که برایشان پژوهش و نخود و لوبیا فرقی ندارد و در عمرشان حتی یک روز هم تحقیق نکرده اند و فقط بالا بردن حسابهای بانکی خود و اربابان حرف اصلی است بایستیم. کسانی که کاسه های داغ تر از آش پژوهشهای دانشگاهی شده بودند.
استفاده از نمایشهای خیره کننده توسط ناشران با تکیه بر مد آکادمیک و تقاضاهای اپیدمیک دانشگاهها، در هر کشور ترفندی بود که در گروههای بحث بین المللی مشاهده می کردیم و پیش چشم خود می دیدیم که چگونه در ایران همان نسخه و به زبان ایرانی توسط همکاران ناشران پیچیده می شود:
"پروکوئست 5000، تعداد مجلاتش را به 12000 رسانده، می دانید یعنی چی؟ یعنی هر هزار مقاله ای هزار تومان."
یعنی ما نمی فهمیدیم که این 7000 تا از کجا اضافه شده اند؟ چطور ممکن است یک دفعه 7000 مجله به دنیا بیایند؟ خلق الساعه؟ آیا این مجلات با ارزشند؟ البته الآن پروکوئست که هیچ، "تیموتی گاور" به سر دسته ناشران، به الزویر اعتراض دارد. بند دوم اعتراض اساتید همین است: "ایجاد بسته های بزرگ و قرار دادن تعداد قلیلی مجلات خوب در کنار تعداد اکثریتی مجلات بی ارزش و فروش بسته یک جا." یک بار نوشته بودم یاد ابتکار بقالهای خودمان دوره جنگ تحمیلی می افتم که شیر اگر می خواستیم و نیازمان بود می بایستی یک فروند جارو-خاک انداز هم می خریدیم و گرنه شیر به ما فروخته نمی شد.
"ما یک دیجیتال لایبرری داریم که علاوه بر اینکه جادو می کند همون لحظه به شما ضریب تاثیر (Impact Factor) مجله را هم می دهد و شما می دانید ضریب تاثیر چقدر اهمیت دارد؟!!!!!!!!"
نه اصلا نمی دانیم!!!!! در ضمن چه فرقی می کند که بدانیم یا ندانیم چون در هر صورت ما نمی توانیم انتخاب کنیم که فقط آنهایی را که ضریب تاثیر بالا دارند را بخریم؟؟؟؟؟ غیر از این است؟ شیر و جارو – خاک انداز در یک بسته است!!! پس این ضریب تاثیر چه ربطی به فروش مجله دارد؟ شما که ضریب بالا و بدون ضریب را کرده ای در یک بسته با یک لفاف زیبا و داری یکجا می فروشید؟
"سند چشم انداز دارد می گوید که باید در منطقه بهترین باشیم، الآن ترکیه همه مجلات را خریده و عربستان همه را خریده و ... شما نمی خواهید به سند چشم انداز برسید."
مسئول خاورمیانه ای الزویر یک مصری است و مسئول خاورمیانه اشپرینگر یک عراقی است. از زبان هر دو این تازه تاجران و به گوش خود شنیده ام که به من گفته اند می دانید ما مصریها (و ما عراقیها) به افتخارات علمی ایرانیان در سالهای اخیر خیلی افتخار می کنیم. شما مسلمانید و ما هم مسلمانیم و این باعث افتخار ما مسلمانان است، و واقعا می خواهیم کمکتان کنیم که این رشته افتخار ادامه داشته باشد. دوست عراقیمان این حرفها را به ما می زد که مجلات شماره های سالهای گذشته اشپرینگر را که الآن در هر سایتی قابل دسترسی است با قیمتی بالای میلیون دلار و فقط برای یک دانشگاه به ما بفروشد. دقت کنید نه برای همه ایران فقط به یک دانشگاه یک میلیون و اندی دلاری می گفت به خاطر گل روی شما بجای سه میلیون دلار دارم یک میلیون و اندی می دهم."
"ببینید دانشگاه فلان یک میلیون مقاله دانلود کرده، در میاد مقاله ای 35 سنت، اگر می خواستید بخرید بایستی مقاله ای 30 دلار رپول بدهید."
ما پاسخ نمی دادیم، این استدلالهای بچگانه برای ما کتابداران و روسای غیر کتابدار کتابخانه ها، که سالها است درگیر هستند و به مسأله کاملا مسلط ، فقط خنده آور بود. ما منحنی مصرف را می دیدیم و اینکه 80% این مقاله ها تنها از 20% مجله ها استخراج شده است، 80% مجله ها، سیاهی لشکر هستند؟ ولی سیاست گذاران و مسئولان پژوهشی دانشگاه اعتراض استاد را می بینند و بس و من به ایشان حق می دادم و حق می دهم.
"می دانید شما الآن به 30000 مجله دسترسی دارید ، می دانید یعنی چی؟"
البته اینجوری که من می نویسم حق مطلب ادا نمی شود باید فیلمی از طرز بیان دوستان برایتان تهیه می کردم و می گذاشتم تا می دیدید این واژه 3000 را چگونه ادا می کنند. آنقدر این حرفها را جدی به ما گفته اند و گفته اند و تکرار کرده اند که اگر الآن خودشان هم آن را باور کرده باشند من تعجب نمی کنم!! و اینکه دانشگاه تهران همیشه و حتی در دوران جنگ کسری مقاله های اساتید خود را از طریق کوپنهای بی ال خریداری می کرده و بعدها از لینداهال و آمار مصرف را نگهداشته، در دوره الکترونیک هم تحلیل تراکنش را بطور جدی انجام داده و به مسئولین دانشگاه جهت اتخاذ تصمیم گزارش داده است.مصرف واقعی اساتیدش را در هر سال اندازه گیری کرده و خیلی بیشتر از دوستان ناشر به مسائل خودش واقف است.
لیکن اینک زمان این حرفها نیست، اینک زمانی است که اساتید و پژوهشگران بزرگ دنیا در کنار کتابداران بزرگ دانشگاهی – پژوهشی قرار گرفته اند و از همکارانشان می خواهند که برای این ناشران مقاله ننویسند و نفرستند، مقاله ویرایش نکنند و مقاله داوری نکنند و می بینیم دولتهایشان و موسسات بزرگشان از این اساتید حمایت می کنند و موضوع به دولتها و مجلسها کشیده می شود.
از وزارت علوم و تحقیقات و فناوری می خواهیم که این موضوع را در دست بررسی قرار دهد و به استقبال از دسترسی آزاد به نتایج پژوهشی برود. این موضوع در میان مجلات علمی – پژوهشی وطنی در حال حاضر امری است جاری، لیکن همه مقالاتی که اساتید و پژوهشگران ایرانی در مجلات ناشرانی مانند الزویر و اشپرینگر و وایلی چاپ می کنند، از این قاعده بیرون افتاده است.
مگر نه اینکه آنچه اساتید ایرانی به عنوان تولید علمی ایران برای مجلات ناشران چند ملیتی می فرستند، با بودجه دولتی تولید شده اند و از بودجه عمومی کشور برای آن هزینه شده است؟
مگر نه آنکه هزینه و دستمزد استاد و دانشجو و کارکنان دانشگاهها، هزینه مواد و دستگاههای آزمایشگاهی و هزینه های تحقیقات میدانی از بودجه عمومی دولت ایران هزینه می شود؟
بنا براین دولت ایران نیز باید به تصویب برساند که آنچه از بودجه دولتی حاصل می شود باید حد اکثر ششماه پس از انتشار، آزادانه در دسترس قرار داده شوند و با این مصوبه امکان ایجاد واسپارگاهی از نتایج تحقیقات خود را فراهم کنیم.
می دانیم که مقالات دانشمندان و نویسندگان ایرانی که در مجلات ناشران بزرگ منتشر می شوند، حق در دسترس قرار گرفتن حتی در وب سایت شخصی خود استاد را ندارند چه رسد در یک واسپارگاه عمومی ایرانی.
می دانیم که برای خرید مقالات خودمان از الزویر و قرار دادن آن در یک واسپارگاه ایرانی جهت دسترسی دادن به همه محققان کشورمان به مقاله تولید شده از بودجه کشورمان باید به ازای هر مقاله باید چند هزار دلار بپردازیم و صدها می دانیم دیگر که مسئولان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و مسئولان وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی باید به آنها توجه عمیق کنند و در قوانین مربوط به انتشار مقاله در مجلات ناشران بزرگ و گرانفروش بازنگری کنند.
می دانیم که داریم تلاش می کنیم، سرمایه گذاری می کنیم، دانشجو می گیریم، اساتیدمان را تحت فشار می گذاریم که برای کشورمان جایگاهی مناسب در دنیا به دست بیاوریم و هزینه های زیادی می کنیم تا یک مقاله در یک مجله چاپ شود و آن وقت بیشتر از همه هزینه ها مجددا باید پول بدهیم که مقاله را از ناشر بخریم
و می دانیم که ناشر برای نوشتن این مقاله هاچیزی به استادان ما نمی پردازد،
و می دانیم که ناشر برای ویراستاری این مقاله ها چیزی به استادان ما نمی پردازد،
و می دانیم که ناشر برای داوری این مقاله ها چیزی به استادان ما نمی پردازد،
امید است که وزارت علوم و وزارت بهداشت در این مورد به بررسی جدی بپردازند و اگر لازم است موضوع را به مجلس ببرند.
عمرانی، ابراهیم. «بهار آکادمیک: دسترسی آزاد در برابر ناشران در امریکا و انگلستان،... و ایران!!». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 79. 1 خرداد 1391.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.