داخلی
»سخن هفته
اینجا لندن است
لیزنا؛ سیدابراهیم عمرانی، سردبیر: بارها در این مورد نوشتهام و نوشتهاید و خوانده ام و خواندهاید، و نتیجه اش این است که الآن دارم باز هم مینویسم و باز هم فکر می کنم خواهیم نوشت.
می توانم کل صحبت امروزم را در دو خط خلاصه کنم و بگویم صلوات را بفرستیم که زودتر بریم دنبال کار و بارهایمان و به کارهای بهتری برسیم. این دو خط این است: کل جریان مملکتداری ایران، تابع مسایل ایدئولوژیک و جناح و گروه و .... است. بنابراین خیلی خوب است همینجا صحبتم را تمام کنم و پرحرفی نکنم و دل شما را بیش از این به درد نیاورم. صلوات بر محمد و آل محمد. ولی فکر می کنم گاهی تکرار ممکن است اثر داشته باشد، و دل مدیران تازه وارد به رحم آید، بنابراین تکرار میکنم:
یک- دوستان هر کدام شیوه و روشی دارند، برخی معتقد هستند که باز هم باید گفت، شاید در میان افراد حاکم یکی پیدا شود که گوش کند و اقدامی کند، برخی میگویند، نرود میخ آهنین در سنگ و گفتن چه فایده دارد، دوستان گرامی که پستها بین خودشان تقسیم میشود، کار خودشان را میکنند. تازه این را اضافه کنم که رشته ما رشته پولدار و پولسازی نیست، بروید جاهایی که پولی آنجا تقسیم میشود، بببینید که بین خودشان هم دعوا است.
دو- به نقل از آقای محسنی که در همین رابطه در گروه بحث پیامی گذاشته بودند: استاد آذرنگ در شمهای از اطلاعات و ارتباطات نوشته اند: این مدیران ( منظور مدیرانی که از رشتههای دیگر میآیند و هیچ ارتباطی به رشته تخصصی ما ندارند، و چند صباحی میمانند و تا متوجه میشوند به کجا آمده اند، کجا نشستهاند و اصلا کارشان چیست، تغییر میکنند) را مدیران ابری نام نهادهاند. به آقای آذرنگ عزیز بگوئید که پس با این تعریف، ما سالها است در لندن زندگی میکنیم، چون در این چندین سال لحظههای کوتاهی بوده که آسمان رشته ما ابری نبوده، و از این فراتر به ایشان عرض میکنم با تعریف شما، از زمانهای قدیم آسمان فرهنگ در ایران ابری است. حال هر چه جلوتر میرویم ابرها ایدئولوژیک تر انتخاب و به آسمان ما فرستاده میشوند.
سه- من همین الآن یک جستجو در شبکه کردم با این چند واژه: کشورهای بارانی و افسردگی و مطالب زیادی آمد که یک نمونه را برایتان می نویسم:"در واقع انسانها در روزهای زمستانی و ابری بیشتر احساس افسردگی یا خستگی میکنند و این میتواند تحت تاثیر کاهش میزان جذب نور خورشید و حرارت و در نتیجه کاهش یافتن میزان سروتونین بدن و ایجاد احساس خستگی باشد". جسارتا دوستان، ما که افسرده ایم، بقیه را نمی دانم. افسردگی زمانی حادث میشود که امید به آینده را از دست میدهیم، و من دیروز رفتم یک محافظ ده پرهای از اینها که در کوه دور اجاق گاز کوچکمان میگذاریم که باد خاموشش نکند که چایی بنوشیم و گذر عمر نگاه کنیم، خریدم تا از آخرین شعله های امیدم حفاظت کنم. شما هم مراقب باشید که امیدتان از دست نرود. تاریخ ایران سرشار از انقطاع است و مردم دوباره امیدوار انه کوشش کرده اند تا فاصله انقطاع بعدی زیرساختهای فرهنگی را بازسازی کنند و به دست ما برسانند. ما کتابداران قاصدان فرهنگ هستیم و حافظ و گسترش دهنده ارتباط بین آنچه بشر خلق کرده و محفوظ و مضبوط است و مردم. حتما شما هم فردا برید امیریه و محافظ آتش بخرید، کارائیاش بد نیست.
چهار- اگر به کامنتهای گروههای بحث و کانالهای فضای مجازی بروید و پیامهای زیر این انتصابات را بخوانید، می بینید دلزدگی شدیدی بین کتابداران به وجود آورده است. اگر اجازه بدهید، من نام افراد را تکرار نکنم، که پیامهایشان در گروهها هست و من فقط جهت تایید صحبت خودم مطلبشان را در اینجا تکرار کنم.
در این 12-13 سال که برای لیزنا سخن هفته مینویسم و یا ویرایش می کنم، می بینم خودم از همان اول نوشته ام، آقا شما را به خدا بیائید در این رشته را ببیندید. و خطاب به همه روسای دانشگاهها و وزارت متبوعه نوشتهام که آقا یا این رشته علمی هست یا نیست؟ یا کاربردی و حرفهای هست یا نیست؟ اگر علمی است و دکتری میدهید، یعنی این رشته کشش دوره دکتری دارد، و هزینه میکنید، از ابتدای کاردانی تا پایان دکتری دست کم دهسال هزینه میکنید. بفرمائید که چرا هزینه میکنید، و برای چه؟ چرا از بیت المال و از پول مردم برمیدارید و هزینه ای میکنید که بعداز آن استفاده نمیشود. یک فارغ التحصیل دوره دکتری در این رشته با 10 سال سابقه در کتابداری و اطلاع رسانی حرفهای بهتر میتواند مشکلات را بفهمد و در جهت حلش تلاش کند، یا افرادی که نه تجربه و نه دانش آنها هیچ ربطی به این ماجرا ندارد؟ استادی از اصفهان به همین مقوله پرداخته اند: ما اساتید، فارغالتحصیلان ارشد و دکتری تخصصی رشته کتابداری و اطلاع رسانی را برای چه کاری تربیت می کنیم؟ مگر قرار نیست چنین مسئوليت هایی را بر عهده بگیرند. تا کی قرار است این چرخه باطل مدیریتی غیر تخصصی در رشته ما ادامه پیدا کند.
ایشان دست به دامان انجمن کتابداری و گروههای کتابداری شدهاند که آقا قدم رنجه فرمائید جلو و با ایشان صحبت کنید و راه حل بدهید. استاد عزیز و گرامی، به شما عرض کنم، من 18 سال است کامل در کنار انجمن بودم. چه به عنوان عضو هیات مدیره (دو دوره)، چه مشاور و چه مسئول کمیته یا کارگروه. بارها و بارها شاهد جلساتی با مدیران مختلف نهاد و کتابخانه ملی بودهام و با همه تلاش این خواسته به حق و درست طرح شده، لیکن هر مدیری ترجیح داده آدم مطمئن غیر متخصص خودش کنارش باشد، شاید پستهای مدیریتی در همه ایران آن قدر اسرار و رموز دارد که نمی توان به غیر اعتماد کرد؟ بالاخره برخی از این کتابداران بی بضاعت بنده خدا، هیچی که نداشته باشند، چند تار مویی دارند، که بشود روی سر کچلشان به دوستان سلمانی یاد داد. البته باز هم باید ببینیم همین سلمانیگری را چه کسی می خواهد به دوستش آموزش دهد، که همین دو تار زلف را بر باد ندهند و مثال آن نشود که نخواستم ابرویم را درست کنی، چشمم را کور نکن.
پنج- واقعا ایمان و اعتقاد و باورتان به ارزشهایی که از آن حرف میزنید چقدر است؟
من داعیه مسلمانی نمی کنم، چون قبلا به من گفته شده شماها همه لائیک هستید. ولی شما همه ادعای مسلمانی دارید. ما هم اگر نخورده ایم نان گندم دیدهایم دست مردم، سالهایی چند در مکتب بزرگان نشستیم و به آموزشهایشان را به گوش جان سپردیم، حتی اگر می فرمایید که مکتبی نیستیم و لائیک هستیم، دست کم بپذیرید در خانه مسلمانان به دنیا آمده ایم و چیزهایی شنیده و خواندهایم. اینهمه کتاب در حوزه مدیریت مولا علیابن ابیطالب از نهج البلاغه نوشته اند کجا چنین توصیهای دارید که کسی را تا درجه دکتری هزینه کنید و بعد کسی را که حتی کتاب نمیخواند بر راس یک مجموعه فرهنگی بگذارید؟
شش- دوست دیگری نیز البته که تند نوشتهاند ولی چون منتشر شده، و همه خوانده اند، تکرار میکنم: "تعریف عدل و عدالت این است که هرچیزی در جای خودش باشد. هیچوقت کسی را که قصاب محل است و کار با چاقو را بلد است جای پزشک جراح قرار نمی دهند؛ چرا که این امر بدیهی است و آشکار. صرف کار با ابزار چاقو کسی را جراح نمی نامند. حکایت این سال های رشته ما همین است! سال ها از افراد و رشته های مختلف در این رشته مبارک دخالت کرده اند، بدون آنکه گلایه های ما از این گروه بحث و گروه های بحث مشابه آنطرفتر رفته باشد"
و بر نکته مهمی اشاره کردهاند: گلایه های ما از این گروه بحث و گروه های بحث مشابه آنطرفتر نرفته است.
هفت- جناب آقایان، من بارها نظر خودم را نوشته ام، نظری حاصل 47 سال کار در کتابخانههای این مملکت، البته در کنارش گاهی هم خواندهام و از تازه های کار خودم خیلی هم بیخبر نیستم، البته با اجازه شما. من و دوستان روی کتابخانههای دانشگاهی صحبتهای فراوانی در زمستان گذشته داشتیم، که انشاءالله از خرداد، باز ادامه خواهد یافت و قرار است درباره مدیریت کتابخانههای دانشگاهی صحبت شود.
شاید اولین بار در مجله عتف در مورد همین موضوع مدیران غیر کتابدار از من سوال مستقیم شد و من هم با اینکه میدانستم، برخی از دوستان هم رشتهای و هم حرفهای حرفم را دوست نخواهند داشت، پاسخ دادم، در مدیریت نهادهای کلان، و بزرگ، مانند کتابخانه ملی و نهاد کتابخانههای عمومی کشور و حتی در مدیریت کتابخانههای دانشگاهی بزرگ، شاید 10 دانشگاه بزرگ کشور، لزوما کتابداران، عملکرد خوبی نخواهند داشت، مگر قدرت نفوذ در سیستم اداری مالی کشور را داشته باشند. هنوز بر همین موضوع تاکید دارم. می تواند کتابدار باشد، به شرط آنکه بتواند پول بگیرد. شما به عنوان کتابدار هزاران ایده دارید، ولی برای اجرای ایدهها نیاز به بودجه دارید، بدون بودجه نمی توانید کارتان را درست به ثمر برسانید و شما هم می روید در لیست سیاه آنهایی که میگویند، طرف فقط بلده حرفهای خوب خوب بزنه، کاری ازش بر نمیاد. من کتابدارانی با درجه دکتری در راس بسیاری کتابخانه های دانشگاهی دیدم که کارایی لازم را نداشتند، چرا که در هیات رئیسه دانشگاه به بازی گرفته نمیشدند، و همان بودجهای را هم که مجلس برای آنها درنظر گرفته بود، معاون اداری و مالی در اختیار ایشان نمی گذارد.
لیکن همواره این خط قرمز را هم کشیده ام. مدیری که شم مدیریت دارد و ارتباطهای خوبی با مدیران بالادستی دارد به نظرم کارائیش بیش از کتابداری است که هیچ ارتباطی با مجموعه مدیریتی خود ندارد و نمی تواند بودجه و نیروی انسانی بیاورد، لیکن برای معاونین و مدیران کل و مدیران جزء به هیچوجه به صرفه و صلاح مملکت نمی دانم که عدهای را به صرف مسایلی که در ابتدای صحبتم گفتم، بر سر کارهای تخصصی بگماریم، که تا بفهمند کجا هستند دورهشان تمام شده و جز خرابکاری چیزی از ایشان باقی نمانده است و همینطور امکانات کشور روز به روز داغونتر و از رده خارج میشوند.
مدیران انتصابی گرامی، شما را به آنچه باور دارید، سوگند میدهم. اگر به رسول خدا حضرت محمد مصطفی (ص) اعتقاد دارید ، اگر به صاحب نهج البلاغه حضرت علی مرتضی (ع) باور دارید، معاونین و مدیرانتان را از رشته تخصصی خودمان بگمارید. به گفته خدابیامرز عمید زنجانی که در دوره ریاست ایشان در دانشگاه تهران، چندین بار در مجلسشان حضور داشتم، می فرمودند، اینها نماز و روزهشان درست است و اغلب بسیار آدمهای خوبی هم هستند(از دید ایشان) ولی این لازمه گرفتن پست و دادن پست نیست. من پشت سر اینها نماز می خوانم ولی کار تخصصیام را به ایشان واگذار نمیکنم.
با این وصف از همه همکاران گرامی خواهش می کنم تاخیر نکنید و محافظ شعله آتش را بخرید که آخرین شعله های امید در دلتان خاموش نشود. فعلا یک نفر از کتابداران برای معاونت کتابخانه ملی سر زبانها است و شاید تا این یادداشت تمام میشود، ایشان بر صندلی معاونت نشسته باشند (انشاءالله)، همین شعله امیدی است، و نگذاریم، امید از دلمان برود.
عمرانی، سید ابراهیم (۱۴۰۱). «اینجا لندن است: در مورد انتصابها در موسسات کتابداری وکتابخانهای ایران». سخن هفته لیزنا، شماره ۵۸۹، ۲۶ اردیبهشت 1401
متخصص غیر متعهد مثل سازنده بمب اتمی می شود که بر سر هیروشیما و ناکازاکی فرود می آید..
کجایند شهید چمران ها که قبول مسئولیت بدون تخصص را بی تقوایی می دانستند.
حضرت آقا به کرات به شرایط قبول مسئولیت اشاره اند. ایشان در جلسه خارج فقه دهم آذر ماه 1398 فرمودند:
نگاه اسلام به زمامداران و مسئولان جامعه، بسیار سختگیرانه است، چنان نیست که قبول مسئولیت امتیازی ویژه قلمداد شود و مردم از هر سو برای رسیدن به آن بشتابند. مسئولیت در اسلام، امانتی الهی است. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در نامهی ۵ نهجالبلاغه خطاب به اشعثبن قیس -از کارگزاران حضرت در منطقه آذربایجان- اینگونه میفرماید: «وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَة»، یعنی حکمرانی برای تو طعمه نیست بلکه امانتی بر عهدهات است، رهبرانقلاب در این باره خطاب به مسئولین میفرمایند: «مسئولیت و منصبی که در نظام اسلامی داری، طعمه و سرمایه و کاسبی نیست - اشتباه نشود - مسئولیت در نظام اسلامی باری بر دوش انسان است که باید آن را به خاطر هدف و نیّتی تحمّل کند.»برداشت صحیح از مسئولیت اسلامی اینچنین است. وقتی انسان نگاه امانتدارانه به مسئولیت داشته باشد، ابتدا باید قدرت پذیرش امانت و عمل به تعهدات آن را در خود ببیند و سپس خود را در معرض قبول مسئولیت قرار دهد، «بعضیمان این جوری هستیم- به مجرّد اینکه یک مسندی، یک جایی، یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم که برویم آنجا! خب شما اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی.»
در احادیث اسلامی همواره تأکید شده است که در انتخاب افراد به صلاحیت علمی و توانایی آنها دقت و توجه بیشتری شود و هرگز کسانی را که از نظر علمی ضعیفند و آگاهیهای لازم را ندارند بر کاری نگمارند زیرا که چنین کاری بزرگترین خیانت به جامعه اسلامی است. حضرت علی(ع) در نهج البلاغه، خطبه 172 می فرمایند: «ای مردم همانا سزاوارترین مردم به این امر (خلافت و زمامداری) کسی است که تواناترین آنها بر اجرای امور و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد».
همچنین یکی از مؤثرترین عوامل موفقیت کارگزار و مدیر در تشکیلات و سازمان، تجربه و سابقه کاری وی می باشد. مدیر و مسئول باتجربه، بسیاری از نابسامانی های سازمان خود را سامان می دهد و بالعکس مدیر و مسئول بی تجربه و بدون سابقه، تشکیلات سازمان یافته را متلاشی و پراکنده خواهد نمود. امام علی(ع) در نامه به مالک اشتر می فرماید: «افراد با تجربه را به عنوان کارگزار انتخاب نما» (قوچانی، 1374، ص82).
با تاکیدات موکد در احادیث اسلامی و نیز عقل سلیم ایجاب می کند که برای سرطان به پزشک، برای دندان درد به دندانپزشک، برای تعمیر ماشین به مکانیک مراجعه شود. حال باید شنید که دوستان چرا با بزرگترین و مهم ترین نهاد کتابداری و آرشیوی کشور این چنین کرده اند.
قطعا ریاست مهم جمهوری هم در جریان جزییات امور نیستند. با روحیه ای که از ایشان سراغ داریم هرگز به گماردن افراد غیر متخصص و بهره مند نشدن از تجارب و دانش متخصصان داخلی در این مراکز خشنود نیستند.
و من الله توفیق
اون آقایی هم کع فکر می کنه لائیکه بهتره دم پیری یه سری مسجد محل بزنه ...دو خط قران بخوان شاید جبران مافات شود..
نمی دانیم حرفهای تکراری که به نظر می رسد هیچ گوش شنوایی ندارد و در دل مغزهای خفته و زنگ زده تاثیری ندارد، دوباره تکرار شود!؟ اینها تنها گلایه نیست، کار از درد دل هم گذشته است غم بادی است بر دل که هر لحظه به مرحله ترکیدن نزدیک می شود، به قول حافظ که میگوید :« من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد»(حافظ، غزل ش۱۳۰)، ریشه تمامی این بدعت ها و کج روی ها را باید درون خودمان یافت آنجا که علمای دانشمند و متخصصان رشته دانسته و نادانسته تیشه به ریشه رشته و حرفه مان می زنند و به قول «معروف مرغ همسایه غاز ست» بیگانه پرستی رشتهای و ترجیح غیر متخصص به متخصص و به بهانه های ماهیت بین رشته ای و عدم کارایی و روابط کتابداران با بالادستی ها در جذب بودجه و سرمایه را دستمایه تو سری کتابداران متخصص می دانند هنوزم در عجبم که چرا بزرگان رشته هنوز به این خودباوری نرسیده اند بجای تشویق و برجسته نمودن نکات علمی، حرفه ای و مهارت کتابداران، طبل ناتوانی و نادانی مدیریت کتابداران را می زنند و اینجاست که خود کتابداران مأیوس و هم باورشان می شود که فقط در حد یک کارشناس باید تلاش کنند و سرنوشت کاری او باید در دست کسانی باشد که اصولاً با الفبای کتابخانه و علم اطلاعات و دانششناسی آشنا نیستند و ما خود آنها را بزرگ و خود را خورد و خمیر کردیم، لاجرم نیاز به ذکر شواهدی است که شاید برای برخی مدیران و کتابداران کتابخانه های دانشگاهی تلخ، غیر باور و تحمل ناپذیر باشد و آنجا که در دانشگاهایی شریف که خود را معهد علم و دانش می دانند و کتابدارانی با درجه دکتری با تجربیات، ایده های نو و با انگیزه همچون خانم دکتر اسدی کنار گذاشته و به حاشیه رانده می شوند و افرادی غیر متخصص و غیر متعهد جایگزین می شوند و گناه ما کتابداران در کتابخانه های دانشگاهی شاید عضو هیات علمی نبودن و به قول مولوی دانای نادان نبودن و در کنار این عوامل بغض و حسادت برخی از همکاران و سکوت، اغماض و بی تفاوتی برخی از اعضای هیأت علمی در مقابل ناملایمات به نقش و جایگاه واقعی کتابداران است که کمک کرده تا رفته رفته به اضمحلال رشته، بی تفاوتی و بیگانگی شغلی کتابداران کمک کند، آموزش های رسمی گروه های علم اطلاعات و دانش شناسی که گاه کاملا متفاوت از وضعیت کاری کتابخانه هاست و اکثر در فضا و ابر بسر می برند، شاید زمان آن رسیده باشد تا آدرنالین و شوک بزرگی بر تارک و قلب فسرده رشته وارد شود تا بزرگانی که در خواب خرگوشی بسر می برند و تافته جدابافته از جامعه کتابداری هستند، بیدار شوند و قبل از اینکه دیگر نام و هویتی از شغل کتابداری باقی بماند کاری کنند کارستان!!!
سخن به درازا شد و کوتاه اینکه تا زمانی که تفکر دگرخواهی غیر تخصصی کنار گذاشته نشود و هویت شغلی مستقل و مدیریت حرفه ای کتابداران به تایید و التزام سازمان کتابخانه نرسد روزی شاهد از بین رفتن همین جایگاه و نقش کتابداران خواهیم بود. و نهایت این این مهم ایجاد یک انجمن صنفی کتابداری قوی که پیگیر خواسته های به حق و قانونی کتابداران باشد، محقق خواهد شد، رسالتی که انجمن علم اطلاعات و دانش شناسی همچون همپایه های خود نظیر انجمن روانشناسی ایران و غیره موفق به احقاق حقوق کتابداران نشده است.
به امید روزی که با قاطعیت و سربلندی بتوان از جایگاه رشته خود دفاع کنیم و اجازه دست درازی، تصاحب و تعدی به جایگاه تخصصی مدیریت کتابداران نشود و قائل به جایگاه حرفه ای خود همچون روانشناسی و مشاوره باشیم.
در پایان یادآور می شوم قصدم از این یادداشت ویادآوری، توهین و جسارت به شخصیت و تفکر کسی نبود بلکه تفکر کلی غلط حاکم بر رشته خودمان بود.
با احترام
سرپرست
دکتری کتابداری و اطلاعرسانی
با سپاس از ابراهیم گرامی که دیدگاهش مبتنی بر اصول حرفه ای است، اصولی که همه باور داریم. حرف او حرف دغدغه مندان رشته است.
اگر مدیران بالادستی این اصول را بر نمی تابند، دلیلش جناح بندی سیاسی است.
به طور کلی، آنها به ما اعتماد ندارند. ما در یک فراز تاریخی قرار داریم که شرایط را اینگونه رقم زده است.
با آرزوی سربلندی کتابداران
مهم اینه از برج عاج بیایین بیرون .این مطالب غ مرتبط که در دانشگاه به کتابداری ها گفته می شود بخصوص ارشد و دکتری همه اش با آنچه در کتابخانه ها است غ مرتبط است برای همین می بینی فردی رییس اداره یا جایی می شود که ارتباطات قوی و مدیریت کاربردی دارد حتی دیپلم است ...الان همان گروه بحث خودتان را ببینید .۹۰ درصد مطالب فقط به درد ۴ تا استاد و ..می خورد...البته برای اینکه ایران بیشه شیران شود...
در دانشگاهها هم جناح بندی سیاسی است؟
مدیران غیر متخصصی که فقط برای پر کردن رزومه چند صباحی رئیس کتابخانه می شوند و آن را نابود میکنند؟ توان گرفتن بودجه هم ندارند