داخلی
»تورقی و درنگی و گوشه چمنی
حمید محسنی، مدیر نشر کتابدار: فریدمن در کتاب جهان مسطح است مینویسد دانش همواره اهمیت داشته است، اما امروز اهمیت آن بیشتر شده است (ص. 356). عصر صنعت و عصر اطلاعات میدان را به "عصر استعداد" دادهاند. مسطح شدن جهان، ابزارهای عصر صنعت و عصر اطلاعات را بیش از پیش به انسانها ارزانی داشته و مکانهای بیشتری ساخته است (ص. 357) به گفته جان هَگِل/ Hohn Hagel این ابزارها همچون کالا به صورت گستردهای در اختیار همه قرار دارد. تنها "مرز پایدار" برای شرکتها و کشورها استعدادهای شاخص و توان کارآفرینی نیروی کار آنهاست. امروز برد بیشتر با کسانی است که بتواند استعدادها را سریعتر و بهتر جذب کنند.
در عصر مسطح بودن جهان، ثروت به کشورهایی جذب میشود که سه کار اساسی را درست انجام داده باشند: ایجاد زیرساخت لازم برای اتصال به سکوی جهان مسطح با کارآمدترین و سریعترین روش ممکن، پیشبرد برنامههای درست آموزشی و مهارتهای علمی در جهت توانمندسازی هر چه بیشتر مردم برای نوآوری و ارزشافزایی بر این سکو، و بالاخره حکمرانی خوب – به مفهوم سیاستهای درست مالیاتی، قوانین درست برای تجارت و سرمایهگذاری، پشتیبانی درست از پژوهش، قوانین درست حمایت از مالکیت معنوی و حقوق ابداعگران و فراتر از همه، رهبری درست و الهامبخش برای بهینهسازی و ساماندهی حرکت با جهان مسطح.
فریدمن معتقد است آمریکا در هر سه زمینۀ فوق با پیشرفت مطلوب فاصلۀ جدی دارد. در دوران جنگ سرد یکی از ژرفترین نگرانیهای آمریکا به اصطلاح فاصلۀ بین موشکهای ما و اتحاد شوروی بود که آمریکا را از بیرون تهدید میکرد. امروز باید نگران شکاف موجود در آموزش، زیرساختها و اهداف کلان خود باشیم که ما را از درون تهدید میکند. این فاصلهها رازهای خیلی کوچک ما هستند و اگر همچنان نادیده گرفته شوند این بحران، خاموش نخواهد ماند (ص. 357)
بیتردید راز اصلی قدرت سیاسی و اقتصادی جهانی آمریکا، توان علمی و فنی بالا، امکانات گستردۀ مالی و سرمایه، نظامهای آموزشی و پژوهشی باکیفیت، جذب استعدادهای برتر از هر سو، و شرکتها و نهادهایی با ساختاری کارآمد، بیرقیب و هر کدامشان گاهی با درآمدهایی در حد یک کشور پیشرفتۀ صتعتی است. اما انگیزهها و خواستههای کشورها و ملتهای رقیب و دسترسی فراگیر آنها به ابزارهای مورد نیاز برای توسعه، به خصوص یادگیری انواع مهارتها و علوم و فنون از طریق نظامهای ملی و جهانی سبب شده تا رقابتی جدی و سایهبهسایه با آمریکا شکل بگیرد. تغییرات و شکافهای درونی جامعۀ آمریکا را هم باید به عنوان عوامل تهدید جدی برای ادامۀ سلطۀ بیچون و چرای آن در نظر داشت.
"بحران خاموش" توصیف خانم شرلی اَن جکسِن (دانشمند فیزیک از امآیتی، رئیس انجمن آمریکایی پیشبرد علوم، رئیس انستیتو پلی تکنیک رنسلر، رئیس کمیسیون نظارتی هستهای امریکا با حکم کلینتون) از جامعۀ آمریکاست که موجب شکلگیری "توفانی کامل" با خطری واقعی و درازمدت بر فرهنگ و اقتصاد آمریکا خواهد شد. توفان کامل اشاره به واقعۀ جوی 1991 آمریکاست که یک سامانۀ قدرتمند جوی با شدت کامل و چندین روز، اقیانوس اطلس را درنوردید و موجب مرگ چندین ماهیگیر و میلیاردها دلار خسارت مالی شد. وی معتقد است سناریویی مشابه، در بدترین حالت، میتواند مانع توسعۀ ظرفیتهای علمی و فناوری ملی شود. عناصر تشکیلدهندۀ آن چندلایه و پیچیده است و ابعاد جمعیتشناختی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی اجتماعی گوناگونی دارد. (نقل در: فریدمن، ص. 356)
جکسن میگوید بنا نیست همین امروز سقف آسمان فرو ریزد ...آمریکا هنوز موتور پیشتاز نوآوری در جهان است. این کشور بهترین برنامههای آموزش فوق لیسانس را دارد، از بهترین زیرساختهای علمی و بازار سرمایه برای بهرهبرداری از آموزشها برخوردار است. با این حال بحرانی خاموش در علوم و فناوری آمریکا وجود دارد که باید در مقابل آن هشیار بود. امریکا امروز در یک محیط واقعا جهانی گام میزند که کشورهای رقیب در آن کاملا بیدار و هوشیارند. ...کوتاهی در مهار این وضعیت، چالشی در برابر تفوق و ظرفیت نوآوری ما خواهد بود. (نقل در: فریدمن، ص. 355)
این بحران خاموش عامل فرسایش مستمر پایگاههای علمی و مهندسی آمریکاست که سرچشمۀ نوآوری و رشد سطح زندگی، طی سالهای طولانی بوده است. فریدمن معتقد است آمریکاییها توان دستیابی به موفقیت و احراز مشاغل میانۀ جدید را دارند به شرط آن که برای رقابت آماده باشیم، مهارتهای آموزسی خود را ارتقا دهیم و در آنچه رمز و راز شکوفایی آمریکاست سرمایهگذاری کنیم. (ص. 354)
شانس ما این بود که تنها وارث اقتصاد برجای مانده بعد از جنگ جهانی دوم بودیم و ظرف چهل سال هیچ رقابت جدی نداشتیم. این شرایط به ما قدرت عظیمی بخشید. اما در عین حال، نوعی احساس حق به جانب گرفتن، خودپسندی و فراغت خاطر نیز به وجود آورد. محصول آن نیز گرایش سالهای اخیر به مصرفگرایی، پرداختن به لذتهای آنی به جای تلاش و سرمایهگذاری، دورنگری و از خودگذشتگی بوده است (فریدمن، ص. 353-354).
فریدمن بحران خاموش دانش و نوآوری در آمریکا را با آموزش و کیفیت رفتار بازیکنان فوق حرفهای بسکتبال آمریکا مقایسه میکند. قابل توجه آن که بسکتبال آمریکا با فاصلۀ بسیار زیادی از دیگر کشورها هنوز در جهان بیرقیب است. تا حدی که این کشور مدتها تیم بسکتبال دانشجویان خود را به مسابقات المپیک اعزام میکرد! همین تیم دانشجویی نیز در بالاترین سطح رقابتهای جهانی، یعنی المپیک، تقریبا بدون شکست قهرمان میشد. اما تغییراتی در کم و کیف آموزش و مدیریت بسکتبال در امریکا و سایر کشورها حاکی از آن است که ادامۀ برتری دیگر با تیم دانشجویی دشوار و بلکه ناممکن شده است:
در المپیک 2004 تیم بسکتبال آمریکا با حضور ستارگان انبیای، پس از باخت به پورتوریکو، لیتوانی و آرژانتین، با یک مدال برنز لنگلنگان به کشور بازگشت!. قبل از آن و در تاریخ المپیک تیم بسکتبال آمریکا تنها یک باخت داشت و زمانی تنها ستارگان مسابقات دانشجویی را به المپیک اعزام میکرد. اما هماکنون با وجود اعزام تیمهای حرفهای نیز این چالشها ادامه دارد. جهان در حال آموختن است و دانش اکنون با سرعت بیشتر منتشر میشود. مربیان و بازیکنان جهان، شیوههای مربیگری و بازی را مستقیما از اینترنت تماشا و تحلیل میکنند. آنها حتا به شبکۀ تلویزیونی 24 ساعتۀ خاص تولید و پخش برنامههای ورزشی امریکا مستقیما دسترسی دارند. استعدادهای نورسیده کشورها بعد از بازگشت از میدان بسکتبال امریکا تمام دانش و مهارت خود را به کشور خود منتقل میکنند. بدینترتیب، برتری سنتی آمریکا خاتمه یافته و استانداردهای انبیای به یک کالای اولیۀ جهانی تبدیل شده است. دیگر استعداد به تنهایی کفایت نمیکند. این بازیکنان گرچه از نظر تکنیک فردی به امریکاییها نمیرسند اما بازی گروهی و همکاری بهتر، آنها را به رقیبی جدی تبدیل کرده است. یکی از نویسندگان ورزشی، جان فاینستاین/ Hohn Feinstien این وضعیت را "طلوع بازیگران جهانی" و "افول بازی آمریکایی" توصیف کرده است که حاصل دو روند بلندمدت است. اولین روند، افت مستمر مهارتهای بسکتبال است. آنها به جای تمرین پاس دادن خوب یا شوتهای بلند و حرکت مارپیچی بین بازیکنان بزرگ، تنها در پی شوتهای سه امتیازی دانکشات هستند. آنها شیفیتۀ قهرمانی و نمایش و بلندپروازی هستند. آنها برای بازی در المپیک چندان علاقهای ندارند. زمانی باب نایت، مربی بسکتبال آمریکا در المپیک 1984، چارلز بارکلی را به دلیل کوتاهی در کاهش وزن از 280 به 265 پاوند در آغاز اردو، همان روز کنار گذاشت. اما امروز مربی المپیک بدون کنترل وزن بارکلی، حتا یک اتومیبل سواری تشریفاتی برای انتقال وی از فرودگاه به هتل میفرستد و اتومبیل در مسیر و در صورت درخواست بازیکن، در مغازۀ فروش شیرینیهای دونات نیز توقف کوتاهی خواهد داشت... جهان عوض شده، اما بسکتبال امریکایی در مسیر بهتر شدن، متحول نشده است. نسل اول امریکاییها تماما ابداعگر و کارآفرین بودند، نسل دوم تنها این ثروت را حفظ کردند اما نسل سوم و جدید امریکاییها شروع به چاقشدن میکنند و بلاهت به تدریج این ثروت را به باد میدهند. این توصیفی خشن و کلی است اما حقیقتی در آن نهفته است. جامعۀ آمریکا ... بهسان سِیر در سراشیب دست از تلاش برداشتند. در حالی که ما در حال تمجید و تکریم جهان مسطح مخلوق خود بودیم عدۀ زیادی به فکر بهرهگیری از مزیتهای آن بودند (ص. 351-353).
کیفیت آموزش و یادگیری علوم و فنون، و عمل به دانستهها در یک محیط اجتماعی خلاق، مهمترین زیرساخت قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا ذکر شده است. با وجود حضور همۀ عوامل زیرساختی برای ادامۀ رشد و توسعۀ ملی، آمارها حکایت از این دارد که بهرهگیری از این امکانات فوقالعاده و ادامۀ برتری بیچون و چرای آمریکا در حوزههای سیاسی و اقتصادی با اما و اگرها و چالشهای جدی مواجه است. برخی از این چالشها درونی و برخی دیگر خارجی است که در تعامل با هم پیچیدگیهای تحلیل و برونرفت از آن را بیشتر کرده است. در تمام این وضعیتها (ادامۀ رشد و توسعه یا افت و پسرفت، عوامل درونی یا خارجی) آموزش و یادگیری، و یا تولید و انتقال دانش و عمل به دانستهها در یک بستر اجتماعی با نشاط و باانگیزه بیش از هر چیز دیگری برجسته است. عوامل دیگر کموبیش زیرمجموعۀ همین زیرساختهاست.
برای مثال دسترسی به محتواهای رایگان و پولی در اینترنت و سایر ابزارها با نام کلی فناوری اطلاعات و ارتباطات، دسترسی به برنامههای آموزشی و پژوهشی تلویزیون و رسانههای همگانی، انگیزه، تلاش و تمرین و یادگیری در عرصۀ کار و ورزش، همکاری و کار گروهی از جمله عوامل مهم انتقال مهارتها و دانش حرفهای بسکتبال ذکر کرده است. امروزه این ابزارها در اختیار همگان است اما کموکیف دسترسی افراد به ابزارهای آموزش و یادگیری، آموزشهای فردی و گروهی فراگیر، مدیریت رفتارهای فردی و گروهی، استفاده از استعدادهای خلاق برای رهبری و هدایت افراد و نهادها در سطح ملی و جهانی، و ایجاد رقابت، نشاط و انگیزۀ فردی و اجتماعی کافی است که تفاوت ایجاد میکند. همۀ افراد و ملتها میتوانند در محیط جدید با کار و تلاش خود مهارتهای جسمی و شناختیشان را به نحوی ارتقا دهند که حتا بر بهترین کالاها و خدمات جهانی نیز برتری یابند. آنها با ارتقای کیفیت مهارتها و دانش خود در هر حوزه میتوانند کمکیف زندگی خود را تغییر دهند و هر کدام از اینها را به کالا و خدماتی تبدیل کنند که در سطح جهانی قابل عرضه باشد. بسیاری از مهارتها و دانش مرتبط با آنها مثل انواع ورزش، انواع هنرها، بازی، سرگرمی و مانند آن این توان بالقوه را دارند که به یک کالا یا خدمت ملی و جهانی تبدیل شوند. اما نباید فراموش شود که آموزش و یادگیری و انتقال دانش نیازمند یک بستر اجتماعی است که زندگی پرنشاط و باانگیزه را نوید دهد. تولید و انتقال دانش و عمل به دانستهها تنها در چنین فضایی به اوج کارایی فردی و اجتماعی میرسد و قابل عرضه در سطح ملی و جهانی خواهد بود.
محسنی، حمید (۱۴۰۰) .« بحران، تهدید یا رازهای خاموش: شکاف بین آموزش و اهداف جامعه». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا:شماره 38، 17مهر 1400.
----------------------------------------------------
منبع:
فریدمن، توماس ال. (1393) جهان مسطح است: تاریخ فشردۀ قرن بیست و یکم. ترجمۀ احمد عزیزی. تهران: هرمس، 1393.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.