داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: ظرافتهای دکتر دیانی را دوست دارم. خودش را دوست دارم، با همه تندیهای گاه گاهش که ویژگی استادان نسل ایشان است که تغیُرشان به شاگردان هم لطفی داشت و دارد و صفایی. استاد در گروه بحث یادداشت کوتاهی در مورد بحثی که حتما برای ایشان اهمیت داشته منتشر کرده بودند. آن بحث برای من اصلا اهمیتی نداشت و به همین دلیل در آن بحث نه شرکت کردم و نه به مضمون آن کاری خواهم داشت و در اینجا با اجازه استاد، من نه از زاویه دیگرانی که در آن بحث بودند و پاسخ حضرتعالی به آن بحث، بلکه از زاویه خودم می خواهم مساله ای را با استاد عزیز خودم طرح کنم. در بدو ورود می خواهم قیاسی بکنم و با اینکه ممکن است بفرمائید که قیاس معالفارق است، با اینهمه قیاسم را طرح می کنم. راستش یادداشت حضرتعالی مرا به یاد استاد دکتر محمد جعفر محجوب بزرگ در مورد ایرج میرزا انداخت. دکتر محجوب در یادداشتی شرح گونه بر شعر حجاب ایرج میرزا چنین نوشتهاند که بعد از انتشار آن شعر، در مطبوعات جتجالی به پا شده بود. عده ای که با عارف مخالف بودند می نوشتند، جناب شازده (ایرج میرزا) شما قصد داشتید عارف را خراب کنید که دستتان درد نکند این مردکه بی دین ملحد لوطی را به این روز انداختید، ولی چرا این وسط به حجاب چنین بی حرمتی کرده اید؟ و عده ای دیگر که با حجاب مخالف بودند، به عکس مینوشتند، شما میخواستید در مضار حجاب بنویسید، حق دارید که حجاب اصلا چیز خوبی نیست ولی چرا به هنرمند آزاده و وطن پرستی چون عارف توهین کرده اید؟ حالا صحبت من هم تقریبا همین است، استاد شما میخواهید چیز دیگری را اثبات یا نفی کنید، خوب بسمالله، بفرما، لیک چرا این وسط توجیهاتی در مورد تهرانی و شهرستانی میفرمائید که با واقعیت خیلی فاصله دارد؟ و اینکه یکی تهرانی است و یکی شهرستانی و .....
و بعد از این مقدمه با اجازه خوانندگان وارد این صحبت با استاد فرزانه و آشنای دیرین و فرهیخته خودم میشوم، لیکن نه از زاویهای که درگروه بحث طرح و استاد دکتر دیانی به آن پاسخ داده بودند. و همانطور که گفتم آن موضوع اصلا مورد علاقه من نبوده و نیست. نگاه من به آن مساله نگاه ضرب المثل «شری شود و شوری شود، فلان به نوایی برسد» است، و شأن ما نیست که اصلا صحبتی از آن بکنیم. استاد نوشته اند: بشمارید تعداد دفعاتی را که تهرانیها، شهرستانیها را برای یک سخنرانی مشابه آنچه که در شهرستانها به وقوع میپیوندد به تهران دعوت کرده باشند. من از این زاویه پاسخ می دهم که یکی از کسانی بودم که برخی دعوت کردنها برعهده من بوده است چون همایشها را دنبال میکردهام، آن هم فقط برای انجمن و نه موسسات و دانشگاههای دیگر، و 18 سال مداوم همکار یا مسئول کمیته همایشها بوده ام.
عرض کردم که فقط در مورد کمیته خودمان پاسخ می دهم، در صورتیکه در تهران بسیاری سخنرانیها و همایشها و جلسات بوده که دانشگاههای تهرانی و موسسات تهرانی دعوت کننده بودند و من قرار نیست پاسخگوی کار آنها باشم. لیکن یک بررسی ساده و آماری نشان میدهد که همایشهایی که من کوچکترین مسئولیتی در آن داشتهام وسیع الطیفترین افراد را در برگرفته و از همه تهرانیها و شهرستانیها؛ دانشگاههای دولتی و آزاد و غیر دولتی؛ زنان و مردان، و ..... دعوت کردهایم و الحمدلله، خدا را شاکرم هزار بار که معمولا همه به من کمک کردهاند. اینجا از جنابعالی خواهش می کنم شما که استاد هستید و به گردن همه ما حق دارید و اگر چیزی بگوئید کسی نمیرنجد، بروید و کارنامه ها را نگاه کنید، و درصدش را بگیرید و شما اعلام بفرمائید؛ خواهید دید که جز کمیته همایشها که همه عملکرد 18 سالهاش در سایت جدید انجمن هست، هر گروهی طیف خاصی را بیشتر دعوت کردهاند. این طیفها در درجه اول بر اساس رفاقت بوده و دوم بر اساس امکانات. یکی از موسسات را شما در یادداشتتان نام برده اید، لطف کنید آمار میهمانان گرامی آن را که از بیرون از همان شهر برای سخنرانی دعوت شدهاند یا طرح پژوهشی گرفتهاند را لطفا آمار بگیرید، و اعلام کنید، به ویژه طرحهای پژوهشی را. به نظرم اگر به سایر مراکز و دانشگاهها هم نگاه کنید آسمان همین رنگ است و اتفاقا آسمانش آبی پررنگی است (یاد جلال حیدری نژاد افتادم معترض همیشگی آسمان آبی رنگ) .
تفاوت دانشگاهها و مراکز با ما (کمیته همایشها) این بوده که آنها دستشان بازتر بوده (نمیگویم خیلی باز، ولی بازتر از من)، و می توانستهاند، هزینه کنند ولی من در جایی بودهام که اصلا بودجه نداشته و نمیتوانستیم حتی یک بار بودجه بلیط هواپیما و هتل را تامین کنیم. آخرین باری که به شما زحمت دادیم و شما روی بنده را سفید کردید و به خواهش من تشریف آوردید، برای کنگره بود و هزینه سفر را نهاد تقبل فرمودند که باید همینجا از ایشان هم تشکر کنیم که در آن سفر هم افتخار حضور در کنگره را به ما دادید و هم در جلسه جناب آقای مختار پور گرامی با اساتید شرکت فرمودید. با اینکه میدانید سالها است که همایشهای ماهانه را دیگر برگزار نمیکنیم (و خیلی هم متقاضی داریم که برگزار شوند)، که دلیلش ورود ادکا به همایش برگزار کردنها بود که ترجیح من این بود که آنها را که ادکا و دانشگاهها میتوانند برگزار کنند، آنها برگزار کنند که در درجه اول مخاطبان با کار تکراری روبرو نشوند و دوم اینکه دچار همایش زدگی نشوند و ما تمرکز خودمان را بردیم روی کنگره که تا اینجا خوب بوده و باز هم نیاز به همکاری حضرتعالی و سایر استادان اثرگذار هستیم که این نهال تازه پا ساقه بگیرد و تنه خوبی پیدا کند که شاخسارش سایه بر سر حوزه ما بیندازد.
استاد اجازه می فرمائید باز هم آماری حرف بزنیم؟ امکان دارد سخنرانیهای مشهد را نگاه کنیم و ببینیم چه کسانی از بیرون مشهد دعوت شدهاند و متقابلا اهواز و شیراز را؟ ممکن است حدس بزنیم که سخنرانهایی غیر مشهدیها در مشهد، و سخنرانیهای غیر اهوازیها در اهواز و سخنرانهای غیر شیرازیها در شیراز، در بسیاری از مواقع چهره های مشخصی بوده اند؟ شاید درست باشد که در این سه شهر نسلی از استادان زندگی می کنند که همه تحصیلکرده های دکتری دهه هفتاد و نسلی از استادان برجسته بوده اند که غیر از خودشان به دیگران از نظر سطح سواد اعتماد نداشتهاند؟؟!!!! و فقط هم نسلان خودشان به علاوه دکتر حری را تحویل می گرفتهاند؟ به جز دکتر حری، از تهرانیها هم فقط استاد و دوست بنده که در همان سالهای هفتاد درجه دکتری خود را از اون ور آب گرفته و اکنون در یک دانشگاه تهرانی زحمت میکشند، دعوت شده و میشوند؟ از تهرانیها، غیر از دکتر حری و ایشان چه کسانی دعوت شده اند؟ آیا ردیه شما در یادداشت کوتاه فقط به این دلیل است که شهرستانیها به تهران دعوت نشده اند؟ خیلی عجیب است.
اینکه در بالا نوشتهام امکانات و بودجه ما صفر بود حال که نام دکتر حری آمد مطلبی را عرض کنم. ما اگر دکتر حری تهران نبودند، مطمئن باشید نمیتوانستیم دعوتشان کنیم، چون بودجه نداشتیم و هر بار هر یک از دیگر بزرگان را هم دعوت کردیم، با بودجه خودشان و یا با ماموریت دانشگاهشان به تهران آمدند و یا عذرخواهی کردند، و ما هم شرمنده شدیم. در میزگرد آموزش به یاد دارم که دکتر حری محور بودند و دیگران را از همه دانشگاهها دعوت کردیم (به جرئت می گویم از همه دانشگاهها) که باز آنانکه توانستند از امکانات دانشگاهشان استفاده کنند و ماموریت بگیرند آمدند، مانند دکتر فتاحی و دکتر فرج پهلو و دکتر حیاتی و شاید هم از جیب مبارک بوده و من خبر ندارم. شاهد من بر نبود بودجه، همین استادان شهرستانی مانند دکتر فتاحی و دکتر فرجپهلو هستند که خودشان دورههای متفاوت در هیات مدیره انجمن مرکز بوده اند. استاد عزیز، ایکاش در نشست شورای سیاستگذاری کنگره که بعد از کنگره سوم و با حضور روسای موسسات اصلی کتابداری و آرشیوی ایران برگزار شد حضور داشتید (دکتر فتاحی و دکتر فرج پهلو حضور داشتند) و میشنیدید تعجب رئیس کتابخانه ملی ایران و رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران را که چگونه با این مبلغ چنان همایش بزرگی برگزار شده است. انجمن سه سال است با بودجه صفر کنگره را کار کرده و میکند و در طول راه کمکهای محدودی به دست میآورد و کنگره با آن بزرگی که همه شاهد بوده اند با سه چهارم نیروهای داوطلب و یک چهارم تدارکات با هزینه مختصر گردانده شده است و این هم هنر همه کتابدارانی بوده که دست به دست هم داده اند و همه در کنار هم کار کرده اند، تهرانی و شهرستانی و خیلی خوشحالم که در آماری که از کنگره منتشر کردیم، همه شاهد بودند که بخش بزرگی از مشارکت کننده ها و پنلیستها از شهرستانها تشریف داشتند.
از زاویه ای که حضورتان عرض می کنم، یعنی بخش مربوط به خودم و نه دانشگاهها، و آن هم از زاویه بودجه صفر، در مورد تفاوت دکتر فتاحی با سایرین با شما هم عقیده نیستم. شما نوشته اید: آنرا هم آقای دکتر فتاحی به دلیل پذیرش مسئولیتهایی که تهرانیها از آن سرباز زده اند ، دعوت کرده است. این صحبت از زبان شما مدعای بسیار عجیب و بعیدی است. واقعا این ادعا مرا حیرتزده کرده است، آیا حضرتعالی از خود آقای دکتر فتاحی پرسیده اید که با این سخن شما هم عقیده هستند یا خیر؟ من موافق نیستم، میزان مسئولیت در تهرانیها و شهرستانیها را نمی خواهم اینجا طرح کنم ولی فکر می کنم هیچیک به دیگری رجحانی ندارند و در کشور عزیز من ایران می توانم اظهار لحیه کنم که مسئولیت به تهرانی بودن و شهرستانی بودن ربطی ندارد و شاید در همه جهان این گزاره شما به هیچوجه مورد قبول نباشد. معمولا مسئولیت در انسانهای مختلف متفاوت است و نه در شهرهای مختلف. اجازه می دهید از خودتان مثال بزنم، خاطرتان هست که شما همزمان چهار همکارتان در گروه اهواز را به استرالیا فرستادید که همه شاگردان شما و فول پروفسورهای بعدی دانشگاه اهواز بوده و هستند، چگونه شما با فشار بر خودتان فضا را مهیا کردید که شاگردانتان بتوانند تحصیلشان را کاملتر کنند و در آن سه، چهار سال فشاری که بر شما وارد میشد را من فراموش نمیکنم. در عین آموزش خوب به یاد دارم که خودتان برای تازه های حوزه، چقدر تلاش کردید که درسهایتان به روز باشد و دانشجویان دچار رکود نشوند. این کار را چند نفر حاضر بودند انجام بدهند. هر مدیر گروهی بود، حتما از آنها می خواست که دو نفر دو نفر بروند که گروه خالی نشود و همین می توانست باعث رنجشهای دراز مدت شود که الحمدلله با فداکاری شما و با درایت شما نشد. و باز از زاویه خودم تاکید کنم، علت حضور دکتر فتاحی مسئولیت پذیری بالای فردی ایشان است که از جان و مال خود هزینه می کنند. جلسات شوراهای مختلف را با قطار بین تهران و مشهد و از جیب خودشان هزینه کردهاند و رفته اند و آمده اند که هزینه ای به انجمن و حتی شوراها که بودجه هم دارند تحمیل نشود. من انتظار ندارم که همه این رفتار را داشته باشند، هر انسانی منافع خود را رعایت می کند و میزان فداکاری محدود خود را می تواند داشته باشد. ولی از شانس ما ایشان چنین از خود گذشتگیهایی داشته و دارند و به همه کمک می کنند. دکتر فتاحی به دنبال سفره پهن شده کنار مقبره خواجه حافظ شیرازی و یا بر سر مزار شیخ آقای بزرگ تهرانی نیستند. نفس کار به ایشان آرامش می دهد نه اینکه بدون لیاقت بالا بنشانندشان یا به جیبهای ایشان توجه ویژهای کنند. این انسان خودش مسئولیت پذیر است. خودتان بهتر می دانید که به خودم اجازه نمی دهم فهرست مسئولیت ناپذیرها را از نگاه ناقص خودم منتشر کنم که تهرانی و شهرستانی ندارد و فقط هر جا مجلسی مشتمل بر لوط و حلو باشد آنجا حاضر باشند. همینطور نام استادان با مسئولیت و شریف و فعال تهرانی را که کم نیستند را هم نام نمی برم که کسی به من نگوید پس من چی؟
استاد عزیزم نوشته اید: تهرانیها واقعا کمبود وقت هم دارند، آنها هم گرفتار ترافیک به معنی واقعی هستند، هم گرفتار ترافیک پذیرش مسئولیتهای آموزشی و پژوهشی و مشاوره ای و اداری و هم گرفتار ترافیک قضاوت کردن در باره این یا آن نوشته برای نشر در مجلات هستند. اول بگویم که به نگاه شما ایراد حرفهای دارم، چرا که نگاهتان فقط به اعضای هیات علمی است و بس و اینهمه انسانهای حرفهای که در حوزه علوم اطلاعات در ایران مشغول بکار هستند و برخی از آنها انسانهای اهل علم و اهل کار و اهل نوشتن هم هستند را ندیدهاید، همه این صفاتی که ذکر فرمودهاید میشوند فقط اعضای هیات علمی و بس و اهل حرفه را پشیزی ارزش نگذاشته اید. از این بگذریم و برگردیم به همان هیات علمیهای مورد صحبت شما، مگر این کارهایی که نام بردهاید، همه منبعث از آئین نامه ارتقاء اعضای هیات علمی نیست و نباید همه اعضای هیات علمی چه در تهران و چه در شهرستان همه وظایف نامبرده در یادداشت حضرتعالی را انجام دهند؟ چه تفاوتی اینجا بین این دو گروه می بینید؟ حضرتعالی، خود مگر قبل از بازنشستگی همه این کارها را به عنوان موظفی نمیکردید یا اعضای هیات علمی شیراز و اهواز و دیگران؟ مگر شما یک تنه یکی از دو مجله علمی کتابداری ایران در سالهای دهه هفتاد و حتی تا نیمه هشتاد را نمی گرداندید؟ مگر در باغ شازده ماهان کرمان زمانی که شخصا به شما گفتم برخی ایراد می گیرند که مجله مشهد Peer Review نیست به من نگفتید من خودم یکایک این مقالات را می خوانم و داوری می کنم و هر جا مشکلی باشد از دکتر فتاحی و دکتر پریرخ و دکتر داور پناه کمک می گیرم، هیات داوری از این بهتر سراغ داری؟ و من واقعا هیات داوری متشکل از جنابعالی و دکتر فتاحی و دکتر پریرخ و دکتر داور پناه شخصا سراغ نداشتم و این را امروز هم می گویم. و به من گفتید همه مقاله های رسیده را نگه داشته ام، بیا و ببین روی یکایک آنها یادداشت گذاشتهام، می توانی بفهمی که داوری شده یا نه؟ و من پذیرفتم که تیم چهار نفره شما برای داوری بهترین است. و شما هم زمان تدریس داشتید و مشهد آن زمان اگر اشتباه نکنم تنها گروهی بود که دکتری برگزار می کرد و الحق که فارغ التحصیلان خوبی هم از مشهد داریم که دوتا از آنها که تجربه انجمن مشهد را با خودان به تهران آورده اند، مسئولیتهای جدی و شاخصی در انجمن تهران برعهده گرفتهاند، که بابت این دو انسان فداکار هم از شما و گروه مشهد تشکر می کنم. و همان زمان در کنفرانسها و همایشها هم شرکت میکردید و داوری هم میکردید، و به شیراز و اهواز هم کمک می کردید و حتما مشاوره هم می دادید که حق شما بود و حق دیگران بود که از مشورت شما استفاده کنند و .......... و این مثل بدان آوردم که این مشغولیتها به هیچوجه قابل تفاوت گذاری بین تهرانی و شهرستانی نیست و این قیاس درستی نیست، و من، کمیته همایشها، از همین الآن از همه استادان تهرانی و شهرستانی و از همین تریبون دعوت میکنم دست ما را بگیرید و بگذارید که از کمکهایتان به نفع جوانان حرفه و دانشجویان استفاده کنیم.
در مورد خط آخر نوشته تان هیچ نظری ندارم. فقط برای همه آرزوی نیت خیر و پاک می کنم.
عمرانی، سید ابراهیم. «پاسخ فردی همکار کمیته همایشها به استاد بزرگ حوزه علوم اطلاعات». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۹4، 4 تیر ۱۳۹۷.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.