داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر: روزی روزگاری، و هنوز هم مینویسند، آموزش درست و حسابی باید از کودکی آغاز شود. و اگر دانشجویان سال اول کارشناسی را اطفال و کودکان محیط دانشگاه فرض کنیم، بر همه واجب می شود که اگر می خواهند آموزشهایشان عمیق و کارساز باشد، باید آموزشهای پایه را از همین سال یک کارشناسی آغاز کنند.
نسلی که من هم یکی از اطفالش بودم، در بدو ورود با یک گروه از بهترین معلمهای دانشگاه سال یک را به پایان رساندیم و مدیر گروه گرامی ما سرکار خانم نوشآفرین انصاری بزرگ و گرامی، برای سال اولیها سنگ تمام میگذاشتند و همه دانشجویان ورودی سالهای 53 تا 57 از موهبت داشتن استادان برجسته برخوردار بودند. در این سالها گاهی که گروهی از جوانان یا میانسالان فعلی به من میگویند جالب است که هم دورهایهای شما همه به رشته کتابداری علاقهمند هستند و بطور پیگیر سالهاست فعالیت میکنند، میگویم همه ما دانشجویان خانم انصاری سال اول بسیار پربار و باشکوهی را در دانشگاه گذراندیم.
پرانتز باز: البته فعالیتهای ما که از آن نام میبرم را همه دوست ندارند، چون این فعالیتها مبتنی بر آنچه آنان باور دارند نیست و پولی هم برای مگسهای دور شیرینی تولید نمیکند و طرح پژوهشی در آن تعریف نمیشود که به سرعت بدوند و بیایند عضو باشگاه شوند تا از مزایای قانونی آن و طرحهای صد میلیون به بالای آن استفاده ببرند. پرانتز بسته.
خوب به یاد دارم و گاهی نقل کردهام که وضعیت بچههایی که در نیمه اول دهه پنجاه شمسی، از کنکور وارد رشته کتابداری میشدند، خیلی با الآن فرقی نداشت و ما هم نمی دانستیم به کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت و بسیاری میگفتند که از بد حادثه اینجا به پناه آمدهاند، و هنر آن معلمان این بود که به بچهها آموختند که در هر کاری اگر تلاش کنید که خوب باشید و خوب یاد بگیرید و خوب خدمت کنید، حتما به کارتان و زندگیتان افتخار خواهید کرد و هر بار پشت سرتان را نگاه کنید، از زندگیتان ناراضی نخواهید بود و آپارتمانها و برجهای چند طبقه که به مدد کف زدن برای دوستان مهیا شده، جلوی دید شما به گذشته را نمیگیرد.
اغلب معلمان خوبمان را که به یاد می آورم، انگیزه ای میشود برای بیشتر خواندن و بیشتر کار کردن و در واقع زندگی کردن من. یکی از یکی عزیزتر و بزرگوار تر و با دانش تر و با تجربه تر و از همه مهمتر با ایمانتر. ایمان به کاری که میکنند، ایمان به سنت پیامبر و ایمان به آموختن. از درسهای کتابداری مقدماتی بگیرید تا درسهای عمومی مانند ادبیات و فلسفه و اقتصاد و جامعه شناسی و ....، از بهترین استادان دانشگاه برای تدریس در سال اول دعوت میشد و بسیاری چون من، که فکر کرده بودیم حالا این یک سال را میرویم کتابداری تا سال بعد دوباره کنکور بدهیم، ماندیم و لذت بردیم و کار کردیم و آموختیم و به راستی زندگی کردیم. پرانتز باز: البته نسل طرحهای پژوهشی نان و آبدار و نویسندگان کتابهای سفارشی بالای صد میلیون تومانی هم شاید با خودشان فکر میکنند که باشگاه را عشق است و بی مایه فطیر است و این حرفها مال گروهی امل و از مد افتاده است، با اینهمه ما به استادان عزیزمان و آنچه به نام زندگی به ما دادند افتخار میکنیم. پرانتز بسته.
لابد می پرسید چه شد که یاد سال اول کارشناسی افتادم؟ در محفل انسی که با گروهی از اساتید جدید (میانسالان حدود 40 تا 45 سال) داشتیم، صحبت از پر نشدن صندلی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی در برخی دانشگاههای حتی دولتی شد و از انصرافها و ترک تحصیلهای وسیع صحبت میکردند و میفرمودند، بسیاری از بچهها میآیند و یک ترم و برخی دو ترم میخوانند و بعد غیبشان میزند و صحبت به درازا کشید. سوال من این بود که خوب مگر در ترم اول آنها را با نقاط برجسته رشته و آینده حرفهایشان آشنا نمیکنند، و سوال من دقیقا از آن جمع این بود که درسهای مقدماتی را که باید دانشجو را به رشته علاقهمند و پای بند کند و آنها را به آینده امیدوار کند، چه کسانی در گروههای شما درس میدهند که یکی دو تا از آنها که اتفاقا جوانترین بودند لب به شکوه باز کردند که استادان قدیمیتر و مدیر گروه بیشتر این درسها را میاندازند گردن ما و خودشان درسهایی را که دوست دارند و تخصصی تر هست را ارائه می کنند، دو نفری که شاید بورسیه هایی بودند که در همین یکی دو سال مدرک دکتری گرفته بودند و به گروه پیوسته بودند. و جالب بود که حرف مرا اصلا نگرفتند و گلایه داشتند که دوست دارند درسهای تخصصیتر را درس بدهند، و این کار را دون شان خود می دانستند، چرا که پایان نامه دکتری ایشان در سنجش میزان تراکنشهای استادان دانشگاههای استان .... در پایگاه مندلی !!!!! بوده و دیگری پایان نامه شان درباره بازیابی معنایی !!!!! در نرم افزارهای کتابخانه های دیجیتالی ایرانی!!!! بوده و الآن آمادگی دارند که درسهای خفن تری را ارئه نمایند که از ایشان دریغ شده است.
خوب تا اینجای مساله را با هم مرور کردیم، حال بیائید با هم پرتقال فروش را پیدا کنیم و به جرم گناه آهنگر بلخی گردنش را همینجا بزنیم.
عزیزان من گروههای محترم، لطف کنید و بگردید بهترین معلمها را که سواد، توان، تجربه، و حوصله کار با دانشجویان سال اولی را دارند بیابید و آنها را سر کلاس سال پائینیها بفرستید. بگذارید درسها را با زمزمه محبت بشنوند، بی احترامی به تازه استادان نمیکنم، ولی این دانشجویان تازه وارد آزمایشگاههای تربیت معلم اعضای هیات علمی نیستند. اگر این نگاه به سال اولیها ادامه داشته باشد، مسلما هر کس که میتواند فرار میکند، و هر کس میتواند به رشتههای دیگر میرود و آنان که میمانند یا واقعا علاقهمند هستند (به هر دلیلی که من نمی دانم چیست) یا کسانی هستند که راه دیگری پیش پای خود نمییابند و بد حادثه را تحمل میکنند. و اینها همانهایی هستند که اگر در محیطی هم به کار گمارده شوند، از آنها انتظار انگیزه و خلاقیت و این صفتهای از مد افتاده را نباید داشت.
از استادانی که استخوانی خرد کردهاند و اینک تجربهای دارند میپرسم، شما که از آب و گل گذشتهاید و اکنون بیشتر از استادیاران جوان و کم تجربهتر داشتههایی برای ارائه دارید که میتوانید به سال اولیها منتقل کنید که پایه آنها قویتر و انگیزه آنها بیشتر شود، چرا آنها راندیده میگیرید و بعد که در سالهای بعد آنها را سر کلاسهایتان تحویل میگیرید که به آنها درسهای تخصصی را ارئه نمائید، به من پیر مرد که از شما میپرسم از دانشجو ها چه خبر؟ میگوئید این نسل جدید اصلا انگیزه ندارند، آیا نباید پرسید که این انگیزه را چه کسی میبایست در این طفلان معصوم ایجاد میکرد؟ چرا در گروه شما یک استادیار تازه وارد در نیمسال اول ورودش سه درس با سال اولیها دارد؟ و یکی از شما که سمت استادی و دانشیاری دارید برای آنها وقت نمیگذارید؟ میترسید ذوق زده شوند؟ (البته گروههای علوم اطلاعات جوانی که حتی یک استاد یا دانشیار ندارند از این صحبت بنده نرنجند، شما را در آینده ارزیابی خواهند کرد). آیا از توان این تازه استاد با خبر هستید؟ اگر هستید و می دانید که این توان را دارد من حرفم را پس میگیرم، حتما آزمایش کردهاید و مصاحبه کردهاید و مطمئن هستید که میتواند انگیزههای لازم را در بچههای تازه وارد ایجاد کند. من هم از این تازه واردها میشناسم و اجازه بدهید که نام نبرم ولی الآن که بعد از 25 سال از آن روزی که او تدریس در سال اول را به عهده داشت میگذرد، و یکی از برجسته ترین استادانی است که می شناسم.
لطف نموده به من نفرمائید از اوضاع گروهها خبر نداری، متاسفانه فضولتر از آن هستم که بیخبر باشم. از گروههایی که در برخی بلاد محروسه با یک یا دو نفر همه درسها را ارائه میدهند تا گروههایی که تعداد استادانشان آنقدر بیشمار است که می توانند علاوه بر دورههای حضوری کارشناسی و ارشد و شبانه و پردیس و چندین دانشجوی دکتری، دست کم بالای پنجاه تا هم دانشجوی غیر حضوری بگیرند و پایان نامه همه را هم با دقت زیر نظر بگیرند !!!!! و هیچ سرقت علمی را هم برنتابند، و با اینهمه این آئین نامه ارتقاء لامروت نمی گذارد که به سال اولیهای کارشناسی بها داده شود. آخر از دل اینها که مقاله در نمیآید و ارتقاء سر سال به جد لطمه میبیند، و از آن مهمتر دانشجوی سال اولی که نمیتواند در طرحهای پژوهشی صد میلیونی به آن عزیزان یاری برساند.
در دورهای که به علتی در انتخاب معلمان برای یک دوره کاردانی، بنده هم حق داشتم نظر بدهم، (البته آن دروههایی که هنوز دانشگاه دانش کاه نشده بود)، روی معلمان دروس مقدماتی سال اول خیلی حساسیت به خرج می دادیم که واقعا بتوانند آمادگی لازم برای درسهای بعدی و استادان تخصصی را در دانشجویان ایجاد کنند. سوگند میخورم که بارها از استادان درسهای تخصصی میشنیدیم که این دانشجویان با دانشجویان جاهای دیگر فرق دارند، چقدر علاقهمندند. و من خوشحال بودم که استادان خوب و با تجربه و پرحوصلهای را برای مقدمه چینی و آمادهسازی آنها انتخاب کرده بودیم. این را هم بگویم که من خودم درس تخصصی میدادم و توان استادان دانشجویان سال اولی را نداشتم. با چندتایی از آن دانشجویان هنوز در ارتباطم و به وجودشان افتخار میکنم.
عمرانی، سید ابراهیم. «سال اول کارشناسی و آئین نامه ارتقاء». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۹2، 21 خرداد ۱۳۹۷.
هر که تلاش کنه با وجدان و اخلاق این دو روز دنیا رو بگذرونه فرقی نداره که دانشجو باشه یا استاد، دانش آموز باشه یا معلم، پزشک باشه یا بیمار ... انعکاسش رو توی زندگی خودش و عزیزانش بخصوص فرزندانش می بینه
هر چقدر هم زرنگ باشیم نه خودمون رو میتونیم گول بزنیم و نه فرشته مرگ رو...
متن سال اول کارشناسی و آئین نامه ارتقاء بسیار عالی بود
جانا سخن از زبان ما میگویی...
من دوره کارشناسی ام را در یکی از دانشگاههای خوب و سراسری گذراندم، یکی از بهترین اساتید کل رشته ترم اول با ما درس داشتند و دقیقا همین اتفاقی افتاد که میفرمایید ،من هم از بد حادثه، با رتبه 1000 رشته ریاضی سر از کتابداری درآورده بودم و اصلا نمیفهمیدم کجا هستم و باید چکار کنم اما الان بعد از گذشت 17 سال از آن روزها، در رشته و حرفه خودم یکی ازبا انگیزه ها و علاقه مندها هستم و بدون تردید تمام این اتفاق خوب را مدیون همان یک استاد هستم و قطعا همه هم دوره ای های من همین عقیده را دارند، البته بماند که در دوره ارشد هم عین اتفاقی که باز در همین نوشته فرمودید برای بنده افتاد از ساعت 8 صبح تا 5 عصر یک استاد را می دیدیم و در کل 3 ترم تحصیل فقط 2 استاد به ما تدریس کردند اما حقیقتا آنقدرپایه های آن سال اول کارشناسی مستحکم بود که از دوره ارشد سربلند بیرونمان آورد. در واقع هر دو سر ماجرایی را که فرمودید بنده تجربه کرده ام.
سپاس از نوشته تان
استاد خدا وکیلی بذار این بچه ها برن سراغ کار و زندگی شون از تو کتابداری هیچی در نمیاد...
حتی استخدام هم دیگه نیست...
تو را بخدا بذار برن یه صافکاری، کابینت سازی یاد بگیرن فردا پس فردا شرمنده خودشونو زن وبچشون نشن...
مهمترین مشکل تحلیل های ما تک بعدی بودن و حرف خود رو به کرسی نشوندنه... چرا باید یه چهره دروغین و یه ماسک به چهره این رشته بزنیم!!! مگر بقیه رشته ها هم همین کار رو میکنن... بنظرم باید وسیعتر مسائل رو در نظر گرفت
بهتره صادق باشیم خواندن این رشته مخصوصا برای اقایان اصلا صلاح نیست
خود رییس جمهور کشور هم گفتند دنبال حرفه باشید نه مدرک
راست بگویید به مردم