داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا، گاهی دور/ گاهی نزدیک 308): ، سمانه عباسی[1] دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه قم، مسئول بخش فراهم آوری کتابخانه دانشگاه قم: "والعصر ان الانسان لفی خسر[2]"
می گویند "من" ، "ما" و "ایشان"؛ همه بهانهایم!
حوادث چقدر ناگهانی انسان را به بازی میگیرد، نه "من" نه "ما" و نه "ایشان"؛ هرچه که در این روزها و ساعتها و لحظهها سر میزند و هر آنچه که در جریان خلقت، صحنه پر رمز و راز بودنیهاست همه بهانهاند.
مثل همین حوادث اخیر، در پس آمدن مهمانی ناخوانده به نام "کووید"، به زمان پیشرفتهترین فناوری و مترقیترین دامنه اطلاعات.
همه را از فقیر و غنی، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، دانشمند و بیسواد؛ به تنهایی به زانو در آورده!
همین حیرانی آدمی و بیچارگی تکنولوژی و پیچیدگی سیاست، بهانهای شد برای مرور چیزهای واقعیتر از "من" و "تو"، واقعیتر از خیلی "منم"ها و "منیت"ها.
"بیتابیها" بهانهای شد تا کمی درد دلی کرده باشم، شاید آرام گیرد این دل ناآرام من. هرچند آرامش دلم در طوفان این وقایع، بندگی میخواهد، که از من برده بعید است، بعید!
بیایید حوادث اخیر را جور دیگری نگاه کنیم. چنان که "چشم ها را باید شست، جور دیگری باید دید"؛
باید که دل ها را هم شست تا شاید میانه کارزار زوال و زندگی جور دیگری درک کنیم. هر چند که سخت است و گذر از این سختیها و وقایع سختتر.
درد این روزها جانگدازند، اما متعالی؛ پیر میکند، اما سرگشته حق؛ موی سپید میسازد، اما در سوز و گدازی جاودانه. شگفتانگیز نیست که فرزندان آدم اینگونه بیندیشند و حس نمایند. این عین بایدهاست که نهال جوان روح و روان ما در پیچ و خمهای زندگی مثل چشمهساری زلال اما در جوششی دمادم در مصیبتها راه دریا را پیش گیرد.
ماجرای غمانگیزی است. هر کداممان ناخواسته بازیگرانی هستیم در صحنههایی با نقشهای تحمیلی نه چندان خوشایند. ماجرایی که در وسعت مواج تاریخ شاید مرموزتر از همیشه به سوی کرانههای گوناگون بادبان برافراشته و بر ساحل ملالت بار تنوع بلاها به گل نشسته.
و جز این هم نباید میبود و نباید باشد!
چرا که اگر جز این بود دیگر ما آدمها در کورههای آزمایش پخته نمیشدیم خام میماندیم و نالایق.
انسانهایی صرفا حسابگر در پی هیچ و پوچ و غرق در روزمرگیهای بیمعنی و چه کم داشتیم از حیواناتی که جز خورد و خواب و شهوت یاد ندارد.
ما نه فقط انسان بلکه فرزندان همان آدمیم که آموخت در بلاها و فتنهها سنجیده شود و ماجرای این روزها هم همین است. روزهای اشکهای داغ بر دردهای متعالی!
دردهایی که میپروراند آدمی را و میسوزاند جگر را در تنوره داغ سوگ عزیزانمان.
بازی خلقت عجب سوداگری هایی دارد!
شاید من و تو، ما و ایشان در ابتدای راهیم. آغاز بودنیهایی که شاید همچنان گذارش به کورههای داغ تر خواهد افتاد. ولی نباشد که خمیرهمان مانند کشتی شکستگانی باشد که در کورهها فرو ریزد و خاکستر شود. جوهرهمان رنگ ببازد در طوفان حوادث. چرا که در مصحف شریف میفرمایند: " إِلَّا الَّذِینَ صَبرَواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیر[3]".
و همین صبوریست لازمه سلوک بندگی.
سلوکی که با فرو رفتن و و کنج عزلت گزیدن و ندیدن عزیزانمان عجین است.
و شاید...
شاید اندکی تفکر در کردارمان و تمام کارهای ناتماممان و بوسههای دریغ شده بر دستان پدران و مادرانمان، بازیهای نا تمام کودکانمان، محبتهای دریغ کرده از همسرمان و نامههای بیجواب دوستانمان، و شاید نیمه شبی و نجوای عاشقانه با پروردگارمان، عجین است!
پس رنج این روزها را به فال نیک بگیریم و بر فراز وسعت بندگی پرواز نماییم تا معبود.
------------------------------------
[1] . دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه قم، مسئول بخش فراهم آوری کتابخانه دانشگاه قم، ایران این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[2] . قرآن کریم، سوره عصر، آیات 1 و 2.
[3] . سوره هود، آیه 11.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.