داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا: گاهی دور/گاهی نزدیک 274 ): سعیده سلطانی طالع[1]، دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه قم : اوایل دوران آغازین مدرسه بود و من شوق و ذوق مدرسه رفتن داشتم. دل تو دلم نبود تا هرچه سریعتر پا به مدرسه بگذارم. نمیدانم چرا؟ ولی از همان روزهای اول، عاشق مدرسه و معلمهایم می شدم و همیشه از اینکه مدرسه روزهای جمعه تعطیل بود، دلم میگرفت. معلم با تمام توان شروع به درس دادن میکرد و من با تمام حواس با گوش دل سخنان معلم را به جان میخریدم. همیشه در ذهنم معلمها را چون فرشته ها می پنداشتم و در سالهای ابتدایی خیال میکردم، معلمان ماورایی هستند و هیچ کم وکاستی ندارند و هیچوقت دچار مشکلات نمی شوند. صدبار به زندگی معلمها در ذهنم فکر کردم و هر بار آنها را همانگونه مجسم کردم.
کاش اینگونه بود. کاش معلمان همان فرشته های دوست داشتنی، هیچوقت مشکلی برایشان پیش نمی آمد. کاش مشکلات، معلمان را نمی شناختند. کاش ...
الان که بزرگتر شده ام و دانشجوی ارشد هستم، هنوز هم عاشقانه استادان خود را دوست دارم و سخنانشان، رفتارشان، کردارشان برای من ناب و آموختنی است. استادانم را دوست دارم و نمی دانم این حسی که در وجودم نسبت به معلمین و اساتید دارم چیست؟ که مرا وادار به حرکت میکند، که هیجانی در من ایجاد می کند که مثال زدنی است.
شاید برای شما هم بارها اتفاق افتاده باشد که احساس کنید، استاد دانشجویی را بیشتر از بقیه تحویل می گیرد و یا توجه ویژه ای به او دارد. و این احساس برایتان ناخوشایند باشد و شاید حس حسادت را در شما ایجاد کند.
ولی آیا واقعا اینگونه است؟ آیا واقعا اساتید نسبت به دانشجویان اینگونه اند؟ نمیدانم؛ من در جایگاه اساتید نیستم. ولی وقتی به رفتار اساتید دقت میکنم متوجه نکته سنجی و ریزبینی اساتید می شوم. شاید ما چیزهایی را نمیدانیم که آنها می دانند. فقط بارها بین دانشجویان، سوگلی شدن برای اساتید را شنیده ام. که این استاد به این دانشجو توجه دارد و آن استاد به آن دانشجو و ازین قبیل حرفها...
اساتید، با تجربه و تبحر خاصی که دارند همان ابتدای سال متوجه حالات روحی و استعداد دانشجویان خود می شوند و برای اینکه بتوانند آن استعدادها را شکوفا کنند، باید رفتارهای متفاوتی داشته باشند. شاید توجه بیش از اندازه به یکی باعث شکوفایی و برای دیگری باعث دلزدگی شود. شاید بی توجهی استاد به دانشجویی تلنگری باشد برای بیدار شدن دانشجو.
پس بیایید فضای مقدس تحصیل را با این حسادتها و کوته نظریها بهم نزنیم. بیایید تا با این رفتارها و نیش و کنایه زدنها، باعث کم کاری دوستانمان نشویم. شاید شما هم شنیده باشید که بارها دانشجویی با کلماتی چون پاچه خوار، چایی شیرین و ... مورد خطاب قرار گرفته شده است. ولی اینها همه جذابیت های تحصیلی است و چیزی جز چرندیاتی بیش نیست.
جا دارد از همه ی اساتید ومعلمان خود که تا به حال لیاقت شاگردیشان را داشته ام، کمال تشکر و پاچه خواری را بکنم و دیگر اساتید و معلمانی که شایستگی شاگردیشان را نداشته ام، محترم میدانم و دوسشان دارم.
استاد عزیزم، من میدانم تو برای بلند کردن من از زمین چه کارها که نمیکنی، من میفهمم چه رنجی میکشی و چه حرصی میخوری تا من روی پای خود بایستم.
گاهی همچون پدری مهربان هدایتم میکنی و گاهی همچون مادری عصبانی تلنگرم میزنی، گاهی چون دوستی صمیمی با من همدردی میکنی و گاهی چون معلمی دوست داشتنی نگرانم میشوی. ولی در نهایت این منم که تو را به باد فراموشی میسپارم و این تویی که چون شمع قطره قطره وجودت را به پای من گذاشته ای.
استادان عزیزم ما دانشجویان محترمانه دوستان داریم و روز معلم را خدمتتان تبریک عرض مینماییم.
تو صمیمی تر از آنی که دلم می پنداشت
دل تو با همه ی ي آینه ها نسبت داشت
این خدا بود که از روز ازل بر دل تو آیه ي روشنی از عاطفه و عشق گذاشت
تو همان ساده ي سرسبز نجیبی که خدا در بین دل پاکت صدف آینه کاشت
اي پری وار ترین
ارچه خداوند ترا با همه ی پاک ولی جز ملائک نگذاشت.[2]
----------------------------------------------------------------
[1] . دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه قم، این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[2] . https://www.talab.org/poems/
بسیار خرسندم که صبح امروز را با خواندن متن زیبای دانشجوی با احساس و با معرفتم سر کار خانم سعیده سلطانی آغاز می کنم دانشجویی علاقه مند و سرشار از فعل خواستن و طبعی روان امیدوارم همیشه شاهد تراوشات ناب این قلم باشیم