داخلی
»برگ سپید
به کابل می روی، سیب های کابل شیرین است
مرا از یاد میبری، جایی که من می روم
خانه ای است، در آخر دنیا
«از نوشته های کودکان افغان»
مطلبی مهم پیش از خواندن نقد:
افغانی واحد پول کشور افغانستان است و به کار بردن آن برای ملیت این افراد نادرست است. در نقد از به کار بردن این واژه برای افراد خودداری شده، کما اینکه در عنوان این کتاب استفاده شده است.
کتاب «سیب های کابل شیرین است» روایت تلخ و شیرین کودکان مهاجر افغانستانی و ایرانی است. زندگی کودکان معصوم و بیگناهی است که دست سرنوشت، آنها را از خانه و وطنشان جدا کرده است. آنها مجبور شدند به خاطر جنگ افغانستان و مسائل جانبی، آنجا را ترک کنند و به عنوان مهاجر به ایران بیایند و زندگی تازهای را آغاز کنند و به نوعی دارای دو وطن ایران و افغانستان شدند.
در تاریخ ملل مختلف جهان، جنگها همیشه غمانگیز و دردناک هستند و مصیبتهای زیاد و آوارگی همراه خود داشته و دارند. مصیبتها و آوارگیهایی که گاهی از دایره مرزها فراتر رفته و میرود؛ مانند کودکان مهاجر افغانستانی که در کشوری دیگر به دنیا میآیند و زمانی که بزرگ میشوند، سؤالاتی بیجواب در مورد زندگیشان در کشور دیگر (که حکم غربت را برایشان دارد) در سر دارند. خلاصه این که در یک کلام سؤال آنها این است: وطن کجاست؟ و ما به کجا تعلق داریم و به کجا خواهیم رفت؟
کتاب «سیبهای کابل شیرین است: زندگی کودکان افغان در ایران»، اثری خواندنی و تأمل برانگیز است و راوی حکایت دو وطن داشتن زندگی کودکان مهاجر افغانستانی در ایران است.
کتاب دارای دو فصل و یک بخش تحلیل متون است. فصل اول با عنوان «دو وطن داشتن سخت است»، اندیشه های کودکان افغانستانی را درباره موضوعاتی مانند خانه، خدا، پدر و مادر، وطن، تنهایی و... در قالب نامه و دلنوشتههایی غمانگیز و بااحساس گردآوری کرده است. موجی از امید به زندگی و در برخی از این دلنوشتهها هم یاس و نأمیدی از شرایط زندگیشان در قلبهای مهربان نوجوانان افغانستانی احساس میشود. بیشتر این دل نوشتهها مربوط به نوجوانان دختر 14 تا 17 ساله است که با احساسات زیبا و نابشان درد دلهای شیرین و تلخ زندگی شان را نوشتند و به نوعی به تصویر کشیدهاند.
فصل دوم کتاب «بهشت زمین کجاست؟» نام دارد. گفتوگو با کودکان افغانستانی زلزلهزده بم است. مطالب این فصل، حاصل گفتوگو با 8 نفر از کودکان دختر و پسر 8 تا 11 ساله افغانستانی است و به صورت پرسش و پاسخ از آنها درباره جنگ، دو وطنِ افغانستان و ایران، دین و مذهب و بسیار موضوعات دیگر تنظیم شده است.
در طی گفتوگو با بچه ها معلوم شد که آنها در اردوگاه زندگی میکنند. همه قریب به اتفاق از جنگ خوششان نمیآید و خواهان صلح، آرامش، محبت و مهربانی انسانها با یکدیگر هستند. اکثر آنها میگویند که اگر همه انسانها با هم خوب و مهربان باشند دیگر در جهان جنگی رخ نمیدهد. همه کودکان عاشق کشورشان افغانستان هستند و تصور زیبایی از آنجا دارند. در ادامه گفتوگو نظرشان دربارهی زندگی در بم این است که مردم با ما مهربان نیستند و گاهی ما را مورد اذیت و آزار قرار میدهند و میگویند که شما افغانی هستید و ایرانی نیستید و همین باعث شد که آنها آزرده خاطر باشند.
این اردوگاه پس از زلزله بم برای مردم افغانستانی ساخته شد. این کودکان درایران متولد شدهاند و بیشتر آنها در افغانستان نیستند.
در بخش سوم کتاب دو مقاله با موضوع تحلیل متون نوشتهشده به دست کودکان که در فصل اول نوشته شده آمده است. مقاله اول در این بخش تحت عنوان: گرامر و روایت: تحلیل مردم شناسی گفت و گو با کودکان افغانی بم است. گفتمانهای بحث شده از سوی کودکان و نوجوانانی افغانستانی، مشخص میکند که صلح و امنیت، آرامش و احساس آسوده زیستن و داشتن خانه و سرپناه مناسب برای زندگی اهمیت زیادی برای کودکان افغانستانی داشته است و گاهی با فکر فقدان اطمینان از وجود خانه و سرپناه، کودکان افغانستانی احساس بیخانمان بودن میکنند. از سوی دیگر، جایگاه دین و مذهب و عناصر آن برای آنها مهم و برجسته است. این عنصر به دلیل آن که جزء عناصر مشترک هویت ایرانی- افغانستانی به شمار می آید و مورد تأکید گروه کودکان و نوجوانان مهاجر است. ساختن خانه، در نقطه ای رخ میدهد که وطن نام دارد، از این رو خانه و وطن دو مفهوم به هم پیوسته در گفتار کودکان افغانستانی بوده است.
ازجمله مطالب دیگر این بخش شامل: مطالبی در باره سیاست های هویتی که به سیاست های دولتی هویتی در جهان بین چند اصل خون، خاک، اقامت، زبان و... متغیر است و مروری بر سیاست های هویتی در سطح جهان که میتواند در شناخت این موضوع مفید باشد و بررسی و تحلیل آن از نگاه هر کدام از اصلها و سیاست های هویتی.
مقاله آخر در این بخش با عنوان «آنها غریبه نیستند!»، شامل مقدمهای بر تاریخ حکومت افغانستان و جنگ، رویکرد تاریخی افغانستان، فرهنگ و زندگی آنها، هویت و مهاجران، سیاست های هویتی و مهاجرت به ایران میشود.
در اینجا خالی از لطف نیست که نمونههایی از نامه ها و دل نوشته های دختران افغانستانی آورده شود.
خورشید، چراغ خانه ماست...
خانه چهار ستون آهنی دارد که با گچ، آجر، سیمان و غیره ساخته شده است، خانه دارای اتاق، حمام، آشپزخانه و دستشویی میباشد. خانه محل زندگی ما انسانهاست که در آن زندگی میکنیم. این دنیا خانه ماست که فرش آن زمین است. گلهای فرش همچون دیو هفت رنگ است. خورشید چراغ خانه ماست. هر کسی وارد خانه شود گویی تعجب میکند. اگر به سقف خانه نگاه کنی روی آنها از رنگ آبی پوشیده شده است. ما مانند یک موش که در یک اتاق خیلی بزرگ یک لانه دارد در این دنیا یک خانهای داریم. خانه من قلب من است که با قلبهای دیگران ارتباط دارد. امیدوارم که قلب شما پیوسته از ارتباط باشد.
همانجا افتاد!
به نام پروردگاری که به آدم توانایی نوشتن داد تا هر چه در دل دارد بریزد روی کاغذ. پشت پنجره پیرمردی که در حال راه رفتن بود افتاد و سرش به زمین و دیوار کوبیده شد. همانجا افتاد... پشت پنجره درخت توت و تاک را میبینم که تاک انگور دارد و درخت توت پر از برگ.
پرنده هایی هستند که هر وقت دلشان بگیرد آواز می خوانند...
از پشت پنجره می توانم فردایم را روشنتر و بهتر ببینم میخواهم زندگی را آسانتر و با نشاط تر و آرامتر ببینم...
از تنهایی می ترسم...
تنهایی فقط زیبنده کردگار است. اوست که تنهای تنهاست. تنهایی یعنی شکست... یعنی پایان راه...
این پنجره خالی نیست...
پشت این پنجره ای که ما همه فکر میکنیم یک چهارچوب بیخود است. پشت این چهارچوب بیخود یک عالمه راز و زندگی هست که ما آنها را نه میبینیم و نه حس میکنیم. پشت این پنجره بچه هایی هستند که دارند زیر نور خورشید کار میکنند. پشت این پنجره یک عالم غم و شادی است. این پنجره خالی نیست...
پنجره را باز می کنم...
در پشت پنجره چیزهای زیادی است مثل غم، شادی، عشق، آدم ها، حیوانات، شهرها، تولد یک بچه، گریه. اگر پنجره را باز کنم چه اتفاقی میافتد؟ در پشت پنجره ها آدم هایی هستند که صلح، دوستی و عشق را میدانند در پشت پنجره چیزهاییست که ما تصورش را نمیکنیم.
خانه آرزوها
خانه جایی ست برای همه خستگیها میشود در خانه به آرامش رسید شاید برای همه نه ولی برای من آرامش بخش است. اگر همین خانه نبود شاید روزی هزاربار آرزوی مرگ میکردم شاید هم نه. خانه ما به نظر خودم که خیلی خوب است خانه آرزوهایم است . می دانم در آن خانه به آرزوهایم میرسم.
سخن آخر
کودک مهاجر افغانستانی در جغرافیای بیپناهی خانه دارد، او به زادگاهی مهر میورزد که از آن او نیست. غریبه آشنایی است که سهم خود را به اندازه یک مشت خاک نمی داند در کجا پیدا کند. به یاری پدر و مادر برای زدودن فقر کار میکند و زخم سرما و گرما و سردی خیابان را میچشد و با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند و همچون فولاد آبدیده میشود.
کودکان مهاجر افغانستانی با وجود این که در ایران زندگی میکردند و ایران را وطن دوم شان تلقی میکردند، با این حال دلشان میخواست که به وطن اصلی (جایی که هویتشان در آنجا است)، برگردند. جنگ همیشه عواقب خانمانسوزی برای مردمِ درگیر کشور جنگزده داشته است. سخت و اندوهناک است که مردم بیدفاع و به ویژه زنان و کودکان بی گناه، بر اثر جنگ، طعم آوارگی و بیخانمان شدن را تجربه کنند. همیشه جنگ و مهاجرت در کشورهای دنیا کولهباری از ناهنجاریهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را برای ملل جهان در برداشته است.
«سیب های کابل شیرین است» کتابی است خواندنی و تأمل برانگیز و البته موجز که در مدت کوتاهی میتوان آن را خواند. این کتاب خواننده را ترغیب میکند که با خواندن دل نوشته های دختران مهاجر افغانستانی به حکایت زندگی آنها در ایران پی ببرد و همچنین گفتوگوی تأمل برانگیز کودکان از زندگی شخصی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنها را دنبال کند. مطالعه این دلنوشتهها می تواند تأثیری جذاب، ماندگار، اثربخش و تصویر به سزایی از زندگی و سرنوشت آنها در ذهن خواننده ایرانی و به ویژه خواننده افغانستانی به جای بگذارد.
متن کتاب به سه زبان فارسی، پشتو و انگلیسی است. در میان متن کتاب تصاویر نقاشی و عکس های مختلفی از کودکان مهاجر افغانستانی در بم وجود دارد.
میوه سکوت، نیایش،
میوه نیایش، ایمان
میوه ایمان، عشق،
میوه عشق، خدمت
میوه خدمت، صلح است.
«مادر ترزا»
مشخصات اثر
سیب های کابل شیرین است: زندگی کودکان افغان در ایران. نویسنده بهرام رحیمی، سمیه کریمی؛ مترجم فارسی به انگلیسی مهرداد وحدتی، سودابه اشرفی، مترجم فارسی به پشتو احمد شاه احمدزی. تهران: سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، پژوهشکده مردم شناسی، نشر افکار، 1387.
دربارۀ نویسنده این متن:
آزادمهر دانش فاطمیه، دانش آموخته کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی از دانشگاه خوارزمی.
رشته کتابداری را با عشق وعلاقه انتخاب کردم. سابقه فعالیت و تجربه درکتابخانههای مختلف تخصصی را داشتهام. در حال حاضر مقالات علمی-پژوهشی در حوزه کتابداری (منابع مرجع) و ادبیات کودکان و نوجوانان انجام میدهم. به خواندن و نوشتن علاقه دارم. آن را در محیط خوب خانواده به ویژه از پدر و مادر عزیزم، همسر مهربانم وهمچنین در دانشگاه با تشویق های اثربخش استادان خوب و ارجمندم آموختم.
برای انتشار معرفی یا نقد کتاب در برگ سپید، میتوانید نوشتههای خود را در قالب یک فایل ورد همراه با عکسی از اثر معرفیشده به نشانیاین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید بفرستید
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.