داخلی
»مطالب کتابداری
»کتابخانه و کتابداری
خطابهای درباره نقدنویسی
به گزارش خبرنگار لیزنا، اختتامیه سیزدهمین دوره جشنواره نقد کتاب روز دوشنبه، ۲۹ آذر، ساعت ۱۵ تا ۱۷ در محل سالن اجتماعات پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری برگزار شد.
در این مراسم دکتر ابراهیم افشار زنجانی، عضو هیأت علمی گروه کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاه اصفهان به سخنرانی پرداخت.
وی در سخنرانی خود خطابهای درباره نقدنویسی ایراد کرد.
خطابه در باره نقد نویسی
انسان آگاه و جامعۀ آگاه در پرتو گفتگوی انتقادی شکل میگیرد. از تولد فلسفه در یونان باستان و گفتگوهای سقراطی گرفته تا شکوفائی تمدن اسلامی درقرون اولیه هجری و ظهور تجدد در قرون جدید درغرب، گفتگوی انتقادی اهرم زدودن نادانیها و پیشرفت شناخت بوده است.
پیشرفت شناخت بشری از خود و جهان اطرافش، نه صرفا با افزودن بر برساختههای پیشینیان و تأیید برساختههای معاصران، بلکه با اوراق کردن این برساختهها و گاه ویران کردن کاخهای مقوایی آرا ونظریهها رخ میدهد.
اگر این گفتگوی بیمرز و بیخط قرمزها در جامعه جریان نیابد، جهالت، تعصب، و ظلم تداوم مییابد. بشری که غرق در اقیانوسی از جهالت چشم به جهان میگشاید، جز با درگیرشدن در گفتگوی انتقادی با همنوعان خویش، اسیر برساختههائی باقی میماند که دیگر همنوعانش، چه از روی صداقت و با نیت خوب، و چه در پی نام و نان و قدرت آنها را به هم بافتهاند و به خورد ذهن او میدهند.
نقد آثار یک جلوه از این گفتگوی انتقادی است.
نقد آثار، هم به کار ترویج آثار خوب میآید و هم به کار حساب کشی از آثاری که، ناخواسته یا خواسته، مخاطب خود را به اشتباه میاندازند. در مورد دوم، نقد نویس در مقام مدعی العموم به حساب نویسندهای میرسد که با اثر خود ذهن مردم را به خودمشغول میدارد و وقت و پول آنها را هزینه میکند.
اما نویسندۀ اثر و خوانندگان نقد چه حقی برگردن ما دارند؟
ما آثار را نقد میکنیم تا خواننده 1) اثر را بشناسد و 2) در مورد ارزش آن به قضاوت روشن برسد.
اخلاقاً خواننده بر طرز عمل منقد حق دارد، زیراخواننده ذهن، وقت، و احیاناً پول خود را صرف خواندن نقد میکند و حق دارد انتظار داشته باشد از آن چیزهای خوب بیاموزد و بهره ببرد.
خوانندة نقد خیلی وقتها اثر اصلی را نخوانده است و نقد را میخواند تا بداند لازم است اثر را بخواند یا نه. به علاوه خواننده نقد چه بسا چندان چیزی در باره موضوع اثر و پدیدآورندة آن نیز نداند. به طریق اولی او درمورد ارزش اثر نیز نمی تواند داوری کند. اینها چیزهائی است که انتظار میرود یک نقد منضبط به خواننده بدهد.
از این رو، نقد منضبط مثلثی است که يك ضلع آن را موضوع، ضلع ديگر را اثر، و ضلع سوم را نویسنده اثر تشکیل دهد. منقد با تركيب دانش خود از اين سه ضلع، و به كمك بيان مؤثر، به خواننده كمك مي كند شناخت خود را از موضوع، نویسنده و اثر توسعه دهد.
ترتيب پرداختن به هر یک از سه وجه فوق نيز قاعدتاً لازم است منطقی داشته باشد. اگر بپذیریم که مصالح و خیر خواننده در مرکز فعالیت نقد نویس قرار دارد، طبعاً لازم میآید به ترتیبی که سئوالهای مقدر برای خواننده مطرح میشوند، به این وجهها بپردازیم.
بنابراین، از منقد انتظار میرود نخست خواننده را با موضوع اثر و اهميت آن آشنا كند؛ خوب است کهنه کاران هر رشته به یاد داشته باشند که بسیاری از خوانندگان نوشتههای آنها دانشجویان و تازه کاران هستند و از آنها نمی توان دانش پایه یا پسزمینه بسیار انتظار داشت. برای آنکه پیام نقد به صورت اثرگذار به گسترده ترین طیف مخاطبان برسد، لازم است کمترین حد از دانش کارشناسی را از آنها انتظار داشت. منطقِ پرداختن به معرفی موضوع در نقد و معرفی از همین رو است. پرداختن به موضوع در گام نخست میتواند همچنین، علاقة خواننده را به خواندن نقد ما و احياناً خود اثر دامن بزند.
وظیفه دوم شناساندن پدیدآورنده اثر است: در چه زمینههائی آموزش دیده و کار کرده است؟ اهل نظر در باره آثارش چه میگویند؟ چه تأثیری بر جامعه حرفهای یا جامعه گذشته است؟
وظیفة سوم پرداختن به اثر است. این مرحله رامی توان شامل دو گام دانست.
گام نخست، توصيف اثر بدون داوري است. در اين بخش ساختار اثر و بخشهای آن را میتوان برشمرد و در حد امكان به تشريح آنها پرداخت. اين كار را نيز به اين دليل ساده انجام ميدهيم كه خواننده نقد، الزاماً اثري را كه نقد ميشود نخوانده، نديده، ویا يا نشنيده است و چه بسا هیچگاه نیز نخواهد خواند. توصيف اثر بدون داوري در این مرحله نقشه اثر را در اختیار او مینهد. منقد به هنگام تحليل و قضاوت در مورد اثر میتواند به این نقشه ارجاع دهد و از آن برای اقناع خواننده خود بهره گیرد.
شناساندن جايگاه اثر در ميان آثار مشابه و نسبت آن با آثار ديگر نخستین گام در داوری درباره اثر است. اينجا جائي است كه دانش موضوعي منقد به كار ميآيد. اين دانش چيزي نيست كه به سرعت و سادگي در هر كسي شكل بگيرد. معمولاً حاصل انس عميق و درازمدت منقد با ادبيات موضوع است. همين دانش موضوعي است كه اهليت و صلاحيت او را براي نقد نوشتن تعيين ميكنند. اما زیاد ناامید نشویم! اگر به خود زحمت بدهیم با قدری جستجو در مثلا در فهرست کتابخانه ملی و صرف وقت میتوان شناخت اجمالی از عرصه موضوعی به دست آورد که به هر حال بهتر از هیچ است
در انجام این مهم شایسته است ما خواننده را آگاه کنیم آیا تا به حال چیزی در موضوع منتشر شده است؟ اگر شده است، در مقایسه با اثر در درست نقد چه جایگاهی دارند، مشابه اند؟ متفاوتند؟ از چه لحاظ هائی؟ بهترند؟ بدترند؟ اینها دانش و بصیرتی است که اهلیت نقد نویسی را به نقد نویس میدهد و خواننده را با ارتقای شناخت او از ادبیات رشته، بهره مند میسازد.
اگر نوشته ما در باره آثار دیگران با این بخش به پایان برسد گام دوم را فروگذاشته ایم. اما خیلی دست به قلمان "صلح کل" طریق سلامت میپویند و همینجا کار خود را تمام میکنند یا آن را خیلی به اختصار برگزار میکنند، به نحوی که به کسی برنخورد. به این طور نوشتهها نمی توان نام نقد داد. شاید معرفی عنوان مناسبی برای آنها باشد. نقد بدون قضاوت نقد نویس، نقد نیست.
برپایه دانش پیشین یا به دست آمده درجریان نوشته نقد، و نیز عقل نقاد، داوری – اعم از مثبت یا منفی- لازم است به صراحت در مورد این چیزها صورت بگیرد: 1) ساختار اثر؛ 2) محتوای اثر؛ 3) زبان و بیان اثر؛ و 4) ویراستاری و تهیه فنی اثر.
هریک از این چهار – چنانکه اهل نظر میدانند – جنبهها و ظرائف خود را دارند که سخن گفتن در باره آنها در این مجال میسر نیست.
آخر از همه، اما نه کم نه به هیچ وجه کم اهمیت تر، زبان و بیان ناقد است. همچون هر نوشته دیگر و چه بسا بیشتر، لازم است نقد پاره نوشتهای باشد بدون زیاده گوئی و مقدمه چینی و لفاظی، بدون ابهام، صریح، و در عین حال محترمانه.
بگذارید از آخری بگویم! خشونت کلامی و تحقیر، که گاه در نقد آثار هنری و ادبی از قلم هنرمندان کم حوصله و "ادیبان" زبانباز میتراود، میتواند سایه سنگین خود را بر استدلالهای بالقوه متین و محکم بیندازد.
آمیختن سخن به هیجان، اعم از مثبت یا منفی، تلویحاً به معنی آن است که جای چون و چرا برای دیگران نمی گذاریم. حاصل مستقیم و ناگزیر این کار در نزد کسانی که با ما هم عقیده نیستند، ختم گفتگو، و به دنبال آن، قهر (=پایان ارتباط) و یا دعوا (=خشونت کلامی) است. شبیه بن بستی که دستگاههای تبلیغاتی در نظامهای خودکامه برای این نظامها ایجاد میکنند.
پیش گرفتن بیان نیامیخته به هیجانهای شخصی، عمل به يك تعهد اخلاقی در قبال خواننده نیز هست و جنبه مهمی از ادب نقد را تشکیل میدهد. مگر نه آنکه خواننده نقد را میخواند تا چیزی یاد بگیرد نه آنکه شاهد دعوا و زد و خورد و توهین تحقیر باشد. به كار بردن زبان تند و تيز، طعنه زدن، تخفيف و تحقير، پيش از آنكه بی حرمتی به نویسندۀ اثر و ناقد باشد، بیحرمتی به خواننده و نقض حق اوست. میدان دادن به هيجانات شخصي، چه مثبت، نظیر ستایش احساساتی، یا هیجانات منفی نظیر ابرار انزجار زمانی مناسب است که قصد نه خطاب کردن خرد مخاطب، بلکه عواطف اوست. این چیزی است که جایش همه جا میتواند باشد، جز در نقد علمی.
در اینجا لازم است به مسئولیت سردبیر مجلات نقد در قبال خوانندگان نیز اشاره شود. بیمناسبت نیست از سردبير یک نشريه علمی انتظار برود نقدها و پاسخهائی را که مستدل نیستند به نویسندگان آنها برگرداند و بخواهد سخنان خود را متکی به شواهد کنند. و در جاهائی که منقد زبان هیجانی، به ویژه طعن و تمسخر و تحقیر به کار برده است، نوشته او را ویرایش کند.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.