داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر: ایران کشوری چهار فصل است که بر خلاف بسیاری کشورها که نمی توانند چهار بار در سال گردش طبیعت را ببینند، ما آن را میبینیم و با جان آن را در میآمیزیم و از آن لذت میبریم. در این میان کشوری هستیم که هر چند سال یک بار با بلایای طبیعی دست و پنجه نرم میکنیم و باز هر بار و با تلاش خود مردم و نظارت دولت (نوشتم نظارت برای اینکه کمک دولت خیلی کم است، آن هم در کشوری ثروتمند) به زندگی برمیگردیم. شاید سیل اخیر گلستان و لرستان و خوزستان اولین مورد از بلایای طبیعی ظرف سی و اندی سال گذشته باشد که شخصا برای کمک حضور نیافته ام، که آن هم به علت سن و سال و وضعیت بدنی است که احساس می کنم آنجا باید یکی مرا کمک کند تا من بتوانم به مردم کمک کنم.
بلایای طبیعی ناگهانی و تخریب کننده هستند، به ویژه زلزله و سیل. من سیل شهر کرمان 1351 را خوب به یاد دارم که خانه ما در محله ای قدیمی و خشت و گلی بود و آجری در ساخت آن بکار نرفته بود و باران شدید را از پنجره ها نگاه می کردیم، و به امید فروکش آن بودیم که دیوار اتاق نشیمن که پشت به کوچه داشت شکافت و سیلاب وارد اتاق های ما شد. در این لحظات هر کسی فقط دست بچه های کوچکتر را می گیرد و به جایی مرتفع فرار می کند. دلهره های این ساعات را هنوز پس از گذشت اینهمه سال از یاد نبرده ام. زلزله های مختلف را تجربه کرده ام که در یکی از آنها خودم در گیر زلزله شدم و بعد از آن معمولا برای کمک رفتهام.
افرادی که در این بلایا خانه و زندگی خود را از دست میدهند و از آن بدتر عزیزی را از دست میدهند، بیش از هر چیزی دچار شوک میشوند، که به دنبال خود یک استرس و حتی چیزی شبیه افسردگی دارند، که همه آنچه اندوختند به طرفه العینی از دست رفت و شاید بیش از همه از حضور هموطنانی که از راه های دور و نزدیک برای کمک به آنها آمدهاند، اندکی دلگرم شوند. من تا پای رفتن داشتم، همیشه خودم را می رساندم و امروز دارم این چند خط را می نویسم که توصیه کنم که هر کسی که پای رفتن دارد به کمک بشتابد.
نکته مهمی که در این پیشنهاد دارم، توصیه ای است که تجربه سال ها مجاورت با بلایای طبیعی است که خود رعایت می کنم.
زلزله و سیل برای افرادی که از بیرون به کمک میشتابند می تواند دو بخش اصلی داشته باشد. بخش اول امداد و نجات که در این بخش حتما باید تخصص و تجربه داشته باشید که این کار بسیار تخصصی است و کسانی که این وجه را نادیده می انگارند، خود را نیز در معرض خطر می اندازند و چه بسا که باید نیرویی صرف نجات اینها شود. این کار را باید سازمان های امدادی و در موارد حاد مانند سیل اخیر یا زلزله بم نیروهای نظامی انجام دهند که آمادگی بدنی و تخصص این کار را دارند. در صورتیکه برای کمک در این مرحله علاقه مند هستید، بهتر است از هم اکنون در هلال احمر ثبت نام کنید و زیر نظر ایشان در هر کاری که مرتبط به امداد و نجات است همکاری کنید.
مرحله اسکان موقت، آخرین بخش امداد و نجات است که بلا دیده، در این مرحله از خطر مرگ رهانیده شده و باید به فکر سلامتی، غذا و لباس او بود. برای این کار معمولا بهترین مرجع هلال احمر است که با تجربه و تخصص خود سکونتگاه های موقت را برای بلادیده ها تهیه کنند. سکونتگاه ها موقت هستند و افراد باید بعد از مدتی به سکونتگاه های دائمی بروند، لیکن بسیار اتفاق افتاده که افرادی به عللی زمان زیادی در این اردوگاه ها مانده و امکان بازگشت به منزل یا بازسازی خانه خود را ندارند که نیاز به کمک بیشتری دارند. دولت ها در این بلایا همه نیروی خود را صرف میکنند، لیکن نیروها و منابع دولت هم محدود است، به ویژه زمان هایی مانند این بار که بیش از 250هزار نفر تحت تاثیر سیل قرار گرفته اند؛ یا خانه خود را از دست دادهاند یا فعلا آن را تخلیه کرده و به امید فروکش کردن آب هستند و یا به فکر عزیزی هستند که از دست رفته یا زخمی و مجروح شده است.
نیروهای مردمی اغلب نقششان بعد از امداد و نجات اولیه و اسکان موقت شروع میشود. و در کنار دولت و پا به پای دولت به کمک هم میهنان میشتابند. نمونه حرکت مردم شیراز در ایام نوروز، و کمک به کسانی که در سفر نوروزی دچار مشکل شده بودند، نمونه بسیار زنده و زیبایی از چنین سرمایه اجتماعی است. زلزله کرمانشاه و سر پل ذهاب، نیز نمونه دیگری بود از این فداکاری ها. من با چشمان خود دیدم و عکس گرفتم، روزی را که از کرمانشاه بر میگشتیم و در همه جادهها اهالی مصیبت زده روی کاغذهایی نوشته بودند، مردم ایران زلزله را شرمنده کردند و به دست بچه ها داده بودند که در کنار جاده ها این نوشته ها را در دست بگیرند و نوشتههای هموطن متشکریم را در همه جاده های خروجی استان میدیدیم.
لیکن نظمی که بتواند این سرمایه عظیم را جهت دهد وجود ندارد یا کامل نشده است. باز هم نوشتهام و حتما خواندهاید در کشوری با منابع بسیار (به ویژه منابع انسانی کیفی و خوب) و مدیریت ضعیف زندگی می کنیم. امیدوارم در سیل لرستان، خوزستان و گلستان مردم، به سازمان های امدادی اعتماد کنند و کمک های خود را نخواهند با دست خودشان و در محل به دست مردم برسانند که دست و پاگیر سازمان های امداد رسانی نشوند. در زلزه بم، چنان راه بندانی شد که در دو روز اول که امکان نجات عده زیادی از زیر آوار هنوز وجود داشت، نیروهای امدادی هم نمیتوانستند ماشین ها را به محل برسانند و تنها راه کمک شده بود هلی کوپتر. من که با سه کامیون حامل کمک های دوستان اطراف خودمان و روز سوم زلزله به بم رسیدم، راه کرمان بم را که معمولا کمتر از دو ساعت بود، چهار ساعته رفتم. در زلزله کرمانشاه هم ما که دیگر خودمان را حرفه ای بلایا میدانستیم و با سازماندهی قبلی وارد شده بودیم، در راه بندان سر پل ذهاب به ازگله از ساعت 7 بعد از ظهر تا 12 شب ماندیم و در نهایت به کنار جاده آمدیم و در اتوموبیل ها خوابیدیم و ساعت 3 بامداد به راهمان ادامه دادیم که به ازگله برسیم. و با توجه به حجم حضور مردم در روزهای اول و حجم کالایی که به منطقه حمل میشد، در آنجا دوستان ما تصمیم گرفتند که در آن مقطع هیچ کالایی توزیع نشود و از ارتش سوله ای برای مدت دو ماه به امانت گرفتند که همه کامیون ها در آنجا تخلیه و مواد دسته بندی شد و برای مدت دو ماه مهر و موم شد و تحویل نیروی انتظامی شد تا بعد از دو ماه که کمک ها فروکش کرده بود، با آرامش کامل و شناسایی روستاهای بیشتر نیازمند، آن کمک ها توزیع شد. کمک های نقدی هم که تبدیل شد به کانکس های بزرگ کلاسی برای مدارس و یک کتابخانه که همینجا دوست دارم یاد کنم از کارخانه تیموری که تا کنون قفسه های کتابخانه هایی را ما به مناطق بلادیده برده ایم، تامین کرده اند و نشانه آن در همه زلزله ها دست کم یک کتابخانه بوده که برخی هنوز و از سال ها قبل در حال فعالیت هستند، ماند. کتابخانه ای که برای زلزله زدگان منجیل و رودبار در رستم آباد رودبار ساخته شد که اینک در دل یک سمن (سازمان مردم نهاد) با تغییر ماموریت از کتابخانه کودک و عمومی به تخصصی فعال است.
باید اذعان کنم، عملکردهای ضعیف دولتی ها و گاهی برخی نیروهای امدادی و تبلیغات سوء که این ضعف ها را چندین برابر نشان میدهد، اعتماد مردم را صلب میکند. دوستان من در بلایای طبیعی هم از راه سازمان های امدادی جلو رفتهاند و هم مانند بم، در آن شهر استقرار یافتند و مدت یکسال ماندند و هر کاری هم که امکانش بود کمک کردند و ما هم به عنوان پشتیبانان سعی میکردیم از جیب خودمان و دوستان نزدیک خودمان در حد توان بودجه کار را تامین کنیم. و خوب بومی بودن برخی از ما هم در ماندن یکساله گروه در بم موثر بود که بالاخره جا و مکانی روی مخروبه خانه های بستگان درست کرده بودیم و مانده بودیم، ولی ما هم مانند بمی های ماندگار، غذایی جز همان تن ماهی و لوبیا نداشتیم و مانند آنها هم زندگی می کردیم و برای استحمام آن هم هفته ای یک بار یا حداکثر دوبار در آن هوای گرم، از همان حمام های صحرایی که خودمان برای بمی ها ساخته بودیم استفاده میکردیم. و با اینهمه از زمانی که موسسات دولتی توانستند خودشان را بازسازی کنند، هر بار میبایستی پاسخ میدادیم که والله، به خدا، به پیر و پیغمبر ما بیگانه نیستیم، و نمازمان هم ترک نمی شود، ولی اجازه بدهید ما کارمان را مستقل از شما ادامه دهیم ولی بی اعتمادی میدیدیم که برخی مواقع بی اعتمادی مفرط برخی که کاسه های داغ تر از آش بودند، بسیار آزار دهنده بود. این بی اعتمادی دولت به مردم و گروه های مردمی، می تواند مردم را بی اعتماد کند، کما اینکه تا حدودی این بی اعتمادی را ایجاد کرده است.
دولت و به ویژه سازمان های خصوصی امدادی مانند هلال احمر باید بگویند و با ذکر جزئیات توضیح دهند که چرا گروهای مردمی باید کمک ها را از طریق ایشان توزیع کنند؛ باید جلب اعتماد کند. مواردی مانند اینکه همواره و در همه روزهای خوب و در بلایا عده ای وجود دارند که می توانند سوء استفاده کنند و کسانی هستند که سیل زده یا زلزله زده هستند و به سمت ماشین های کمک رسانی نمیروند و حتی در حد خوراک روزانه شان چیزی دریافت نمیکنند، چون انسان های ماخوذ به حیایی هستند و دستی دراز نمی کنند، و عده ای هم هستند که بیش از نیاز میگیرند و حق دیگران را ضایع میکنند که اگر کمک ها از یک جا انجام شود، نظم حتما بهتر خواهد بود و من به چشم خود از این صحنهها زیاد دیدهام . در برخی چادرها 14 تا پتو دیدم و در چادری برای خانواده 5 نفری تنها سه پتو بود و هر دو در یک روستا در نزدیکی ازگله بودند. در بم به یاد دارم که در فرمانداری بودم و معاون فرماندار به نمایندگان سمن ها میگفتند: آقا مراقب باشید، بم 100هزار نفر جمعیت داشته و جمعیت زیادی هم زیر آوارها جان داده اند، و الآن جمعیت بم از مرز 150هزار نفر گذشته است.
و با همه اینها، هنوز بر این باور هستم که کمک تجویزی نیست. مقاله ای با همین عنوان در دهمین سالگرد زلزله بم در روزنامه شرق به قلم حقیر منتشر شد که در آن با توضیح موارد بسیاری از زلزله ها و به ویژه زلزله بم، نوشتم که کمک تجویزی نیست. مهمترین مرکزی که داریم هلال احمر است که کار تخصصیاش همین است و من توصیه می کنم اگر کمکی می خواهید بکنید، به هلال احمر برسانید اعم از نقدی و کمک های کالایی. لیکن این حق کمک کننده است که راه کمک خود را خود انتخاب کند و در این کار هیچ تجویزی و اجباری نمی تواند باشد و باید بگویم علیرغم توصیه خودم بی اعتمادی مردم را در این دوران نمیتوانم چاره کنم. این عبارت هزار میلیاردی در نوشتههای من تکراری شده، ولی این هزاران میلیارد اختلاس و غیب شدن پول از خزانه مملکت، مسلما نتیجهای جز بی اعتمادی ندارد. بنابراین علیرغم تهدیدات قوه قضائیه به اینکه اگر کسانی حسابی اعلام کنند که پول جمع کنند، آن حساب مسدود خواهد شد، در همین ایام و بنا به سوابق قبلی بسیار مراجعه داشتهام که ما کجا کمک کنیم و وقتی میگویم هلال احمر پاسخ میدهند که نه ما میخواهیم به دست خودشان برسانیم. این جملات را بار اول نیست که میشنوم و توصیه میکنم، کمک های مردم را تجویزیش نکنیم، که این سرمایه اجتماعی را از خود نرانیم و بگذاریم مردم به نحوی که دوست دارند کمک کنند.
**********
و اما کتادبداران و کتابخانه ها. بیشترین کتابخانهها و کتابداران تحت تاثیر سیل اخیر کتابخانه های وابسته به نهاد هستند. خوشبختانه اخباری را که از کتابخانه های عمومی کشور وابسته به نهاد کتابخانه های عمومی تا این لحظه شنیدهام، همه مبتنی بر این است که کتابخانه ها خوشبختانه آسیب جدی ندیده اند و عکس های فعالیت های کتابداران در کتابخانههای مختلفی را دیدم که به کمک هم شتافته و حتی در خبر کتابخانه رفیع هویزه خواندم که وسایل برقی و کامپیوترها از روستا به هویزه منتقل شده اند چون شهر از کناره رودخانه فاصله دارد و در خطر سیل قرار ندارد. از مدیریت کتابخانه های درگیر به نوبه خود قدردانی میکنیم و خدا قوت میگوییم و امیدوارم که با فروکش کردن آب، خطر برطرف شده باشد و کتابداران علاوه بر عادی سازی فعالیت های کتابخانههایشان، منشاء کمک و پایگاه اطلاع رسانی در مورد کاستی ها، نیازمندی ها و کمک های به زلزلهزدگان شوند و نقش موثری در سامانگیری مجدد زندگی در شهرهای خودشان شوند. لیزنا منبعی که غیر کتابداران به آن رجوع کنند نیست، والا با همه وجود حاضر بودیم که در این مدت تبدیل به عاملی برای ترویج کمک رسانی مردمی به مردم مناطق آسیب دیده باشیم. و الآن هم لیزنا نیز آمادگی کامل برای کمک به این نقش در کنار سازمان های درگیر و کتابداران در مناطق اسیب دیده را دارد و به هر حال در حد انعکاس اخبار و فعالیت های دوستان و در خدمت خواهیم بود.
مدیرکل ترویج کتابخوانی و امور فرهنگی نهاد از اقدام کتابخانههای عمومی کشور برای جمعآوری و ارسال کتاب و اسباببازی به مناطق سیلزده خبر داد و گفت: بنا بر بررسیهای به عمل آمده، فراخوانی از سوی نهاد برای جمعآوری کمکهای مردمی در حوزه کودک و نوجوان اعم از اسباب بازی و کتاب منتشر شد تا مردم بتوانند کتاب و اسباب بازیهای قابل استفاده و در حد نو خود را با مراجعه به کتابخانههای سراسر کشور تحویل دهند تا پس از جمعآوری از هر استان، به استانهای گلستان، لرستان و خوزستان ارسال شود.
معاون توسعه کتابخانهها و کتابخوانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور نیز با ارائه گزارشی از فعالیتهای نهاد در حوزه امدادرسانی فرهنگی به مناطق سیلزده، عنوان کرد: تا کنون سه کاروان شامل کتاب، اسباببازی و اقلام فرهنگی استانهای کرمانشاه، تهران (با سه دستگاه کامیون) و البرز به استان خوزستان اعزام شده است که انشالله از فردا کار خدمترسانی در این مناطق را آغاز میکنند. که اخبار آن را در لیزنا می توانید کامل بخوانید.
به علاوه در دعوتنامه لاک پشت پرنده آمده است: ما به قدرت ادبیات و کتاب در بحرانهایی مانند سیل باور داریم. برای همین فکر کردیم از شما دعوت کنیم تا در گردهمآیی «قایقهای کاغذی» همراه لاکپشت پرنده باشید.
در این گردهمآیی شما میتوانید کتابهای باکیفیتی که به فهرست لاکپشت پرنده راه پیدا کردهاند با تخفیف تهیه کنید و همانجا کتابها را به داوران لاکپشت پرنده بسپارید تا کتابها براساس گروه سنی و کاربرد دستهبندی شوند و سپس به گروهها و نهادهای ترویج کتابخوانی سپرده شوند. این نهادها، کتابهایی که شما خریدهاید را به مناطق سیل زده میبرند و با برنامه بین کودکان و نوجوانان توزیع میکنند. در کنار خرید کتاب، شما میتوانید از نمایشگاه آثار هنری بازدید کنید. عواید فروش آثار هنری همانجا مستقیم به حساب هلالاحمر واریز خواهد شد.
امیدوارم این بار و با مدیریت درست کمک های مردم برای سیل زدگان گلستان، لرستان و خوزستان بخشی از اعتمادهای ضعیف شده مردم به دولت قویتر شوند تا از هدر رفتن کمک ها در قالب کمک های فردی جلوگیری شود. و باز امیدوارم دولت فهیم و فخیمه ما قدر این سرمایه اجتماعی را بیشتر بداند و تلاش خود در جهت اعتماد سازی را چندین برابر کند و این به دست نمیآید مگر در سایه نگاهی یکسان به همه مردم و سست کردن تبعیض ها و مفاهیم خودی و غیر خودی و جناح راست و جناح چپ و همه این واژگانی که که دیگر دست کم برای من رنگی ندارند. و حتی اگر دولتی ها اصرار دارند که خودی و غیر خودی کنند، ما مردم باید اصرار کنیم که این واژهها برای ما معنایی ندارد و باز هم آستین ها را بالا بزنیم تا گره ای از کار پیچیده کشورمان باز شود.
عمرانی، سید ابراهیم. «بلایای طبیعی و کتابداران ». سخن هفته لیزنا، شماره ۴34 ، 26 فروردین ۱۳۹۸
شمارگان کتاب و نشر، تعطیلی کتابفروشی ها، فقدان عضو فعال در کتابخانه های عمومی و دهها نمونه دیگر ... فقط گوشه ای از سیل بنیاد برافکنی است، که مدیران متصلب و جزم گرا بر پیکر فرهنگ کهن این کشور زده اند.