داخلی
»گزارش
محفل ادبی «در محضر لسان الغیب» برگزار شد
به گزارش لیزنا، محفل ادبی «در محضر لسان الغیب» همزمان با روز بزرگداشت حافظ با حضور محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده اهل افغانستان و زهرا محدثی خراسانی، شاعر استانی برگزار شد.
در ابتدا محمد کاظم کاظمی، شاعر و نویسنده اهل افغانستان ضمن تبریک روز بزرگداشت حافظ گفت: امیدوارم برگزاری این قبیل بزرگداشتها قدمی موثر و مفید برای شناخت بیشتر جامعه از شاعران و ادیبان بزرگ ادبیات شود.
وی در رابطه با زندگی شخصی حافظ، افزود: شمس الدین محمد حافظ شیرازی متخلص به حافظ زندگی آرام و بی دغدغه ای نسبت به دیگر شاعران همچون مولوی داشته است. او در شیراز به دنیا آمد، در محضر استادان علم آموخت، به همنشینی با شاهان پرداخت، حافظ قرآن کریم به چهارده روایت شد و به زندگی خود در شیراز ادامه داد. اما زمانه زندگی او زمانه ای پر آشوب بوده است، زمانه ای که چندین شاه با حکومتهای کوتاه و جابجایی ها و تحولات فراوان در جامعه همراه با آشوب، ریاپروری و فساد همراه بود.
نظام موجود در دوران حافظ حاصل حمله مغول به ایران بوده است و حافظ به نوعی این مسائل را در اشعار خود آورده است. از عشق و عرفان تا برخورد با زهد ظاهری و انتقاد را می توان در اشعار حافظ به راحتی احساس کرد.
محمدکاظم کاظمی گفت: یکی از دلایل محبوبیت حافظ در بین شاعران ایرانی پختگی او در اشعارش است، در واقع او میوه و حاصل تلاش چندین قرن بزرگان در عرصه ادبیات است. در اعصار گذشته از رودکی تا سعدی شعرها غالبا در دو بستر عشق و عرفان سروده می شدند در صورتیکه حافظ این دو حوزه را با هم تلفیق می کند. یکی دیگر از عوامل ماندگاری اشعار حافظ این است که علاوه بر جنبه عشق و عرفان به مسائل اجتماعی دوران خود نیز می پردازد به عبارتی این ویژگی خاص حافظ نسب به دیگر شاعران است که غزلیاتش چند وجهی است و بصورت همزمان به مسائل اجتماعی، عشق، عرفان و معنویت می پردازد.
وی تصریح کرد: شعر حافظ وجوه باطنی زندگی انسانها را به نمایش می گذارد. او حکمت الهی را با تجربه های زندگی ادغام و به شعر تبدیل می کند. بطور مثال در بیت «آسمان بار امانت نتوانست کشید/ قرعه کار به نام من دیوانه زدند» اشاره به وظیفه الهی و اجتماعی فرد در جامعه دارد هم جنبه معنوی و هم جنبه اجتماعی زندگی انسان را بیان می کند، می توان اینگونه گفت که غزلیات حافظ آینه مفاهیم الهی و تجربه های زندگی انسانهاست و این یکی از مهمترین دلایل ماندگاری و تفأل مردم به غزلیات حافظ است.
محمدکاظم کاظمی، شاعر در ادامه به خوانش غزلی از حافظ و سروده ای از اشعار خود به نام «تنظیمات اصلی» با توجه به وضعیت موجود کشور افغانستان پرداخت:
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی
هر آن که کنج قناعت به گنج دنیا داد
فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی
ز تندباد حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
ببین در آینه جام نقش بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی
*************
به زودی قدرت بی قدرتان تسلیم خواهد شد
به جایش دولت بی دولتان تحکیم خواهد شد
جهان در قرن نو بر صحفه تقویم می رقصد
وطن آماده برگشتن تقویم خواهد شد
به قانون خدا نان حلالی بود مردم را
که آنهم با قوانین بشر تحریم خواهد شد
قرانی مانده از قرنی غریبی در کف ملت
که بین دزد خوب و دزد بد تقسیم خواهد شد
وطن به تنظیمات اصلی باز می گردد
بشر آخر به روی حالت بلعم العزل تنظیم خواهد شد
خدا می گوید آن چیزی که من گفتم نشد انسان
ملک می گوید آن چیزی که ما گفتیم خواهد شد
در ادامه زهرا محدثی خراسانی، شاعر خراسانی به خوانش غزلی از حافظ و سروده ای در غالب غزل از اشعار خود پرداخت:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
سخندانیّ و خوشخوانی نمیورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
*************
گل دادی و شکوه بهاران من شدی
در آن کویر سوخته باران من شدی
پیچیده بود مبهم و سنگین حدیث عشق
پیچیده من عشق تو آسان من شدی
بسیار شد حضور تو در خلوتم، غمم
شرمنده توام که فراوان من شدی
ای در زلال چشمه نورانی عبور
ای آشنا که آینه گردان من شدی
جا مانده بود طفل دلم در محاق و عقل
برخاستی و صبح چراغان من شدی
مشتاق نور بودم و دلواپس حضور
نور از تو جان گرفت تو ایمان من شدی
گفت آن که یافت نمی شود آنم آرزوست
در تو شکفت آینه و آن من شدی
گفتنی است، محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده متولد ۱۳۴۶ در هرات افغانستان است. کاظمی عضو گروه علمی برون مرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. وی در سال ۱۳۹۵ به عنوان دبیر علمی یازدهمین جشنوارۀ شعر فجر و برگزیدۀ نخستین دورۀ جشنواره بین المللی شعر فجر در بخش فارسی زبانان شد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.