داخلی
»مطالب کتابداری
»کتابخانه و کتابداری
نشر: نهادهای فراحوزهای با سیاستهای درونحوزهای
یادداشت اختصاصی برای لیزنا: رویکردهای درونحوزهای در حل مشکلات نشر عمدتا تمرکز بر مشکلاتی دارد که در فرایندهای مختلف نشر کتاب/ محتوا (از تولید فنی تا توزیع) مشاهده میشوند. نتایج این رویکردها بیشتر برای مدیریت و اصلاح چرخۀ داخلی تولید و عرضۀ محتوا مناسب است و البته سودمند. اما اگر نهادهای ملی با شرح وظایف فراحوزهای راهحلهای خود برای بهبود اوضاع نشر را بر چنین رویکردهایی متمرکز کنند (یعنی عوامل فراحوزهای را ملاحظه نکنند یا نسبت به آنها کمتوجه یا بیتوجه باشند) پیشفرض ناگفتۀ آنها این خواهد بود که "بهبود فرایندهای درونحوزهای سبب خواهد شد تا مشکلات موجود نیز حل شود." البته احتمال این هم وجود دارد که آنها به دلیل ناآگاهی یا شناخت ناقص دارای برنامهای خاص برای حل مسائل فراحوزهای نباشند. بیشتر راهحلهای نهادهای سیاستگذار و متولی حمایت از عرصۀ نشر بر اساس همین فرضیه است (حداقل راهحلها و روش برخوردشان با مسائل نشر این را نشان میدهد). بههمین دلیل اغلب سیاستهای حمایتی آنها متوجه اصلاح فرایندهای درونحوزهای (بخصوص حمایت از زنجیرۀ عرضه مثل برگزاری نمایشگاهها و فروشگاههای کتاب، جوایز کتاب فصل و سال، خرید بخشی از کتابهای ناشران، توزیع بن کتاب و مانند آن) است. بر همین اساس حتی در برگزاری نمایشگاههای کتاب و تاسیس کتابخانههای عمومی توسط این نهادها نیز نگاه بستۀ درونحوزهای برجستهتر است تا ایجاد فرهنگ مطالعه و پژوهش در بین آحاد مردم. گاهی چنین رویکردهایی نهتنها اوضاع را بهتر نمیکند بلکه برخی از همین سیاستها سبب شده است تا بخشهایی از ارکان اصلی نشر، ناکاراتر یا اوضاع آن نامناسبتر شود. برای مثال کارکرد فروشگاهی نمایشگاه کتاب بسیار بارز و برجسته است در حالی که نهادی اجتماعی با اهداف و وظایف کتابفروشی در جامعه وجود دارد و چنین رویکردی موجب آسیب جدی آنها میشود. کیفیت خدمات کتابخانههای عمومی نیز گویای رویکردی محدود، غیرحرفهای و حتا سیاسی و ابزاری به این نهاد اجتماعی مهم در زمینۀ بسط فرهنگ مطالعه و افزایش تقاضا برای کتاب است. نمونۀ بارزتر آن که کمتر توجه متخصصان را به خود جلب کرده است تعارض در مدیریت نهاد کتابخانههای عمومی، چندپارگی آنها و نیز بیتوجهی به قوانین مربوطه در این زمینه است. تاسیس، نگهداری و تامین بودجۀ کتابخانههای عمومی بر اساس قوانین رسمی برعهدۀ شهرداری و درصدی از درآمد شهری است که اگر به آن تعلق گیرد نویدبخش خدمات کیفی بسیار گستردهای است اما عملا این نهاد در دعوای بین دولت، شهرداری و حتا نهادهای دیگر قربانی شده است؛ آنچه بیشتر از هر چیزی قربانی شده است کیفیت خدمات این نهادهاست. شاید اگر این نهادها بر سر تاسیس و ارتقای کمیت و کیفیت خدمات کتابخانههای عمومی با هم رقابت میکردند و نه بسط دامنۀ مالکیت خود بر این نهادها، امروز الگوی خوبی برای این دسته از کتابخانهها در جهان ایجاد شده بود. چرا که برای مثال مساجد به عنوان یکی از مهمترین نهادهای فراگیر و مورد توجه در کشور و بهخصوص روستاهای فاقد کتابخانه میتواند امکانات سختافزاری، مالی، انسانی و محتوایی زیادی را به کتابخانههای عمومی اضافه کند. و یا شهرداریها، شوراهای محلی و دهیاریها میتوانند با توجه به قوانین و اختیارات قانونی که دارند امکانات فراوانی را به بدنۀ فرهنگی کشور از جمله کتاب و کتابخوانی تزریق کنند. اما با وجود شفافیت نسبی قوانین مرتبط با تاسیس و مدیریت کتابخانههای عمومی، فضای بینسازمانی بهگونهای شده است که بهجای تقویت نهاد کتابخانههای عمومی و حتا بسط روابط این نهاد با مدارس و نهادهایی چون زندان، بیمارستان و سایر مخاطبان خاص زمینهای برای اختلاف و خودداری از ارائۀ خدمات حداکثری فراهم شده است. بیشک یکی از مهمترین نهادها برای افزایش فرهنگ مطالعه و کتابخوانی، و در نتیجه تحریک قابل توجه تقاضا برای مصرف کالاهای اطلاعاتی، نهاد کتابخانهها بهویژه کتابخانه عمومی (بزرگسالان و کودکان) است. و بهترین گزینه برای مدیریت یکپارچه این نهاد نیز شهرداری است. تجربههای جهانی و حتا تجربۀ ملی مرتبط با کتابخانههای عمومی وابسته به شهرداری در تهران و سایر شهرهای بزرگ و مقایسۀ آن با سایر کتابخانهها بهخوبی گویاست که شهرداریها امکانات و اختیارات مالی، سختافزاری و نرمافزاری بالاتری دارند؛ آنها نهتنها انعطافپذیری بالاتری دارند بلکه بهدلیل حضورشان در محلات نظارتپذیرترند و کمتر در خدمت اهداف و سیاستهای فراگیر دولت خواهند بود.
تاکید میشود آنچه که ناشران و بلکه کل نظام آموزشی و پژوهشی از آن رنج میبرند کمبود تقاضا برای مصرف اطلاعات است و نه مشکل عرضه و کانالهای فروش. وظایف نهادهای دولتی در ایجاد تقاضا برای محصولات انتشاراتی، بسیار گسترده و چندبعدی است اما اغلب نهتنها از آنها غفلت شده است بلکه راهبردهای موجود کاملا برخلاف سیاستها و راهبردهای مدون و رسمی است که بالاترین نهادهای قانونی آنها را تصویب کردهاند. برای این کار کافی است شرح وظایف جاری نهادهای بزرگ دولتی و نیز برنامههای مدون توسعۀ کشور در سطوح گوناگون مطالعه شود.
سازمانها و نهادهای دولتی در همۀ سطوح شامل فعالیتهایی است که در مجموع ضامن ایجاد زیرساختهای لازم برای تولید و مصرف اطلاعات در سطوح مختلف جامعه باشد. تشویق جامعه به تولید و مصرف هر چه بیشتر اطلاعات، ایجاد جامعۀ اطلاعاتی و نهادهای دانشبنیان، ایجاد عادت به مطالعه از جمله وظایف زیرساختی مهم و بیچون و چرای دولتها و حتی شهرداریها در همۀ کشورها از جمله ایران است. وظیفۀ زیرساختی دولتها در حوزۀ آموزش و پژوهش، ایجاد فرهنگ مطالعه و پژوهش، و تضمین مسیر رشد و توسعهای که مبتنی بر علم و دانش باشد، از نوع تبلیغاتی و تشویقی صرف نیست. بلکه برنامه و رفتار عملی نهادهای وابسته به حاکمیت (دولت، قوه قضائیه و مقننه و سایر نهادها) باید بهگونهای باشد که ضامن چنین خواست عمومی باشد و اگر نیست باید آنها پاسخگو باشند. در واقع همۀ این وظایف در بالاترین سطوح بارها و بارها تکرار شده است و برای اجرای آن نیز دهها و صدها و بلکه هزاران نهاد مختلف تاسیس شده است و بودجههای کلان مصوب دارند. حتی برخی از نهادها در سطح وزارتخانه دارای وظایف آموزشی و پژوهشی و اجرایی برای ایجاد زیرساختهای ملی مرتبط با تولید و مصرف اطلاعات هستند (مثل وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و و وزارت بهداشت، معاونت پژوهشی رئیس جمهور) و نیز معاونتهای آموزش و پژوهش تمام نهادهای دولتی. نهتنها ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی، بلکه خود مطالعه و پژوهش و ایجاد کتابخانهها و مراکز اطلاعاتی مجهز و تصمیمگیری بر اساس اطلاعات و شفافیت اطلاعاتی از جمله وظایف بیچون و چرای آنهاست.
نهادهایی چون نهاد کتابخانههای عمومی کشور، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سازمان اسناد و کتابخانه ملی، و غیره نیز در سطوح کاربردیتر و پایینتر و البته در سطحی ملی وظیفۀ بسط فرهنگ مطالعه و کتاب در همۀ بخشهای کشور (حتی روستاها، مناطق دورافتاده، بیمارستانها، زندانها، اردوگاهها و غیره) را برعهده دارند. در مجموع، وظایف آموزش و پرورش، وزارت علوم، وزارت بهداشت، وزارت فرهنگ و ارشاد، و کل شهرداریها (از طریق هیات امنای کتابخانهها) زیرساختیتر از بقیه است. این نهادها نهتنها وظیفۀ زیرساختی در زمینه ایجاد فرهنگ مطالعه در تمام مقطعهای سنی، بهویژه در سنین کودکی، نوجوانی و جوانی را برعهده دارند بلکه باید با تاسیس کتابخانه و تهیۀ منابع اطلاعاتی، مسیر رشد جامعه را بر اساس علم و دانش تضمین کنند. جالب است که مسئولان همین نهادها بههنگام بحث در این زمینهها اغلب فرافکنی میکنند و از جامعه و جوانان و خانواده و حتا ناشران و نویسندگان گلایه دارند؟!
آخرین یافتههای عصبشناسی/ رفتارشناسی/ تعلیم و تربیت/ روانشناسی/ کتابداری/ علم اطلاعات و همۀ حوزههای مرتبط با علوم شناختی و بلکه تجربههای روزمره و حتی عامیانه حاکی از آن است که مطالعه و عادت به مطالعه مانند رانندگی، شنا و همۀ مهارتها و عادتهای خوب و بد دیگر با تکرار و تمرین و ایجاد فضای مناسب در زمان مناسب بخصوص در زمان کودکی و در مدارس در انسان ایجاد میشود. در واقع ایجاد عادت به مطالعه از وظایف بیچون و چرای نهادهای آموزشی بهویژه مدارس و نهادهای پشتیبان آموزش و پژوهش یعنی کتابخانههاست. بیدلیل نیست که در نظامهای آموزشی و پژوهشی همۀ کشورهای جهان و حتا ایران اینهمه بر آموزش رفتار اطلاعیابی، آموزش سواد اطلاعاتی، ایجاد عادت به مطالعه، کتابخانه و کتابخوانی تاکید شده است. وظیفۀ زیرساختی بازاریابی برای مطالعه و کتابخوانی از همینجا آغاز میشود. بدون تردید، بزرگترین نهادی که در ایجاد و افزایش تقاضا برای مطالعه نقش زیرساختی و ملی دارد، آموزش و پرورش است. اما شواهد زیادی وجود دارد که نهتنها چنین وظیفهای فراموش شده است بلکه کاملا نظام آموزشی در جهت خلاف آن است. در واقع، برونداد نهایی نظام آموزشی کشور، اغلب بیزاری و بیتوجهی به مطالعه و کتابخوانی و سایر رفتارهای شناختی دیگر مانند نگارش، پژوهش، هنر، خلاقیت و تفکر انتقادی است.
در هیج جای دنیا وظیفۀ زیرساختی ایجاد فرهنگ مطالعه بر عهدۀ ناشران نیست. البته کمیت و کیفیت خدمات آنها در جهت ایجاد عادت به مطالعه است، اما آنها حلقۀ مکمل و نهایی این زنجیره هستند. مهمترین وظیفۀ ناشران ایجاد ارتباط بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان اطلاعات است که خود وظیفهای بسیار مهم است. اما دو سوی میدانی که ناشر در آن حضور دارد تولیدکنندگان و مصرفکنندگان اطلاعات هستند: وظیفۀ اصلی تولید محتوا (بخصوص در حوزههای علمی) برعهدۀ نویسندگان و پژوهندگانی است که عمدتا وابسته به سازمانهای آموزشی و پژوهشی و یا نهادهای کوچک و بزرگ تولیدی و خدماتی هستند. و سوی دیگر، مصرفکنندگانی هستند که عمدتا وابسته به همین نهادها و سازمانهای تولیدکنندۀ اطلاعات یا سایر قشرها میباشند. البته ناشران نقش مهمی در جذب و انتخاب نویسندگان و ایجاد ارزش افزوده در کالاهای اطلاعاتی از طریق فرایند داوری، ویرایش و کیفیت انتشار دارند. اما فعالیتهای زیرساختی مربوط به آموزش پژوهشگران و نویسندگان برعهدۀ نهادهای دیگر است. تاثیرگذاری ناشران بر مصرفکنندگان اطلاعات و ایجاد فرهنگ مطالعه عمدتا در حد ابتکاراتی است که آنها در زمینۀ ارتقای کمی و کیفی تولید اطلاعات به خرج دهند. وظیفۀ اصلی آموزش سواد خواندن و نوشتن، سواد اطلاعاتی، و بخصوص ایجاد عادت به مطالعه بر عهدۀ نهادهای ملی چون آموزش و پرورش و سایر نهادهای عمدتا دولتی است.
برای تاکید بر نقش واسطهای ناشران و حمایت نهادهای دولتی از آنها به نمونۀ انتشار مجلات علمی معتبر دنیا توسط ناشرانی چون بلکول و الزویر اشاره میکنم. این دو ناشر، هر کدام هزاران عنوان مجله علمی دانشگاههای بزرگ دنیا را منتشر و عرضه میکنند. تمام محتوای علمی این مجلات از داوری تا ویرایش عمدتا برعهدۀ خود دانشگاهها و تحت نظارت آنهاست؛ در واقع مالک محتوای این مجلات دانشگاههای بزرگ دنیا هستند اما فرایند تولید و عرضۀ آنها را ناشران خصوصی انجام میدهند. آمارها نشان میدهد که بیش از 90 درصد از خریداری و مصرف این مجلات نیز توسط خود دانشگاهها و موسسات علمی و پژوهشی دولتی است! هدف نگارنده از ذکر این مثال، تاکید بر این دو نکته است: 1) وظیفۀ اصلی ناشران ایجاد "ارتباط" بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان اطلاعات از طریق مدیریت فرایند انتشار است (البته ناشران فرایند فنی و محتوایی را بهگونهای مدیریت میکنند که ارزش افزودۀ زیادی حاصل میشود و موضوع این بحث نیست). 2) هم و غم نهادهای تولیدکننده و مصرفکنندۀ اطلاعات در کشورهای پیشرفته و خواهان رشد و توسعۀ علمی بر آموزش، پژوهش، و افزایش کیفیت تولید اطلاعات است. آنها با سپردن وظایف انتشار و توزیع اطلاعات به ناشران بخش خصوصی نهتنها هزینههای خود برای انتشار، عرضه و دسترسپذیرساختن اطلاعات را کم میکنند، و نیز دسترسی سریعتر، بیشتر و کیفیتر خود و همکارانشان را به تازههای علمی تضمین میکنند بلکه از بخش خصوصی برای ورود به عرصۀ تولید پایگاههای اطلاعاتی بزرگ و باکیفیت، ارائۀ خدمات اطلاعاتی روزآمد و متنوع حمایت میکنند؛ در مجموع، منافع آن برای هر دو سو تقسیم میشود. اما تفاوت نگاه و رویکرد کشورهای پیشرفته و کمتوسعه به حمایت از صنعت نشر از زمین تا آسمان است.
* ناشر، مدرس و محقق حوزۀ کتاب، نشر و کتابداری
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.