داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: باید اعتراف کنم با وجود استفاده زیاد از شبکه و در واقع نوع مجازیش، هنوز به اندازه شما جوانان به شبکه های مجازی باور ندارم. شما خیلی روانتر و روراست تر و صاف و ساده تر از ما که نسلهای پیشین هستیم توی این دنیا نفس می کشید و خیلی راحت اسرار دلتان را در طبق اخلاص می گذارید. نسل ما و به ویژه آنهایی که چند کلاسی درس خواندهاند و موسیقی پاپ گوش نمیکنند، تعارفها و رودربایستیهایی با دنیای خودشان دارند که شاید سختشان باشد،به راحتی محاوراتشان را در اینستاگرام و فیس بوک و سایر مجازیها قرار دهند. و می بینیم که نسل بعد از ما و بین فرزندانمان هم حتی آنانکه کوچکتر هستند، راحتتر هستند و به راحتی در فضایی بسیار عمومی شبکه حرفهایشان را به هم میزنند و پاسخ می گیرند. شاید این عادت مراقبت بیش از اندازه لازمِ نسل ما، از زمانی در ما نهادینه شده که همه جا بر دیوارها مینوشتنند دیوار موش داره، و موش هم گوش داره. و جالب است بگویم، در بین نسل جدید باز اونهاییکه موسیقی پاپ گوش می کنند، خیلی راحتتر از بیست ساله هایی که کمی کتاب خوانده اند و گوش موسیقیشان قدرت تفکیک بیشتری از میان اصوات دارد، راحتتر خودشان را در شبکه منتشر میکنند،و گروه دوم،اندک ملاحظاتی دارند که هر چیزی را منتشر نکنند.
این را گفتم که خاطره ای از گروههای تلگرامی انجمن خدمتتان عرض کنم. در سالهای اخیر من شنیده بودم و گاهی هم در محفلی بودم که یکی تلفن همراهش را به سمت من میآورد که ببین ..... و من دیده بودم که عکسها و نوشته هایی را که می گذارند و برای من در حد کلمهی "جالب" بود و نه حتی کنجکاوی برانگیز و البته گاهی متعجب میشدم که طرف چرا باید چنین چیزی از خودش را منتشر کرده باشد. ولی زمانه و دوران همیشه برای آدمها درس داشته و دارد و این درسها را چه بخواهی و چه نخواهی آرام آرام در گوش و در چشمت فرو می کند و تو هم آرام آرام حساسیتهایت پائین میآید و آماده پذیرششان می شوی. شاید هم قضاوت اولیهات اصلاح میشود و چیزی را که قبلا قضاوتی دیگر درباره اش داشته ای حالا به این میرسی که اشتباه بوده است. قبل از خاطره تلگرامی لازم میبینم خاطره هایی از سه دوره برگزاری کنگره نقل کنم و منتظر بشوم که شما کمک کنید تا کنگره چهارم بهتر برگزار شود.
به یاد دارم که اولین کتابی که از ذبیح الله منصوری خوانده بودم کتاب خداوند الموت ایشان بود و چون تاریخ خوانده بودم، و می دیدم که ایشان با تاریخ چه کرده، از کنارش گذشتم و سراغ ذبیح الله منصوری نمیرفتم و گاهی هم استنادی به خداوند الموت می شد، به شدت موضع میگرفتم که کتابهای ایشان مستند نیست و اینها نگاه تاریخی شما را تخریب میکند. ولی سالها بعد که به ناگاه و پس از مرگ ایشان کتابهایش همه گیر شد، چند کتاب ایشان را در فرصتهایی خواندم و دیدم که این آثار خیلی بهتر است از پاورقیهای مجله های روز که بصورت کتاب "امروز اشکی می ریزد" یا "کلبه ای آنسوی رودخانه" منتشر شدهاند و این پاورقیها در قالب داستان تاریخی هستند و می توان برای عادت به مطالعه از همین ذبیح الله منصوری شروع کرد و از این زاویه کاربرد بسیار خوبی هم دارند و هنوز بر همین باور هستم و زاویه نگاهم درباره استفاده از رمانهای تاریخی ایشان تغییر کرد و کاربرد بسیار خوبی برایم پیدا کرد و خودم برای بسیاری از اطرافیان که دوست داشتم به خواندن علاقه پیدا کنند از آثار ایشان هدیه میدادم.
تصویب کنگره متخصصان علوم اطلاعات در سال دوم از هیات مدیره پنجم اتفاق افتاد و کارها از آذر 1393 شروع شد و در بهمن ماه همان سال توانستیم فراخوان کنگره را منتشر کنیم و در آن زمانه کثرت همایشها، وقتی ثبت نامها در مهر ماه 1394 به سیصد و به چهارصد و ... رسیده بود، باور نمی کردیم که فصلی تازه را شروع کرده ایم و انجمن و هیات مدیره و کمیته هایش و همراهانش را درگیر فضایی فشرده کرده ایم و خیلی سخت از عهده برگزاریش برآمدیم.
در سال دوم کمک خداوند از عالم غیب رسید و چند داوطلب جوان کمکهای خودشان را به کنگره ابتدا در قالب ارزیابی و پس از آن به عنوان آچار فرانسه های کنگره آغاز کردند. انتخابات هیات مدیره دوره ششم هم در فروردین 1395 و حضور 4 جوان در کنار 3 پیش کسورت، شور و حرارتی تازه به انجمن داد و کنگره دوم هم که فراخوانش در بهمن 1394 داده شده بود، بنابراین همه آستینها را بالا زدند و به میدان آمدند تا کارها را در دست بگیرند و الحق که کاری بود کارستان. جوانان ما همه تحصیلکرده های تازه فارغ التحصیل و یا در حال فارغ التحصیلی بودند و با فضای جدید همگنتر از من بودند و من خیلی جاها از ایشان جا میماندم ولی از آنجا که چهل و اندی سال است که راه رفتن در طبیعت و کوهپایهها را ادامه دادهام، و از این صحنهها زیاد دیده بودم، و بسیار از گروه جا مانده بودم، سعی کردم که در حاشیه دوستان آرام آرام بروم و تلاش کنم فاصلهام را با ایشان کم کنم. خیلی جاها واقعا به من فشار میآمد ولی میدیدم که اینها روشهای خودشان را دارند و استانداردهای جدیدتری را دارند استفاده میکنند، اگر ما همه کارها را بین خودمان تقسیم می کردیم و مثل مربیان وطنی تیمهای فوتبال با جیغ و فریاد از حاشیه زمین تیم را دنبال نتیجه میدواندیم، اینها مثل مربیهای تحصیلکرده کیف و وایت برد و لپ تاپشان همه جا همراهشان است و دائم از من میپرسند کارهای سالهای قبل مستند نشده؟ این کار بر اساس کدام مصوبه دارد انجام می شود؟ و نظامنامه ای برای این کار نوشته نشده؟ و ..... که همه جوابها منفی نبود ولی مورد قبول ایشان نبود. (گروههای تلگرامی هم که می خواهم عرض کنم خدمتتان در همین جهت است، کمی تامل کنید).
همه این اساسنامه ها و آئین نامه های داخلی برای انجمن از همان دوره اول نوشته شده بود ولی بر اساس کارهای تیپ آن زمان بود و بطور حتم ایزو نبود. همه آنها در بایگانی انجمن موجود است. کمیته ها آئین نامه داشتند و همه اسناد صادره و رسمی و شماره دار انجمن در بایگانی موجود بود و الباقی کارها در دست افراد مختلف و در حافظه های افراد بود و با شیوه ای که کنگره بعدی به همت این عزیزان مستند سازی شد، نشده بود. ما حتی یکی از نامههای ایمیلی را دور نریخته بودیم و همه را تقدیم اساتید مستند سازی کردیم ولی قبل از آن، اینکه به شیوه های تازه اینها را مستند کنیم، خیر، چنین چیزی نبود.
همینطور نظامنامه ها. من مدعی بودم که در این عمر کاری چندین ساله آئین نامه ها و اساسنامه های متعددی پیش نویس کردهام و به واقع در این کار تجربه فراوان داشتم و حتی در نظامنامههای جدید انجمن نیز برخی پیش نویسها را توانستم برعهده بگیرم و بنویسم و بانظر و پیشنهادهای جمع مصوب کنیم، ولی استاندارد کردن اینها و کارها را مستند کردن و مرتبط کردن به این نظامنامه ها خیلی در دوره قبل از این جدی نبود و حالا هست. البته این را بگویم که بله حالا هست و من هنوز گاهی با آنها مشکل دارم. کجا؟ آنجا که به دست و پایمان می پیچد، آنجا که به من میگویند تا این مرحله و توسط این فرد (حقیقی و حقوقی) و با این شیوه انجام نشده، نمی توانیم برویم سراغ مرحله بعد و من میبینم که در اینجا می توان مثل سابق با حرکتی جوششی (به قولی هیاتی) کار را جمع کرد و منع می شوم. و من تمرین می کنم که بنا به تصمیم جوانان حرکت کنم که باور دارم، اینها حرکاتشان به روزتر است. ولی ای کاش گاهی به حال و روز من هم توجه کنند که بابا یک عمری هیاتی کار کرده ایم و ترک عادت موجب مرض است. شما عزیزان که از برکت امام حسین توی هیاتها می روید بگوئید،کار هیاتی کیفش بیشتر از این ایزو کاریها نیست؟ لطفا نخندید.
هنوز به گروههای تلگرامی نرسیده ام، ببخشید.
سال اول با 10 نشست کار کنگره را سازمان دادیم و من هنوز نمی دانستم تلگرام اصلا چی هست. از همان روز اول کنگره را حرفهای دیدیم و من هنوز هم می بینم و حرفهایها را به تالار کشاندیم و هدفِ صحبت شده در هیات مدیره انجمن و در سال 1393 همین بود که ما حرفهایها را به تالارها بکشانیم و مشکلات را بیابیم و از این طریق به دانشگاهیان کمک کنیم که بتوانند برنامه های خود را بر اساس نیازهای بازار کار تغییر دهند. به همین دلیل از ابتدا شیوه برگزاری طرح مساله توسط خبرگان و دانشگاهیان درکنار هم در یک سوم وقت دو ساعت بود و دو سوم وقت را به مشارکت کنندگان دادهایم و انشاءالله باز هم خواهیم داد که از دل تالار نظراتشان را بگویند و ما ثبت کنیم. به نظرم در سال اول با وجود مشکلات و کاستیها، در این کار موفق عمل کردیم و تالارها خیلی فعال بودند و مطالب خوبی هم ثبت شد.
استقبال از کنگره اول، و انتشار اخبار رویدادها و انتشار مجموعه نشستها و مقاله ها، بسیاری و از جمله دانشگاهیان را به کنگره دوم کشاند که باعث افتخار انجمن است ولی عزیزان دانشگاهی سالها بود که با شیوه های دیگری خو داشتند و دارند و انتظارات دیگری از یک همایش داشتند که امیدواریم از دیالکتیک انتظارات دانشگاهیان (استادان گرانقدر و دانشجویان عزیز) و اهداف کنگرهای حرفهای، به نقطههایی مفید برای حوزه علوم اطلاعات در کشور برسیم. من دو انتظار بزرگواران دانشگاهی از کنگره حرفهای خودمان را بیشتر از ایشان شنیدهام. اغلب اساتید و دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی شکل دیگری از کار را مرسومتر می دیدند، حاصل کار پژوهشی ارائه شود و منجر به امتیازی برای آنان شود. دومین انتظار این بود که بالای پنل بنشینند و اصلا عادت ندارند که از درون تالار بحثها را عمق ببخشند. در این شیوه باید یک استاد مطرح برود بالا و سخنرانی کند و باقی گوش کنند، و به هیات مدیره انجمن و به من مجری منتقل می شد که حرمت استادان بزرگ را باید به همین ترتیب نگه دارید.
در مورد اول و رسمیت دادن به امتیازهای ارتقاء، از سال گذشته تلاش کردهایم که بتوانیم کنگره را در پایگاه استنادی مقالات فارسی شیراز ثبت کنیم که امکان امتیاز فراهم شود و امیدواریم با دستور بررسی که جناب آقای دکتر دهقانی به واحدهای مربوطه دادهاند این مهم اجرایی شود و انگیزه بیشتری برای دانشگاهیان برای همکاری با کنگره ایجاد شود. در مورد دوم، میبینم هر کسی از ظن خود پیغام میفرستد و به آمارهای منتشره و حضور پر رنگ استادان در نشستها نگاه نمیکند. پیغام میدهند که ما در نشست نبودهایم و این را نمیبینند که اگر حتی یکی از اهل حرفه را بالا ننشانیم و همه را پر کنیم از استادان، باز بیش از تعداد کمی به آمارهای سال گذشته اضافه نخواهد شد و باز همه نمی توانند در پنل و به قول قدیمیها بالا بالا بنشینند. کنگره از همان سال اول در هر پنل دو دانشگاهی و دو خبره حرفهای را در پنلها نشانده است و انتظار داشته که باقی خبرگان و دانشگاهیان در تالار حضور یابند و در بحث مشارکت کنند و دیدیم که بسیاری از اساتید بزرگمان در همین تالارها و نه از بالای پنل، بلکه از میان شرکت کنندگان بحث را دامن زدند و پاسخهای خود را دادند، لیکن عدهای از بزرگواران، جز پنل و جز بالا نشستن چیزی را به رسمیت نمیشناسند. آمار سال گذشته 104 نفر پنلیست کنگره سوم نشان از این دارد که 55% از پنلیستها دانشگاهیان بودند و تنوع خوبی از دانشگاههای تهرانی و شهرستانی و آزاد و علوم پزشکی و وزارت علومی رعایت شده بود.
گلایه ای نیز از یکی از دوستان نزدیک من که از اساتید پیشکسوت هستند برایتان نقل می کنم که حتما برایتان جالب خواهد بود و بعد با گروههای تلگرامی حرفم را به پایان میبرم. این عزیز از داوری خبرگان گلایه داشتند، که در لیست داوری نام فلان شخص بود و ایشان سالهای سال از فضای دانشگاهی دور بودهاند و الآن چگونه می خواهند داوری آثار دانشگاهی جدید را بکنند که پاسخ خود را در همینجا و حضور همه عرض میکنم. این کنگره با این هدف طراحی شد که ما بطور یکجانبه فقط علمی پژوهشی و برای آئین نامه ارتقاء تولید نکنیم. در کنار این همه همایشهای علمی - پژوهشی سالانه که در رشته ما برگزار می شود و در کنار بیش از 15 مجله علمی پژوهشی که دارد منتشر میشود، و آثار دانشگاهیان را منتشر می کنند، که همه این آثار باید منجر به فعالیتی در عرصه عمل حرفهای شود که نمی شود، بیائیم و از زبان خبرگان هم بشنویم و از وجود بهترین آنها در کنگره و در پنلها و در داوریها استفاده کنیم. از وجود کسانی که با همین دانش از نظر شما کهنهشان کتابخانههای خوبی ساختهاند خدمات خوبی و موثری طراحی کردهاند، پایگاههای موثری آفریدهاند و مدیریت دانش سازمانشان را اجرایی کردهاند. به ایشان عرض کردم شما را به خدا دست از سر این یک همایش بردارید و تلاش نکنید این را هم به سمت کلیشههای علمی پژوهشی خودتان هل بدهید و این تالارها را از وجود حرفه ایها و کسانیکه حاصل و دست پرورده همین دانشگاهها هستند و در هیچ همایش علمی پژوهشی شرکت نمیکنند خالی نکنید. اینکه چرا کتابداران و متخصصان اطلاعات در همایشهای علمی-پژوهشی شرکت نمی کنند را بحث نمی کنم ولی این همایشها این عزیزان را جذب نکرده بود و تالارهای انجمن هم اغلب خالی از وجود ایشان بود، برای اینکه جایی برای پرسش و پاسخ به مشکلات علمی ایشان در محیط حرفه ای نبوده است. و جالبتر این بود که کسی را نام بردند که از فعالیتهای علمی ایشان که در حرفه در حال انجام است به کلی بی خبر بودند. و به تکرار خواهش می کنم، و از همه دانشگاهیان می خواهم که به این نکته توجه کنند. خواهش می کنم تلاش نکنید کنگره را به سمت کلیشه های علمی – پژوهشی ببرید. آثار علمی پژوهشی شما ارزشمند و بر سر من جای دارند، ولی در این مورد خاص خواهش مکرر می کنم شما به سمت حرفه حرکت کنید، و از مشکلات ایشان تحقیقات و پژوهشهای علمی خود را غنا ببخشید، به شما اطمینان میدهم که ضرر نخواهید کرد.
قالب قصه و خاطره گویی گاهی کمک می کند که بتوانیم حرفهایمان را بگوئیم و اهدافمان را تکرار کنیم و حرفهای دیگران را هم بشنویم و جهت حرکتمان را اصلاح کنیم. چه خبرگان حرفهای و چه دانشگاهیان، اگر بخواهند کلیشه هایی بیافرینند و با کلیشه های خود دنیا را نگاه کنند، حتما منافع گروهی را زیر پا خواهند گذاشت. هم جهت شدن همه حوزه علوم اطلاعات اعم از حرفه و دانشگاه در گرو این است که منافع جمع بر منافع فردی و گروهی ارجحیت داشته باشد. نمی توانیم به دلیل آئین نامه ارتقاء و فشار هر روزه آن هر حرکتی را به طرف منافع دانشگاهیان ببریم و نمی توانیم به دلیل مشکلات اهل حرفه، و پرداختن به مسایل صنفی و حرفه ای کنگره را از تلاشهای علمی دانشگاهیان تهی کنیم. موفقیت در گرو پرداختن به مصالح مشترک هر دو گروه است، و هدف آغازین و هنوزِ کنگره همین است. این را هم به یاد داشته باشیم که 10% از دانشجویان و شاید خیلی کمتر، در آینده جذب هیاتهای علمی میشوند، و اغلب دانشجویان تحصیلات تکمیلی فعلی در آینده باید جذب حرفه شوند، و اگر 4 یا 5 سال دانشجو هستند، پس از آن 30 سال حرفه ای خواهند بود، نگذاریم حرفه از داشتن همایشی علمی حرفه ای مخصوص خود محروم شود.
با این قصه ها بالاخره رسیدم به گروههای تلگرامی.
همانطور که در ابتدای مقدمه عرض کردم من از شبکه های مجازی اندکی فاصله گرفته و فاصله خودم را هنوز حفظ کرده ام و با این اوصاف، سال گذشته، جوانان هیات مدیره گفتند می خواهیم گروههای تلگرامی درست کنیم. سالهای قبل خیلی تلاش کرده بودیم که از 9 ماه مانده به کنگره برای هر نشستی که تعقیب میکنیم، کمیته یا کار گروهی تشکیل دهیم (که برای آنها سال گذشته نظامنامه هم نوشته شد) و بحثها را در جلسات حضوری انجام دهیم و حاصل آن به کنگره برسد و در آنجا طرح شود. یکی از مشکلات حضور اعضای محترم هیات علمی در پنلها هم همین بود که در این پیش نشستها نمی توانستند شرکت کنند و مشغلهشان زیاد بود. و با اینهمه انتظار داشتند که بدون اطلاع از بحثهای درون کمیته به یکباره در پنل حاضر شوند و از حافظه دانشیشان برای پاسخ به مسایل استفاده کنند که می پذیرید که شدنی نیست و باید در جریان کار کمیته باشند که بتوانند در نشست مسایل را مطرح کنند و به آنها که در حوزه تخصص ایشان است پاسخ دهند.
در کنگره سوم دوستان گروههای تلگرامی را ایجاد کردند و اولین گروه کمیته کتابخانههای تخصصی بود که کارش را شروع کرد که من دو روز اول وحشت زده شده بودم. ظرف یک روز تعداد اعضا اگر اشتباه نکنم به بیش از دویست نفر رسید و من مانده بودم که اینها چگونه میخواهند بحث تخصصی کنند ولی به سرعت مساله حل شد و با ورود همه کمیته ها به فضای تلگرام موضوع بسیار تلطیف شد و بسته به فعالیت مدیر کمیته یا کارگروه، بحثهای بسیار خوبی در گرفت که بسیاری از آنها در صحن کنگره مجال طرح یافت و من خیلی از آنها یاد گرفتم.
برای کنگره چهارم باز هم انتخاب اعضای پنلها مانند سال گذشته به کمیتهها و کارگروهها واگذار شده و در همین هفته گروههای تلگرامی توسط دبیر علمی ایجاد و در اختیار دبیران کمیته ها قرار داده شد و بحثهای تا این تاریخ درون هر کمیته به گروههای تلگرامی منتقل شده است. تجربه سال گذشته بسیار متنوع و خوب بود. امیدوارم با ثبت نام در گروههای تلگرامی بحثها را عمق بیشتری ببخشید و اثر بخشی کنگره را بیشتر و بیشتر کنید و به بحثها عمق و غنای کافی بدهید. در این وضعیت اساتید گرانقدر ما چه در تهران و چه در شهرستانها بهانه کمتری برای وقت گذاری دارند و میتوانند در بحثها شرکت کنند و کمک کنند که اتفاقات خوبی را در کنگره چهارم شاهد باشیم.
گروههای فعال شده از اردیبهشت تا کنون به شرح زیر هستند و در تاریخ 7 آبان و بر اساس گزارش کمیتهها و کارگروهها به کمیته علمی و کمیته راهبری تصمیم گرفته خواهد شد که این کارگروه یا کمیته در کنگره برنامه داشته باشد یا کارشان را برای رساندن به کنگره بعد ادامه دهند. اسامی کارگروهها را در زیر می بینید و می توانید برای پیوستن به آنها به نشانی https://t.me/ilisa_pr بروید و در کمیته هایی که فکر می کنید می توانید فعالیت داشته باشید عضو شوید:
چالشهای بنیادی آموزشهای حوزه علم اطلاعات (نشست افتتاحیه) |
کتابخانههای عمومی |
توسعه پایدار و کتابخانهها (شامل اطلاعات سبز)
|
کتابخانههای پزشکی |
دانشجویان و دانشآموختگان |
مدیریت اطلاعات پژوهشی
|
کتابخانههای دانشگاهی |
سازماندهی دانش |
اخلاق اطلاعات |
کتابخانههای آموزشگاهی
|
علم سنجی |
نشر و مسائل آن |
کتابخانههای تخصصی |
مطالعات صنفی |
کتابخانه های کودکان |
آرشیو |
تحول دیجیتالی |
عمرانی، سید ابراهیم. «گروه های تلگرامی کنگره: خاطره هایی از سه کنگره قبلی». سخن هفته لیزنا، شماره ۴10، 23 مهر ۱۳۹۷.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.