کد خبر: 27679
تاریخ انتشار: دوشنبه, 09 اسفند 1395 - 09:47

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

وقتی سراپا چشمی شنوا می‌شد

منبع : لیزنا
یزدان منصوریان
وقتی سراپا چشمی شنوا می‌شد

لیزنا، یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: یکی از ویژگی‌های ممتاز شخصیت زنده‌یاد دکتر عباس حرّی (1392-1315) نگاه نافذ و مشتاق ایشان بود که از شور و شوقی همیشگی برای دانشوری و خردورزی خبر می‌داد. کسانی که در کلاس‌ها یا جلسه‌های سخنرانی آن استاد یگانه حضور داشته‌اند به خوبی می‌دانند که در گفتگو با دیگران، با دقت و نگاهی سرشار از توجه و التفات به سخنان مخاطب گوش می‌سپرد. چنان توجهی در نگاهش هویدا بود که گویی با چشمانش می‌شنید. با آن چشمان شنوا نه ‌تنها گفتار گوینده را همدلانه می‌فهمید و دربارۀ آن تأمل می‌کرد، بلکه او را به تحلیل و تفسیر بیشتر دربارۀ سخنان خود فرا می‌خواند. در نتیجه مستمع در موقعیتی قرار می‌گرفت که از یک سو می‌دانست وارد مباحثه‌ای منطقی و جدی شده و باید برآنچه می‌گوید متمرکز باشد و از سویی دیگر اطمینان می‌یافت که سخنش برای شنونده اهمیت دارد. فراتر از آن، نگاه مشتاق ایشان بر اشتیاق مخاطب برای واکاوی اندیشۀ خود می‌افزود و به او کمک می‌کرد تا افکارش را سر و سامانی دوباره بخشد. در نتیجه، به مخاطبان کمک می‌کرد که نه فقط از دانش سرشارش بیاموزند، بلکه دانسته‌های خود را نیز به یاد آورند. با حضور ذهنی شگفت‌آور استاد تداعی معانی، تبیین پیوند میان مفاهیم و ارائه استدلال‌های استوار بود. بی‌تردید، دکتر حرّی بیش از آنکه آموزگار اندیشه‌ها باشد، آموزگار چگونه اندیشیدن بود. به این ترتیب در هر جلسه‌ای که حضور داشت، زمینه برای گفت و شنود مستدل و آگاهی‌بخش بیش از همیشه فراهم می‌شد. بخشی از رونق این مباحث مدیون آگاهی استاد دربارۀ موضوعات مختلف بود، و بخشی دیگر برخاسته از آرامشی که در رفتار و گفتارش موج می‌زد. حتی وقتی سکوت می‌کرد، جنس این سکوت برای حاضران آموزنده بود. زیرا همه اطمینان داشتند با تمام وجود در جلسه حاضر است و موضوع بحث برایش ارزش و اهمیت دارد.

در روزگار پرشتاب امروز تعداد افرادی که تا این اندازه به جهان اطراف خویش توجه و التفات داشته باشند، هر روز کمیاب‌تر می‌شود. در دوره‌ای که هر یک از ما در بهمنی از پیام‌های متنی، صوتی و تصویری رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی مدفون شده‌ایم، نگریستن به جهان پیرامون و توجه دقیق به گفتار و افکار دیگران به گوهری نایاب بدل شده است. در نتیجه یافتن انسان‌های متفکری که «التفات» و «توجهی» ژرف و ناب به پیرامون خود داشته باشند، هر روز دشوارتر از گذشته است. شاید به دلیل انبوهی این پیام‌ها میزان حساسیت ذهن ما نسبت به آنچه در اطرافمان می‌گذرد کمتر شده و به نوعی دچار بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی به رخدادها و پدیده‌ها شده‌ایم. اغلب غرق در تلفن‌های همراه خود از گذر روزها، هفته‌ها و گاه فصل‌ها بی‌خبریم.

هرچند آوار این «بیگانگی» ما را در خود فرو برده و زمینه‌ساز انزوا و ملالی جانکاه شده است، اما پیامدهای هولناکتری در کمین‌اند. زیرا آنچه به عنوان نمادها و نشانه‌های اخلاق و انسانیت می‌شناسیم، هر یک به شکلی در گرو همین «التفات به جهان» است. التفات به جلوه‌های گوناگون هستی مقدمه و پیش‌نیازی اساسی برای تبلور همۀ مولفه‌های سازندۀ فرهنگ، هنر و اخلاق است. آیا هنرمندان بدون درنگ و تأمل درباره آنچه در جهان می‌گذرد، می‌توانند اثری هنری خلق کنند؟ آیا شاعران ما می‌توانستند بدون شنیدن زمزمۀ جویبار، بی‌اعتنا به آواز پرندگان و بدون دل بستن به طراوت نسیم صبحگاهی شاهکارهای ادبی خلق کنند؟ آیا هنر معماری بدون توجه به کلیت و تمامیت هر اقلیم معنا می‌یابد؟ آیا هیچ شعری در جهان در فضایی آکنده از بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی سروده شده است؟ آیا «اخلاق» بدون توجه به حضور «دیگری» و احترام به بودنش معنا می‌یابد؟ علاوه بر این، هر چه شتابزدگی در دنیای معاصر شدیدتر می‌شود برقراری گفتگوهای سازنده نیز سخت‌تر می‌شود. زیرا گفت و شنود که مهمترین شکل کشف و تسهیم دانش است، فقط در سایۀ آهستگی، درنگ و توجه به «دیگری» شکل می‌گیرد. نخستین گام در موفقیت هر دیالوگ نیز وجود داوطلبی برای «شنیدن» است تا مشتاقانه به سخنان مخاطب گوش سپرد و برایش اهمیتی واقعی قائل باشد. تا زمانی که گوش‌هایی شنوا نداشته باشیم هیچ مکالمۀ همدلانه‌ای شکل نخواهد گرفت.

در فضای دانشگاهی امروز نیز به گوش‌های شنوا بسیار نیاز داریم. در روزگاری که همگی گرفتار «گفتن» هستیم و فرصتی برای «شنیدن» نداریم، امکانی برای گفتگو در اختیار نخواهیم داشت. تا زمانی که بیشتر درگیر «مونولوگ» باشیم و مجالی برای «دیالوگ» نیابیم هر روز از رونق بازار اندیشه بیش از پیش کاسته خواهد شد. ما به «گفتگوهای سقراطی» نیازمندیم، تا گوینده و شنونده بی‌آنکه بخواهند با اثبات درستی یا نادرستی گزاره‌ها در بحث بر طرف مقابل چیره شوند؛ هر دو بکوشند به یاری یکدیگر در راه دانایی قدمی به سوی حقیقت بردارند. گفتگوی سقراطی از جنس مجادله، مناظره یا مسابقه نیست. برنده و بازنده ندارد. شکلی از همدلی و همیاری عالمانه است. راهی برای هستی‌شناسی و فهم سرشت مفاهیم و رخدادهاست. هیچ گزاره‌ای از پیش تعیین شده برای اثبات وجود ندارد، آزادی پرسشگری محترم شمرده می‌شود و رهسپار شدن به سوی حقیقت مهمترین هدف است. در نتیجه، یکی از نخستین مقدمات آن آمادگی برای شنیدن سخنان طرف مقابل است. شنیدن با ذهن و ضمیری عاری از تعصب فکری و تصلب ذهنی.

اساساً موفقیت در گفتگو نیازمند برخورداری از مهارت‌های ارتباطی است. در میان این مهارت‌ها «گفتن» و «نوشتن» از یک جنس‌اند و «شنیدن» و «خواندن» نیز سرشتی مشابه دارند. ما به همان میزان که با بحران «کم‌خوانی» مواجه‌ایم به بحران «کم شنیدن» هم گرفتار شده‌ایم. زیرا شنیدن نیازمند سکوت، درنگ و تأمل است و در روزگار پرهیاهوی امروز رسیدن به این سه آسان نیست. قبلاً در یادداشتی با عنوان «خواندن به مثابه شنیدن» به این موضوع پرداخته‌ام. نگاهی به شمارگان کتاب گاهی این تصور را ایجاد می‌کند که شاید در بعضی از موضوع‌ها تعداد نویسندگان از خوانندگان بیشتر شده است! دانشگاه‌ها هم که خواسته یا ناخواسته وارد مسابقه‌ای بی‌پایان برای انتشار هر چه بیشتر مقاله شده‌اند، بی‌آنکه توجه چندانی به میزان کارآیی و اثربخشی این آثار داشته باشند. ظاهراً هدف همان انتشار است و گویا نویسندگان نیز خیلی نگران تعداد خوانندگان و نیاز آنان نیستند. از سویی دیگر، نگرش کمّی ما به بسیاری از وجوه زندگی زمینه‌ساز بروز مسائل بسیار شده است و تاثیر آن را در می‌توان در فضای دانشگاهی دید. از همان روزی که کوشیدیم با هر وسیله و به هر قیمت آمار تعداد مقالات منتشر شده را افزایش دهیم و کیفیت، کارآیی و اثربخشی آثار را از یاد بردیم، نشانه‌هایی از افت کیفیت و بیگانگی با کار دانشگاهی پدیدار شد. برای رهایی از سیطره این کمّی‌گرایی باید به راه و رسم استادانی همچون دکتر حرّی باز گردیم و از شیوه و منش عالمانۀ آنان بیاموزیم. آنان که رسالت خود را از یاد نبردند و عمری را آهسته و پیوسته و با گام‌هایی استوار در مسیر اندیشه و خردورزی سپری کردند و میراثی گرانقدر از درخشش آگاهی برای آیندگان به یادگار گذاشتند. بی‌تردید هر روز از زندگی پربار آنان و بینش و منش استادانه و عالمانه‌ای که در کار دانشگاهی داشتند برای هر یک از ما درس‌ها برای آموختن دارد.

سخن پایانی

زنده یاد دکتر عباس حرّی از جمله استادانی بود که نه فقط آثار مکتوبش، بلکه منش، رفتار و گفتارش برای ما آموزنده و روشنگر بود. ایشان یکی از الگوهای اصیل «انسان دانشگاهی» بود. انسانی که به راستی و با تمام وجود دوستدار دانش است و کار در دانشگاه برایش بیش از آنکه یک شغل باشد، بخشی از وجودش محسوب می‌شود. او به کارش عشق می‌ورزید و با آن زندگی می‌کرد. استادانی مثل ایشان هرگز دچار بیگانگی با کارشان نشدند و همیشه در راه پاسداشت خرد، اخلاق و ارزش‌های انسانی گام برداشتند.

 در آستانۀ پانزدهم اسفند و سالروز تولد این استاد ارجمند، چه خوب است که آثارش را بخوانیم و بکوشیم از زندگی بزرگانی همچون او بیاموزیم و الهام بگیریم. بزرگداشت نام و خاطرۀ ایشان بیش از آنکه تجلیل از یک شخصیت باشد، پاسداشت یک فرهنگ است که ایشان و بسیاری از استادان هم نسلشان - از جمله زنده‌یاد دکتر اسدالله آزاد - نمایندگان شایستۀ آن بوده و هستند. فرهنگی که بر بنیاد خردورزی و دوستداری دانش استوار است. آنان که نه فقط با آثارشان، بلکه با رفتار و حتی سکوتشان چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن را به شاگردان خود آموختند. آنان که به راستی در جایگاه استادی قرار داشتند و این جایگاه با وجود ارجمندشان معنا می‌یافت. بی‌نیاز از کرسی استادی بودند، اما ارزش این کرسی وامدار درخشش گوهر وجودشان بود. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد!

منصوریان، یزدان. «وقتی سراپا چشمی شنوا می‌شد». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۲7، 9 اسفند ۱۳۹۵.

ثابت پور
|
Iran
|
1395/12/15 - 12:45
0
16
روحشان شاد ... سراپا «نگاه» بودند.
ممنون از مطلب زیبا و زلالتان.
ایرج فرجی
|
Iran
|
1395/12/15 - 09:09
0
18
حرّی که حرف می‌زد، شاد می‌شدیم؛ سبز می‌شدیم. حرّی که می‌نوشت اندیشه پر می‌کشید؛ حرّی که بود، کتابداری بزرگ‌تر بود انگار...
ای جان و ای دو دیده‌ی بینا، چگونه‌ای؟!
وی رشک ماه و گنبد مینا، چگونه‌ای؟!
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بی‌تو خسته‌ایم، تو بی‌ ما چگونه‌ای؟!...
مجید جراح
|
Iran
|
1395/12/14 - 18:57
0
12
همه ساله به رسم ادب و احترام زاد روز مرحوم دکنر حری را به ایشان تبریک می گفتم اما افسوس که چند سالی ایست که از نغمت شنیدن صدایش محروم مانده ام. روحش شاد و یادش گرامی.
هم جنین برای شما دوست نازنین جناب دکتر منصوریان عزیز که به زیبایی در وصف زنده یاد دکتر حری قلم زدی شادی و سرفرازی از خداوند منان آرزو می نمایم
خالقی
|
Iran
|
1395/12/13 - 15:04
0
10
سلام و سپاس
ضمن بزرگداشت آن استاد فرزانه حرف دل شما را نیز به جان خریدیم.
سودابه نوذری
|
Iran
|
1395/12/11 - 14:04
0
7
‍پاینده باشید آقای دکتر
زادروز استاد خجسته باشد که،
سخن هر چه زین گوهران بگذرد/ نیابد بدو راه جان و خرد
نشاط
|
Iran
|
1395/12/11 - 09:39
0
24
و شما چه زیبا با طبعی زلال یاد استاد را گرامی داشتید. قلمتان صادق و پرتوان باد.
می توان در سایه آموختن گنج عشق جاودان آندوختن
روحش شاد و راهش پررهرو .
کاظم حافظیان رضوی
|
Iran
|
1395/12/10 - 18:06
0
17
با سلام وبا سپاس از یاد آوری شما شاگرد صادق و کوشای این استادان ارجمند.سلامت باشید.
خلیلی1
|
Iran
|
1395/12/10 - 13:56
0
22
روح استاد فرزانه، دکتر حری شاد و وجود نازنین شما نیز در پناه خداوند متعال سلامت و سربلندباد.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: