داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر: “امروز روز پنجشنبه، روز دوم نمایشگاه کتاب تهران تع داد بازدیدکنندگان بسیار زیاد و خوب بود اما اغلب فقط بازدیدکننده هستند و نه خریدار کتاب، البته عکسهای یادگاری در بین قفسه ها ازخودشان و همراهانشان زیاد گرفته میشد". این نمونهی جملههائیست که بسیاری خبرنگاران از زبان ناشران نوشتند و خود نیز شهادت دادند.
من هم شهادت میدهم که سی دو سال نمایشگاه برگزار کردهایم و سی دو سال است که داریم سعی و خطا میکنیم. در بسیاری مواقع چرخی را که یک بار اختراع کرده و داریم از آن استفاده هم میکنیم از نو اختراعش می کنیم. برخی کارها آزمایش شده و کنار گذاشته شده، به نام اینکه موقعیت تفاوت کرده یک بار دیگر آن را میآزمائیم. و به همین دلیل است که با اولین اتفاق آب زیرمان میرود و کتابهایمان را خراب می کند، امسال هم که یکی از تلاشهای مهم صرفهجویی بوده، ولی دست اندرکاران از ناشران تا ستاد و مردم باید بگویند که این صرفه جوئیها جای دیگری خسارت نزد؟
بخش ناشران ایرانی
من شهادت می دهم که روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت در بازگشت به منزل از روبروی دانشگاه یک بسته کاغذ A۴ خریدم، و سرم چنان سوتی کشید که همه اطرافیان در خیابان انقلاب متوجه من شدند، و من یک لحظه باور کردم که این صدا به بیرون از سرم درز کرده و دیگران فکر کرده اند آژیر قرمز کشیده شده است. من یک بسته کاغذ A۴ را به قیمت ۵۲۰۰۰ تومان خریدم، این یعنی آژیر قرمز، یعنی خطر واقعی. کدام ناشر الآن جرئت میکند با این قیمتِ کاغذ کتاب چاپ کند؟ از زینک و هزینه چاپخانه هنوز نگفتهام، و اگر کتابی چاپ بشود، ناشر باید چه قیمتی بر آن بزند که یک آدم مثل من که توهم فرهنگ دارد بتواند کتاب بخرد؟ و با توهماتی که به آن خو کرده، به زندگی خود ادامه دهد؟ من که سال گذشته با حقوقم می توانستم معادل ۱۲۹۰ یورو خرید کنم و امسال می توانم با همه هزینههایم، یعنی هزینه مسکن و ایاب و ذهاب و خورد و خوراک و پوشاک، تنها ۳۸۵ یورو خرید کنم، آیا باز هم می توانم کتاب بخرم. برای عید امسال (که هنوز کتاب و کاغذ به این گرانی نشده بود، گشتم کتابهای چاپهای قبلی و قدیمی پیدا کنم که برای عیدی بخرم، لیکن باز به اندازه هر سال نتوانستم کتاب بخرم، کتاب که ارزانترین هدیه ای بود که هر سال به دوستان و آشنایان و خردسالان خانواده و دوستان تقدیم میکردیم، نا سلامتی کتابداریم و این عادت شده که دوستان در خانه ما، انتظار کتاب را میکشند، حتی آنان که تا کنون کتابهای اهدایی را نخواندهاند، و ترجیحشان تماشای برنامه رامبد جوان است، باز اشاره میکنند که کتاب امسال ما چه شد؟
وارد جزئیات نمیشوم که قیمت اجاره خانه را بحث کنم که تبدیل به چه معضلی شده، و تابستان امسال آبستن چه حوادثی در حوزهی اجاره خانه خواهیم بود؟ و نزدیکانی که از هم اکنون استرس شدید دارند و مطمئن هستند که در محلههایی که زندگیشان را با آن تنظیم کردهاند، از خرید روزمره، تا مدرسه فرزند و غیره، دیگر نمیتوانند زندگی کنند و حتما باید بروند و در محلههایی که ارزانتر است خانه گیر بیاورند. احتمالا شهرداری باید پیش بینی و تدارک منطقه ۲۳ در تهران ببیند و خودش پیشاپیش برود و کانکس بگذارد که در برابر منطقه گران ۲۲ برج و دریاچه نشین، یک منطقه ۲۳ نزدیک رودخانه شور بین اتوبان ساوه و قم ایجاد کند که دست کم استرس از بین برود تا این گروه مطمئن باشند که اگر با صاحبخانه مودتی حاصل نشد، به حاشیه بروند و دست کم سقفی بالای سر داشته باشند.
من شهادت میدهم که کتاب در سبد خانوادههای ایرانی آن قدر اهمیت ندارد که اگر گرانتر شد، بروند، کتاب ارزانتری و در محلهای ارزانتر تهیه کنند، از خیر خواندن میگذرند و عطای فرهنگ را به لقای آن میبخشند.
حال ببینید که شهادت خبرنگاران چندی بر اینکه بازدیدکننده در نمایشگاه کتاب امسال خیلی بوده ولی خریدار کم، عین حقیقت است. تا جائیکه تعقیب می کردم، چهارشنبه ۴ اردیبهشت، یعنی روز اول خیلی شلوغ نبوده ولی پنجشنبه دومین روز تکانی خورده و جمعه هم بازدید بد نبوده، ولی در طول هفته نسبت به هر سال خرید کم بوده؛ شلوغ ترین روز هم پنجشنبه و جمعه ۱۲ و ۱۳ اردیبهشت بوده است.
علت را شاید بتوان در دو جمله خلاصه کرد: کم شدن قدرت خرید، بالا رفتن بی رویه قیمتها. ولی شاید بد نباشد، اوضاع و احوال را از زبان دوستان بشنویم. قبل از آن به شما بگویم که قیمت کاغذ در یک سال اخیر، سرنوشتی عجیبتر از ارزاق عمومی داشته. ارزاق عمومی و حتی اجاره ۷ برابر نشده اند ولی کاغذ شد. سال گذشته و در فصل نمایشگاه کتاب سی و یکم، هر بند کاغذ سفید اندونزی ۷۰ گرمی (۱۰۰ در ۷۰) حدود ۸۸,۰۰۰ تومان فروخته میشد، بعد از افزایش رسمی ارز در تیرماه، ۱۲۷.۰۰۰ تومان، در آبانماه رسید به ۲۴۰.۰۰۰ تومان که دیگر گفتیم قیمت همینجا تثبیت می شود چون نزدیک سه برابر خودش را مطابق با یورو و طلا بالا آمده بود و خیلی گران شده بود، لیکن در بهمن ماه به ۳۵۰.۰۰۰ تومان رسید که نزدیک چهار برابر بود. با خودم فکر می کنم که یا دولت نمیگذارد دلار هم پا به پای کاغذ برود بالا یا دستی در کار است که از نظارت دولت بر کاغذ دلخور است و کاغذ را به امید باز هم گرانتر شدن انبار کرده و نمی فروشد، به همین علت و ناگاه در هفته قبل از نمایشگاه سی و دوم ۱۳۹۸ قیمت هر بند به ۴۵۰.۰۰۰ تومان رسید که وحشتناک بود و باز فکر کردیم که این قیمت به خاطر فشار در بازار کاغذ برای رساندن کتابهای ناشران داخلی به نمایشگاه است که شاید می خواستیم امیدوار بشویم که دارد کتاب منتشر میشود، ولی روز پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت قیمت همان کاغذ به بندی ۵۶۰.۰۰۰ تومان رسید و نمی دانم که چرا سر باز ایستادن ندارد. در طول نمایشگاه هم مرتب داشتند از جلسات وزیر ارشاد با وزیر صنعت و با دیگران می نوشتند که با مدیریتشان کاغذ را به این نقطه رسانده اند که واقعا امکان خرید کتاب را کم و کمتر خواهد کرد.
"این روزها اگر به بازار عرضه کاغذ در خیابان ظهیرالاسلام در محدوده میدان بهارستان تهران سری بزنید علاوه بر آشفتگی در قیمت عرضه کاغذ با آشفتگی گسترده از بیسروسامانی این بازار که توزیع آن هم اکنون در اختیار دولت است مواجه میشوید آشفته بازاری که دیگر جای فعالیت سالم اقتصادی کمتر مهیاست و هرکس که بتواند دستی به سوی واسطهها و دلالان دراز کند از آسایش و سود بادآورده بیشتری برخوردار میشود و استخوان خرد کردهها و با تجربهها که عمری را به سلامت و عزت نفس و کسب روزی حلال گذراندهاند با مشکلات فراوانی مواجه شده و چارهای جز ترک این بازار و گوشه نشینی ندارند.
این وضعیت، مخصوص در تهران نیست، در قم نیز که مرکزیتی برای چاپ کتابهای مذهبی کشور محسوب میشود، اعتراضها حتی ازسوی مراجع شنیده شد که «نظارت بر بازار کاغذ و کتاب ضعیف است، دولت باید مشکل گرانی کاغذ را حل کند، زیرا خوراک روح از جسم مقدمتر است و دور شدن از کتاب سبب عقب ماندگی علمی و مذهبی میشود. قیمت کاغذ چهار برابر شده است" ....ایرنا
ظاهرا این افزایش جدید است و افزایش کاغذ ماننده همه کالاها در سال گذشته یک بار اتفاق افتاده و حالا دوباره قیمت دارد افزایش پیدا می کند: "سیدحسین میرباقری رئیس اتحادیه فروشندگان کاغذ و مقوا در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به اوضاع نابسامان کاغذ در بازار در واکنش به چرایی افزایش چشمگیر قیمت کاغذ در بازار آزاد اظهار کرد: متاسفانه ماهها است که ما مسئولیتی در بازار کاغذ نداریم و اتحادیه فروشندگان کاغذ و مقوا با ۵۰ سال سابقه فعالیت، از این بازار کنار گذاشته شده است". همینجا قیمت کاغذ را واگذار کنیم به وزارت ارشاد و وزارت صنایع (یا صنعت،معدن و تجارت) و برگردیم به بخش کتابهای چاپ ایران نمایشگاه. فرارو می نویسد: "البته افزایش قیمت کتاب در این زمینه بی تأثیر نبوده است. هرچند کتابهای چاپ سالهای قبل و با قیمت پایینتر هم چندان رونقی ندارد و در این زمینه برخی مخاطبان و ناشران از در نظر نگرفتن تمهیدی از جانب وزارت ارشاد برای جبران این وضعیت گله دارند."
محمد رضا کلامی، مدیرکل دفتر تنظیم بازار وزارت صنعت هم اعتقاد دارد که: تک نرخی نبودن نرخ ارز یکی از فاکتورهای گرانیهای اخیر است، چرا که در زمان تک نرخی بودن ارز کالاها بهصورت عمومی وارد و در اختیار مصرف کنندگان مربوط قرار میگرفت.
بالاخره ما نفهمیدیم ارشاد باید چکار کند. دخالت یا نظارت بکند یا خیر؟ همانطور که در بالا میبینید، عده ای از تجار و بازرگانان میگویند، ارشاد وارد بازار شده و قیمت کاغذ گران شده، و برخی ناشران میگویند که اگر ارشاد تمهیدی نیاندیشد، وضعیت خیلی وخیمتر می شود. بنده خدا وزیر ارشاد !!!!!! همینقدر می دانیم که آشفتگی زیادی در بازار کاغذ وجود دارد که نشر و کتاب را شدیدا با خطر مواجه کرده است و بیجا نبود که کله من در چهارشنبه غروب آنطور سوت کشید. وزارت ارشاد مطمئن است کاغذی را که به ناشران کوچک به عنوان سهمیه داده است و قانونی است، صرف چاپ کتاب همان ناشر میشود؟ و سر از بازار آزاد درنمیآورد؟ حتی اگر این صحبت در حد شایعه باشد، چگونه می توان این مساله را بررسی و کنترل کرد؟
و در این میان، جالب ناشرانی هستند که می گویند "اغلب ما به جای فروش کتاب داشتیم سخنرانی میکردیم که علت افزایش قیمت کتاب چیست؟ انگار مردم در این مملکت زندگی نمیکنند، مرغ نمیخورند و قیمت میوه و تره بار و ..... را نمیبینند".
کتابخانه ها و ناشران خارجی
بودجه سال ۱۳۹۸ را هم که هر کسی چیزی می گوید، می گویند بودجه خوبی نیست، وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش که میتوانند خریدهای فرهنگی داشته باشند و حتی وزارت ارشاد، بودجه کافی ندارند، و به علاوه معلوم نیست ۱۰۰ درصد بودجه محقق شود و غیره. از دانشگاههای بسیار بزرگ خبر موثق دارم که امسال نسبت به همه سالهای گذشته خود کمتر خرید کردهاند؟ میگویند بودجه نداریم. کتابداران یکی دو دانشگاه جامع به من فرمودند، اصلا امسال نمایشگاه نرفتیم به ما ..... تومان داده بودند، اصلا نمیارزید، نیرو بگذاریم و برویم نمایشگاه. با کتابداران یک دانشگاه بزرگ صنعتی صحبت کردم که گفتند، کلا امسال به ما چهل میلیون تومان بودجه برای خرید نمایشگاه داده اند. کتابدار بخش مرجع یک دانشگاه جامع میگوید که ۲۰ میلیون تومان برای خرید بودجه داشته و اگر به متوسط قیمت کتابهای خارجی نگاه کنیم که به ویژه در رشته های علوم، فنی، پزشکی، و به ویژه کتابهای مرجع، ۱۰۰ دلار بیشتر شده است، می توانید بفهمید که متوسط قیمت کتاب دست کم یک میلیون تومان است. حال اگر در بخش یا تالار ارز دولتی باشید که کتابهای جدید سه سال گذشته با ارز نیمایی قیمت گذاری شده، که حدود ۳۰% ارزانتر شده است و ۲۵% هم تخفیف ناشران خارجی برای نمایشگاههای کتاب را در نظر بگیریم، قیمت هر دلار به حدود ۶۷۵۰ تومان می رسد و اگر با بنهای وزارت ارشاد خریدکنید و ۲۰% هم در اینجا تخفیف محاسبه کنید، می توانید با نزدیک ۶۰۰۰ تومان به ازای هر دلار کتابهای جدید را بخرید، در شرایط امروز، دلار ۶۰۰۰ تومانی معجزه است، ولی با دلار ۶۰۰۰ تومانی هم نمیتوانید نیازهای دانشجویان و اساتید را مرتفع کنید، چون وضعیت بودجه دستگاههای دولتی خوب نیست.
تایید این صحبت را از زبان چند تن از نمایندگان ناشران خارجی که هر یک دست کم سی سال در نمایشگاههای کتاب تهران حضور فعال داشتهاند و کتابداران و کتابخانههای آنان را میشناسند، شنیدم. "دانشگاه الف که اصلا امسال نبود، یا اگر بود فقط رفته بود فارسی، ما در بخش خارجی نه در قسمت ارز دولتی (نیمایی) و نه در قسمت ارز آزاد بچه هایشان را ندیدیم. دانشگاه صنعتی الف هم که نبود، بچه های دانشگاه صنعتی ب هم همان روز اول آمدند و سلام و علیکی کردند و رفتند و ما فکر کردیم، آمدند مثل هر سال لیست گرفتهاند که استادان انتخاب کنند و روزهای بعد برمیگردند ولی اصلا نیامدند، از دانشگاه خودتان (منظورشان بنده بود)، چند تا از دانشکده ها بیشتر نیامدند ولی خیلی کم خرید کردند. فقط دانشکده ... فعال بود" و در پاسخ من که پرسیدم از دانشگاههای آزاد چه خبر؟ شنیدم که "خیلی کم، چند تا از این صدتا دانشگاه آزاد آمدند و خیلی هم کم خرید کردند".
در نظر داشته باشید، که با همان چهل میلیون تومان بودجه دانشگاه نام نبرده بالا، باید کتابهای فارسی هم خریداری کنید و ناشران ایرانی واقعا یک سال زحمت می کشند و چشمشان به خریدارانی است که قرار است از همه شهرهای ایران بیایند و کتابهای ایشان را بخرند. من ریاضیاتم خیلی خوب نیست، و در این پیچیدگی که در بالا خودم رسم کردم، هر چه میگردم پرتقال فروش را پیدا نمیکنم. شما کمکم کنید لطفا، واقعا چه باید کرد؟
و در پایان هم خارجی فروشها و هم ناشران ایرانی معتقد بودد که این آمار ۹۹ میلیارد تومانی که از سوی ستاد نمایشگاه به عنوان رقم فروش اعلام شده، علتش گرانی کتاب بوده و اگر رقم واقعی تری می خواهید، تقسیم بر ۳ کنید، نمی گوئیم ۴ چون هنوز عده ای کتابهای سال قبل خود را با همان قیمت می فروختند. ولی شما این قیمت را تقسیم بر سه کنید، ببینید از پارسال کمتر فر وختهایم، همه ما کمتر فروختهایم.
نمایشگاه گردانی
ناشران و دوستان قدیمی بخش خارجی از مدیریت بخش ارزی راضی بودند و می گفتند در بخش خارجی، در قسمت ارز نیمایی کنترل خیلی خوب بود. "نمیگویم کسی زیرآبی نرفت، چون به هر حال عده ای دلال همیشه هستند که آبروی ما را هم میبرند، ولی در مجموع کنترل ما، به ویژه در بخش نیمایی خیلی خوب بود. همه فاکتورها کنترل میشد و مهر میخورد."
از وضعیت فیزیکی و مکان، از نبود تابلوهای راهنما به ویژه در روزهای اول نمایشگاه، و غافلگیری در برابر کاهش دمای هوای تهران میگفتند که هم خودشان و هم مراجعان اذیت شده بودند.
در بخش ناشران دانشگاهی ایرانی، که مثل همیشه بیرون از تالارهای مسقف هستند، ابراز نارضایتی از جایی که مستقر بودند میکردند. "کف سالن ما را همان موکت نصفه و نیمه هر سال را هم نینداخته بودند، باور کنید که مثل فیلم عصر حجر هر روز صبح میآمدند، کمی آب جلوی غرفههای ما روی زمین میپاشیدند و می رفتند. پرسیدیم چرا موکت را نمیآورید، و شنیدیم که این جزو صرفهجویی امسال اعلام شده است. باور کنید، ما هر صبح داشتیم خاک کتابهایمان را میگرفتیم. کتاب خاک گرفته را خودمان شرممان میآمد بدهیم دست مشتری".
شبهات و کجرویهای احتمالی
دستکاری در قیمتها توسط برخی سودجویان. در بخش فارسی، حتما وزارت ارشاد و اتحادیه ناشران این مساله قیمت پشت جلد را دنبال کنند و پیشنهاد این حقیر که ۴۵ سال خاک کتاب خوردهام این است که قیمت را از پشت جلد کتاب بردارند و مردم را عادت بدهند که قیمتها را از سایت ناشر بگیرند که این داستان شده مفسدهای نو. داستان لیبل بازی را نمیدانم دیدهاید یا خیر؟ بسیاری روی قیمتها لیبل جدید میزنند. آیا کتابفروشان میتوانند قیمت کتاب را تغییر دهند؟ فقط ناشر با توجه به هزینههای نشر و نیز موجودی انبار خود میتوند قیمت کتابش را بالا و پائین کند، همان کاری که ناشران فرنگی و هندی سالها است میکنند و قیمت کتاب را روی کتاب چاپ نمیکنند. دوره ای که در آن زندگی می کنیم، در بهترین حالت، دولت بیش از یک تا دو سال نمی تواند قیمتها را ثابت نگهدارد، حال کالایی مانند کتاب که فروشش به مرور و به کندی انجام میشود، چرا باید قیمت روی جلدش باشد که سر سال همه مجبور شوند روی قیمتها لیبل بزنند و از این امر عدهای سود جو نیز سوءاستفاده کنند و هر قیمتی را که عشقشان میکشد، بدون اجازه ناشر به کتاب بچسبانند. ارشاد قیمتها را در سایت ناشران کنترل کند، و افزایشهای سالانه غیر معقول را جلو گیری کند و اخطار بدهد و حتی جریمه کند، ولی قیمت زدن در دورهای مانند این سالها به نظرم دارد مشکل برای ناشران ایجاد میکند.
قاچاق کتابهای ناشران ایرانی. در بخش داخلی بنده که بیشتر روزهای عمر از خیابان انقلاب عبور میکنم، قاجاق کتاب را امری عینی و واقعی میدانم. در سه ماه سوم سال ۱۳۹۷ از کشف انبارهای کتابهای قاچاق خبر دادند و آقای آموزگار گرامی مصاحبه کردند و از دستگیری عدهای که کتابهای ناشران را چاپ و در پیادهروهای شهر به فروش میرسانند، صحبت کردند. لیکن با اینکه آن روزها خیلی خوشحال شده بودم، ولی میبینم که هنوز داستان ادامه دارد. جالب است که راهروها و پیادهروهای اطراف نمایشگاه سی و دوم ۱۳۹۸ پر بود از کتابهای قاچاق، و کسی هم به کارشان کاری نداشت و در حالیکه ناشران برای فروش هر یک جلد از کتابهای خود تلاش فراوان میکردند، این متقلبان کتابهایشان را با ۵۰% تخفیف حراج میکردند، و بازار بدی هم نداشتند.
قاچاق کتابهای خارجی. دوست عزیز و با سابقه من که یک کتابدار است میگوید، بعد از سی و اندی سال کار، یعنی نمیفهمم که این کتاب چاپ دیجیتال است و اصل نیست؟ و حتی گاهی افست است؟ در غرفههای کتابهای خارجی (بخش آزاد و نه نیمایی) به اسم کتاب اصل و اوریجینال کتابهای تکثیر و جلد شده را به ما ارائه می کرد و اصرار می کرد که من نمیفهمم که این کتاب اوریجینال است.
دلالان: دوست دیگری تعریف می کرد که "من به اصرار تعدادی از دانشجویان، واقعا تلاش کردم که یک نسخه اصل و اوریجینال از کتابی جدید را هر جور شده بخرم، شخصی در غرفه ارز دولتی (نیمایی) به من گفت این کتاب را بیا در غرفه ارز آزاد دارم و به شما به قیمت خوبی میدهم و هرچه اصرار کردم که موظفم دولتی بپردازم، گفت به قیمت دولتی به شما میدهم، دست مرا گرفت و برد به آن طرف و در غرفهای کتابی را که قیمتش را لیبل زده بود ۱,۸۰۰.۰۰۰ تومان به من به قیمت ۱.۲۰۰.۰۰۰ تومان فروخت. گفت فرقی نکرد ، همان شد، دیدی چه تخفیف خوبی به شما دادم". و از من پرسید که "چطوری این تخفیف را می تواند بدهد"؟ و وقتی برای او محاسبه کردم که شما قیمت ارز نیمایی را حساب کن، ۲۵% تخفیف را هم حساب کن، ۲۰% بن ارشاد را هم حساب کن، کتاب میشود، ۹۰۰,۰۰۰ تومان نه ۱.۲۰۰.۰۰۰ تومان، و باز باید بروم و بر دیوار شهرمان با زغال و بصورت گرافیتی بنویسم، به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را.
سال آینده گزارشی از ساندویچفروشیهای نمایشگاه تقدیم می کنم که از ابتدا تا انتهای آن شاد باشد و گزارش مهمترین رویداد فرهنگی سال در لیزنا، شبیه روضه و سوگواری نشود.
واقعا چه بایدکرد؟ به قول بزرگی والله اعلم.
عمرانی، سید ابراهیم. «نمایشگاه کتاب تحت تاثیر دو عامل: کم شدن قدرت خرید، بالا رفتن قیمتها سخن هفته لیزنا، شماره 437، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.