داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، دکتر حمیدرضا جمالی مهموئی، عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی: شروع سال تحصیلی نو نزدیک است. هر استادی میداندکه مهر ماه قرار است چه درسهایی را تدریس کند و حتماً خود را نیز آماده کرده است. آنچه در ادامه میآید چند نکته است برای آموزش مؤثرتر.
نگرشتان را اصلاح کنید: اگر معمولاً دانشجویان را به تنبل و زرنگ، با انگیزه و بیانگیزه، پرتلاش و بازیگوش و غیره دسته بندی میکنید، معنایش این است که، این که دانشجو کیست در ذهن شما اهمیت دارد و موفقیت و ناکامی وی در یادگیری را به این که او کیست نسبت میدهید. اگر تمرکزتان در آموزش روی این است که شما به عنوان مدرس برای آموزش چه برنامهای دارید و چه کار میکنید (مثلاً به موقع سر کلاس میروید یا نه، سرفصل را کامل پوشش میدهید یا نه و غیره) معنایش این است که در رویکرد آموزشی شما این که خود شما به عنوان مدرس چه کار میکنید اهمیت دارد. اگر جزء گروه نخست هستید، آن تفکر را دور بریزید. اگر جزء گروه دوم هستید، به نظم و برنامهریزی برای آموزشتان ادامه دهید اما آن را محور تمرکز، توجه و ارزیابی خود قرار ندهید. حال به این پرسش فکر کنید که دانشجو در این درس در کلاس من چه کار میکند یا چه کاری قرار است بکند؟ اگر پاسختان این است که قرار است سر کلاس بنشیند و به سخنرانی (درس) من گوش بدهد و احیاناً گاهی هم به پرسشی پاسخ بدهد یا پرسشی بپرسد، آموزش شما به احتمال زیاد موفق نخواهد بود. بیشتر تمرکز ما باید روی این مسئله باشد که دانشجو در این درس چه فعالیتی قرار است داشته باشد که منجر به یادگیری وی شود.
به پیامدهای یادگیری فکر کنید: هر درسی سرفصلی دارد که در وزارت علوم تدوین شده است. خوشبختانه در آخرین نسخه سرفصلهای رشته ما در همه مقاطع، بخشی به عنوان اهداف رفتاری وجود دارد که به مفهوم پیامدهای یادگیری (learning outcomes) بسیار نزدیک است. اگر چه بعضی از این اهداف رفتاری خیلی دقیق تدوین نشدهاند، اما نقطه شروع خوبی هستند. در مورد هر درس به شرح درس، محتوا و اهداف رفتاری نگاه کنید و بعد پیامدهای یادگیری را دقیقتر بازنویسی کنید. پیامدها معمولاً به این شکل بیان میشوند که «دانشجو پس از گذراندن این درس قادر خواهد بود ...». این پیامدها نباید به سطوح پایین یادگیری مثل شناخت و درک خلاصه شوند بلکه لازم است حتماً سطوح بالاتر یادگیری مثل کاربرد، نقد، تحلیل و خلق را نیز به شکل مقتضی پوشش دهند. برای شناخت بهتر سطوح یادگیری، درباره طبقه بندی بلوم مطالعه کنید.
برای دانشجو فعالیت طراحی کنید: زمانی که از پیامدها مطمئن شدید، فعالیتهایی برای درس طراحی کنید که با پیامدهای یادگیری همراستا باشند و به یادگیری دانشجو منجر شوند. در واقع همانطور که در بند اول اشاره شد، آنجه مهم است این است که دانشجو چه کاری انجام میدهد نه این که او کیست و یا استاد در کلاس چه کار میکند. تحقیق نشان داده که اثربخشی مطالعه بدون نظارت از نظر یادگیری از سخنرانی استاد در کلاس بیشتر است (مک گینس، ۲۰۱۱، ص ۱۲۷). ضمن این که تمرکز و یادگیری دانشجو در جلسه سخنرانی بعد از حدود بیست دقیقه به شدت افت میکند (بیگز و تانگ، ۲۰۱۱)
سنجش درس را با پیامدهای یادگیری همراستا کنید: یادم نیست کجا، اما جایی خواندم که از نظر استاد، سنجش در پایان یادگیری و از نظر دانشجو، سنجش در ابتدای یادگیری قرار دارد. به قول بیگز (بیگز و تانگ، ۲۰۱۱) سنجش، پیشران آموزش است. حتماً دقت کردهاید که از نخستین پرسشهای دانشجویان در آغاز ترم این است که امتحان چگونه خواهد بود. اکثر دانشجویان فقط چیزی را یاد میگیرند که سنجیده (امتحان) میشود. بنابراین باید سنجشی طراحی کنید که با پیامدهای یادگیری و محتوای درس همراستا باشد (constructive alignment). به عنوان مثال اگر پیامد یادگیری درس بازنمایی اطلاعات این است که دانشجو قادر به تجزیه و تحلیل محتوای اطلاعاتی برای نمایهسازی باشد، اما شما برای سنجش این درس، یک امتحان کتبی میگیرید و در آن از دانشجو میخواهید انواع چکیده را نام ببرد یا تفاوت سیستم پیشهمارا با پسهمارا را بیان کند، معنایش این است که سنجش شما با پیامد یادگیری و محتوای درس شما همراستا نیست. لذا دانشجو در پایان درس قادر به تجزیه و تحلیل منابع اطلاعاتی برای نمایه سازی نخواهد بود و پیامد آموزشی محقق نخواهد شد. سنجش خوب، سنجشی است که شفاف،، همراستا با پیامدهای یادگیری، و همراه با بازخورد باشد. سنجش همچنین باید مبتنی بر ملاک و معیار باشد یعنی دانشجو مطمئن باشد که با یک معیار سنجیده میشود نه این که با دانشجوی دیگر مقایسه شود.
سنجش را برای یادگیری و به عنوان بخشی از یادیگری نیز در درس لحاظ کنید: سنجش را فقط به منظور نمره دادن و سنجیدن میزان یادگیری دانشجو انجام ندهید. اساساً درسی که تنها گونه سنجش موجود در آن، یک امتحان کتبی پایان ترم است، درست طراحی نشده است. خود سنجش میتواند بخشی از فرایند یادگیری باشد. گاهی از دانشجویان بخواهید که در سنجش مشارکت کنند. کارهای یکدیگر را ارزیابی کنند و به هم بازخورد بدهند. گاهی هم از آنها بخواهید کار خودشان را ارزیابی کنند. البته بهتر است در این ارزیابیها ملاکها و معیارهایی از قبل به عنوان راهنما در اختیارشان قرار دهید.
گاهی نیز سنجش را برای یادگیری انجام دهید. تکلیفها و کوئیزها و امتحانهای طول ترم (نه پایان ترم) که نمره ناچیزی دارند و با بازخورد سازنده همراه هستند، چنین کارکردی دارند. مهمترین ویژگیهای سنجشهایی که برای یادگیری انجام میشوند این است که با بازخورد سازنده همراهند و معمولاً یا نمره کمی دارند یا اصلاً نمره ندارند.
به دانشجو بازخورد بدهید: بازخورد یکی از مهمترین سازکارهای یادگیری است. اگر قرار است دانشجو تکلیفی یا فعالیتی را انجام و به استادش تحویل بدهد، اما هیچ بازخوردی دریافت نکند، چگونه میتواند در مورد یادگیری خود تأمل کند و آن را بهبود بخشد. بازخورد به معنای نمره نیست. بازخورد به صورت کتبی یا شفاهی، همراه با جزئیات و به شکل سازنده به دانشجو منتقل میشود و در آن نقاط قوت و ضعف وی (معمولاً با ارجاع به معیارهایی که پیش از تکلیف یا فعالیت برای ارزیابی آن مشخص شده) بیان میشود.
شفافیت را سرلوحه تمام امور آموزشی خود قرار دهید: یادم هست معلم زیست سوم دبیرستان ما که یک سال بیشتر در مدرسه دوام نیاورد وقتی به کلاس میآمد کیف سامسونتش را روی میز میگذاشت درش را طوری که عمود به میز باشد باز می کرد و از روی چیزی که داخل کیفش بود و ما نمیدانستیم چیست به ما جزوه میگفت و مدعی بود که شاگردانش قبولی کنکور بالایی دارند. بعد از چند جلسه با حقه فهمیدیم که جزوه زیستشناسی رزمندگان را که برای کنکور درست شده بود به ما دیکته میکرد. فرایندهای آموزش همانقدر که برای استاد روشن هستند برای دانشجو هم باید شفاف و روشن باشند و ترجیحاً این شفافیت در همان آغاز ترم باید ایجاد شود. دانشجویی که نمیداند منابع درس دقیقاً چه هستند، یادگیری وی چگونه سنجیده خواهد شد، ملاکهای ارزیابی تکلیفی که تحویل میدهد چیستند، چه فعالیتی باید بکند و چه انتظاری از وی وجود دارد، نه تنها تجربه یادگیری لذتبخشی نخواهد داشت بلکه در انتها معمولاً با این احساس که در حقش بیعدالتی شده یا استاد اهل تبعیض است و ... کلاس را به پایان میبرد. خوب است که حتی برنامه درسی استاد با جزئیات مثل منابع، شیوه سنجش، فعالیتهای کلاسی و تکلیفها و غیره روی سایت قرار بگیرد.
گاهی در مورد عملکرد آموزشی خود تأمل کنید و در موردش با همکارانتان صحبت کنید: بعد از کلاس گاهی احساس خوب و لذت بخش دارید و گاه احساسی ناخوشایند همراه با تردید در مورد این که کلاستان به خوبی پیش رفته است یا نه. در این مواقع در موردش قدری تأمل کنید. چه اتفاقی در کلاس افتاد که چنین احساسی دارید؟ با همکارتان در مورد این رخدادها، احساسها و نگرشتان به آموزش صحبت کنید.
منابع
Biggs, J. & Tang, C. (2011). Teaching for quality at university: what the student does, Maidenhead, England : McGraw-Hill / Society for Research into Higher Education & Open University Press.
McGuinness, C. (2011). Becoming Confident Teachers: A Guide for Academic Librarians, Oxford: Chandos Publishing.
جمالی مهموئی، حمیدرضا. « چگونه مؤثر آموزش بدهیم؟».سخن هفته لیزنا، شماره ۳۰2، 15 شهریور ۱۳۹۵
واقعا چند درصد از اساتید ما در حال حاضر از این شیوه هایی که بیان شد بهره می برند؟ امتحانات مبتنی بر حفظیات، جزوه هایی تکراری، منابع نامشخص،کارعملی هایی که اصلا استاد آنها را نمی خواند و...
یادم می آید در یکی از دروس استاد از ما خواسته بود کار عملی درس را روی سی دی ریخته و به وی بدهیم، به دلایلی فرصت نکردم کار عملی را انجام دهم و یک سی دی خام که اسمم را روی آن نوشتم به استاد دادم، و عجیب اینجا بود که نمره عملی کامل از آن درس گرفتم!!!!
واقعا آقای دکتر جمالی و منصوریان سرآمد اساتید دانشگاه خوارزمی هستند و ما به وجود چنین اساتیدی که بار علمی خود را بی مدعا در اختیار دانشجویان خود می گذارند می بالیم
تجربه من هم نشان داده دانشجویان از کلاس هایی که تعاملی هستند بسیار لذت می برند و فرا می گیرند. استفاده از ابزارهای مختلف چند رسانه ای و گه گاه ویدیوهای مرنبط در کنار کتاب هم بسیار به آموزش کمک می کند.
قطعا تشریح شفاف نظرات و تجربیات شما، برای ما مدرسان تازه کار نکات آموزنده بسیاری به همراه دارد.
ضمن تشکر از دکتر جمالی عزیز و دکتر منصوریان گرامی که همواره دانش و بینش خود را سخاوتمندانه و بی وقفه به اشتراک گذاشته اند، از سایر اساتید بزرگوار هم درخواست می کنم اینگونه تجربیات خود را در اختیار جامعه علمی ما قرار دهند.
با سپاس و احترام