داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا؛ یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: پانصدمین شب از شبهای بخارا عصر جمعه هشتم شهریور 1398 در تهران برگزار شد. شبهای بخارا سلسله نشستهایی است که در چهارده سال گذشته به همت مجله بخارا و با همکاری تعدادی از نهادهای فرهنگی برگزار شدهاند. محور اصلی این جلسات معرفی و بزرگداشت چهرههای ممتاز و ماندگار در قلمرو فرهنگ و ادبیات ایران و جهان است. افزون بر این، مجموعهای متنوع از مباحث ادبی، هنری، تاریخی و جغرافیایی را نیز در بر میگیرد که در ادامه به مواردی اشاره خواهم کرد. زمانی که نخستین «شب بخارا» در 22 دیماه 1384 در خانه هنرمندان تهران برگزار شد، شاید کسی تصور نمیکرد چهارده سال بعد شاهد برگزاری پانصدمین جلسه آن با عنوان «شب شبهای بخارا» باشیم. مرور گزارش این نشستها و بررسی مباحثی که در این مدت مطرح شده، به روشنی نشان میدهد تا کنون شبهای بخارا از نظر گستردگی و تنوع موضوعی و ابتکار در انتخاب موضوعات نغز و ناب از جمله موفقترین و اثربخشترین رخدادهای فرهنگی معاصر محسوب میشوند.
محور اصلی گفتگو در شبهای بخارا معرفی و نکوداشت چهرههای ماندگاری است که هر یک درختی در بوستان فرهنگ و هنر این سرزمین کهن کاشتهاند و گوهری به گنجینۀ گرانقدرش افزودهاند. بزرگانی از گذشتههای دور همچون فردوسی، خیام و حافظ که قرنهاست در سپهر فرهنگی ایران حضوری درخشان دارند؛ تا چهرههای معاصری که شاگردان راستین آنان در روزگار ما محسوب میشوند. البته موضوع نشستها فقط به شخصیتها محدود نمیشود و تاکنون بسیاری از جلسهها به بررسی تاریخی مکانها، رخدادها، موضوعها یا رونمایی از کتابهای تازه نیز اختصاص داشتهاند. مثلاً «شب تاجیکستان»، «شب ایران و ژاپن»، «شب هند» یا «شب ایران و لهستان» از جمله مواردی هستند که با هدف بررسی پیوندهای تاریخی ایران با سایر کشورها برگزار شدهاند. همچنین، «شب فرهنگ و معماری یزد»، «شب تفرش» و «شب آشتیان» مثالهایی از بررسی سهم تاریخی شهرها مختلف در استمرار و بالندگی فرهنگ ایران هستند. گاهی نیز شب بخارا به گروهی از نویسندگان یا هنرمندان در یک زمینه مشخص اختصاص یافته است. مثل «شب مولوی پژوهان»، «شب نویسندگان ارمنی»، «شب داستان کوتاه»، «شب ادبیات تطبیقی»، «شب رماننویسان مصر»، «شب رمان عربی» یا «شب نویسندگان معاصر آلمانی».
افزون بر این، مقولههایی که تا امروز در دستور کار شبهای بخارا قرار گرفتهاند بسیارند. از آن جمله میتوانم به «شب صلح و شاهنامه»، «شب نوروز و گفتمان صلح»، «شب طنز در شعر سعدی»، «شب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی»، «شب قصههای مثنوی»، «شب چهرههای موسیقی ایران»، «شب نمایش رادیویی»، «شب کبوتر در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی»، «شب راهآهن ایران»، «شب دماوند»، «شب انار»، «شب گرامافون»، «شب بیژن و منیژه»، «شب سرو کاشمر»، «شب یخچالهای ایران»، و «شب مارهای ایران» اشاره کنم. گاهی نیز کتاب یا نهاد خاصی مبنای بحث قرار گرفته است. مثلاً «شب فرهنگنامه کودکان و نوجوانان»، «شب رونمایی از مجموعه کتابهای ایرانشناسی»، «شب تاریخ فلسفه غرب» یا «شب بنیاد کودک». در این میان نیز تعدادی از جلسات خود یک فصل مستقل تشکیل دادهاند. مثلاً در سری «شبهای تهرانشناسی» تا کنون شبهای کاخ گلستان، تکیه دولت، خیابان مولوی، بهارستان، چنارستان و میدان توپخانه برگزار شده است. ضمناً محل برگزاری شبهای بخارا فقط به تهران و ایران محدود نمیشود و تا امروز بسیاری از جلسهها در شهرها و کشورهای مختلف برگزار شدهاند. از جمله در سبزوار، بافق، کرج، تبریز، شیراز، مشهد، دزفول، آشتیان، کابل، رم، و زاگرب. در پایان هر جلسه نیز گزارشی از سخنرانیها در سایت مجله و متن شمارههای بعدی مجله منتشر میشود. در نهایت تا امروز این مجموعۀ ارزشمند به شکل دانشنامهای مفصل در آمده که از تنوع موضوعی بسیار برخوردار است و بسیاری از متفکران، نویسندگان و مترجمان نامدار معاصر با حضور خود در جلسهها و طرح نظراتشان در شکلگیری آن سهیم هستند. از سوی دیگر تحلیل محتوای این جلسات خود میتواند به تنهایی موضوع یک رساله دانشگاهی در حوزه مطالعات فرهنگی باشد که اطمینان دارم با نتایج جالبی همراه خواهد بود.
همانطور که این چند مثال معدود از فهرست بلند و بالای پانصد شب بخارا نشان میدهد، از نظر محتوا محور مشترک همه نشستها بیش از هر چیز فرهنگ، ادبیات و تاریخ ایران است. اگر هم جلسهای به ادبیات یا هنر کشورهای دیگر مربوط بوده، پیوند آنها با فرهنگ ایران در کانون توجه قرار گرفته است. اما در کنار همه این امتیازها به نظرم مهمترین کارکرد شبهای بخارا «پیکار با فراموشی» است. فراموشی فضیلتهایی که بیم آن میرود در گذر زمان و در هجوم همه جانبه مثلث زور و زر و تزویر از یادها بروند. در دنیای پرآشوب معاصر فراموشی در کمین نشسته است و نهادهای فرهنگی اصیلی همچون مجله بخارا و یارانش رسالت پاسداری از «حافظه مشترک» و «خاطره جمعی» ما را فروتنانه بر دوش دارند. زیرا شبهای بخارا فرصتی برای یادآوری زندگی مردان و زنان شریفی است که داوطلبانه و مشتاقانه عمر و هستی خود را صرف پیشبرد فرهنگ و هنر در جامعه کردند. فرصتی است برای به خاطر آوردن تلاش صادقانه کسانی که با همه دشواریهای زمانه فرهنگنامهها و دانشنامههای سترگ نوشتند، نغمههای تازه و امیدبخش سرودند و با تمام توان خود به آموزش نسل جوان پرداختند. آنان که شهر به شهر و روستا به روستا سفر کردند تا داستانهای عامیانه شفاهی را ثبت کنند؛ نسخههای خطی کهن را تصحیح و منتشر کردند و آنان که با ترجمه آثار ماندگار جهانی پلهای فرهنگی میان ملتها ساختند. به نظرم هر شب بخارا که به مرور زندگی یکی از چهرههای نامدار ایران و جهان میپردازد بیش از آنکه درباره آن فرد و زندگی شخصی او باشد درباره شیوهای از عاشقانه زیستن است که در هیاهوی روزگار ما در خطر فراموشی قرار دارد. آنان هر یک نماد و نشانهای از وفاداری به فضیلتها و ارزشهای والای انسانی هستند که در طول تاریخی پر فراز و نشیب ما پاسدار اندیشه، هنر و آزادگی بودهاند.
در پایان برای علی دهباشی، سردبیر پرتلاش و خستگیناپذیر مجله بخارا، آرزوی برومندی و بهروزی روزافزون دارم. همه کسانی که او را میشناسند به خوبی میدانند که چگونه سالهاست به تنهایی و بیوقفه در این راه دشوار با استقامت و پایمردی گام بر میدارد. ضمناً همه کسانی که نشستهای مشابه برگزار کردهاند نیز نیک میدانند که برگزاری چنین جلساتی با چه مسائل و مشکلات عجیب و غریبی مواجه است. اما علی دهباشی در عمل نشان داد که خواستن توانستن است و کارنامه درخشان او در این زمینه گویای این حقیقت است. در مجموع این ابتکار ارزشمند شایسته تحسین است و امید آنکه همچنان برقرار و پایدار باشد. ای بخارا شاد باش و دیر زی!
منصوریان، یزدان. «پایداری در پیکار با فراموشی». سخن هفته لیزنا، شماره ۴56، 1 مهر ۱۳۹۸.
سپاس بر یزدان
چون همیشه، خوش فکر و خلاق
ای کاش کتابخانه ها اندکی از شبهای بخارا یاد بگیرند و برای حفظ حافظه تاریخی، پویا شوند
یعنی تاثیر اجتماعی که بر روی نخبگان و وروی عامه مردم میگذارن به مراتب از صدا وسیما و ارشاد و کتابخانه و تبلیغات و... بیشتره! اونم با چه بودجه ای!
توفیق بیش از پیش همه دلسوزان به فرهنگ و مردم این کشور رو خواهانم
یادداشتی نغز و خواندنی
با سپاس از استاد منصوریان بابت گزارش هایشان از بخارا
امیدوارم مجله وزین بخارا سری هم به استان های کوچکتر (در مساحت) بزند که گوشه گوشه این سرزمین پر از دُر و گوهره