کد خبر: 45842
تاریخ انتشار: سه شنبه, 17 خرداد 1401 - 09:26

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 74:

در دام تخصص خود گرفتار نشوید!

منبع : لیزنا
حمید محسنی
در دام تخصص خود گرفتار نشوید!

کریک فیزیک خوانده بود، به حوزۀ زیست‌شناسی مولکولی آمد و پس از کشف ساختار دی‌ان‌ای، برخی از نتایج روش‌شناختی و نظری آن را به حوزۀ فیزیکِ عصب‌زیست‌شناسیِ آگاهی منتقل کرد. وی می‌نویسد:

وقتی بیشتر دانش‌ورزان به سن 30 سالگی می‌رسند در دام تخصص خود گرفتار می‌شوند. چرا که آنقدر در رشتۀ معینی فعالیت کرده‌اند که اغلب بی‌اندازه مشکل است در کار و حرفۀ خود تغییری ایجاد کنند. (1389، ص. 32)

تخصص و مهارت در یک زمینه می‌تواند مزیت باشد. به همین دلیل توصیه می‌شود پژوهش‌های خود را به یک یا چند موضوع مرتبط با هم محدود کنید. اما این به معنای بی‌توجهی به حوزه‌ها، روش‌ها، و چیزهای دیگر نیست. تخصص‌گرایی افراطی می‌تواند یک مانع بزرگ در هر نوآوری علمی و فنی باشد.

توجه افراطی به یک حوزه علمی و فنی اغلب نتیجۀ فقدان نوعی نگاه سیستمی است. نگاه سیستمی بر این استدلال استوار است که هر حوزۀ موضوعی را همچون سیستمی تلقی کنیم که نه فقط در درون خود با دیگر اجزا تعامل دارد بلکه با سیستم‌های بالاتر، زیرسیستم‌ها و سیستم‌های هم‌ارز نیز رابطه دارد. توجه به هر کدام از این روابط سیستمی (درونی و بیرونی) را می‌توان نوعی تغییر زاویۀ دید تلقی کرد که اغلب حتی تغییری کوچک در آن می‌تواند نتایج شگفتی ایجاد کند. سرک کشیدن به حوزه‌ها و سیستم‌های دیگر برای پیدا کردن روش‌ها، ابزارها و هر چیز به درد بخور دیگر و گاهی ایجاد ارتباط بین دو سیستم ظاهرا نامرتبط می‌تواند رهاوردهای زیادی داشته باشد. نوآوری‌ها و شهودهای علمی و فنی اغلب نتیجۀ چنین پیوندهایی است. برخی از نوآوری‌ها و پیوندهای تازه ناشی از یک انحراف ذهنی موقت از موضوع اصلی و توجه ناخودآگاه به حلقه‌های مفقوده‌ای است که به هر دلیلی قبلا در مرکز توجه نبود. مطالعۀ ادبیات، تفریح و سرگرمی، مباحثه با دیگران و مانند آن نیز همین مزایا و اهداف را دارد.

به پیشرفت در کارتان توجه کنید!

بازز شخصیتی را نام می‌برد که از سن 21 سالگی تا 81 سالگی کارهایی را انجام می‌دهد که همگی خوب‌اند؛ از نوازندگی و معلمی پیانو، تا پوشیدن لباس‌های جذاب، دوستی با همسایه‌ها، خواندن کتاب مقدس، و کمک به انجمن سرطان. اما وی در هیچ‌کدام از این کارها یا کارهای جدید پیشرفت تازه‌ای ندارد و تغییر در حداقل ممکن است. خوبی‌ای که او از دست می‌دهد خوبی رشد، تغییر مثبت و پیشرفت است.

به نظر می‌رسد ما نه‌فقط برای چیزهای خوبی که محصول پیشرفت‌اند مانند استقلال بیشتر، خوشبختی و موفقیت – بلکه برای خود پیشرفت نیز ارزش قائل‌ایم. بعضی از زندگی‌هایی که ما ستایش‌شان می‌کنیم انهایی است که بر اثر فشار ناملایمات متحول شده‌اند. ..

می‌خواهیم زندگی‌مان به نوعی از بدتر به بهتر تحول یابد. می‌خواهیم این تحول در عرصه‌های کوچک و بزرگ، به شیوه‌هایی جزئی و کلی اتفاق بیفتد. این بهتر شدن می‌تواند به معنی تعمیر توستر در صبح یک روز، یادگیری نوازندگی طی یک ماه، آشنایی با کشور پرو، یا معلم بهتر شدن طی 10 سال، یا یادگیری مهربان‌تر بودن طی یک عمر باشد.

اما آیا بهتر نیست که از چنگ "بدتر" بگریزیم و مستقیما وارد قلمرو "بهتر" شویم. – داشتن دانش، یا مهارت، یا فعالیت‌ها، یا تجربیات بهتر از همان آغاز؟ شاید این برای نوع دیگری از هستی خوب باشد. بنا به تصور ما، خداوند از کمال آغاز می‌کند و کامل باقی می‌ماند. فقدان تغییر در یک هستی متعال به هیچ وجه نقص نیست. اما در ما فقدان پیشرفت، نقصی جدی است. داشتن یک توستر سالم، نوازندگی پیانو، آشنایی با پرو نیست که زندگی شخص را واقعا بهتر می‌کند. آنچه این کار را می‌کند دقیقا حرکت از شکسته به سالم، ندانستن به دانستن، و نشناختن به آشنا شدن است. این تلاش برای رفتن از بدتر به بهتر است. (ص. 107)

این همان چیزی است که در ذات پژوهش، نگارش، آموزش و یادگیری ناشی از آنها برای خودتان و دیگران وجود دارد. اگر چنین حسی، یعنی پیشرفت در پژوهش و نویسندگی ندارید و یا به نظرتان مطلوب نیست احتمالا جایی از کارتان ایراد دارد! زیرا احساس خوب ناشی از پیشرفت، انسان را برای تلاش و نتایج بیشتر و بهتر امیدوارتر می‌کند.