داخلی
»گزارش
نشست نقد و بررسی کتاب «سبکشناسی ادراکی» برگزار شد
به گزارش لیزنا، نشست نقد و بررسی کتاب «سبکشناسی ادراکی» در روز سهشنبه ۳۱ فروردین بهصورت مجازی و با سخنرانی کورش صفوی، نعمتالله ایرانزاده و سمیه آقابابایی برگزار شد. کتاب «سبکشناسی ادراکی» نوشتهی سمیه آقابابایی بهتازگی در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. نویسنده در این کتاب سبک را بهمثابه کلیتی نامحدود به ادبیات مطرح میکند و توضیح میدهد که سبک، چه در ادبیات چه در سایر هنرها، نمودی از اندیشهی غالب یک دوره است. آقابابایی برای بیان این مطالب پس از معرفی مبانی نظری خود، اندیشهی غالب حاکم بر دورهی صفوی در ایران و دورهی گورکانیان در هند را استخراج میکند. سپس، با بهکارگیری ابزارهای سبکشناسی ادراکی به تحلیل مقایسهای سبک در آفرینشهای هنری و ادبی (شامل شعر و نثر سبک هندی) میپردازد.
مسیر آفرینش متن
سمیه آقابابایی گفت: «سبکشناسی ادراکی» بهصورت تخصصی به تحلیل مقایسهای سبک در آفرینشهای ادبی و هنری انسان در دورهی صفوی و گورکانی میپردازد. سبکشناسی در قالب دانش میانرشتهای در ایران کاستیها و نقصهای بسیار زیادی دارد و از نظر تحقیقاتی خلأ بزرگی در آن احساس میشود. چون تاکنون نظریهی جامع ادبیای برای بررسی آفرینش متون ادبی مطرح نشده است. این نقص سبب شده است که بهجای بررسی سبکشناسی مباحثی چون تاریخ ادبیات، تاریخ مطرح شوند که با هدف سبکشناسی فاصلهی زیادی دارند. در واقع، سبکشناسی در دورهی معاصر اقتضا میکند که محققان بیش از گذشته به نظریهها، رویکردها و روشهای جدید در سبکشناسی توجه کنند و با نقد آرای پیشینیان، الگوها و نظریههای جدیدی را مطرح کنند. طبقهبندی سبک براساس شاخصها و ابزارهای دقیق و جامع از مسائل مهمی است که توجه به آن میتواند کار آموزش سبک را آسان بکند. همچنین، زمینههای لازم را برای ارائهی نظریههای زبانی و ادبی فراهم کند.
وی ضمن تأکید بر اینکه از دیرباز در طبقهبندی سبک آثار ادبی به موازین علمی چندان توجه نشده است، مواردی چون یکدست و دقیقنبودن این طبقهبندیها؛ دستهبندی کلی براساس منطقهی جغرافیایی یا محدودهی زمانی، تاریخی، سیاسی؛ مغفول ماندن تفاوتهای فردی در قالب سبکهای فردی؛ روشن نبودن مبانی این تقسیمبندیها به لحاظ نظری؛ تفاوت قائل نشدن بین نثر ادبی و غیرادبی؛ تفاوت قائل نشدن بین دو گونهی ادبی نظم و نثر؛ نبود انتظام و انسجام در این طبقهبندیها؛ نبود ابزارهای علمی و قابلاندازهگیری را از ایرادها و شواهد غلط بودن این سبکشناسیها دانست و اظهار داشت: در واقع، امروز سبکشناسی ماهیت بینارشتهای پیدا کرده است و مطالعات سبکشناسانه مستلزم استفاده از آموزههای دیگر رشتهها است. برای دستیابی به نگاهی جامعتر در سبکشناسی به تقسیمبندی علمیای احتیاج داریم که با استفاده از ابزارهای دقیق و قابلاندازهگیری بتواند به دستهبندی و طبقهبندی همهی هنرها در کنار ادبیات بپردازد. سبکشناسی سنتی قادر به طبقهبندی زبان در کلیت خودش نیست و واحدهای این نظام را مستقل از هم تلقی میکند و این نقص ناشی از نبود نظریهای جامع برای مطالعهی سبک است. بنابراین، در این کتاب نظریهای در حوزهی مطالعهی آفرینشهای هنری و زبان ادبی انجام شده است تا براساس آن بتوانیم سبک در آفرینش متون ادبی و دیگر آفرینشهای هنری انسان را تحلیل و طبقهبندی کنیم. در این کتاب به این مساله پرداخته شده است که سبکشناسی بهمثابه کلیتی است که سبکشناسیِ ادبیات فقط بخشی از آن را در برمیگیرد. این کلیت در مقام تمثیل مانند پازلی است که قطعات آن با در کنار هم قرار گرفتن کامل میشود. بخشهای دیگر این سبکشناسی جامع میتواند سبکشناسی نقاشی یا معماری یا موسیقی و دیگر هنرها باشد. این بخشها در واقع مکمل سبکشناسی ادبیات به حساب میآیند.
وی توضیح داد: با در نظر گرفتن این کلیت برای طبقهبندی و بررسی ویژگیهای یک دوره در آثار ادبی و هنری و اندیشهی غالب یک دوره نیازمند ابزارهای علمی هستیم تا بتواند سبک را در قالب تمامی این هنرها دستهبندی کند. سبکشناسی ادراکی این امکان را به ما میدهد که با ابزارهای علمی و قابلسنجش طبقهبندیای را ارائه کنیم که شاخصهای آن از نظر روششناسی انسجام و جامعیت کافی را داشته باشند. دلیل اصلی نگارش این کتاب هم توجه به ناکارآمد بودن دستهبندیها و ابزارهای موجود در سبکشناسی است. در این کتاب به این نکته توجه شده است که ظهور یک سبک خاص تحت تأثیر اندیشهی غالب شکل گرفته در یک دورهی تاریخی است. در واقع این اندیشهی غالب محدود به ادبیات نیست، بلکه در تمامی هنرهای انسانی هر دوره از ادبیات تا موسیقی و صنایع دستی بازتاب پیدا میکند. این مساله در سبکشناسی سنتی مغفول مانده است. به همین دلیل در این کتاب هدف این بود که نوع جدیدی از طبقهبندی در سبکشناسی براساس نظریهی ادراکی ارائه شود. براساس این نظریه در این کتاب مسیر آفرینش متن مشخص شده است و با توجه به این مسیر و مبانی نظری مطرح شده دست بهنوعی مطالعهی جامع زدیم تا سبک ادبیات را در کنار دیگر سبکها بررسی کنیم.
آقابابایی افزود: در این کتاب از نظریهی ادراکی در کنار رویکردهای ساختگرایی استفاده شده است که در ترکیب با همدیگر ابزار دقیقی را برای تعیین شاخصهای آثار ادبی و هنری و طبقهبندی سبکهای یک دوره میدهد. این امکان دستهبندی جامع سبک آثار ادبی و هنری حتی در رویکردهای جدید به چشم نمیخورد، ولی در سبکشناسی ادراکی میتوانیم این دستهبندی جامع را به دست بیاوریم.
وی در ادامه محتوای کتاب را به تفصیل مرور کرد.
بهتدریج اندیشیدن را فراموش میکنیم
کوروش صفوی در بخشی از سخنان خود گفت: احساس میکردم وظیفه دارم در مورد کتاب «سبکشناسی ادراکی» سخن بگویم. چراکه آقابابایی مختصات اصلی کار خود را بر پایهی طرح ادراکی من گذاشته است. من خودم هیچوقت جرئت نمیکنم طرح ادراکی را نظریه بنامم. چراکه در کشور ما عنوان کردن چنین چیزی جرئت و جسارت بسیاری میخواهد. از این طرح در ایران و خارج از ایران چندین و چند رساله و مقاله و کتاب تهیه شده است، ولی هنوز حداقل برای من طرح به حساب میآید. این طرح کاملاً بومی و با مختصات اندیشیدن ایرانیان همساز است. خود این مساله است. چراکه فرهنگ عجیبوغریبی در ما نهادینه شده که میگوید اگر عبدالقاهر جرجانی و رومن یاکوبسن در مورد چیزی حرفی زده باشند، چون رومن یاکوبسن خارجی است، احتمالاً او بهتر میگوید. این چندان هم بیمنطق نیست. ما گمانمیکنیم آنها خودروسازی و کولرسازیشان بهتر است. پس، حتماً در اندیشیدن هم از ما بهترند. اما وقتی اندیشیدن افراد غیربومی مبنای ما قرار گیرد، به تدریج اندیشیدن را فراموش میکنیم و مسالهمان به شکل تقلید از اندیشیدن یا گزارش اندیشهی دیگران درمیآید. آقابابایی خیلی جرئت و جسارت داشت که این مساله را کنار بگذارد. او میتوانست بهراحتی و با مقداری نقص در کار، از نظریهی یاکوبسن یا آلتوسر استفاده کند و رسالهای بنویسد که خیلیها بیشتر به آن اعتبار بدهند. اما او روی همین طرح کار کرد.
وی دربارهی مختصات طرح خود گفت: این طرح را به این سبب ادراکی میگوییم که کار را از درک انسان آغاز میکند و متن را سازهای انسجامیافته از یک یا چند نظام نشانهای در نظر میگیرد که واحدهایی را از میان آن انتخاب و بهصورت منسجم در هم ترکیب کردهایم. بنابراین، برای این طرح متن میتواند غزل، قصیده، فیلم سینمایی، یک عمارت، یک نقاشی باشد. مرحلهی اول در این طرح رسیدن به درک متن است؛ یعنی اینکه به کمک حواس خود موسیقیای را بشنویم تا بتوانیم آن را احساس بکنیم یا غزلی را ببینیم و بخوانیم تا بتوانیم به مرحلهی بعدی گذار کنیم. مرحلهی اول بدین سبب ادراکی نامگذاری شده است و بر آن است که ما باید نقشهای را معین کنیم که نقطهی مبدأ آن درک انسان باشد. مرحلهی بعد در این طرح، تعبیر متن است؛ یعنی چگونه معنی کردن متن برای خود. امروز در بسیاری از نقدهای ادبی تعبیر متن با نقد متن یکی گرفته میشود و مواردی مثل میزان استفاده از ابزارهای زنانه در متن، ویژگیهای روحی روانی شخصیت داستانی، ارجاع و اشارات متن به جهان خارج بهعنوان مکتبهای نقد ادبی مطرح میشود. درصورتیکه در این طرح همهی اینها در بخش تعبیر متن قرار میگیرد.
وی بیان داشت: نقد متن آنجا شروع میشود که به سراغ فضای علم ادبیات میرویم. در این فضا مساله بر سر این است که آن خالق متن چه واحدهایی را از نظامهای نشانهای انتخاب کرده و اینها را چگونه در ترکیب با هم قرار داده است که آن متن را به وجود آورده است. انتخاب و ترکیب را نباید بدین معنا گرفت که واحدهایی را انتخاب میکنیم و در ترکیب با هم قرار میدهیم. اینجا مساله این است که چه واحدهایی تشکیل میشوند که در تعبیر تأثیر دارند و این بخش نقد ادبی را پدید میآورد. برای نمونه، وقتی غزلی از خواجهی شیراز میخوانیم، دائماً احساس میکنیم چند معنی پیش ما قرار میگیرد. اینجا، گرایش به سمت انتخاب است. و وقتی «شاهنامه» میخوانیم میبینیم دائماً هر موردی توضیح داده میشود که این نشان میدهد ما گرایش به ترکیب داریم. بنابراین، فنون و صناعات ادبی ما براساس اینکه تعابیر مختلف پدید میآورند، مثلاً استعاره، مجاز، کنایه، گرایش به سمت انتخاب دارند و وقتی واحدهایی را کنار هم بگذاریم و باعث شوند تعبیر من با تعبیر دیگران همسو شود گرایش به سمت ترکیب است.
وی ادامه داد: پس، بعد از تعبیر متن به نقطهای میرسیم که به آن نقد متن میرسیم. در نقد ادبی ما با علم ادبیات کار داریم و دیگر به معنی کردن متن و تعابیر کاری نداریم. بلکه در این نقطه کارمان این است که ببینیم چه واحدهایی انتخاب شدند و چگونه با هم در یک ترکیب قرار گرفتند که یک متن را پدید آورند. اینجا ما از حالت پژوهش کیفی به تدریج به سمت پژوهش کمی حرکت میکنیم. یعنی اینها باید با عدد و رقم و مستنداتی مشخص شود.
صفوی افزود: در این طرح این ویژگی مطرح میشود که اگر نگاه اندیشهی فیلسوفی در نقطهای زمانی و مکانی به شکلی باشد که به سمت انتخاب گرایش داشته باشد، گرایش شاعر و معمار و نقاش و خوشنویس هم به همین سمت است. یعنی یک پارادایم یا تغییر انکارناشدنی یا تحول بسطیافتهای پدید میآید. در واقع، در فضای زیست مردم یک زمانه تغییر یا تحولی انکارنشدنی ایجاد میشود که در نوع اندیشیدن افراد در آن زمان و مکان تأثیر میگذارد. بعد از اینکه انتخابها و ترکیبها در نقد ادبی مشخص شد به مرحلهای میرسیم که آن را سبکشناسی ادبی مینامم. در اینجا، سبکشناسی قرار نیست ما را وارد نامگذاریهای پیاپی و مسائلی بکند که پیچیدگیشان باعث شود فکر کنیم درست است.
وی توضیح داد: وقتی شاهان صفوی مغول را از ایران بیرون میکنند و از نو سرزمین ایران را پدید میآورند، مجدداً چیزی به نام اندیشهی جدید پدید میآید. آقابابایی اندیشهی حاکم بر دورهی صفوی و اندیشهی حاکم بر دورهی گورکانیان هند را دنبال میکند که در تلفیق با هم سبکی را به وجود آوردند که برحسب سنت یا سبک اصفهانی یا سبک اصفهانی نامیده میشود. آقابابایی مستندات بیشماری را استخراج کرد و دریافت این طرح جواب میدهد؛ یعنی در سبک هندی به جایی میرسیم که انتخاب و ترکیب در تلفیق با هم قرار میگیرند. انتخاب تعبیرهای مختلف را پدید میآورد و بعد، این تعابیر مختلف را توضیح میدهند. چنین شرایطی میتواند در شعر به پیچیده گویی تبدیل شود. چراکه اگر بخواهم از استعاره استفاده کنم و یارم را به گل تشبیه کنم بعد از اینکه این تشبیه را انجام دادم دیگر دست و گیسوی یار خودم را توضیح میدهم، نه کاسبرگ و شاخهی گل را. بنابراین، در بسیاری از موارد به حق متخصصان گفتهاند که سبک هندی پیچیده میشود.
صفوی در پایان گفت: گرایش سبک خراسانی به سمت ترکیب است، گرایش سبک عراقی به سمت انتخاب است و سبک هندی چون آمیزهی انتخاب و ترکیب است، فضای تعبیر را پیچیده میکند. بابایی خودش را به سبک هندی محدود کرد. اما به من قول داده این تحقیق را در مورد سبک خراسانی و عراقی هم مطرح بکند. کار آقابابایی برای من بسیار ارزشمند است. او متفکر نسل جوان ما است. آزاداندیش است و نیاز نمیبیند که دائماً از اسامی خارجی در کارش استفاده بکند. اگر از اندیشهی یک خارجی استفاده میکند، صرفاً برای این است که مشخص بکند این اندیشه سابقه دارد.
سبکشناسی ادب فارسی در زینهی هفتم
نعمتالله ایرانزاده در بخشی از سخنان خود گفت: از بهار تا کنون، سبکشناسی ادب فارسی چند زینه را پشت سر گذاشته است که آنها را به نام صاحبان آثار و نظریهپردازان ِسبکشناسی مینامم: یک، ملکالشعرای بهار و شاگردان و پیروان او شامل خطیبی، محجوب، فرشیدورد و حتی زرینکوب؛ دو، منصور اختیار، شفیعیکدکنی، علیمحمد حقشناس و یدالله ثمره؛ سه، محمود عبادیان؛ چهار، سیروس شمیسا؛ پنج، فتوحی؛ شش، دُرپر؛ هشت، صفوی- آقابابایی.
وی بیان داشت: بهار در مطالعات سبکشناسی بر نوع نگرش و نوع گزینش واژهها و شیوهی بیان تأکید داشت. در مطالعات محجوب به عوامل اجتماعی، آدابورسوم، عادات و حتی قالبها و شکلهای بیانی هم توجه شد. از دیدگاه خطیبی شاخصههای سبکی عبارت بود از گزینش واژگان، شیوهی بیان از نظر دستوری، اسباب نظم و جنبههای موسیقایی و شگردهای ادبی و صورخیال. زرینکوب سبک را تابعی از اقتضای حال/ معنی و کیفیت توافق بین احوال نفسانی شاعر، طرز فکر و مزاج و طبع گوینده میدانست. در این زینه کار درخشان «فن نثر» خطیبی، سهم او در تدوین «سبکشناسی» سهجلدی بهار و تکمیل مطالعات بهار در حوزهی سبک نثر کلاسیک تا قرن هفتم، شایان گفتن است.
وی ادامه داد: در زینهی دوم، وجه مشترک استادان سبکشناسی از منصور اختیار تا حقشناس و شفیعیکدکنی، بهرهمندی از مطالعات زبانشناختی و ساختارگرایی در مطالعات سبکشناسی است. محمدرضا شفیعیکدکنی به سبب سالها ممارست و تدریس و تدقیق در آثار ادبی و استادی در تحلیل روشمند ادبیات و آشنایی با نظریههای جدید و نقد ادبی و نقد عملی توانسته سبکشناسی را به شیوهی کاربردی و عینی بیاموزد و راهبردهای مشخصی را بنمایاند. او به انحراف از نُرم، مایههای اصلی شعر/ موتیفها، صورخیال و تصاویر ادبی و هنر سازهها و نقش زبان و بسامد در سبک، اهمیت میدهد. از دیدگاه منصور اختیار جوهر سبکشناختی اثر ادبی را در دو زمینهی شکل هنری زبان ادبی و بافت نظامهای اجتماعی زبانشناختی، میتوان درک کرد. او برای نخستین بار کوشید اصول و هنجارهای ناظر بر نثر شاعرانه و شعر منثور را تدوین کند. از این نظر، کوشش او در کنار بهار و خطیبی و زندهیاد احمد ابومحبوب در سبک نثر شایستهی التفات است.
ایرانزاده افزود: در زینهی سوم، عبادیان میکوشید در پرتو تمرینهای عملی از سبک نثر و شعر کلاسیک و معاصر به ممیزههای سبکی مؤثر دست یازد. ویژگی ممتاز روش سبکی عبادیان گذر از لایههای ظاهری بسامد و کاربرد به تحلیلهای معناشناختی است. از این منظر سبک به نقد ادبی پهلو میزند. در زینهی چهارم، شمیسا، نظام مطالعاتی سبک را روشمند ساخت و امکان آموختن روش و ورزیدگی در متون را بر اساس عناصر/مؤلفهها و شاخصها آسانتر یا متعینتر ساخت. از این دیدگاه کار او در ادامهی کار شفیعیکدکنی، سبکشناسی را به مقولهای مستقل، نظاممند و روشمند بَدَل ساخت. از نظر او سبک، استراتژی شاعر [هنرمند] در توضیح و تعلیل است. این طرز برخوردهای سبکی معمولاً بسامد بالایی دارند.
وی ادامه داد: در زینهی پنجم، فتوحی ابزار و روش دیگری را با بهرهگیری از مطالعات و تجارب خود پیشنهاد میکند. سبکشناسی فتوحی شامل دو کتاب نظری و عملی است. در بخش عملی، او برآن است که آثار را در لایههای آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی، و ایدئولوژیک باید کاوید و به فردیت سبک رسید. در زینهی ششم، دُرپَر ضمن تأکید بر ردهبندی و آسیبشناسی پژوهشهای سبکشناسی سبکشناسی انتقادی را مطرح میکند.
وی در ادامه دربارهی نظریهی کوروش صفوی و بهرهگیری آقابابایی از آن توضیحاتی ارائه داد. سپس، مواردی چون انتخاب شعر و نثر از بین آثار برجسته در کنار معماری، خوشنویسی، مینیاتور از هنرمندان ساکن ایران و شبهقاره، پاسخ گفتن به فرضیههای تحقیق، داشتن پیکرهی مشخص در انتخاب شواهد و جامعهی آماری و پایبندی به رویکرد و روش مختار را از ویژگیهای ممتاز پژوهش آقابابایی دانست و در پایان گفت: نشان دادن اندیشه غالب در دوره بررسی و یافتن وجوه مشترک در میان آفرینشهای هنری انسان از جمله شعر، نثر، معماری، نقاشی و خوشنویسی در عصر صفوی و گورکانی و نیز یافتن وجوه تمایز بین آثار دورهی صفویه با گورکانی از یافتههای مهم این تحقیق است. سعی کردم در این مجال مختصر نشان دهم که نظریهی سبک در ایران در چه وضعیتی است؛ از کتاب «از زبانشناسی به ادبیات » منصور اختیار تا «از زبانشناسی به ادبیات» کورش صفوی چه مسیری پیموده شده است تا فهم و تعبیر متن و گزارش آن، کاربردی شود و دانسته شود چه زمینههایی در سبکشناسی جای کار دارد. به نظرم سبکشناسی با این پژوهش به زینهی جدیدی رسیده است و بر بنیاد آن کارهای دیگری بهخصوص در مطالعات میانرشتهای و فرارشتهای و تطبیقی شدنی است تا سختهتر شود. آیندهی سبکشناسی در ایران نیازمند گامهای بعدی محققان بهویژه در حوزهی معنیشناسی و زیباییشناسی شناختی و یافتن پاسخ به چگونگی نمودِ جهان مخیّل و خلاقیت و ابداع ادبی در سازههای زبان و طبقهبندی آنهاست؛ اینکه ادبیَتِ ادبیات و فردیَت هنرمند را با چه دقتی میتوان گزارش کرد و اینکه بین ادبیات بهمثابه متن مکتوب و سایر نظامهای نشانهشناختی خلاقانه چه نسبت فرهنگیای وجود دارد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.