داخلی
»اخبار کتاب
نسبیگرایی در رویارویی با مساله اجتماعی
به گزارش لیزنا، بر اساس اعلام روابط عمومی موسسه شهر کتاب، به تازگی کتاب دوجلدی «مسائل اجتماعی» نوشتهجان مشونیس با ترجمه هوشنگ نایبی به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است.
این کتاب نشان میدهد، مساله اجتماعی چیست و اساساً چرا و چگونه موضوعاتی معین، به مثابه مساله اجتماعی به شمار میروند و سرانجام چه راهحلهایی دارند. این اثر، شامل آخرین دادهها در زمینهی مسائل اجتماعی در آمریکاست که با تحلیل نظری موضوعات و مناقشات امروز جهان بر اساس رویکرد تعبیرگرایی اجتماعی کامل میشود. همچنین در فصول آن دیدگاههای گوناگونی دربارهی فقر، ثروت، اعتیاد، طلاق، جنگ و تروریسم مطرح شده است.
مسائل اجتماعی در دنیای مدرن
نایبی در ابتدای سخنان خود برخی مولفهها و ویژگیهای کتاب «مسائل اجتماعی» را برشمرد؛ وی در اینباره تصریح کرد: این کتاب درباره آمریکا نوشته شده است؛ اما مسائل اجتماعی مطرح در آن عام هستند؛ مسائلی چون جرم، خشونت، اعتیاد، تروریسم و مسائل محیطزیستی که در تمام جوامع وجود دارند. نویسنده در جایجای کتاب به دیگر کشورها و مسائل بینالمللی ارجاع میدهد. بنابراین رویکرد یادشده به شناخت محققان و مسئولان اجتماعی کمک میکند و زمینهی مهار مسائل اجتماعی را فراهم میآورد. شاید بخشی از مسائل مطرح در این کتاب خاص جامعه آمریکا باشد، اما باید این را در نظر داشت که جامعهی آمریکا، جامعهای مدرن است و مسائل آن میتواند در آینده گریبانگیر بسیاری جوامع دیگر باشد؛ بنابراین رویارویی با این اثر میتواند مسئولان و محققان اجتماعی را در پیشگیری از بروز آسیبهای اجتماعی یاری رساند.
وی در ادامه سرفصلهای کتاب «مسائل اجتماعی» را به اجمال را تشریح کرد و اظهار داشت: بخش اول «رویکرد اساسی جامعهشناسی» نام دارد که به مطالعهی مسائل اجتماعی میپردازد. در بخش دوم با عنوان «مسائل نابرابری اجتماعی» موضوعاتی چون فقر و ثروت، نابرابری نژادی و قومی، نابرابری جنسیتی و سالخوردگی و نابرابری بررسی شده است. «انحرافات، همنوایی و سلامت» عنوان بخش سوم است؛ در این بخش جرم و خشونت نظام قضایی، گرایش جنسی، اعتیاد و مسائلی از ایندست طرح و تبیین شده است. بخش دیگر «تندرستی جسمی و روانی» نام دارد و به مسائل نهادهای اجتماعی میپردازد. «مسائل جهانی» عنوان بخش آخر است؛ در این بخش نویسنده مسائلی چون جمعیت، نابرابری جهانی، تکنولوژی محیط زیست و جنگ و تروریسم را در نظر آورده است.
ایدهها از واقعیات تفکیکناپذیرند
افروغ به گرایشهای رایج (نظری و مسالهمحور) میان جامعهشناسان اشاره کرد، آن را بحثی معالفارق دانست و تصریح کرد: مهمترین انگیزهای که نسل من را به رشتهی جامعهشناسی سوق داد، انگیزهای مسالهمحور بود؛ یعنی ما در پی پرداختن به یک مبحث محض نظری نبودیم. البته بسیاری بحث نظری را در قالب فلسفه میشناسند؛ من فلسفهای را که به صورت زمینی خود (وجوه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قدرت و تاریخ) بیتوجه باشد، فلسفه نمیدانم. معمولاً فلسفههای محض که به زمینههای خود بیتوجهند، به نحوی در خدمت روابط قدرتند؛ بنابراین نمیتوان این دوگانگی را برتابید. به هر روی دغدغهی ما «مساله» بوده است؛ اما وقتی در پی مسالهشناسی باشیم، باید چند نکته را در نظر آوریم؛ اول اینکه مسالهی اجتماعی ذیل واقعیت اجتماعی تعریف میشود؛ اما پرسش این است: واقعیت اجتماعی چیست؟ واقعیت اجتماعی همان آمار و ارقام و عدد است؟ وقتی واقعیت مطرح است، در واقعیات اجتماعی (بر خلاف واقعیتهای طبیعی) ایده بر واقعیت تاثیرگذار است؛ نهتنها در تفسیر آن، که در تولیدش.
وی بر اهمیت رابطهی میان ایده و واقعیت تاکید کرد و اظهار داشت: گاه از یاد میبریم که واقعیات اجتماعی (که گاه تلخاند) با ایدههای پس آنها ربطی ندارند؛ موضوع اجتماعی اعم از ایدههای مرتبط با واقعیت و خود واقعیت است؛ یعنی وقتی بر یک واقعیت اجتماعی تاکید میشود، ایدهای مرتبط با آن است که آن را بازتولید میکند؛ آن واقعیت نیز آن ایده را ایجاد میکند؛ این دو در خدمت هماند. آنچه برخی جامعهشناسان میگویند، مبنی بر اینکه بین واقعیت و ارزش رابطهای وجود ندارد، پوچ است. نمیتوان در تبیین یک وضعیت اجتماعی ایده و واقعیت را از یکدیگر تفکیک کرد و از آن پس گزارشی فراهم آورد؛ جامعهشناسان باید رابطه بین این مفهوم را در نظر آورند و موضع بگیرند. این نکته حائز اهمیت است، حتا آنها که دغدغهی فلسفی و نظری در جامعهشناسی دارند، نمیتوانند دلمشغول واقعیات و مسائل نباشند؛ مگر اینکه فلسفهای محض مطرح باشد، که پایهی زمینی خود را از یاد برده است. بنابراین مهمترین دغدغه جامعهشناسان واقعیتشناسی و ایدهی مرتبط با واقعیت اجتماعی و نیز تبیین و ریشهشناسی آنها است.
افزوغ افزود: بر این اساس، اینکه چهچیز را مساله بنامیم، یا چهچیز مساله است، به نظم ارزشی و هنجاری آحاد و گروهها و جامعه بستگی دارد؛ در اینجا نسبیتگرایی واقعیتشناسی مطرح میشود. من به نسبیتگرایی معرفتی اعتقاد داردم، نه به نسبیتگرایی هستیشناختی؛ اما در این بحث، از آنجاکه ما واقعیات اجتماعی را شکل میدهیم و میسازیم و تنها تفسیر و توضیح ما مؤثر نیست، میتوان بر نوعی واقعیتشناسی نسبیگرا باور داشت. بنا بر آنچه گفته شد، مباحث مطرح دربارهی مسائل و واقعیات اجتماعی ما را از مباحث نظری و فلسفی بینیاز نمیکند. در اینباره پرسشهای متعددی از ایندست مطرح است: «مسالهی اجتماعی چیست»، «واقعیت اجتماعی چیست»، «مسالهی تبیین چیست»، «علیت در مقولههای اجتماعی چیست»، «ریشهیابی واقعیات اجتماعی چیست» و «نقش عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاستها و رفتارهای کلان در نوسانات اجتماعی چیستند»؟
وی تاکید کرد: این همه پای مباحث نظری را به میان میکشند. اما باید در نظر داشت، با اتکا به آمار و ارقام نمیتوان با واقعیات اجتماعی رویارو شد؛ آمار و ارقام اگر صحیح باشند، در بهترین حالت یک تعمیم به ما میدهند؛ رابطهی درونی را بازگو نمیکنند؛ چهبسا عوامل بیرونی را درونی جلوه دهیم. این خطر است؛ علیت نیست؛ با اتکا به علیت باید بتوان یک رابطهی درونی را کشف کرد؛ جز این در مسیر نادرست گام خواهیم زد. حتا فلسفهی سیاسی و اجتماعی یک فیلسوف نیز در مسالهشناسی تأثیر دارد؛ اگر پیرو اصالت فرد باشید، یک نگاه خواهید داشت و اگر پیرو اصالت جمع یا پیرو نوعدوستی و عدالت و امثال آن نگاهی دیگر. میتوان دربارهی همهی این رویکردها بحث و داوری کرد؛ داوریها ذیل فلسفهی سیاسی صورت میگیرد؛ نمیتوان در پی نسبیگرایی داوری را واگذاشت؛ باور به حقایق وجودی وجود دارد.
افروغ در ادامه به آرای هگل در باب دیالکتیک اشاره کرد و از آنپس ادامه داد: نویسندهی این اثر نگرشی انتقادی دارد؛ سعی میکند با منش انتقادی، نوعدوستانه و انسانی خود به مسائل انسانی توجه کند. نویسنده سه رویکرد نظری ساختیکارکردی، تعاملگرایی نمادین و رادیکال چپ را در نظر داشته و تأثیر دلالتهای سیاسی هر یک در تولید مساله و راهکارهایی برای حل آنها را به خوبی بررسی کرده است. اما مسالهای مطرح است: گویا مؤلف معنی خاصی از لیبرالیسم را در نظر داشته است؛ گویا او با نگاهی موقعیتگرا منسوب به نگاه چپ، تحول ساختاری و توزیع قدرت را ذیل لیبرالیسم تعریف کرده است؛ در اینجا لیبرالیسم از زمینه و بنیان فردگرایانهی خود خارج و به متمایلان به حقوق اقتصادی و اجتماعی نزدیک شده است. دربارهی دموکراسی دو خوانش لیبرالدموکراسی و سوسیالدموکراسی مطرح است؛ در این اثر، سوسیالدموکراسی مستتر در دموکراسی به وجه لیبرالدموکراسی آن تقلیل یافته است.
وی در شرح نکتهای دیگر افزود: به هر روی آمارهای مندرج در کتاب مربوط به آمریکا است؛ این مطلوب است؛ چراکه از پس این رویکرد هم آنها که این کشور را از نظرگاهی سلبی مینگرند و هم آنها که نظرگاهی ایجابی را برگزیدهاند با واقعیت آمریکا آشنا میشوند؛ نمیتوان آمریکا را فانتزی دید، چه در مقام حمله و چه در مقام دفاع. این کتاب از این حیث مطلوب است. اما مطلوب مینماید مترجم نیز مقدمهای بر این اثر بیفزاید و مطالبی را دربارهی ایران بازگوید و قیاسهایی را صورت دهد؛ ترجمهی این اثر بهترین فرصت است برای مقایسهی آمار و ارقام. آسیب دیگری که بر این اثر وارد است، عدم اشارهی نویسنده به شیوهی تقسیمبندی مفاهیم است؛ او در هیچجا اشاره نکرده است بر اینکه این تقسیمبندی ذیل کدام نظم تئوریک صورت گرفته است.
افروغ در انتها برخی آمارهای مربوط به جامعهی امریکا را با آمارهای موجود دربارهی ایران (در مقیاس مشابه) مقایسه کرد و این رویکرد را مهم دانست و بر کمبود آن در مقدمه تاکید کرد. وی همچنین رویکردهای جانبدارانهی نویسنده در پراختن به مسالهی تروریسم را در خور انتقاد دانست.
سیاست مستتر در جامعه
سراجزاده در ابتدا به معرفی نویسنده و شرح پشتوانهی علمی و حرفهای او در جامعهی آموزشی آمریکا پرداخت؛ وی از آنپس تصریح کرد: ضمن در نظر داشتن ویژگیهای بسیار کتاب مسائل اجتماعی، نمیتوان آن را اثری سطح بالا با بحثهای عمیق نظری در حوزهی علوم اجتماعی دانست؛ اما قطعاً منبع آموزشی بسیار مناسبی برای دانشجویان (کارشناسی و تا حدی کارشناسی ارشد) و علاقهمندان به مسائل اجتماعی است. مخاطبان این اثر میتوانند با استفاده از چهارچوبهای نظری و تحلیلی و نیز شیوهی پرداختن آن به مسائل اجتماعی (از حیث کیفیت آمار و ارقام و واقعیتها و فکتهای اجتماعی مختلف) تأمل کنند. این کتاب در مقایسه با کتابهای دیگری که در حوزهی مسائل اجتماعی نوشته شده است، امتیازاتی دارد؛ به عنوان متنی آموزشی، موضوع سیاست در آن بسیار برجسته است؛ نویسنده خود در مقدمه بر این رویکرد اشاره کرده است. توجه به سیاست در تحلیل مسائل اجتماعی، در نظرگاه چپ برجسته است؛ آنچنان که مارکس وقتی باید از اقتصاد بگوید، از اقتصاد سیاسی میگوید.
وی افزود: یکی از صاحبنظران برجستهی چپ در حوزهی علوم اجتماعی بر این عقیده است، بهترین راه برای تحلیل مسائل اجتماعی این است که آنها را بهعنوان یک موضوع سیاسی ببینیم؛ بر این اساس مسالهی اجتماعی با موضوع قدرت پیوند دارد. این که چه چیزی بهعنوان مسالهی اجتماعی تعریف شود، چه کسانی توانایی طرح یک موضوع (بهعنوان یک مسالهی اجتماعی عمومی) را داشته باشند و صدای خود را بهعنوان صدای همگان طرح کنند و نیز مسائلی از ایندست در طرح و تببین مسالهی اجتماعی موثرند؛ چراکه بر اساس تعریف، مسالهی اجتماعی با علایق و منافع گروههای مختلف در ارتباطی تنگاتنگ است؛ یعنی وقتی موضوعی با ارزشها، هنجارها، منافع و علایق ما در تعارض قرار میگیرد، به مسالهای اجتماعی تبدیل میشود. از آنجاکه علایق و منافع افراد و نیز ارزشها و هنجارهای اجتماعی در بخشهای مختلف جامعه و در مقاطع زمانی مختلف متفاوت است، مسائل اجتماعی نیز در حال تغییرند.
سراجزاده بر اهمیت مسالهی قدرت و سیاست تاکید کرد و ادامه داد: مؤلف به خوبی این مسائل را در نظر آورده است؛ این یکی از امتیازات این اثر است. او در ابتدا به صراحت بر این امر تاکید میکند که هر بحثی را در ارتباط با قدرت و سیاست پی خواهد گرفت؛ تمامی موضوعات کتاب مسائل اجتماعی با در نظر داشتن سه گرایش متمایز مطرح سیاسی طرح شده است: محافظهکاری، لیبرالیسم و چپگرایی. مسائل اجتماعی از ورای نظریههای متفاوت به شکلی دیگرگونه فهمیده میشود؛ در این اثر بر این امر تاکید بسیار شده است. مثلاً بحث انحرافهای اجتماعی از ورای نظریهی انتخاب عقلانی تفسیر و تببین میشود و به یافتن راهکارهایی نیز میانجامد؛ اما از منظری دیگر میتواند بیتوجه به زمینههای بروز جرم با دیدگاه محافظهکارانه در عرصهی عمومی و سیاست پیوند برقرار کند. جالب توجه است که در پی این پیوند، نظریهپردازان اجتماعی به مشاوران سیاسی در صحنهی عمل تبدیل میشوند. به نظر میرسد یکی از برجستهترین امتیازهای این اثر که در جایجای آن نیز دیده میشود، بهکارگیری دو مبنای مهم است: دیدگاههای سیاسی و خطمشیهای ناشی از آنها و نظریههای جامعهشناختی دربارهی مسائل اجتماعی.
وی تاکید کرد: مؤلف از میان نظریههای جامعهشناختی بر سه نظریه تاکید دارد که به نظر میرسد انتخابی بسیار درست است؛ رویکرد ساختاریکارکردی، رویکرد تعامل نمادین و نظریهی تضاد اجتماعی نظریههای یادشدهاند؛ به نظر میرسد تمامی رویکردهای مطرح دیگر در این زمینه در این نظریهها تجمیع شدهاند. تمامی مسائل مطرح در این اثر در چارچوب نظریههای یادشده طرح شدهاند. البته تاکید بر این نکته ضرورت دارد که این کتاب آموزشی است و عمق مطالب متناسب با این رویکرد است. نکتهی در خور توجه دیگر این است که مؤلف در پی تلاشی آگاهانه مخاطب را به نگاهی نقادانه مجهز میکند؛ در این اثر جابهجا پرسشهایی تاملانگیز مطرح شده است که امتیاز آن محسوب میشود. مثالهای متعدد، تصاویر و شکل کتاب از خستگی مخاطب جلوگیری میکند؛ زبان بسیار مناسب، اثرگذار و توام با آگاهی است.
سراجزاده ضمن اشاره به تلاشهای پیشین مترجم در حوزهی روش تحقیق و انتخابهای مناسب وی ذکر برخی نکات دربارهی ترجمه را ضروری دانست و به اجمال به طرح آنها پرداخت.
این نشست روز سهشنبه دوم خردادماه برگزار شد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.