داخلی
»تورقی و درنگی و گوشه چمنی
حمید محسنی، مدیر نشر کتابدار: "جهان مسطح است: تاریخ فشردۀ قرن بیست و یکم" عنوان کتابی است از توماس ال فریدمن که توصیفها و تحلیلهای جالب توجه و مهمی دربارۀ اقتصاد، سیاست، فرهنگ، و سایر جنبههای زندگی در آمریکا و جهان دارد. تحلیل شرایط جاری اقتصاد کشورها و شرکتها در مقیاس جهانی، پیشبینی تغییرات شغلی در آمریکا و جهان و نقش افراد از جمله محورهای اساسی این اثر است. از نظر فریدمن در جهان مسطح مشاغل مناسب و فراوانی وجود دارد برای افرادی که اطلاعات، مهارت، ایده، و انگیزۀ لازم برای کسب آنها را داشته باشند. اما در این میان چالشی جدید، عریان و نه چندان فریبنده نیز به چشم میخورد و آن ضرورت آمادگی هر جوان آمریکایی برای مواجهه با رقابتی است که چینیها، هندیها و برزیلیهای جوان در برابر آنان قرار دادهاند. فریدمن جهانی شدن را یه سه مرحله تقسیم کرده است: در جهانی شدن مرحلۀ 1، کشورها برای شکوفایی یا دستکم برای بقا، باید جهانی فکر میکردند. در جهانی شدن مرحلۀ 2، این شرکتها بودند که برای شکوفایی، یا حداقل بقای خود باید جهانی فکر میکردند. اما در جهانی شدن مرحلۀ 3، افراد باید برای شکوفا شدن، یا حداقل ماندن، جهانی فکر کنند. این امر صرفنظر از نیاز به سطح تازهای از مهارتهای فنی، مستلزم نوعی انعطاف روحی، خودانگیختگی و جوشش روانی است. (ص. 301) برای همگامی با شرایط جدید کافی نیست که تنها کار کنیم و وظایف خود را انجام دهیم بلکه باید سخت تلاش کنیم. دیگر ایجاد تغییرات کوچک کفایت نمیکند بلکه باید بسیاری از کارها به کلی دگرگون شود. در واقع همه چیز باید از ریشه و بنیان با نیازهای زمان سازگار شود. (ص. 302) به عنوان یک فرد و در یک جهان مسطح، کلید بالندگی درک چگونگی مبدل شدن به فردی "دستنیافتنی" است. (ص. 303)
دیوید راف کوپف میگوید از دست رفتن برخی از مشاغل به خاطر بیرونسپاری مشاغل به چین و هند نیست و این مشاغل بیشتر "به گذشته بیرونسپاری میشوند" و مقصود این است که این مشاغل دیجیتال و ماشینی میشوند. مثلا به یک ریزتراشه سپرده میشوند. (ص. 303) یکی از شاخصترین ویژگیهای جهان مسطح تعداد مشاغل قابل جابهجایی در آن – نه فقط مشاغل شادۀ کارخانهای بلکه مشاغل خدماتی و اداری – است. (ص. 303)
فریدمن در این اثر به افراد و مشاغلی اشاره میکند به نام دستنیافتنی. دستنیافتنیها در جهان مسطح به سه گروه تقسیم میشوند: اول کسانی که واقعا "استثنایی یا خاص" هستند. این عنوان شایستۀ افرادی چون مایکل جوردن، مدونا، جراحان استثنایی و غیره است. این افراد به شیوههایی چنان خاص کار میکنند که هرگز نمیتوان آن را بیرونسپاری کرد. ماشینی کرد، یا از طریق الکترونیکی قابل انتقال و مبادله ساخت. این افراد دستنیافتنی هستند. برای محصولات و خدمات خود بازاری جهانی دارند و دستمزدشان را در جهان خود تعیین میکنند.
دوم، مردمی که به مفهوم واقعی "محلی" و "تثبیتشده"اند مثل سلمانی، پیشخدمت رستوران، سرآشپز، لولهکش، پرستار، دندانپزشک و غیره. این مشاغل ممکن است پیشرفته، فنی یا ساده باشند و صرفنظر از سطح و پیچیدگی فعالیت، دستمزدشان با عرضه و تقاضای محلی مشخص میشود.
سومین گروه شامل مشاغلی چون کار در خط مونتاژ، ورود اطلاعات به سیستم، تحلیل اوراق بهادار، برخی از شاخههای حسابداری و رادیولوژی است که زمانی غیرقابل جابهجایی و مبادله بود. اما اکنون به طور کامل قابل جابهجایی و مبادله شدهاند. اینها را مشاغل میانه قدیم نام میدهم. مشکل ما بیشتر در این مشاغل است. (ص. 305)
ماشینی شدن و واسپاری کار به دیگران سبب خواهد شد تا مشاغل میانۀ قدیم را از دست بدهیم. باید به دنبال مشاغل تازهای باشیم. لازمۀ کسب و حفظ این مشاغل جدید میانه، مهارتهای مشخص و متناسب با جهان مسطح است – مهارتهایی که فرد را حداقل به طور موقت، استثنایی یا تثبیت شده و به این ترتیب، حداقل و به طور موقت، دستنیافتنی سازد. فریدمن معتقد است در میانۀ جدید همۀ ما موقتی هستیم و ممکن است مشاغل ما به دیگری واگذار شود. (ص. 306)
فریدمن معتقد است اقتصاد آمریکا همچون یک منحنی زنگدیس، با نقطۀ اوج آن در میانه بود. اوج مشاغل میانه نهتنها پایه و اساس ثبات اقتصادی بلکه مایۀ ثبات سیاسی ما بوده است. دموکراسی بدون یک طبقۀ میانۀ وسیع و ریشهدار ثباتی نخواهد داشت. ما نمیتوانیم تبدیل شدن از اقتصاد زنگدیس را به اقتصادی دمبلوار، با دو سر حجیم و میانهای صاف، تحمل کنیم. این تبدیل از نظر اقتصادی غیرعادلانه و از نظر سیاسی بیثبات خواهد بود. (ص. 306) فریدمن از کارورزان آمریکایی نام میبرد که تعداد زیادی از آنها به شرکتهای هندی آمدهاند. آنها میگویند وقتی شغلها به هند میآید پس باید آن را بشناسیم. (ص. 307)
تحلیل فرایندهای انجام کارها حکایت از رایانهای شدن یا اطلاعاتی شدن بسیاری از مشاغل و فعالیتهاست. انجام این فعالیتها نه فقط به مهارتهای استفاده از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی وابسته خواهد بود بلکه به چیز دیگری اشاره دارد که نام آن یکپارچهسازی فرایندها، ادغام مشاغل، حذف بسیاری از مشاغل، و حذف محدودیتهای زمانی و مکانی است. این روند رو به تغییر در حال افزایش است. به همین دلیل آشنایی با تغییرات و کسب مهارتهای چندگانه، و اغلب تازه، ضرورتی اساسی است. نتیجۀ بیتوجهی به آموزش و یادگیری، از دست دادن شغل، مهارت و بیهودگی همراه آن است. شغلهای ما موقتی است و از هر سو در معرض هجوم هستیم. باید ذهن و جسم و مهارتمان را دائما بازسازی کنیم تا شاید مدتی یکی از آن دستنیافتنیهایی شویم که فریدمن از آن یاد کرده است.
نکتۀ مهم آن که دستنیافتنی شدن اشاره به این دارد که شغل خود را از نظر کمی و کیفی به حدی ارتقا دهید که نوآوری بخشی ناگسستنی از آن باشد. به عبارت دیگر، خلاقیت، نوآوری و ارتقای مهارتهای علمی و فنی به یک چالش و بلکه لذتی دائمی تبدیل شود.
در واقع، شغل شما هر چه که باشد میتواند از نظر کمی و کیفی متفاوت با دیگری باشد. این را به یاد داشته باشید که ترکیب کالاها و خدمات با احساسات و عواطف بیشتر و بهتر میتواند معجزهگر باشد. کم و بیش هر فعالیت علمی و فنی میتواند با انواع هنرهای خلاقانه ترکیب شود و متفاوت جلوه کند. شاید بهتر باشد به این شکل بیان شود که کارتان را میتوانید به هنری خلاقانه و حسی و عاطفی برای خودتان و دیگران تبدیل کنید تا دستنیافتنی شود.
در ادامه انواع مشاغل دستنیافتنی از نظر فریدمن معرفی میشوند. به این نکته در تمامی موارد توجه کنید مشاغل اطلاعاتی و متخصصات اطلاعات و ارتباطات در تمام این انواع مشاغل میتوانند نقشی پررنگ داشته باشند. البته در معرفی این مشاغل باید به تفاوتهای فرهنگی بین کشورها نیز توجه کرد. با این حال، این الگوها و نامها میتواند خلاقیتها و نوآوریها را شکوفا کند تا متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی زیستبوم خود و نیز توان و علاقۀ فردیاش راهی برای برونرفت از برخی از مشکلات فردی یا اجتماعی و یا ارتقای کم و کیف کارها پیدا کند.
برخی از مشاغل دستنیافتنی
--یاریگران و هماهنگسازان بزرگ
فریدمن یکی از مشاغل دستنیافتنی را یاریگران و هماهنگسازان بزرگ میداند.
زیرا لازمۀ بسیاری از مشاغل میانۀ جدید همکاری و یاری دیگران یا هماهنگسازی این همکاری در درون و میان شرکتهاست. (ص. 306) کاراتر کردن زنجیرۀ عرضۀ بین بخشهای گوناگون شرکتهای بزرگ از جمله کارهای مشاغل میانۀ جدید است. (ص. 308)
اگر قرار باشد مسطحسازی جهان را مثال بیاوریم و مشاغلی را نام ببریم که کارشان هماهنگی با واحدهای مختلف، فناوریهای گوناگون، با همۀ ویژگیهایی است که در این کتاب از آن نام بردیم، از اولینها، مهمترینها و قدیمیترین آن پژوهشگران و نویسندگانی هستند که همه چیز را به هم وصل میکنند با نتیجه میگیرند.
فرایند ارتباط علمی در سازمانهای دانشی و توسط افراد دانشی نیازمند مجموعهای از مهارتهاست که از تولید اطلاعات و محتوا شروع میشود تا استفاده و بستهبندی و نشر آن. همۀ اینها نیازمند مطالعه، تنظیم، کنترل، مدیریت، هماهنگی، و هدایت رابطۀ سازمانها و افراد دانشی با اطلاعات و افراد و نهادهای اطلاعاتی است که پیچیدگی بسیاری دارد. از بین انواع مشاغل یاریگر و هماهنگساز باید به آن دسته از متخصصان اطلاعاتی اشاره کرد که در زمینههای فوق اطلاعات و تجربههای علمی، فنی و حقوقی بالایی دارند.
افزایش فرایند اطلاعاتی شدن مشاغل سبب شده است تا مشاورۀ حقوقی مرتبط با اطلاعات به یکی از حرفهها و مهارتهای بسیار ضروری و مهم تبدیل شود. پیچیدگی حقوق نسخهبرداری و حقوق مالکیت فکری بخصوص در سازمانهای دانشی از جمله الزاماتی است که ضرورت توجه به مشاغل مرتبط به آن را افزایش میدهد. طبیعتا هر چه متخصصان اطلاعات در این زمینه اطلاعات، تجربه و مهارتهای چندبعدی علمی و فنی بالاتری کسب کنند بیشتر و بهتر میتوانند در رقابت با سایر افراد در چنین مشاغلی جایگزین شوند. البته جلب توجه نظام آموزشی، پژوهشی، و حتا اجرایی، صنعتی و خدماتی به ضرورت چنین خدماتی نیز اهمیت دارد تا هم آموزش و پژوهش در این زمینه را جدیتر بگیرند و نیز با افزایش توجه به نوآوریهای علمی، فنی، و مالکیت فکری زمینه مشاغل گسترده و راهبردی برای متخصصان اطلاعات در انواع سازمانها و نهادها را فراهم کند.
--ترکیبگران بزرگ/ synthesizers
یکی دیگر از مشاغل دستنیافتنی را فریدمن، ترکیبگران بزرگ میداند.
با گسترش تدریجی مرزهای دانس و نوآوری، همآمیزی وجوه غیرمتجانس و ناهمگون که هیچ گاه تصوری از امکان ترکیب آنها وجود نداشت، منشا تحولات بزرگ در ارزشآفرینی – به مفهوم محصولات و خدمات نوین و پرخریدار آینده – خواهد بود. مثلا بهینهسازی موتور جستجو، محصول پیوند ریاضیدانان و متخصصان بازاریابی است و تحول بزرگ آینده در علوم زیستی حاصل کار مهندسان رایانهای خواهد بود که با تولید ژنوم انسانی با شرکتهای دارویی همکاری میکنند که به نوبۀ خود آنها را به داروهای حیاتبخش تبدیل میکنند. این سنتز در همان جایی رخ میدهد که مشاغل جدید از آن خواهند رویید. (ص. 308)
یکی از داغترین حوزههای تجاری فرایندی است که آمیزهها/ mush-ups نام دارد، که در آن دو ابزار وبپایه مختلف با هم آمیخته و ممزوج میشوند. مثلا بنگاه معاملات املاک، نقشۀ گوگل را با یک پایگاه خانههای یک محل خاص ادغام کند. (ص. 308)
کریشنان، مدیر اجرایی اینفوسیس در هند از من پرسید "آیا میتوان یک هنرمند را با یک مهندس خشک و بیاحساس ترکیب کرد؟ چنانچه در ترکیبگری ارزشی باشد، نیاز به ترکیبگران نیز وجود دارد. رهیافت متعارف برای حل هر مساله یا چالشی، تجزیه آن به بیتها و اجزای کوچکتر با نیت سازماندهی بهینه است. اما امروزه ارزشآفرینی با آمیزش اجزای نامتجانس نیز صورت میگیرد. در گذشته آیبیام تراشه، رایانه، و نرمافزار را به طور کلی به صورت عمودی (با دست خود) تولید میکرد. اما نگاهی به عملیات دل نشان میدهد که این شرکت چندان به طراحی و تولید نپرداخته و تمام قطعات را از دیگران میگیرد و در برابر مشتری سوار میکند. ارزش دل در سازماندهی بهینۀ این ترکیب و ترکیب این اجزا بر اساس خواست مشتری است ...." (نقل در 309)
جف وکر، به عنوان آیندهشناس شرکت الکتروسیستمز پیشبینی کرده بود که ظرف 15 تا 20 سال آینده مشاغلی از دست خواهند رفت که در راس آن مدیر ارشد اطلاعات بود. وی عنوان کرد شغل مدیر اطلاعات وجود خواهد داشت اما به مدیر ارشد یکپارچگی مبدل خواهد شد. آمیختگی فناوری اطلاعات با ابعاد مختلف فعالیتهای یک بنگاه در حدی خواهد بود که سازمان فناوری اطلاعات از فناوری جدا خواهد شد و به یکپارچگی فراگردهای کاری روی خواهد آورد. (نقل در فریدمن، ص. 309)
--توصیفگران بزرگ
فریدمن یکی دیگر از مشاغل دستنیافتنی را توصیفگران بزرگ میداند.
هر قدر ما ترکیبگران شایسته باشیم و بتوانیم اجزای نامتناجس چیزها را در هم آمیزیم، نیازمان به مدیران، نویسندگان، معلمان، تهیهکنندگان، روزنامهنگاران و ویراستاران شایسته بیشتر خواهد شد که به خوبی بتوانند توصیف کنند و شرح دهند؛ کسانی که بتوانند پیچیدگیها را درک کنند و ساده و واضح بنویسند. (ص. 309)
چنانچه با شایستگی قابلیت تشریح کار پیچیدهای را داشته باشید، به فرصتها پی میبرید و اجزای قابل ترکیب را خواهید شناخت؛ و هر قدر بیشتر توان جستجوی مضامین و دستیابی به آن را داشته باشید، فیلترهای غربالگر و تبیین و توصیفکنندگان نیز برایتان اهمیت بیشتری خواهد یافت. ارزش آمازون در فروش کتاب با یک تخفیف 30 درصدی از بهای پشت جلد نیست، بلکه در شیوۀ یاری کردن افراد در انتخاب سریع و آسان از میان اقیانوس کتابهای موجود و دسترسی به کتابهای مورد علاقه است. (ص. 310)
گاهی لازم است به جای فروش یک کالا، توصیفهای مرتبط با آن کالا یا خدمات یا توصیههای کلیدی را فروخت. برای مثال فریدمن میگوید ما قبلا کارمان فروش فیلم، ظهور و چاپ عکس بود و مشتری را به طور رایگان راهنمایی میکردیم، اما اکنون، توصیههای خود را میفروشیم. اجناس، اکنون بخشی کوچکی از کسب و کار ما هستند. نیت ما این است که توضیح و تشریح را به کسب خود مبدل کنیم. (ص. 311)
--اهرمآفرینان بزرگ
یکی دیگر از مشاغل دستنیافتنی اهرمآفرین هستند.
اهرمآفرینان کسانی هستند که قادرند اهرموار، قدرت فناوری اطلاعات را چندبرابر کنند و برنامههای رایانهای را با چنان دقتی طراحی کنند که کار هوشمندانه و سریعتری برای دیگران امکانپذیر شود. این افراد جزو دستنیافتنیها هستند.
جف وکر، آیندهشناس ای.وی.اس میگوید: افرادی که ما طالب آنها هستیم نهتنها مشکلات را شکار میکنند، بلکه برای جلوگیری از بروز مجدد آن، راه حل ارائه میکنند .... این افراد نه فقط ماهیها را به تور میاندازند، بلکه آنها را فیله میکنند؛ در عین حال، استخر پرورش ماهی را دوباره تخمپاشی میکنند، مشکل را میبینند، آن را متوقف میسازند و سپس سیستمی طراحی میکنند که این مشکل هرگز و هیچگاه رخ ندهد – و این نمیتواند یک راهحل تصادفی و سرهم بندیشده داشته باشد. (نفل در فریدمن، ص. 313)
ما اکنون به کسانی نیاز داریم که درک بهتری از شیوۀ پیوند بین نقطۀ مبدا و مقصد داشته باشند. اما این دو نقطه، تنها رایانههای ما و رایانههای مشتریان ما نیست، بلکه تجارت ما، تجارت مشتریان ما و تجارت مشتریان مشتریان ما را نیز در بر میگیرد. ما مشتریانی داریم که احتمالا مشتریانی دارند که احتمالا خدمترسانی به زنجیرۀ عرضۀ شرکت دل را برعهد دارند. به این ترتیب، این افراد باید بتوانند مشکلات دل، و شیوۀ پاسخگویی به اهداف تجاری مشتریان آن را نیز درک کنند. (نقل در فریدمن، ص. 314)
بنیانگذار ای.وی.اس، راس پرو بود که به عنوان فروشنده در آی.بی.ام کار میکرد. وی بعدها کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا شد. او متوجه شد که شبها رایانههای آی.بی.ام غیرفعال است. بدین ترتیب این جرقه در ذهن وی ایجاد شد که از آن برای پردازش دادههای سایر شرکتها استفاده کند و بدین ترتیب با ترک آی.بی.ام شرکت ای.وی.اس را راهاندازی کرد. (ص. 311)
--سازگارگران بزرگ/ adapters
از جمله مشاغل دستنیافتنی از نظر فریدمن سازگارگران بزرگ است. گروه گارتنر از واژۀ چندپیشگان/ versatalist برای کارکنانی استفاده کرده است که در شغلشان مهارتهای گوناگون و جندبعدی دارند. بر اساس تحقیق گارتنر، ایجاد انعطاف و سازگاری در کارکنان و یافتن کارکنان بالقوه "چندپیشه" کلید برنامهریزی شغلی است. وی در بررسیهایش نشان داد که متخصصان عموما مهارتهای عمیق، حوزۀ عمل دقیق و تخصصی دارند که همترازان و همتایان آن را درک میکنند، اما به ندرت خارج از محدودۀ خودی از آنها قدردانی میشود. آدمهای همهفنحریف و همهکاره/ generalist نیز حوزۀ عمل وسیع و مهارتهای سطحی دارند؛ در نتیجه توان واکنس و اقدام وسیع دارند اما نمیتوانند با عملکرد خود اعتماد همکاران یا مشتریان را جلب کنند. "چندپیشگان" به عکس، با قابلیت انعطافی که دارند، مهارتهای عمقیشان را موقعیتهای تازه و در حوزههای تجارت در حال رشد اعمال میکنند، قابلیتهای تازه کسب میکنند، رابطه میسازند و نقشهای تازه بر عهده میگیرند. چندپیشگان نه فقط توان سازگاری دائمی دارند، بلکه میتوانند دائما یاد بگیرند و رشد کنند. چاقوهای چندکاره اصطلاحی است که سنتانا، مدیر آموزش خدمات تجاری زیمنش برای این افراد به کار برد. (نقل در فریدمن، ص. 315)
جین اسپرلینگ، مساور سابق کلینتون معتقد است کارگران امروز باید در محل کار خود، تنها با یک تفاوت، به سان قهرمانانی عمل کنند که برای المپیک آماده میشوند. اسپرلینگ میگوید "آمادگی آنها باید چون کسانی باشد که برای المپیک تمرین میکنند اما نمیدانند در چه رشتهای باید شرکت کنند! آنها ناگزیر باید برای انجام کارهای متعدد آماده باشند." (نقل در فریدمن ص. 316) اغلب باید یاد بگیریم که خودمان را خود آموزش دهیم.
لافری از دوست همکارش سام نقل میکند که به وی توصیه کرده بود در سه موضوع متخصص باش؛ اما بدان که این سه موضوع همواره در حال تغییرند؛ به این ترتیب سعی من این است که شغلی داشته باشم که هماکنون مایۀ معاش و منبع اصلی درآمد من باشد. در کنار آن به حوزۀ وابستۀ دیگری بپردازم، و سپس، به آنچه بعدا قرار است انجام دهم متمرکز شوم. (نقل در فریدمن، ص. 318)
--سبزها
راهحلهای مشتق یا ملهم از مسائل زیستی است که مشاغل فراوانی را در آینده جذب خواهد کرد. (ص. 318-319)
--شخصیکنندگان / personailizers
ترکیب علوم و فنون و مهارتهای ساده و پیچیده اغلب امکانپذیر است و حتما لازم نیست بازترکیب یا شبیهسازی ژن باشد! گاهی حتا یادگیری یک مهارت سادۀ پذیرایی از مهمانان یا انجام هر کاری معمول هم میتواند تغییری شگرف در زندگی فرد ایجاد کند: البته زمانی که این مهارت با چیزهای شخصی دیگر ترکیب شده باشد. فریدمن در کتاب "جهان مسطح است" به شغلهایی اشاره کرد که "دستنیافتنی" نام داد. البته اغلب همان شغلهای میانۀ طبقۀ متوسط در هر کشور است. یکی از این شغلها را او "شخصیکنندگان" نام داد و این گونه آن را توصیف کرد:
لیمونادفروشی را میشناسم که آماده کردن لیموناد را به رقصی کامل مبدل ساخت و این نوشابه را همراه با رقص به شما میدهد! همۀ آنچه میفروشد چیزی شبیه دیگران است اما دیدم که در پایان بازی، دسته اسکناسی حجیمتر از دیگران دارد! علت آن این است که وی شغل ساده و معمولی خود را با افزودن یک اثر شخصی بر آن – چون سس شکلات، خامه یا گیلاس روی بستنی – به شغلی شخصی و متعلق به خود مبدل ساخته است. میشود به جای لیموناد، کوکاکولا یا آب نوشید و او این نکته را میداند. اما من و دیگران غالبا سه و نیم دلار (به علاوه انعام) از جیب مبارک برای شربت لیموی او خرج میکنیم که هم تشنگی را رفع میکند و هم خنده بر لب میآورد! اثر فوقالعادهای که او بر محصول خود میافزاید، برای من نیز اثری فوقالعاده دارد.
شغل او دستنیافتنی و محلیشده است و از عهده هیچ فردی در هند و چین ساخته نیست. او با افزودن یک بعد شخصی و غیرمادی به فعالیت ساده و پیشپاافتادهاش، خود را تا جایگاه یک میانۀ جدید، با درآمد بالاتر، ارتقا داده است. (ص. 319-320)
در همۀ حوزهها میتوان جاذبههایی ایجاد کرد که یک کار ساده بهنظر منحصربفرد، محلی، و شادیبخش جلوه کند و مردم نیز برای همین جاذبه خاص بیشتر خرج میکنند و یا به آن محل سر بزنند! بگردید و پیدا کنید یا در خود ایجاد کنید. شاید همین شغل الان خودتان باشد! میتوانید آن را با چیزهای دیگر ترکیب کنید؛ کمترین و بلکه مهمترین کار این است که مهارتتان را در همان زمینه بیشتر و بهتر کنید؛ گاهی باید چند تا مهارت مرتبط دیگر به آن اضافه کنید؛ افزایش ویژگیهای فردی، شخصیتی و ارتباطی مرتبط را در هر حال در اولویت قرار دهید؛ شبیهسازی یا انتقال مهارت یا چیزی به جای دیگر یا از جای دیگر به کارتان نیز گزینۀ دیگری است.
مشاهدات داروین از منقارهای پرنده فینچ در جزایر متعدد نیز درسهای جالب توجهی دارد: او متوجه شد منقار این گونۀ خاص از یک جزیره به جزیرۀ دیگر متناسب با نوع غذا و طبیعت مورد نظر تغییر کرده است. در واقع پرندهها به شکلی که هستند آفریده نشدهاند بلکه به یک معنا، خودشان خودشان را آفریدهاند. پیام آن است که ما نیز در آفرینش خودمان و شغلمان دخیل هستیم و بلکه در خط مقدم آن هستیم. شاید بخش اصلی مشکل، خودمان باشیم. مثل فینچ باید حداقل بخشی از جسم و فکرمان تغییر کند. با این حال تغییر خودمان به خودی خود نمیتواند ضمانتی برای کار و شغل بهتر و با درآمد بیشتر باشد. تغییرمان باید بتواند در حدی باشد که کم و کیف روابطمان با افراد و چیزها در موقعیتهای مورد نظر را تغییر دهد و به چشم بیاید. شخصیگردانندگان موقعیتی را برای خودشان در محیط میسازند که دیگران متقاضی آن هستند و یا برای آن تقاضا ایجاد میکند. اغلب با کمی نوآوری و ایجاد تغییری کم و بیش در بروندادها در مقایسه با رقبا میتوان با سرعت بیشتری تقاضا ایجاد کرد و یا حداقل تقاضا را به سمت خود هدایت کرد.
--محلیگردانندگان/ localizers
از جمله مشاغل دستنیافتنی از نظر فریدمن محلیکنندگان هستند.
در عین اهمیت بنگاههای بزرگ در ایجاد مشاغل طبقۀ میانه، واقعیت این است که بیشتر استخدامها و اخراجها در بنگاههای کوچک و متوسط است. رشد شرکتهای کوچک و متوسط و استخدام افراد توسط آنها نشاندهندۀ قوت اقتصاد، و خلاف آن نمایانگر رکود و کساد است. (فریدمن، ص. 321)
محلیگردانی قابلیتهای جهانی بدین معناست که دارندۀ یک شغل آزاد، از همان اتاق خواب خود با بهرهگیری از یک بشقاب ماهواره، یک خط دیاسال، یک موبایل، یک رایانۀ شخصی، یا چند نرمافزار تازه، راهی را برای مبدل شدن به یک تدوینگر کتاب یا فیلم، یا یک کارآفرین حراج ئیبی/ ebay بیابد (ص. 321)
منبع:
فریدمن، توماس ال. (1393) جهان مسطح است: تاریخ فشردۀ قرن بیست و یکم. ترجمۀ احمد عزیزی. تهران: هرمس، 1393
محسنی، حمید (1399). «مشاغل دستنیافتنی». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا: شماره 2. 12 دی 1399.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.