کد خبر: 41590
تاریخ انتشار: دوشنبه, 15 ارديبهشت 1399 - 20:19

داخلی

»

گاهی دور، گاهی نزدیک

به بهانه هفتۀ گرامیداشت مقام معلم؛

یادی از مرحوم دکتر علی‎محمد برادران ‏رفیعی

منبع : لیزنا
عطیه باغستانی تجلی
یادی از مرحوم دکتر علی‎محمد برادران ‏رفیعی

(لیزنا: گاهی دور/گاهی نزدیک 272)  عطیه باغستانی تجلی، کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه فردوسی مشهد و مدیر اداری کتابخانه عمومی قلم: یادم هست که ترم آخر کارشناسی رشته علم اطلاعات و دانش‏شناسی بودم، از قبل شنیده بودم که کتابخانه‎ای در خیابان خاکی که نام دیگر آن خیابان آخوند خراسانی می‎باشد، در حال ساخت است. به سفارش یکی از دوستان[1]، قرار گذاشتیم که ساعت دوازده به آدرس خیابان آخوند خراسانی، بین آخوند خراسانی 22 و 24 بیایم، تا سوابق کاری خود را به مردی که از مسئولین کتابخانۀ در دست ساخت بود بدهم، ساعت 14 امتحان نمایه‎سازی داشتم، به سرعت از دانشگاه امام رضا علیه السلام خودم را به آن آدرس رساندم. یادم هست که در تماس تلفنی معرف گفته بود که سر موقع آن‎جا باش، چون مردی که من می‎شناسم بسیار به وقت اهمیت می‎دهد. یک ربع مانده به قرار مشخص شده، خودم را به یک ساختمان در دست ساخت رساندم، ساختمان در حال آماده شدن بود، نمای قشنگی داشت رنگ آبی و ستون‎های بلند آن در میان بافت خیابان خاکی بسیار مشهود و مشخص بود، استرس امتحان را هم داشتم ولی خب پیدا کردن کار خوب آن هم مطابق و مرتبط با رشته‎ام برایم وسوسه‎انگیزتر بود. معرفم نیز آمد و گفت هم اکنون او هم می‎آید.

 خندیدم و گفتم باور کنید هیچ کس انقدر به زمان اهمیت نمی‎دهد و همه ما حداقل در قرارهایمان ده دقیقه تأخیر را داریم، و به نظرم طبیعی است... اما از پشت سر صدایی شنیدیم مردی قد بلند که با آرامی از سمت راست ما می‎آمد سلام کرد و من با تعجب نگاهش کردم و سلام کردم جذبه خاصی داشت، نگاهی نافذ با اینکه تا به حال ندیده بودمش، ولی فضای آشنایی را ایجاد کرده بود. پس از توضیحات مختصری در خصوص ساختمان کتابخانه، سوابق کاری مکتوب من را گرفت و گفت به شما خبر خواهم داد.

زمان گذشت (سه ماه از قرار قبلی) و مقطع کارشناسی را تمام کردم و طبق معمول شاگرد اول شدم. یادم هست ولادت حضرت فاطمه الزهرا علیها السلام، سال 1394 بود، گوشی همراهم زنگ خورد ساعت هفت شب بود، آری صدایی آشنا بود، سلام من برادران هستم ... بعد که او را شناختم به افتادگی‎ای که او داشت و همه از این ویژگیِ او تعریف می‏کردند پی بردم.

این صدا و این نام تا همیشه با من است... مردی رفیع جناب آقای دکتر «علی‎محمد برادران رفیعی»

 به سرکار آمدم، اوایل کار «کتابخانه عمومی قلم»[2] بود هنوز در حال تجهیز و خرید کتاب بود، مراحل سفارش، خرید و ... منابع کتابخانه و دیگر مواردی که منجر به تجهیز کتابخانه می‎شد مرحله به مرحله با راهنمایی جناب آقای دکتر برادران رفیعی (مدیرعامل اسبق کتابخانه عمومی قلم) و جناب آقای «محمدباقر باغبانی» (مدیر کتابخانه عمومی قلم و یکی از مدیران فهیم اسبق کتابخانه آستان قدس رضوی)  و همچنین تیم اجرایی و با مهارت ساختمان انجام می‌شد.

پس از انجام این امور، کتابخانه با مجوز نهاد کتابخانه‎های عمومی کشور آغاز به فعالیت کرد، در این کتابخانه ابتدا در قسمت خدمات فنی مشغول بودم که با استفاده از تجربیات این دو بزگوار با کار سفارش، فهرست‎نویسی و ... به صورت عملی آشنا شدم و سپس به عنوان کتابدار و در انتها به عنوان مسئول دفتر جناب آقای دکتر برادران رفیعی و اکنون هم به عنوان مدیر اداری به فعالیت ادامه دادم.

از سال 1394 علاوه بر حضور بسیار ارزشمند جناب آقای دکتر برادران رفیعی، جناب آقای محمدباقر باغبانی نیز دید عملی و علمی بنده را نسبت به کار کتابداری و حتی امور اداری روشن ساختند و روش کار را نشانم دادند، به نظرم روش کار جناب آقای دکتر با الگوی مدیریت اسلامی همراه بود که علاوه بر گفته‎هایشان در عمل و فعالیت‎شان نیز مشخص بود.

در این چند سال از آقای دکتر صبر، بردباری، سختگیری در عین مهربانی و جدیت در کار را یاد گرفتم. هیچ زمان ایشان منتظر نمی‎ماند برای کاری که مهم است به نزدشان برویم، خودشان پیش قدم در انجام امور بودند. احترام به افراد مختلف از ویژگی بارز ایشان بود به نحوی که خاطرم هست که دفاع پایان‎نامه کارشناسی ارشدم در دانشگاه فردوسی مشهد بود، همه کسانی را که می‎شناختم را دعوت کرده بودم، اما آن مرد بزرگ به جلسه دفاع پایان‏نامه من آمد، به نحوی که وقتی افراد قدیمی که در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد هنوز مشغول به کار بودند و متوجه می‎شدند که ایشان در دانشکده حضور داشتند خودشان را برای عرض ادب به ایشان می‎رساندند.

 

 

از ویژگی دیگر ایشان علاقه به تحصیل و کسب درجات علمی بالا بود، به نحوی که با ادامه تحصیل کارکنان کتابخانه به شدت موافق بودند و حتی به استفاده از اطلاعاتی که در حال تحصیل به دست می‎آوریم را در کار توصیه می‎کردند. اعتماد به جوانان از خصوصیات دیگر ایشان بود که باعث می‎شد فرد برای خود احساس مسئولیت بیش‎تری کند و برای کار کردن انگیزه داشته باشد. از گرفتن مشورت با افراد امتناع نمی‎کردند، به طوری در مورد کارهای اجرایی نظر افراد مختلف را می‎پرسیدند و استفاده هم می‎کردند.

***

ایشان دکتری رشته روانشناسی از دانشگاه سوربن فرانسه بودند. از سوابق علمی، آموزشی و اجرایی وی در منابع گوناگون یاد شده است اما به طور کلی مسئولیت‎هایی از جمله عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، معاونت آموزشی دانشگاه فردوسی، سرپرست کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، سرپرست بنیاد مستضعفان خراسان، سرپرست دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد، عضو هیأت امنای آستان قدس رضوی و معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی را بر عهده داشتند که در زمان فعالیت ایشان خدمات ارزنده و قابل توجهی را ارائه نموده‎اند. علاوه بر سوابق یاد شده ترجمه کتبی از جمله: «گفت و شنودي با يونگ: با تفسيري از ارنست جونس»، «روانشناسي و تعليم و تربيت» و «اصول روانشناسي عملي» و همچنین دیگر کتب تألیفی که با همکاری پدیدآورندگان دیگر منتشر شده است و عبارت است از: «کودکان محروم از والدين»، «روانشناسي دانش‌آموزان برجسته دوره راهنمائي» و «بررسي روابط عاطفي در مدارس» را انجام دادند. اما مقالاتی که توسط این استاد گرانقدر منتشر شده است عبارت است از: روان شناسی اجتماعی، روان شناسی دکارت، روان شناسی و پدیدارشناسی.

***

هفتۀ گرامیداشت مقام معلم، بهانه‎ای شد که تنها گوشه‎ای از ویژگی مردی که رشتۀ کتابداری و اطلاع‎رسانی را به صورت تخصصی نخوانده بود اما به قدری به کتاب و کتابخوانی و ارزش کتابدار اهمیت می‎داد و در این زمینه مطالعه داشت که به نظرم خودشان منشأ یادگیری این علم بودند، به نحوی که احترام به رشته کتابداری و اطلاع‎رسانی و مهم شمردن این رشته را علاوه بر اساتید بزرگ رشته، از ایشان وام گرفتم.

در انتها از مدیرعامل گرامی کتابخانه عمومی قلم جناب آقای مهندس «محمدجواد مدرس غروی» و دختر بزگوار مرحوم جناب آقای دکتر برادران رفیعی که اجازه تدوین این متن را دادند و از راهنمایی استاد گرامی جناب آقای دکتر محسن حاجی‎زین‎العابدینی کمال تشکر و قدردانی را دارم.

یاد و خاطره ایشان گرامی و زنده باد.

************************************

[1] باتشکر ویژه از جناب آقای سید عباس مرجانی

[2] کتابخانه عمومی قلم یکی از کتابخانه‌های مشارکتی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور و یک مجموعه وقفی است که در مشهد واقع شده است.