داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: یوجین گارفیلد بزرگ رخت به سرای باقی کشاند و حاصل خلاقیت و تلاش خود را برای همه آنان که دستی بر پژوهش دارند گذاشت. من تلاش کردم که این هفته و به سرعت مطالبی به کمک جمعی از اساتید که به لیزنا یاری می رسانند جمع کنم و یادداشتهایی برای قدردانی از این مرد بزرگ از دوستان بگیرم که در این فرصت میسر نشد. قرار شد خودم یادداشت کوتاهی در حد بضاعت بنویسم که وقتی قلم روی کاغذ گذاشتم دیدم اسم گارفیلد و "موسسه اطلاعات علمی" بازهم مرا به یاد روبروی دانشگاه می اندازد و نیمه خالی لیوان در صورتیکه این نظام هنوز کارکردهای خود را دارد و از دل آن انواع ارزیابیهای دیگر متولد شده که نظام پژوهشی دنیا را تحت تاثیر قرارداده و حتی تاجران علمی نیز با تاثیر دادن دستاوردهای او برای کارهای دو دهه گذشته خود برنامه ریزی کردهاند.
گارفیلد این نظام را در سال 1955 یعنی 1334 شمسی طراحی و با مقاله Citation Indexing نظام استنادی را به جهان معرفی و همان سال هم شرکت خودش را تاسیس کرد که سالها بعد و در دهه 1960 میلادی نام Institute for Scientific Information را به خود گرفت که مخفف آن ISI معرف حضور همه دانشگاهیان و پژوهشگران است.
گارفیلد و نظام استنادی او بر حوزه کاری ما به ویژه درکتابخانه های دانشگاهی و تخصصی تاثیر بالایی داشته و تقریبا همه ما در نسلهای پیشین و حاضر باید با نظام استنادی آشنا می شدیم تا مدرک تحصیلی خود را بگیریم. پس از آن بسته به کتابخانه ای که در آن کار می کردید و بسته به اینکه کتابداری بودیدی که از پشت میزتان تکان می خوردید تا به کار مراجعان برسید یا خیر، از ابزارهای ساخته شده این مرد بزرگ استفاده می کردید. ما کتابداران برای دو وظیفه سراغ نمایه های استنادی سه گانه می رفتیم (البته نمایه استنادی هنر و علوم انسانی عمرش کوتاهتر و جوانتر است و تفاوتهایی با دو نمایه علوم شامل علوم پایه و مهندسی و پزشکی و علوم اجتماعی دارد)، یکی یافتن مقاله های هسته با تعقیب استنادی Citation Tracking در بخش مرجع و مراجعات و کمک به خوانندگان و یافتن مقاله های رشته مورد نظر و دیگری یافتن مجلات هسته در بخش مجلات کتابخانه و انتخاب بهترین مجله ها برای خرید و دسترسی دادن به مراجعان. کارهای بسیار زیادی میتوانسیم به کمک این نمایه ها انجام دهیم که فرع بر این دو کارکرد بود و بستگی به خلاقیت کتابداران داشت.
در ایران و از دهه 1370 به بعد کارایی این ابزارها افزایش و گسترش یافت و برای بسیاری موارد دیگر نیز از این نمایه های استنادی استفاده شدکه مهمترین آنها ارزیابی مجلات داخلی و ارزیابی اعضای هیات علمی بود و در ارزیابیهای دانشگاهها نیز عامل مهمی محسوب شده و می شود.
باید یادآوری کرد که بخش عمده این وسعت استفاده را باید در تجاری شدن آموزش عالی در جهان دنبال کرد (که بارها اشاره کرده ام که به تجاری سازی آموزش عالی هم که رسیده ایم سُرنا را داریم از سرگشادش می نوازیم، و تجارت را بیشتر در دادن مدرک در قبال پول تجربه کرده ایم و نه در گرفتن قراردادها از بخشهای صنعت و خدمات)، بگذریم،
تغییر رویکرد آموزش عالی از آموزش به اندازه نیاز، به آموزش بر اساس تقاضا برای آموزش و نه نیاز جامعه، تغییراتی را بر بازار محصولات علمی تحمیل کرد. دیدگاهی قدیمی که سالها بر اقتصاد آموزش عالی سلطه داشت با نگاه " آموزش بیش از نیاز"[1] بر تناسب میزان نیازها و ظرفیتهای شغلی و حرفهای و تربیت نیروی انسانی در نظام های دانشگاهی تاکید داشت. این تصویر امروزه با "تصویر نظام آموزش عالی باز"[2] جایگزین شده است که در آن بر "سرمایه انسانی" برای پیشرفت نامحدود تاکید میکند[3]. در این قالب افزایش تعداد دانشجو در یک شیب صعودی از 1990 به این سو را میتوان درجهان ملاحظه کرد که همین مساله در همه دنیا و بهویژه در کشورهای در حال رشد، نابسامانیهایی را ایجاد کرده که هم نکات مثبت و هم منفی را با خود داشته است. گسترش آموزش عالی از سویی و در برخی از این کشورها زمینهها را برای تجاری سازی آموزش عالی فراهمکرده و در مقابل در برخی کشورها سیل عظیمی از فارغالتحصیلان بیکار را بر دوش دولتها گذاشته که موضوع این نوشته نیست. گسترش این رویکرد بی ارتباط به انقلاب الکترونیکی- شبکه ای دهه 1990 میلادی نبود. تسهیلاتی که شبکه برای گسترش آموزش عالی و پژوهش در اختیار قرار داد این روند را سرعت بخشید.
این افزایش تعداد دانشجو و به ویژه در تحصیلات تکمیلی و به تبع آن استخدام استاد بیشتر برای جذب دانشجوی بیشتر، نیاز به مجلات بیشتری در جهان داشت که بتواند بروندادهای بیشتری را ثبت کنند و باز در اینجا هم بازار به جهان اول که رسید آسمان آفتابی و درخشان شد و به ما که رسید آسمان تپید و انواع و اقسام مجلاتی شروع به انتشار کردند که قوت و انسجام مجله های قدیمی را نداشتند.
سیاستگذاران پژوهشی ایرانی خوب شروع کردند و همان ابتدای کار ابزار کار همین نمایه های استنادی بود و کار آرام آرام افتاد روی ریل و من در دانشکده علوم یادم است که اولین گروهی که دانشجوی دکتری گرفت در سال 1366 یا 1367 و در گروه ریاضی بود و کار در کل دانشگاه داشت روی ریل خودش و در جاده ای هموار و معقول جلو می رفت و جوایزی بود و تشویق به پژوهش و گرفتن دانشجوی دکتری و باز شدن دوره های دکتری معقول، و هم نسلهای من در دانشگاههای بزرگ می توانند روند تبدیل دانشگاهها از ماموریت دانشگاه آموزشی به دانشگاه پژوهشی را به یاد بیاورند و حرکت این قطار با شتابی معقول و روی ریلی که بر شانه استادان و نظام دانشگاهی استوار آن روزها قرار داشت حرکت می کرد. ولی نمی دانم کجای کار بود که قطار پژوهش از ریل خارج شد. الآن که به پشت سر نگاه می کنم، میبینم بردارهای مختلفی بر این ریل فشارهایی وارد آوردند که دست کم در ایران چند تا واگنی از آن از ریل خارج شده است ولی قطار متوقف نشده و به حرکت خود ادامه می دهد. البته انگار هنوز راننده قطار متوجه نشده یا شده و نمی تواند توقف کند، یا ایران 1404 جلوی رویش است و نباید تا رسیدن به آن توقفی به قطار بدهد، و هزار شاید و باید دیگر که من خبر ندارم ولی این چند تا واگن همچنان دارند با قدرت لوکوموتیو و در حاشیه و در کنار واگنهای سالم روی زمین خاکی کشیده می شوند و می روند، البته که خدا باید خیلی به پژوهشهای موجود در این واگنها لطف داشته باشد که سالم بیرون بیایند و قابل استفاده برای سرمایه گذاران (مردم مالیات دهنده) مانده باشند. البته مهمترین خطری که قطار را تهدید می کند، این است که با فشار وارده از سوی این واگن های از ریل خارج شده،آرام آرام واگن های دیگری از قطار نیز از ریل خارج شوند.
بخشی از فشاری که موجب خروج از ریل شده مربوط به شرکتهای بزرگی انتشاراتی است که شم بسیار خوبشان برای بازار، بوی پول را به مشام میرساند و همان ابتدای گسترش تجاری سازی آموزش عالی و با گسترش شبکه ها و دسترسی های وسیع هجوم آغاز شد و ابتدا مجله های موجود و بعد هم مجلاتی تازه که برای گرفتن پول از استاد و دانشجو تاسیس شدند که مقاله های بیشتری را چاپ کنند و جالب است که همه میراث گارفیلد بنده خدا را دارند می برند و همه ادعا دارند که در نمایه های استنادی دارند ایندکس می شوند. و ناشر (الزویر) خودش نمایه استنادی راه انداخته و همه مجلات خودش (دوغ و دوشاب) را هم نمایه می کند و قسمش هم راست است که همه مجله های من نمایه استنادی می شوند. دلالانی که فروشنده مجلات و پایگاه ها بودند چنان ISI را بر سر امثال من که وظیفه تامین منابع کتابخانه ام را داشتم فریاد می کردند که ناشر من 99% مجلاتش در ISI نمایه میشود که جرات نداشتیم بپرسیم اینها را از کجا می گوئی و در آن سالها که دسترسیهای ما محدود بود، شده بود سوال از ملانصرالدین که گفتند مرکز عالم کجاست و ملا گفت همین جایی که بنده افسار الاغم را در زمین فرو کرده ام و اگر باور نمیکنی برو متر کن. اگر واقعا همه مجله هایتان معتبر هستند چرا کتابخانه ها حق ندارند مجله هایی را که نیاز دارند بخرند و مجبورند کل مجلات یک ناشر بزرگ را بخرند؟ (Big Deal)؟ البته می گویند مجبور نیستید ولی فرمول قیمت گذاری را ببینید و بعد بگوئید مجبور هستیم یا نه؟ مدل به گونه ایست که شما را سوق می دهد به همین جا که بگوئید خیلی خوب خدا برکتت بده همه را وصل کن و برو از جلوی چشمم، تا دوباره سر سال می شه و با احترام تشریف می آورند که بنجل جدیدی را در کنار نشریه های خوب در یک سبد به شما قالب کنند.
بردار دیگری که فشار بر قطار ما آورد و برخی واگنهای آن را از ریل خارج کرد به نظرم همان آئین نامه ارتقاء بود که با ویرایش جدیدش هم از تعارف کم نشده تا به مبلغ بیفزاید و در اغلب موارد همان تعارفات است. باید آئین نامه ارتقاء حرکت از کمیت به کیفیت را آغاز کند و شاید راه حلش هم این باشد که دانشگاه های بزرگ که می خواهند نامشان به نیکی بماند، آئین نامه ارتقاء خودشان را بنویسند چون، دانشجویانِ اول کنکور را جذب می کنند، آزمایشگاههای مجهزتری دارند، و استادان هم با وسواس بیشتری انتخاب می شوند و می توانند راهگشا باشند و راه کمیت به کیفیت را بپیمایند که دیگر دانشگاهها هم بیاموزند و الگو بگیرند. فکر می کنم بیانیه پایانی همایش علم سنجی اصفهان 1395 بتواند تعدیل خوبی در آئین نامه ارتقاء به وجود بیاورد اگر به آن توجه شود.
بردار سومی هم که همواره فشار بر قطار وارد کرده و آن را دارد آرام آرام از ریل خارج می کند، منافع فردی است که همیشه بوده و هست و با هیچ آئین نامه ای هم دست کم تا امروز نتوانسته جلویش را بگیرد. درست مانند شیئی لیز و لزج از عفونت غوطهور در آب است که هر گونه می خواهی بگیریش باز از دستت سُر می خورد می رود و کمی آنسوی تر شروع به شنا کردن می کند و این را هم همیشه یادش است که این گوشه دیگر نیاید چون یکبار تا پای گرفته شدن رفته، و آنقدر حضورش جدی و همیشگی است که بعد از مدتی وجودش برایتان عادی می شود و وقتی می بینید که امتیازاتی را که شما باید با بدبختی به دست بیاورید او بدون زحمت به دست می آورد و استفاده می کند، ممکن است عفونتش دامن حلقه های ضعیفتر پژوهش و پژوهشگران را بگیرد، این همان واگنهای از ریال خارج شده است که ممکن است واگنهای سالم را هم از ریل خارج کند.
بردار چهارم هم بیکاری قشر تحصیلکرده ما است که صنعت پایان نامه نویسی را در جوار نظام بیمار آموزش عالی به راه انداخته اند و تاثیر خوبی بر روند فعالیتهای ما نداشته و ندارند.
رسم است و همه باور دارند که پشت سر مرده حرف نباید زد ولی اگر بخواهیم خوبیهایش را بگوئیم چه؟ من تلاش کردم خوبیهای گارفیلد و نظامش را بگویم ولی خدابیامرز که ایران نیامد و روبروی دانشگاه را ندید شاید الآن که روحش آزاد است بتواند بدون ویزا بیاید و سری این بالاها بزند ببیند چطور یک مقاله ISI نوشته می شود. به هر حال از یادداشتهای دیگران دیده ام که گارفیلد بزرگ با وجود شناخته شده بودن و تاثیرگذاری عمیق بر ارزیابی پژوهش و بروندادهای آن در 62 سال گذشته در جهان، انسانی فروتن با خضوع بسیار و مهربان بود. خداوند او را قرین رحمت خود نماید.
عمرانی، سید ابراهیم. «گارفیلد و قطار پژوهش ایران». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۲8، 16 اسفند ۱۳۹۵.
آقای عمرانی بزرگوار بقدری قلم شما زیبا و گیراست که هر بار که نوشته های شما را می خوانم نمی توانم نیمه رهایش کنم و واقعا از خواندن آن لذت می برم . بدون تردید این درد بزرگی است که جامعه ایران را فرا گرفته و شما این درد را به زیباترین شکل به تصویر کشیده اید انشالله روزی شاهد آن باشیم تا قطار پژوهش ایران در مسیر درست حرکت کند و واگنی از ریل خارج نشود.
این ذکر خیر بود یا......
در هر حال مثل همیشه لذت بردم از خواندن مطلب شما
ممنون