داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا، گاهی دور/ گاهی نزدیک 311) : مریم سپهوند، کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی[1]: مانند خیلی های دیگر با انگیزه کسب علم و دانش وارد دانشگاه شدم. با اینکه از نظر اقتصادی شدیدا در مضیقه بودم، ولی حتی به فکرم خطور نمی کرد که می شود با کار کردن درآمد کسب کرد و شرایط زندگی را بهتر کرد. تصورم از دانشگاه جایی بود که می توان عطش یادگیری را سیرآب کرد. حتی به این فکر نمی کردم که بخشی از دلایل تحصیل کردن، به دست آوردن شغل و کسب درآمد باید باشد. تا اینکه دکتر محمدحسن عظیمی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران، کم کم بحث کسب درآمد با مهارت هایی که از تحصیل به دست می آوردیم را در ذهنمان ایجاد کرد. با اطمینان می گویم که بسیاری از دانشجویانی که در مکتب استاد عظیمی تربیت شده اند، قادر هستند از نظر اقتصادی تا حد زیادی خود را تأمین کنند. مکتبی که کار کردن و کسب درآمد را باعث افتخار می داند. مکتبی که متأسفانه برخی اساتید با آن مخالف بودند. اساتیدی که دانشجویان را برای یک دنیای رویایی و غیرواقعی تربیت می کنند. دنیایی که وقتی دانشجوی فارغ التحصیل شده از آن خارج می شود، نمی تواند با مشکلات دنیای واقعی روبرو شود. صرف وقت، هزینه و انرژی زیاد برای تولید «مقاله های ابتر» که بعد از نوشته شدن تازه قرار است به این فکر کنند که چه مشکلاتی را می توانند با آن حل کنند! مقاله هایی که شاید رتبه علمی استادی را ارتقا دهند ولی هیچوقت مانند مقاله چند صفحه ای شنون درباره نظریه اطلاعات، دنیا را تغییر نخواهند داد. دنیا که هیچ، حتی هیچ تغییر حتی کوچکی در جهت پیشرفت علم و بهتر شدن زندگی ایجاد نخواهند کرد.
دکتر عظیمی باعث شد تا به تحصیل جدای از هدف والا و ارزشمند کسب علم و دانش، دید اقتصادی پیدا کنم. اولین تجربه کسب درآمدم مربوط به تدریس پایگاه های اطلاعاتی و کامپیوتر بود. و بعد کار دانشجویی در بخش های مختلف دانشگاه. تجربه جالبی که داشتم مربوط به کار در انتشارات کتابخانه مرکزی دانشگاه شهید چمران بود. ترم هفتم کارشناسی وقتی که درسم تقریبا تمام شده بود، یک واحد درس عمومی را حذف کردم تا دانشجو محسوب شده و بتوانم از خوابگاه دانشجویی استفاده کنم. با مهندس کامپیوتری که مسئول انتشارات بود قرار گذاشتیم که من در دفتر انتشاراتش کار کنم و او هم به جای دستمزد به من شبکه های کامپیوتری را آموزش دهد. زمانی که مشغول به کار شدم، نحوه برخورد دو نفر از اساتید برای همیشه در ذهنم ماند. اول دکتر عظیمی رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه چمران بود که اتفاقی مرا در انتشارات دیدند و متوجه شدند که آنجا کار می کنم. ایشان مرا خیلی تحسین و تشویق کردند. دوم یکی دیگر از اساتیدم بود. ایشان وقتی مرا در حال کار کردن دید، خیلی ناراحت شد، بغض کرد و اشک در چشمانش حلقه بست. برای یک لحظه احساس کردم به من به عنوان یک آدم بدبخت و بیچاره که مجبور است برای ادامه زندگی دست به هر کاری بزند نگاه کرد. وقتی برخورد کاملا متفاوت آن دو استاد را دیدم، فقط یک مقایسه به ذهنم رسید: دکتر عظیمی کسی بود که در ازای کار و تلاش بسیار، از نظر اقتصادی کاملا تأمین بود و استاد دوم کسی بود که علی رغم سال ها کار کردن حتی قادر به پرداخت قسط لوازم منزلش نبود.
لطفی که دکتر عظیمی به من و سایر دانشجویانش کردند، ایجاد فرهنگ ارزشمند کار و کسب درآمد در ذهن ما بود. فرهنگی که در کشورهای پیشرفته کاملا جاافتاده و بدیهی است. اینکه یک نوجوان حتی اگر والدین ثروتمند داشته باشد در یک مغازه کوچک کار کند یا پرستار بچه باشد و صدها کار پیش پا افتاده دیگر، خیلی عادلی است. اصطلاح میک مانی یا پول درآوردن یک اصطلاح است که نوجوانان زیاد به کار می برند. یک مجموعه کتاب برای دخترم تهیه کرده ام با عنوان کلی «آموزش سواد مالی به کودکان» از انتشارات قدیانی. این کتاب ها ترجمه هستند و نکته قابل توجه این است که آموزش سواد مالی باید از خردسالی مورد توجه والدین و مسئولان آموزش کشور قرار گیرد. مسئله ی بسیار مهمی که متأسفانه جایی در سیستم آموزشی ما ندارد. دانشجوی دکتری حتی قادر نیست بدون کمک والدینش هزینه شارژ اینترنت موبایلش را تأمین کند. دکتر عظیمی در حقیقت ما را برای رویارویی با دنیای واقعی آماده کرد.
و حالا دکتر مریم نظری در سطحی بسیار وسیع تر از دانشگاه در حال آموزش و آماده سازی افراد نه تنها در رشته علم اطلاعات بلکه در رشته های مختلف، برای رویارویی با زندگی کاری و علمی واقعی هستند. دکتر نظری به عنوان یک آزادکار (فریلنسر) کاملا موفق که رویکردی کاربردی نسبت به تحصیل دارند، یک الگوی بسیار مناسب برای دانشجویان، فارغ التحصیلان و حتی اساتید می توانند باشند. مطالعه رزومه دکتر نظری، به تنهایی یک کلاس درس است برای کسانی که نمی دانند برای ورود به دنیای کار از کجا باید شروع کنند.
هدف از نوشتن این متن تبلیغ برای این دو استاد بزرگوار نیست (چراکه آنها خود به اندازه کافی موفق و بی نیاز از تمجید هستند)، بلکه هدف معرفی زاویه دید و رویکردی در تحصیل است که دانشجو را در کنار هدف ارزشمند کسب علم، برای رویارویی با زندگی واقعی آماده می کند.
همچنین هدف تشویق به تک بعدی بودن و فقط به جنبه مالی تحصیل فکر کردن نیست و اینکه تولیدات علمی افراد بی ارزش جلوه داده شود. هدف این است که دانشجویان هنگام تحصیل و اساتید هنگام تدریس، به همه ابعاد کسب علم توجه کنند. به ویژه اساتید بزگوار که شاید یک جمله و یک راهنمایی آنها، مسیر سرنوشت یک دانشجو را چه در جهت پیشرفت و چه در جهت شکست هدایت کند.
[1] . این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نه علمتون ول کنید بعد برید منشی گری بگید دید اقتصادی !!!!!!!!!
بعد بیایید تیکه بندازید بگید فلانی تو خرجو مخارج اولیه اش مونده
دومین نکته به اساتیدمون چرا رازهایتان و مشکلاتتونو با دانشجویان خام درمیان میگذارید
همیشه بهتره از کتاب تجربه دیگران استفاده کنیم تا اینکه خودمون یه برگه به اون کتاب اضافه کنی
چون قطعا هرتجربه ای در گرو زمان و هزینه بدست اومده و اگه از تجارب دیگران استفاده کنیم دیگه نیازی به هزینه کردن و گذروندن زمان نیستش
به نظر من آن استادی که بغض کرد و اشک در چشمانش حلقه زد به این خاطر بوده که یک لحظه با خودش فکر کرده ما چهار سال وقت شما را گرفتیم و حالا به کاری مشغولید که با دیپلم هم می توانستید انجام دهید!!
ضمن اینکه محیط دانشگاهی برای رشد و افزایش دانش در نظر گرفته شده وگرنه جاهای بسیار زیاد دیگری برای کسب درآمد وجود دارد. آن هم درآمدی که شما از آن صحبت می کنید و به احتمال زیاد جزو پایین ترین درآمدهاست.
یکی از معایب بسیار بزرگ این رشته همین نکته است. که چون وسعت و عمق علمی مناسبی به انسان انتقال داده نمی شود، کسانی که به طور تمام وقت در خدمت استاد، دانشگاه و درس باشند در مقایسه با کسانی که به امور فرعی و غیر علمی می پردازند کمتر موفق و به عبارت دقیق تر کم درآمدتر می شوند.
یک مثال ساده، مثلا شما اگر در یک کتابخانه لوله کشی آب و سیم کشی برق بلد باشید خیلی بیشتر مورد پذیرش واقع می شوید تا اینکه ساختار فلان پایگاه اطلاعاتی خارجی و داخلی یا مهارت های ارتباطی، دانش رده بندی و ... بدانید. این واقعیتی است که ما در بطن کار می بینیم.
چه نظر جالبی واقعا
کاش اساتید روی گفته شما تعمق کنند
همان خانم دکتر نظری که فرمودید اعتقاد دارند که هرکسی یک نگرشی به دنیا دارد و از چیری لذت می برد اینکه درامد داشته باشیم بد نیست اما خوب هم نیست که شما دیگران را تمسخر کنید
برخی عمر خود را فارغ از درامد به علم اختصاص می دهند بد هم نیست خیلی هم ارزشمند است
لطفا با احترام بیشتری درباره معلمین خود صحبت کنیم
به عقیده ی من، اینکه از برخی از اساتیدتان اینگونه به بدی یاد می کنید، چندان پسندیده نیست.
یکی از مشکلاتی که در این دوران اموزش مجازی بوجود آمده دقیقا همین دیدگاه شماست، دانشجویان در حین کلاس، در محل کار هستند، آن هم چه کاری، بدون هیچ ربطی به رشته،فروشندگی و منشی گری، یعنی همین فکری که شما می فرمائید، در حال حاضر شدیدا رواج پیدا کرده. نتیجه اش هم شده دانشجویانی که به بهانه درآمدزایی، از انجام کوچکترین فعالیت و تکلیفی در کلاس شانه خالی می کنند. نتیجه نهایی اش هم فارغ التحصیل شدن با نمرات ۱۰ و ۱۱ و بدون هیچ تخصصی، جز همان منشی گری و فروشندگی است!
طول دوره تحصیلی یک دانشجو، زمانی است که باید بتواند تخصصی کسب کند تا بعد از آن، به درآمدزایی هم برسد، اگر در این دوران چنین تخصصی کسب نشود، آینده چندان روشنی پیش رو نخواهد بود.
من هم دانشجوی همان دانشگاه چمران بوده ام با تمام اساتید بی نظیرش، در دوران تحصیلم تمرکزم روی درس و کلاسم بود، به درآمدزایی بدون کسب تخصص فکر نکردم و بجای آن مسیر دیگری انتخاب کردم، الان هم در کسوت استادی مشغولم و البته، درآمدی هم دارم!!
کلیت حرفتان خوب است که به درآمدزایی از علمی که می آموزیم هم فکر کنیم، من هم موافقم و در تمام کلاسهایم به جود قابلیت کارآفرینی از زمینه های مختلف رشته اشاره میکنم، اما با بیان بسیار زیباتر و قدرشناسانه تری هم میشد چنین مسئله ای را طرح کرد. شما می توانستید از همان استاد خوبتان یاد کنید، نیازی به تخریب اساتید دیگر بخاطر دیدگاه متفاوتشان با شما نبود، دیدگاه آن اساتید دیگر، کسب تخصص و رسیدن به درآمد از آن طریق است نه کسب درآمد در ازای از دست دادن فرصت کسب تخصص.
موفق باشید
نمره به هیچ وجه دلیلی بر باسواد و با تخصص بودن دانشجو و فارغ التحصیل نیست. خیلی وقتها بعضی اساتید، علی رغم دانش بالاشون، قدرت تدریس ندارند و همین باعث میشه دانشجو تمایلی به کلاس نداشته باشه و طبیعتا نمره خوبی نگیره. مشاغلی هم که شما بهشون اشاره کردید فرصتی برای یادگیری به وجود می آورند که وقتی با مطالعه و یادگیری تخصص همراه بشه، مطمئنا فرد خیلی توانمندتری میسازه نسبت به کسی که فقط مطالعه کرده.